جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بغداد در حدیث]] - [[بغداد در تاریخ اسلامی]] - [[بغداد در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بغداد در حدیث]] - [[بغداد در تاریخ اسلامی]] - [[بغداد در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
بغداد، نامی است [[ایرانی]]، به معنای «[[خدا]] داده». این واژه، پیش از اینکه بر این [[شهر]] گذارده شود در [[اوستا]] به گونه صفت آورده شده بود. | بغداد، نامی است [[ایرانی]]، به معنای «[[خدا]] داده». این واژه، پیش از اینکه بر این [[شهر]] گذارده شود در [[اوستا]] به گونه صفت آورده شده بود. | ||
شهر بغداد در [[سال ۱۳۵ هجری]] قمری، به [[دستور]] [[منصور دوانیقی]] [[خلیفه عباسی]] ساخته شد زیرا [[منصور]] به دلیل [[نارضایتی]] [[مردم کوفه]] از [[عباسیان]]، نمیخواست در [[کوفه]] اقامت کند؛ بنابراین به دنبال سرزمینی برای بنای شهری جدید میگشت. یکی از [[لشکریان]] او در [[مدائن]] مریض شد و آنجا ماند. دکتری که او را معالجه میکرد از او در مورد حرکت منصور پرسید، آن سرباز گفت: منصور به دنبال جایگاهی برای ساختن شهری جدید است. دکتر گفت: ما در کتاب خود مییابیم که مردی «مقلاص» شهری میان دجله و [[فرات]] بنا میکند به نام [[زوراء]]... وقتی سرباز این خبر را به منصور داد و گفت: به خدا [[سوگند]] که نام من در بچگی مقلاص بود که بعدها به [[فراموشی]] سپرده شد. آنگاه بعد از [[مشورت]] در مورد شرایط آب و هوایی و [[اقتصادی]] و نظامی و امور دیگر، شهر را بنا کرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۵۵۷، در مورد آشنایی با واژه مقلاص، مراجعه شود به تیتر واژه مقلاص.</ref>. | شهر بغداد در [[سال ۱۳۵ هجری]] قمری، به [[دستور]] [[منصور دوانیقی]] [[خلیفه عباسی]] ساخته شد زیرا [[منصور]] به دلیل [[نارضایتی]] [[مردم کوفه]] از [[عباسیان]]، نمیخواست در [[کوفه]] اقامت کند؛ بنابراین به دنبال سرزمینی برای بنای شهری جدید میگشت. یکی از [[لشکریان]] او در [[مدائن]] مریض شد و آنجا ماند. دکتری که او را معالجه میکرد از او در مورد حرکت منصور پرسید، آن سرباز گفت: منصور به دنبال جایگاهی برای ساختن شهری جدید است. دکتر گفت: ما در کتاب خود مییابیم که مردی «مقلاص» شهری میان دجله و [[فرات]] بنا میکند به نام [[زوراء]]... وقتی سرباز این خبر را به منصور داد و گفت: به خدا [[سوگند]] که نام من در بچگی مقلاص بود که بعدها به [[فراموشی]] سپرده شد. آنگاه بعد از [[مشورت]] در مورد شرایط آب و هوایی و [[اقتصادی]] و نظامی و امور دیگر، شهر را بنا کرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۵۵۷، در مورد آشنایی با واژه مقلاص، مراجعه شود به تیتر واژه مقلاص.</ref>. | ||
در یک [[پیشگویی]] از [[امام علی]]{{ع}}، از بغداد به عنوان «زوراء» نام برده، میفرمایند: «شهری ایجاد میشود که نامش زوراء خواهد بود میان دو رود دجله و فرات، ساختمانهای آن از گچ و آجر برافراشته و با طلا و نقره [[زینت]] شود»<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۳؛ تتمة المنتهی، ص۱۱۵.</ref>. | در یک [[پیشگویی]] از [[امام علی]] {{ع}}، از بغداد به عنوان «زوراء» نام برده، میفرمایند: «شهری ایجاد میشود که نامش زوراء خواهد بود میان دو رود دجله و فرات، ساختمانهای آن از گچ و آجر برافراشته و با طلا و نقره [[زینت]] شود»<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۷۳؛ تتمة المنتهی، ص۱۱۵.</ref>. | ||
شهر [[تاریخی]] بغداد، تا قبل از [[خلافت]] [[مأمون]]، پایتخت و مقر [[خلفای عباسی]] بود که با شروع خلافت مأمون، او که [[حمایت]] کسانی غیر از عباسیان را میطلبید، بساط خلافتش را از بغداد برچید و در [[خراسان]] و شهر [[مرو]] بگستراند. با اقداماتی که مأمون انجام داد از قبیل کشتن برادرش [[امین]]، توجه به [[علویان]] و [[دعوت]] از [[امام رضا]]{{ع}} به سوی خراسان و [[انتصاب]] ایشان به ولایتعهدی و تزویج دخترانش با [[امام رضا]]{{ع}} و [[امام جواد]]{{ع}}، [[نارضایتی]] [[عباسیان]] مقیم بغداد را فراهم نمود تا حدی که عباسیان در بغداد به این نتیجه رسیدند که [[مأمون]] را از [[خلافت]] [[خلع]] و [[ابراهیم بن مهدی]] (ابن شکله) را به عنوان [[خلیفه]] برگزینند<ref>مشاکلة الناس الزمانهم، ص۱۲۸.</ref>. | شهر [[تاریخی]] بغداد، تا قبل از [[خلافت]] [[مأمون]]، پایتخت و مقر [[خلفای عباسی]] بود که با شروع خلافت مأمون، او که [[حمایت]] کسانی غیر از عباسیان را میطلبید، بساط خلافتش را از بغداد برچید و در [[خراسان]] و شهر [[مرو]] بگستراند. با اقداماتی که مأمون انجام داد از قبیل کشتن برادرش [[امین]]، توجه به [[علویان]] و [[دعوت]] از [[امام رضا]] {{ع}} به سوی خراسان و [[انتصاب]] ایشان به ولایتعهدی و تزویج دخترانش با [[امام رضا]] {{ع}} و [[امام جواد]] {{ع}}، [[نارضایتی]] [[عباسیان]] مقیم بغداد را فراهم نمود تا حدی که عباسیان در بغداد به این نتیجه رسیدند که [[مأمون]] را از [[خلافت]] [[خلع]] و [[ابراهیم بن مهدی]] (ابن شکله) را به عنوان [[خلیفه]] برگزینند<ref>مشاکلة الناس الزمانهم، ص۱۲۸.</ref>. | ||
و اما برخی از گزارشات حاکی از آن است که امام رضا{{ع}} در [[سفر]] خویش به [[خراسان]]، به [[شهر]] بغداد نیز وارد شدند<ref>در مورد صحت و سقم ورود امام{{ع}} به بغداد، در تیتر واژه مسیر هجرت حضرت، به طور مفصل به آن میپردازیم.</ref> و در آنجا، مردی حمامی که [[رجب]] نام داشت و از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] بود و مکرر در [[مدینه]] به [[زیارت]] [[حضرت]] مشرف میگشت، چون از توجه آن جناب به بغداد با خبر شد، بیاندازه مسرور گشت و تا سه فرسخی به استقبال [[امام]]{{ع}} شتافت و در آنجا به زیارت مقدم مبارکشان رسید و سپس حضرت را به خانهاش برد، برخی شیعیان نیز با حضرت [[دیدار]] نمودند. در حمام این شهر، به [[برکت]] [[وجود امام]] [[رضا]]{{ع}} مردی که به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] بود و به همین دلیل کمتر از [[خانه]] بیرون میآمد، [[شفا]] یافت. امام{{ع}} جام آبی بر سرش ریخت و لباسهای خود را بر او پوشانید و او را از این [[ناراحتی]] و نیز گرفتاریهای دیگر رهانید. وقتی [[مردم]] از این [[کرامت]] با خبر شدند، حدود پانصد نفر حلقه اخلاص آن جناب را به گوش خویش افکندند<ref>زندگانی امام رضا{{ع}}، ص۱۷۶ و ۱۷۷؛ به نقل از تحفة الرضویه؛ شیخ عباس قمی، به نقل از سید عبدالکریم بن طاووس، در کتاب مفاتیح الجنان، ص۶۵۸، مسیر حضرت را از کوفه و بغداد و سپس قم بیان میدارد و این در حالی است که ایشان در کتاب منتهی الامال، ص۲۹۸ نقل کرده: مأمون دستور داد تا حضرت را از طریق بصره و اهواز و فارس ببرند ند از طریق کوهستان قم.</ref>. | و اما برخی از گزارشات حاکی از آن است که امام رضا {{ع}} در [[سفر]] خویش به [[خراسان]]، به [[شهر]] بغداد نیز وارد شدند<ref>در مورد صحت و سقم ورود امام {{ع}} به بغداد، در تیتر واژه مسیر هجرت حضرت، به طور مفصل به آن میپردازیم.</ref> و در آنجا، مردی حمامی که [[رجب]] نام داشت و از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] بود و مکرر در [[مدینه]] به [[زیارت]] [[حضرت]] مشرف میگشت، چون از توجه آن جناب به بغداد با خبر شد، بیاندازه مسرور گشت و تا سه فرسخی به استقبال [[امام]] {{ع}} شتافت و در آنجا به زیارت مقدم مبارکشان رسید و سپس حضرت را به خانهاش برد، برخی شیعیان نیز با حضرت [[دیدار]] نمودند. در حمام این شهر، به [[برکت]] [[وجود امام]] [[رضا]] {{ع}} مردی که به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] بود و به همین دلیل کمتر از [[خانه]] بیرون میآمد، [[شفا]] یافت. امام {{ع}} جام آبی بر سرش ریخت و لباسهای خود را بر او پوشانید و او را از این [[ناراحتی]] و نیز گرفتاریهای دیگر رهانید. وقتی [[مردم]] از این [[کرامت]] با خبر شدند، حدود پانصد نفر حلقه اخلاص آن جناب را به گوش خویش افکندند<ref>زندگانی امام رضا {{ع}}، ص۱۷۶ و ۱۷۷؛ به نقل از تحفة الرضویه؛ شیخ عباس قمی، به نقل از سید عبدالکریم بن طاووس، در کتاب مفاتیح الجنان، ص۶۵۸، مسیر حضرت را از کوفه و بغداد و سپس قم بیان میدارد و این در حالی است که ایشان در کتاب منتهی الامال، ص۲۹۸ نقل کرده: مأمون دستور داد تا حضرت را از طریق بصره و اهواز و فارس ببرند ند از طریق کوهستان قم.</ref>. | ||
برخی از منابع از جمله [[تاریخ]] [[بیهقی]] از ورود [[امام رضا]]{{ع}} به بغداد و [[بیعت]] [[طاهر بن حسین]] معروف به [[ذو الیمینین]] خبر دادهاند. در این [[کتاب ذکر]] شده که طاهر به امام رضا{{ع}} بیان داشته که او نخستین کسی است که با ایشان بیعت میکند؛ و این در حالی است که در بسیاری از منابع ذکر شده که اولا تا قبل از ورود [[حضرت]] [[امام]]{{ع}} به [[مرو]]، سخنی از پیشنهادات [[خلافت]] و ولایتعهدی در میان نبوده است و [[مأمون]] در مرو برای اولین بار این پیشنهادات را رو کرد<ref>سیری در سیره ائمه اطهار{{عم}}، ص۲۱۰ تا ص۲۱۶؛ الارشاد، ج۲، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۵.</ref>، و در ثانی، بعد از این که امام{{ع}} بالاجبار ولایتعهدی را قبول کردند، در [[مجلسی]] که برای امام{{ع}} بیعت گرفته میشد، اولین کسی که دست خود را برای [[بیعت با امام]]{{ع}} پیش برد، «[[عباس]] [[خطیب]]»، فرزند مأمون بود<ref>البدایة النهایة، ج۱۰، ص۲۵۲؛ الاداب السلطانیه، ص۱۲۹؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۴۰، ص۳۲۷؛ زندگانی پیشوای هشتم، امام علی بن موسی الرضا{{ع}}، ص۸۲ تا ص۸۷.</ref>، و پس از او [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] اعظم، [[یحیی بن اکثم]] مفتی دربار و بعد از این افراد [[حسین بن عبدالله بن طاهر]] (ذو الیمینین) [[فرمانده لشکر]] با امام{{ع}} بیعت نمود. بنابراین در [[صحت]] و سقم این [[گفتارها]] جای تردید است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۵۷.</ref> | برخی از منابع از جمله [[تاریخ]] [[بیهقی]] از ورود [[امام رضا]] {{ع}} به بغداد و [[بیعت]] [[طاهر بن حسین]] معروف به [[ذو الیمینین]] خبر دادهاند. در این [[کتاب ذکر]] شده که طاهر به امام رضا {{ع}} بیان داشته که او نخستین کسی است که با ایشان بیعت میکند؛ و این در حالی است که در بسیاری از منابع ذکر شده که اولا تا قبل از ورود [[حضرت]] [[امام]] {{ع}} به [[مرو]]، سخنی از پیشنهادات [[خلافت]] و ولایتعهدی در میان نبوده است و [[مأمون]] در مرو برای اولین بار این پیشنهادات را رو کرد<ref>سیری در سیره ائمه اطهار {{عم}}، ص۲۱۰ تا ص۲۱۶؛ الارشاد، ج۲، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ کشف الغمه، ج۳، ص۶۵.</ref>، و در ثانی، بعد از این که امام {{ع}} بالاجبار ولایتعهدی را قبول کردند، در [[مجلسی]] که برای امام {{ع}} بیعت گرفته میشد، اولین کسی که دست خود را برای [[بیعت با امام]] {{ع}} پیش برد، «[[عباس]] [[خطیب]]»، فرزند مأمون بود<ref>البدایة النهایة، ج۱۰، ص۲۵۲؛ الاداب السلطانیه، ص۱۲۹؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، باب ۴۰، ص۳۲۷؛ زندگانی پیشوای هشتم، امام علی بن موسی الرضا {{ع}}، ص۸۲ تا ص۸۷.</ref>، و پس از او [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] اعظم، [[یحیی بن اکثم]] مفتی دربار و بعد از این افراد [[حسین بن عبدالله بن طاهر]] (ذو الیمینین) [[فرمانده لشکر]] با امام {{ع}} بیعت نمود. بنابراین در [[صحت]] و سقم این [[گفتارها]] جای تردید است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۵۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |