جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بشیر بن معاویه در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
«ابوعلقمه نجرانی» با توجه به نسبتش از [[اهل]] [[نجران]]<ref>از مناطق یمن از سوی مکه، ر.ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۶۶.</ref> است. برخی منابع نام وی را بشر آورده و او را [[برادر]] [[مادری]] [[اسقف نجران]] و پسرعموی نسبی وی دانستهاند<ref>ر.ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۰۵؛ مقریزی، ج۱۴، ص۷۰؛ شامی، ج۶، ص۴۲۲.</ref>. | «ابوعلقمه نجرانی» با توجه به نسبتش از [[اهل]] [[نجران]]<ref>از مناطق یمن از سوی مکه، ر. ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۶۶.</ref> است. برخی منابع نام وی را بشر آورده و او را [[برادر]] [[مادری]] [[اسقف نجران]] و پسرعموی نسبی وی دانستهاند<ref>ر. ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۰۵؛ مقریزی، ج۱۴، ص۷۰؛ شامی، ج۶، ص۴۲۲.</ref>. | ||
[[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، به نقل از [[حاکم]]، در الإکلیل و [[عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی]]، در [[شرف المصطفی (کتاب)|شرف المصطفی]] و [[بیهقی]] در الدلائل از طریق [[یونس بن بکیر]] از [[سلمة بن عبد یسوع]] وی را در شمار [[صحابه]] آورده است. براساس آنچه ابوسعد از [[سعید بن عمرو]] از پدرش از جدش - که [[نصرانی]] بود و [[مسلمان]] شد - نقل کرده است، [[رسول خدا]]{{صل}} برای اهل نجران [[نامه]] نوشت و گروهی از آنان [[خدمت]] آن [[حضرت]] آمدند و بازگشتند. هنگامی که اسقف نامه آن حضرت را میخواند مرکبش لغزید و برادر اسقف، به نام بشیر بن معاویه، ابوعلقمه، از رسول خدا{{صل}} به [[بدی]] یاد کرد. در این حال اسقف او را برحذر داشت و گفت: تو از [[پیامبری]] مرسل یاد کردی؛ بشیر گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] چارهای نیست و او را رها نمیکنم تا آنکه به او ملحق شوم. از این رو وی صورت مرکب خود را به سوی [[مدینه]] گرداند و با خواندن شعری خود را همراه رسول خدا{{صل}} قلمداد کرد و همواره با آن حضرت همراه بود تا آنکه به [[شهادت]] رسید<ref>نیز، ر.ک: شامی، ج۱۳، ص۷۰.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، سپس افزوده است که این داستان را درباره بشیر بن معاویه خلاصه کردهام در حالی که حدود سه ورقه بوده است و به زودی در بخش [[کنیهها]] نیز از آن یاد خواهیم کرد. اما ابن حجر در بخش کنیهها از این مدخل یادی نکرده است بلکه در مدخل دیگری با عنوان «کرز» یا [[کوز بن علقمه بکری نجرانی]] مشابه این خبر را آورده است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشیر بن معاویه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۵۲.</ref> | [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، به نقل از [[حاکم]]، در الإکلیل و [[عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی]]، در [[شرف المصطفی (کتاب)|شرف المصطفی]] و [[بیهقی]] در الدلائل از طریق [[یونس بن بکیر]] از [[سلمة بن عبد یسوع]] وی را در شمار [[صحابه]] آورده است. براساس آنچه ابوسعد از [[سعید بن عمرو]] از پدرش از جدش - که [[نصرانی]] بود و [[مسلمان]] شد - نقل کرده است، [[رسول خدا]] {{صل}} برای اهل نجران [[نامه]] نوشت و گروهی از آنان [[خدمت]] آن [[حضرت]] آمدند و بازگشتند. هنگامی که اسقف نامه آن حضرت را میخواند مرکبش لغزید و برادر اسقف، به نام بشیر بن معاویه، ابوعلقمه، از رسول خدا {{صل}} به [[بدی]] یاد کرد. در این حال اسقف او را برحذر داشت و گفت: تو از [[پیامبری]] مرسل یاد کردی؛ بشیر گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] چارهای نیست و او را رها نمیکنم تا آنکه به او ملحق شوم. از این رو وی صورت مرکب خود را به سوی [[مدینه]] گرداند و با خواندن شعری خود را همراه رسول خدا {{صل}} قلمداد کرد و همواره با آن حضرت همراه بود تا آنکه به [[شهادت]] رسید<ref>نیز، ر. ک: شامی، ج۱۳، ص۷۰.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، سپس افزوده است که این داستان را درباره بشیر بن معاویه خلاصه کردهام در حالی که حدود سه ورقه بوده است و به زودی در بخش [[کنیهها]] نیز از آن یاد خواهیم کرد. اما ابن حجر در بخش کنیهها از این مدخل یادی نکرده است بلکه در مدخل دیگری با عنوان «کرز» یا [[کوز بن علقمه بکری نجرانی]] مشابه این خبر را آورده است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشیر بن معاویه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۵۲.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |