جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = بشر بن منقذ عبدی | | موضوع مرتبط = بشر بن منقذ عبدی | ||
| عنوان مدخل = [[بشر بن منقذ عبدی]] | | عنوان مدخل = [[بشر بن منقذ عبدی]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[بشر بن منقذ عبدی در تاریخ اسلامی]] - [[بشر بن منقذ عبدی در تراجم و رجال]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[بشر بن منقذ]] معروف به [[اعور شنی عبدی]] از [[قبیله]] [[عبید قیس]]، و مردی [[شجاع]] و در [[شعر]] و [[شاعری]] معروف بود، او [[اخلاص]] و ارادت خود نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در میدانهای [[جنگ جمل]] و [[صفین]] به نمایش گذاشت و در رکاب آن [[حضرت]] دلاورانه [[مجاهدت]] کرد<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref>. | * [[بشر بن منقذ]] معروف به [[اعور شنی عبدی]] از [[قبیله]] [[عبید قیس]]، و مردی [[شجاع]] و در [[شعر]] و [[شاعری]] معروف بود، او [[اخلاص]] و ارادت خود نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را در میدانهای [[جنگ جمل]] و [[صفین]] به نمایش گذاشت و در رکاب آن [[حضرت]] دلاورانه [[مجاهدت]] کرد<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref>. | ||
*اشعار و سرودههای او در میدان [[نبرد]] حکایت از [[عشق]] و علاقه او به [[علی]]{{ع}} دارد. [[ابن مزاحم]] در وقعه [[صفین]] نام او را با لفظ شنّی، یا لفظ أعور و یا أعیور یاد میکند<ref>وقعه صفین، ص۴۰۵، و ر.ک: ص۴۶۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref> | * اشعار و سرودههای او در میدان [[نبرد]] حکایت از [[عشق]] و علاقه او به [[علی]] {{ع}} دارد. [[ابن مزاحم]] در وقعه [[صفین]] نام او را با لفظ شنّی، یا لفظ أعور و یا أعیور یاد میکند<ref>وقعه صفین، ص۴۰۵، و ر. ک: ص۴۶۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref> | ||
==اظهار ارادت به [[امام علی]]{{ع}} و فرزندانش== | == اظهار ارادت به [[امام علی]] {{ع}} و فرزندانش == | ||
* [[نصر بن مزاحم]] مینویسد: در یکی از روزهای اولیه [[جنگ صفین]] که [[معاویه]] [[پرچمهای جنگ]] را در [[دست]] سران [[قبیله]] [[مضر]] مثل: [[بسر بن ارطاة]]، [[عبیدالله بن عمر]]، [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] و... قرار داد، یکی از [[طایفه]] کنده به نام [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[اعتراض]] برخاست و بر ضد [[معاویه]] و این که بعضی را بر بعضی ترجیح داده است، [[سخن]] گفت و اشعاری در این باره سرود. [[معاویه]] ناچار شد برای [[رضایت]] سران [[سپاه]] خود از ابن [[حارث]] سکونی [[تجلیل]] کند و [[حق]] را به او داد؛ اما وقتی سخن [[معاویه]] و [[اعتراض]] [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[سپاهیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید، [[اعور شنی]] برخاست و به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[رضایت]] و رغبت نسبت به هر [[تصمیم]] [[حضرت]]، چنین گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آنچه [[اهل شام]] به [[معاویه]] گفتهاند و [[اعتراض]] کردهاند به شما نمیگوییم، بلکه ما میگوییم: [[خداوند]] [[هدایت]] و [[سروری]] و آقایی تو را زیاد کند، تو به [[نور]] [[خدا]] مینگری و افرادی را مقدم میداری و افرادی را مؤخر، پس هر چه [[دستور]] دهی بر ماست که انجام دهیم و شما [[امام]] ما هستی و اگر از میان ما رفتی این دو فرزندت [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] بعد از شما [[امامان]] ما هستند. این مطالب را گفت، سپس افزود: قصیده ای در این باره سرودهام، آیا آن را میشنوید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: قصیدهات را بخوان. او قصیده را قرائت کرد. پس از این اشعار هر کس در آن جمع امکان یا قدرتی داشت به [[اعور شنی]] هدیه یا تحفهای عطا نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۲۵.</ref>. | * [[نصر بن مزاحم]] مینویسد: در یکی از روزهای اولیه [[جنگ صفین]] که [[معاویه]] [[پرچمهای جنگ]] را در [[دست]] سران [[قبیله]] [[مضر]] مثل: [[بسر بن ارطاة]]، [[عبیدالله بن عمر]]، [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] و... قرار داد، یکی از [[طایفه]] کنده به نام [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[اعتراض]] برخاست و بر ضد [[معاویه]] و این که بعضی را بر بعضی ترجیح داده است، [[سخن]] گفت و اشعاری در این باره سرود. [[معاویه]] ناچار شد برای [[رضایت]] سران [[سپاه]] خود از ابن [[حارث]] سکونی [[تجلیل]] کند و [[حق]] را به او داد؛ اما وقتی سخن [[معاویه]] و [[اعتراض]] [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[سپاهیان]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} رسید، [[اعور شنی]] برخاست و به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[رضایت]] و رغبت نسبت به هر [[تصمیم]] [[حضرت]]، چنین گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آنچه [[اهل شام]] به [[معاویه]] گفتهاند و [[اعتراض]] کردهاند به شما نمیگوییم، بلکه ما میگوییم: [[خداوند]] [[هدایت]] و [[سروری]] و آقایی تو را زیاد کند، تو به [[نور]] [[خدا]] مینگری و افرادی را مقدم میداری و افرادی را مؤخر، پس هر چه [[دستور]] دهی بر ماست که انجام دهیم و شما [[امام]] ما هستی و اگر از میان ما رفتی این دو فرزندت [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] بعد از شما [[امامان]] ما هستند. این مطالب را گفت، سپس افزود: قصیده ای در این باره سرودهام، آیا آن را میشنوید؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: قصیدهات را بخوان. او قصیده را قرائت کرد. پس از این اشعار هر کس در آن جمع امکان یا قدرتی داشت به [[اعور شنی]] هدیه یا تحفهای عطا نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۲۵.</ref>. | ||
*سخنان [[اعور شنی]] در آن موقعیت حکایت از [[ایمان قوی]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] او به [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دارد. | * سخنان [[اعور شنی]] در آن موقعیت حکایت از [[ایمان قوی]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] او به [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} دارد. | ||
* [[اعور شنی]] سرانجام در سال ۵۰ [[هجری]] در [[شهر کوفه]] در [[حکومت]] [[زیاد بن ابیه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و به [[نقلی]]، وی از جمله شیعیانی بود که به [[دست]] [[زیاد بن ابیه]] به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> | * [[اعور شنی]] سرانجام در سال ۵۰ [[هجری]] در [[شهر کوفه]] در [[حکومت]] [[زیاد بن ابیه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و به [[نقلی]]، وی از جمله شیعیانی بود که به [[دست]] [[زیاد بن ابیه]] به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر. ک: اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |