جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''جنگ جمل''' نخستین [[جنگی]] است که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} پس از به [[خلافت]] رسیدن، با [[شورشیان]] پیمان شکن به فرماندهی [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] داشت. به [[دلیل]] آنکه عایشه در این [[جنگ]] بر روی شتر سرخ مویی سوار شد بود معروف به جنگ جمل (شتر نر) شد. این [[نبرد]] در سال ٣۶ هجری در [[بصره]] روی داد و باعث کشته شدن هزاران نفر از [[مسلمانان]] گشت و در انتها با [[پیروزی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به پایان رسید. | '''جنگ جمل''' نخستین [[جنگی]] است که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} پس از به [[خلافت]] رسیدن، با [[شورشیان]] پیمان شکن به فرماندهی [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] داشت. به [[دلیل]] آنکه عایشه در این [[جنگ]] بر روی شتر سرخ مویی سوار شد بود معروف به جنگ جمل (شتر نر) شد. این [[نبرد]] در سال ٣۶ هجری در [[بصره]] روی داد و باعث کشته شدن هزاران نفر از [[مسلمانان]] گشت و در انتها با [[پیروزی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به پایان رسید. | ||
==پیشزمینههای جنگ جمل== | == پیشزمینههای جنگ جمل == | ||
{{همچنین|اصحاب جمل}} | {{همچنین|اصحاب جمل}} | ||
جنگ جمل نخستین [[جنگی]] است که [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} پس از به [[خلافت]] رسیدن، با [[شورشیان]] [[پیمان شکن]] ([[ناکثین]]) داشت. | جنگ جمل نخستین [[جنگی]] است که [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} پس از به [[خلافت]] رسیدن، با [[شورشیان]] [[پیمان شکن]] ([[ناکثین]]) داشت. | ||
پس از کشته شدن [[عثمان]] در سال ۳۵ [[هجری]]، [[مردم]] با [[امام علی|علی]]{{ع}} برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند، بیعتی فراگیر و پرشور، جز اندکی از اطرافیان [[عثمان]]. [[طلحه]] و [[زبیر]] از اولین بیعتکنندگان بودند که به [[امید]] [[ریاست]] و [[پست]] [[بیعت]] کردند، ولی چون دیدند [[امام علی|علی]]{{ع}} [[امتیاز]] [[بیهوده]] نمیدهد، [[حسد]] و کینۀ آنان و روش عادلانۀ [[حضرت امیر]] {{ع}} و تحریکات [[امویان]]، سبب شد آنان [[پیمان]] شکستند و به اسم انجام [[عمره]] به [[مکّه]] رفتند. [[پیمانشکنان]] دیگر به آنان پیوسته و زمزمۀ [[مخالفت]] به بهانۀ [[خونخواهی]] [[عثمان]] آغاز شد. [[عایشه]] هم به جمع آنان پیوست و با آنکه خود از محرّکان اصلی [[قتل]] [[عثمان]] بود و به کشتن او [[فتوا]] داده بود! امّا [[پیراهن عثمان]] را [[علم]] کرد و [[فتنه]] به راه انداخت<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶ ص ۲۱۹، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج ۲ ص ۲۹</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۳.</ref>. | پس از کشته شدن [[عثمان]] در سال ۳۵ [[هجری]]، [[مردم]] با [[امام علی|علی]] {{ع}} برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند، بیعتی فراگیر و پرشور، جز اندکی از اطرافیان [[عثمان]]. [[طلحه]] و [[زبیر]] از اولین بیعتکنندگان بودند که به [[امید]] [[ریاست]] و [[پست]] [[بیعت]] کردند، ولی چون دیدند [[امام علی|علی]] {{ع}} [[امتیاز]] [[بیهوده]] نمیدهد، [[حسد]] و کینۀ آنان و روش عادلانۀ [[حضرت امیر]] {{ع}} و تحریکات [[امویان]]، سبب شد آنان [[پیمان]] شکستند و به اسم انجام [[عمره]] به [[مکّه]] رفتند. [[پیمانشکنان]] دیگر به آنان پیوسته و زمزمۀ [[مخالفت]] به بهانۀ [[خونخواهی]] [[عثمان]] آغاز شد. [[عایشه]] هم به جمع آنان پیوست و با آنکه خود از محرّکان اصلی [[قتل]] [[عثمان]] بود و به کشتن او [[فتوا]] داده بود! امّا [[پیراهن عثمان]] را [[علم]] کرد و [[فتنه]] به راه انداخت<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶ ص ۲۱۹، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج ۲ ص ۲۹</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۳.</ref>. | ||
==زمان و محل [[نبرد]]== | == زمان و محل [[نبرد]] == | ||
جنگ جمل در [[جمادی]] اول سال ۳۶ هجری اتفاق افتاد، و بیش از یک روز به درازا نکشید و در محلی به نام زابوقه (در اطراف [[بصره]]) یا [[زاویه]] (یکی از محلههای [[بصره]]) یا در خریبه (محلی در نزدیکی [[بصره]]) اتفاق افتاد<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۵.</ref>. | جنگ جمل در [[جمادی]] اول سال ۳۶ هجری اتفاق افتاد، و بیش از یک روز به درازا نکشید و در محلی به نام زابوقه (در اطراف [[بصره]]) یا [[زاویه]] (یکی از محلههای [[بصره]]) یا در خریبه (محلی در نزدیکی [[بصره]]) اتفاق افتاد<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۵.</ref>. | ||
==بزرگان [[صحابه]] در سپاه امام{{ع}}== | == بزرگان [[صحابه]] در سپاه امام {{ع}}== | ||
بسیاری از بزرگان [[صحابیان]] [[پیامبر]]{{صل}} به همراه [[امام علی]]{{ع}} در جنگ جمل شرکت کردند؛ لکن [[روایتها]] در گزارش تعداد آنان متفاوت است. برخی مصادر، تصریح دارند هشتاد نفر بدری و هزار و پانصد [[صحابی پیامبر]]{{صل}} در [[سپاه علی]]{{ع}} بودند. برخی دیگر از مصادر، بیان میدارند که تعداد [[صحابیان]] شرکت کننده در این [[جنگ]]، هشتصد نفر از [[انصار]] بود و چهارصد نفر از کسانی که در [[بیعت رضوان]] حضور داشتند. از میان شخصیتهای برجستهای که در [[سپاه امام علی]]{{ع}} شرکت جستند، میتوان به این افراد اشاره کرد: [[ابو ایوب انصاری]]، [[ابو هیثم بن تیهان]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[عبد الله بن بدیل]]، [[عبد الله بن عباس]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[عدی بن حاتم]]، [[عمار بن یاسر]]، [[عمرو بن حمق]]، [[عمر بن ابی سلمه]] و [[هاشم بن عتبه]]<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴.</ref>. | بسیاری از بزرگان [[صحابیان]] [[پیامبر]] {{صل}} به همراه [[امام علی]] {{ع}} در جنگ جمل شرکت کردند؛ لکن [[روایتها]] در گزارش تعداد آنان متفاوت است. برخی مصادر، تصریح دارند هشتاد نفر بدری و هزار و پانصد [[صحابی پیامبر]] {{صل}} در [[سپاه علی]] {{ع}} بودند. برخی دیگر از مصادر، بیان میدارند که تعداد [[صحابیان]] شرکت کننده در این [[جنگ]]، هشتصد نفر از [[انصار]] بود و چهارصد نفر از کسانی که در [[بیعت رضوان]] حضور داشتند. از میان شخصیتهای برجستهای که در [[سپاه امام علی]] {{ع}} شرکت جستند، میتوان به این افراد اشاره کرد: [[ابو ایوب انصاری]]، [[ابو هیثم بن تیهان]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[عبد الله بن بدیل]]، [[عبد الله بن عباس]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[عدی بن حاتم]]، [[عمار بن یاسر]]، [[عمرو بن حمق]]، [[عمر بن ابی سلمه]] و [[هاشم بن عتبه]]<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴.</ref>. | ||
==امام و تلاش برای جلوگیری از جنگ== | == امام و تلاش برای جلوگیری از جنگ == | ||
هنگامی که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[سپاه]] خود از ذو قار حرکت کرد، [[صعصعة بن صوحان]] را به سوی [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] فرستاد و با او نامهای بود که در آن، از [[فتنهانگیزی]] آنان سخن رفته بود و [[رفتار]] [[کینه]] جویانه و مزوّرانه آنان را نسبت به [[عثمان بن حنیف]]، گوشزد میکرد و آنها را از [[عاقبت]] رفتارشان برحذر میداشت. صعصعه بازگشت و چنین گزارش داد: گروهی را دیدم که جز [[پیکار]] با تو، چیزی نمیخواهند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۱۳ و ۳۱۴.</ref>. نیروهای دو طرف، برای پیکارْ آماده شدند، در حالیکه [[امام علی]]{{ع}} یارانش را از شروع [[پیکار]]، منع میکرد و در آغاز، تلاش داشت که فتنهجویان را از [[جنگ]]، باز دارد. گفتگوهای [[امام]]{{ع}} با سران [[لشکر]] [[جمل]] و [[سپاهیان]] آن، قابل توجه است. او تمام [[سعی]] خود را در راه [[حفظ]] [[آرامش]] و جلوگیری از برافروخته شدن [[آتش]] [[جنگ]] بهکار گرفت. از این رو، نامههایی به سران [[لشکر]] نوشت و آنان را بر به وجود نیآمدن درگیری برانگیخت. سپس نمایندگانش را برای [[گفتگو]] نزد آنان فرستاد و چون تلاشهایش بینتیجه ماند، خودش نزد آنان رفت<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref>. | هنگامی که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با [[سپاه]] خود از ذو قار حرکت کرد، [[صعصعة بن صوحان]] را به سوی [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] فرستاد و با او نامهای بود که در آن، از [[فتنهانگیزی]] آنان سخن رفته بود و [[رفتار]] [[کینه]] جویانه و مزوّرانه آنان را نسبت به [[عثمان بن حنیف]]، گوشزد میکرد و آنها را از [[عاقبت]] رفتارشان برحذر میداشت. صعصعه بازگشت و چنین گزارش داد: گروهی را دیدم که جز [[پیکار]] با تو، چیزی نمیخواهند<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۱۳ و ۳۱۴.</ref>. نیروهای دو طرف، برای پیکارْ آماده شدند، در حالیکه [[امام علی]] {{ع}} یارانش را از شروع [[پیکار]]، منع میکرد و در آغاز، تلاش داشت که فتنهجویان را از [[جنگ]]، باز دارد. گفتگوهای [[امام]] {{ع}} با سران [[لشکر]] [[جمل]] و [[سپاهیان]] آن، قابل توجه است. او تمام [[سعی]] خود را در راه [[حفظ]] [[آرامش]] و جلوگیری از برافروخته شدن [[آتش]] [[جنگ]] بهکار گرفت. از این رو، نامههایی به سران [[لشکر]] نوشت و آنان را بر به وجود نیآمدن درگیری برانگیخت. سپس نمایندگانش را برای [[گفتگو]] نزد آنان فرستاد و چون تلاشهایش بینتیجه ماند، خودش نزد آنان رفت<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref>. | ||
==پایان کار زبیر== | == پایان کار زبیر == | ||
{{همچنین|زبیر}} | {{همچنین|زبیر}} | ||
از [[مروان بن حکم]] نقل شده است: [[زبیر]] به قصد [[مدینه]] فرار کرد تا به بیابان سِباع رسید. احنف، صدایش را بلند کرد و گفت: با [[زبیر]]، چه کنم؟ او دو گروه از [[مسلمانان]] را به [[جان]] هم انداخت تا اینکه برخی، برخی دیگر را کشتند و اینک میخواهد به خانوادهاش بپیوندد. ابن جرموز، این سخن را شنید و به دنبال [[زبیر]] افتاد و مردی از [[قبیله]] مُجاشع نیز در پی او رفت تا اینکه این دو تن به او رسیدند و سرانجام عمرو، حمله کرد و از پشت، چنان نیزهای میان شانههای [[زبیر]] زد که پیکان آن از سینه او بیرون آمد و از اسب، فرو افتاد. عمرو، سر [[زبیر]] را برید و نزد احنف آورد و او نیز آن را نزد [[امیر مؤمنان]] فرستاد. [[علی]]{{ع}} چون سر بریده [[زبیر]] و [[شمشیر]] او را دید، فرمود: "آن [[شمشیر]] را به من بدهید". دادند. آن را در دست چرخانْد و فرمود: "این، شمشیری است که با آن مدتهای طولانی در حضور [[پیامبر خدا]] [[جنگ]] کرد اما سرانجام، [[هلاکت]] و مرگی نکوهیده به او رسید". سپس به سر [[زبیر]] نگریست و فرمود: "تو [[افتخار]] [[همنشینی]] و [[خویشاوندی]] با [[پیامبر خدا]] را داشتی؛ ولی [[شیطان]]، درون دماغت رفت و تو را به چنین روزی افکند"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۹۰ و، ص ۳۸۷.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref> | از [[مروان بن حکم]] نقل شده است: [[زبیر]] به قصد [[مدینه]] فرار کرد تا به بیابان سِباع رسید. احنف، صدایش را بلند کرد و گفت: با [[زبیر]]، چه کنم؟ او دو گروه از [[مسلمانان]] را به [[جان]] هم انداخت تا اینکه برخی، برخی دیگر را کشتند و اینک میخواهد به خانوادهاش بپیوندد. ابن جرموز، این سخن را شنید و به دنبال [[زبیر]] افتاد و مردی از [[قبیله]] مُجاشع نیز در پی او رفت تا اینکه این دو تن به او رسیدند و سرانجام عمرو، حمله کرد و از پشت، چنان نیزهای میان شانههای [[زبیر]] زد که پیکان آن از سینه او بیرون آمد و از اسب، فرو افتاد. عمرو، سر [[زبیر]] را برید و نزد احنف آورد و او نیز آن را نزد [[امیر مؤمنان]] فرستاد. [[علی]] {{ع}} چون سر بریده [[زبیر]] و [[شمشیر]] او را دید، فرمود: "آن [[شمشیر]] را به من بدهید". دادند. آن را در دست چرخانْد و فرمود: "این، شمشیری است که با آن مدتهای طولانی در حضور [[پیامبر خدا]] [[جنگ]] کرد اما سرانجام، [[هلاکت]] و مرگی نکوهیده به او رسید". سپس به سر [[زبیر]] نگریست و فرمود: "تو [[افتخار]] [[همنشینی]] و [[خویشاوندی]] با [[پیامبر خدا]] را داشتی؛ ولی [[شیطان]]، درون دماغت رفت و تو را به چنین روزی افکند"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۹۰ و، ص ۳۸۷.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref> | ||
==گفتگوهای امام علی (ع) با طلحه== | == گفتگوهای امام علی (ع) با طلحه== | ||
{{همچنین|طلحه}} | {{همچنین|طلحه}} | ||
درباره گفتگوی [[امام]]{{ع}} با [[طلحه]] چنین آمده است: [[طلحه]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گفت: از این [[حکومت]]، کناره گیر تا آن را در میان [[مسلمانان]]، به [[مشورت]] بگذاریم. اگر به تو [[رضایت]] دادند، من نیز به آنچه [[مردم]] [[رضایت]] دهند، [[رضایت]] میدهم و اگر به دیگری [[رضایت]] دادند، تو هم مانند یکی از مسلمانانْ [تابع باش]. [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[ابو محمد]]! آیا تو با [[رضایت]] و بدون [[اجبار]] و [[اکراه]] با من [[بیعت]] نکردی؟ من [[بیعت]] خود را رها نمیسازم". [[طلحه]] گفت: [[بیعت]] کردم، در حالی که [[شمشیر]] بر گردنم بود. فرمود: "آیا نمیدانی که من کسی را بر [[بیعت]]، مجبور نساختم؟ و اگر اجباری در کار بود، میبایست سعد و [[ابن عمر]] و [[محمد بن مَسلَمه]] را وادار میکردم، با اینکه از [[بیعت]]، سر باز زدند و کناره گرفتند و من هم آنان را به حال خودشان واگذاردم". [[طلحه]] گفت: ما در [[شورا]]، شش نفر بودیم. دو نفر مُردند و ما سه نفریم که با تو موافق نیستیم. [[علی]]{{ع}} فرمود: "شما میتوانستید پیش از [[بیعت]]، [[رضایت]] ندهید؛ اما اینک حقی جز آنچه بدان [[رضایت]] دادهاید، در کار نیست؛ مگر آنکه کار خلافی [انجام دهم] که موجب شود از آنچه بر آن [[بیعت]] شدهام، بیرون روید. اگر از من کاری [[ناپسند]] سر زده، بازگو کنید. شما مادرتان [[عایشه]] را از [[خانه]] بیرون کشیدید و زنهای خود را [در خانه] گذاشتید و این، بزرگترین کار [[زشت]] شماست. آیا [[پیامبر خدا]] از این کار [[راضی]] است که پردهای را که او بر [[عایشه]] افکنده، بدرید و پرده از وی برگیرید؟" [[طلحه]] گفت: او برای [[اصلاح]] آمد. [[علی]]{{ع}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[زن]]، به کسی که کارهایش را [[اصلاح]] کند، نیازمندتر است. ای پیرمرد! [[خیرخواهی]] را بپذیر و به [[توبه]] به همراه ننگ، [[رضایت]] ده، پیش از آنکه ننگ با آتشْ همراه شود"<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref> | درباره گفتگوی [[امام]] {{ع}} با [[طلحه]] چنین آمده است: [[طلحه]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گفت: از این [[حکومت]]، کناره گیر تا آن را در میان [[مسلمانان]]، به [[مشورت]] بگذاریم. اگر به تو [[رضایت]] دادند، من نیز به آنچه [[مردم]] [[رضایت]] دهند، [[رضایت]] میدهم و اگر به دیگری [[رضایت]] دادند، تو هم مانند یکی از مسلمانانْ [تابع باش]. [[علی]] {{ع}} فرمود: "ای [[ابو محمد]]! آیا تو با [[رضایت]] و بدون [[اجبار]] و [[اکراه]] با من [[بیعت]] نکردی؟ من [[بیعت]] خود را رها نمیسازم". [[طلحه]] گفت: [[بیعت]] کردم، در حالی که [[شمشیر]] بر گردنم بود. فرمود: "آیا نمیدانی که من کسی را بر [[بیعت]]، مجبور نساختم؟ و اگر اجباری در کار بود، میبایست سعد و [[ابن عمر]] و [[محمد بن مَسلَمه]] را وادار میکردم، با اینکه از [[بیعت]]، سر باز زدند و کناره گرفتند و من هم آنان را به حال خودشان واگذاردم". [[طلحه]] گفت: ما در [[شورا]]، شش نفر بودیم. دو نفر مُردند و ما سه نفریم که با تو موافق نیستیم. [[علی]] {{ع}} فرمود: "شما میتوانستید پیش از [[بیعت]]، [[رضایت]] ندهید؛ اما اینک حقی جز آنچه بدان [[رضایت]] دادهاید، در کار نیست؛ مگر آنکه کار خلافی [انجام دهم] که موجب شود از آنچه بر آن [[بیعت]] شدهام، بیرون روید. اگر از من کاری [[ناپسند]] سر زده، بازگو کنید. شما مادرتان [[عایشه]] را از [[خانه]] بیرون کشیدید و زنهای خود را [در خانه] گذاشتید و این، بزرگترین کار [[زشت]] شماست. آیا [[پیامبر خدا]] از این کار [[راضی]] است که پردهای را که او بر [[عایشه]] افکنده، بدرید و پرده از وی برگیرید؟" [[طلحه]] گفت: او برای [[اصلاح]] آمد. [[علی]] {{ع}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[زن]]، به کسی که کارهایش را [[اصلاح]] کند، نیازمندتر است. ای پیرمرد! [[خیرخواهی]] را بپذیر و به [[توبه]] به همراه ننگ، [[رضایت]] ده، پیش از آنکه ننگ با آتشْ همراه شود"<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۶۵-۳۷۰.</ref> | ||
==[[آرامش]] [[علی]]{{ع}} در جنگ== | == [[آرامش]] [[علی]] {{ع}} در جنگ== | ||
[[محمد بن حنفیه]] میگوید: چون وارد [[بصره]] شدیم و در آنجا لشکرگاه زدیم و صفوف خود را آماده ساختیم، پدرم [[علی]]{{ع}} [[پرچم]] [[جنگ]] را به من داد و فرمود: "پیش از [[اقدام]] [[دشمن]] کاری علیه آنان انجام نده"<ref>اشاره به اینکه آغازگر جنگ مباش. (م)</ref>. سپس خوابید. تیرهای [[دشمن]] بر ما باریدن گرفت. او را از [[خواب]]، بیدار کردم. بیدار شد، در حالی که چشمهایش را میمالید و جملیان فریاد میزدند: ای خونخواهان [[عثمان]]! [[علی]]{{ع}} در حالی که جز یک پیراهن بر تن نداشت، بیرون رفت و فرمود: "با [[پرچم]] به پیش رو!". پیش رفتم و گفتم: ای [[پدر]]! در چنین روزی، تنها با یک پیراهن؟! فرمود: "هرکس را مرگش [به وقت خود] خواهد گرفت. به [[خدا]] [[سوگند]]، در کنار [[پیامبر]]{{صل}} بدون [[زره]]، بیشتر جنگیدم تا با [[زره]]"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۵۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | [[محمد بن حنفیه]] میگوید: چون وارد [[بصره]] شدیم و در آنجا لشکرگاه زدیم و صفوف خود را آماده ساختیم، پدرم [[علی]] {{ع}} [[پرچم]] [[جنگ]] را به من داد و فرمود: "پیش از [[اقدام]] [[دشمن]] کاری علیه آنان انجام نده"<ref>اشاره به اینکه آغازگر جنگ مباش. (م)</ref>. سپس خوابید. تیرهای [[دشمن]] بر ما باریدن گرفت. او را از [[خواب]]، بیدار کردم. بیدار شد، در حالی که چشمهایش را میمالید و جملیان فریاد میزدند: ای خونخواهان [[عثمان]]! [[علی]] {{ع}} در حالی که جز یک پیراهن بر تن نداشت، بیرون رفت و فرمود: "با [[پرچم]] به پیش رو!". پیش رفتم و گفتم: ای [[پدر]]! در چنین روزی، تنها با یک پیراهن؟! فرمود: "هرکس را مرگش [به وقت خود] خواهد گرفت. به [[خدا]] [[سوگند]]، در کنار [[پیامبر]] {{صل}} بدون [[زره]]، بیشتر جنگیدم تا با [[زره]]"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۵۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==شدت یافتن [[نبرد]]== | == شدت یافتن [[نبرد]] == | ||
دو [[لشکر]]، [[نبرد]] [[سختی]] کردند، [[میمنه]] [سپاه] بصریان، [[میمنه]] [[سپاه علی]]{{ع}} را درهم شکسته بود و افراد [[قبیله]] [[ربیعه]] در [[لشکر]] [[بصره]]، ربیعیان [[سپاه امام]]{{ع}} را [[شکست]] داده بودند.... [[علی]]{{ع}} به پیش آمد و نگاهی به [[یاران]] و [[سپاهیان]] خود انداخت که شکستخورده و کشته شده بودند. وقتی چنین دید، بر فرزندش [[محمد]] ـ که [[پرچمدار]] بود ـ بانگ زد: "به پیش رو!"؛ ولی او کندی کرد و در جایش ثابت ماند. [[علی]]{{ع}} از پشت سر آمد و میان دو کتف او زد و [[پرچم]] را از دستش گرفت و خود، حمله برد و وارد [[لشکر]] [[دشمن]] شد. [[میمنه]] و مِیسَره هر دو [[سپاه]] در [[اضطراب]] بودند. در یک طرف، [[عمار]] بود و در طرفهای دیگر، [[عبد الله بن عباس]] و [[محمد بن ابی بکر]]. [[علی]]{{ع}} [[سپاه]] [[دشمن]] را شکافت. ضربه میزد و میکشت. سپس بیرون آمد... و [[پرچم]] را به [[محمد]] داد و فرمود: "اینچنین بجنگ". [[محمد]] با [[پرچم]] به پیش تاخت و [[انصار]] با او بودند تا به شتر و کجاوه [ی عایشه] رسید و همراهان شتر، گریخته بودند. در این روز، هر دو [[لشکر]]، [[نبرد]] سهمگینی کردند، به طوری که آسیبها و ضربت زدنها، در حالِ به زانو نشستنْ صورت میگرفت<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | دو [[لشکر]]، [[نبرد]] [[سختی]] کردند، [[میمنه]] [سپاه] بصریان، [[میمنه]] [[سپاه علی]] {{ع}} را درهم شکسته بود و افراد [[قبیله]] [[ربیعه]] در [[لشکر]] [[بصره]]، ربیعیان [[سپاه امام]] {{ع}} را [[شکست]] داده بودند.... [[علی]] {{ع}} به پیش آمد و نگاهی به [[یاران]] و [[سپاهیان]] خود انداخت که شکستخورده و کشته شده بودند. وقتی چنین دید، بر فرزندش [[محمد]] ـ که [[پرچمدار]] بود ـ بانگ زد: "به پیش رو!"؛ ولی او کندی کرد و در جایش ثابت ماند. [[علی]] {{ع}} از پشت سر آمد و میان دو کتف او زد و [[پرچم]] را از دستش گرفت و خود، حمله برد و وارد [[لشکر]] [[دشمن]] شد. [[میمنه]] و مِیسَره هر دو [[سپاه]] در [[اضطراب]] بودند. در یک طرف، [[عمار]] بود و در طرفهای دیگر، [[عبد الله بن عباس]] و [[محمد بن ابی بکر]]. [[علی]] {{ع}} [[سپاه]] [[دشمن]] را شکافت. ضربه میزد و میکشت. سپس بیرون آمد... و [[پرچم]] را به [[محمد]] داد و فرمود: "اینچنین بجنگ". [[محمد]] با [[پرچم]] به پیش تاخت و [[انصار]] با او بودند تا به شتر و کجاوه [ی عایشه] رسید و همراهان شتر، گریخته بودند. در این روز، هر دو [[لشکر]]، [[نبرد]] سهمگینی کردند، به طوری که آسیبها و ضربت زدنها، در حالِ به زانو نشستنْ صورت میگرفت<ref>الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==کشته شدن [[طلحه]] به دست مروان== | == کشته شدن [[طلحه]] به دست مروان== | ||
[[طلحه]] با صدای بلند، فریاد میزد: [[بندگان خدا]]! [[شکیبایی]]، [[شکیبایی]] [ورزید]! چرا که پس از [[شکیبایی]]، [[نصرت]] و [[پاداش]] است. [[مروان بن حکم]] به وی نگاهی افکند و به بردهاش گفت: وای بر تو، ای [[غلام]]! به [[خدا]] [[سوگند]] که میدانم هیچ کس در روز کشتن [[عثمان]] در خانهاش به اندازه [[طلحه]] [[مردم]] را تحریک نکرد و هیچ کس جز او، وی را نکشت. اکنون اگر مرا پنهان کنی، تو را [[آزاد]] خواهم کرد. [[غلام]]، وی را پنهان ساخت. [[مروان]]، تیری زهرآگین به سوی طلحة بن عبید الله پرتاب کرد. تیر به [[طلحه]] اصابت کرد و [[طلحه]] بر اثر اصابت تیر بر [[زمین]] افتاد و بیهوش شد. سپس به هوش آمد و دید [[خون]] از او جاری است. گفت: "إنا لله و إنا إلیه راجعون"! به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] میکنم مقصود [[خداوند]] عز و جل از این [[آیه]] ماییم که: "و از فتنهای که تنها به [[ستمکاران]] شما نمیرسد، بترسید و بدانید که [[خدا]]، سختْ [[کیفر]] است"<ref>انفال، آیه ۲۵.</ref><ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | [[طلحه]] با صدای بلند، فریاد میزد: [[بندگان خدا]]! [[شکیبایی]]، [[شکیبایی]] [ورزید]! چرا که پس از [[شکیبایی]]، [[نصرت]] و [[پاداش]] است. [[مروان بن حکم]] به وی نگاهی افکند و به بردهاش گفت: وای بر تو، ای [[غلام]]! به [[خدا]] [[سوگند]] که میدانم هیچ کس در روز کشتن [[عثمان]] در خانهاش به اندازه [[طلحه]] [[مردم]] را تحریک نکرد و هیچ کس جز او، وی را نکشت. اکنون اگر مرا پنهان کنی، تو را [[آزاد]] خواهم کرد. [[غلام]]، وی را پنهان ساخت. [[مروان]]، تیری زهرآگین به سوی طلحة بن عبید الله پرتاب کرد. تیر به [[طلحه]] اصابت کرد و [[طلحه]] بر اثر اصابت تیر بر [[زمین]] افتاد و بیهوش شد. سپس به هوش آمد و دید [[خون]] از او جاری است. گفت: "إنا لله و إنا إلیه راجعون"! به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] میکنم مقصود [[خداوند]] عز و جل از این [[آیه]] ماییم که: "و از فتنهای که تنها به [[ستمکاران]] شما نمیرسد، بترسید و بدانید که [[خدا]]، سختْ [[کیفر]] است"<ref>انفال، آیه ۲۵.</ref><ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==تداوم نبرد به رهبری عایشه== | == تداوم نبرد به رهبری عایشه== | ||
{{همچنین|عایشه}} | {{همچنین|عایشه}} | ||
در کتاب [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]] به [[نقل]] از [[محمد]] و [[طلحه]] آمده است: جنگِ نخست تا وسط روز ادامه یافت و [[طلحه]] در آن، مجروح شد و [[زبیر]] هم رفت. پس چون [[لشکر]] به [[عایشه]] [[پناه]] بردند و [[کوفیان]] جز [[جنگ]] نخواستند و جز [تحویل دادن] [[عایشه]] را نخواستند، [[عایشه]] آنان را با [[سرزنش]]، تحریک نمود. آنان [[جنگ]] کردند تا اینکه بانگ [[آتشبس]] زدند و از [[جنگ]]، [[دست]] کشیدند و سپس، بعد از ظهر، بازگشتند و به [[جنگ]] پرداختند و این در روز [[پنج شنبه]] از ماه [[جمادی]] دوم بود. پس [[نبرد]] در آغاز روز با [[طلحه]] و [[زبیر]] بود و در وسط روز با [[عایشه]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۱۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | در کتاب [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]] به [[نقل]] از [[محمد]] و [[طلحه]] آمده است: جنگِ نخست تا وسط روز ادامه یافت و [[طلحه]] در آن، مجروح شد و [[زبیر]] هم رفت. پس چون [[لشکر]] به [[عایشه]] [[پناه]] بردند و [[کوفیان]] جز [[جنگ]] نخواستند و جز [تحویل دادن] [[عایشه]] را نخواستند، [[عایشه]] آنان را با [[سرزنش]]، تحریک نمود. آنان [[جنگ]] کردند تا اینکه بانگ [[آتشبس]] زدند و از [[جنگ]]، [[دست]] کشیدند و سپس، بعد از ظهر، بازگشتند و به [[جنگ]] پرداختند و این در روز [[پنج شنبه]] از ماه [[جمادی]] دوم بود. پس [[نبرد]] در آغاز روز با [[طلحه]] و [[زبیر]] بود و در وسط روز با [[عایشه]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۱۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==پی کردن شتر و پراکنده شدن [[لشکر]] جمل== | == پی کردن شتر و پراکنده شدن [[لشکر]] جمل== | ||
چون [[لشکریان]] از گِردِ شتر [عایشه] پراکنده شدند، [[امیرمؤمنان]]، نگران این بود که [[مردم]] به سوی شتر بازگردند و [[جنگ]]، دوباره درگیرد. پس فرمود: "شتر را پِی کنید!". [[یاران امیرمؤمنان]] به سمت شتر شتافتند و آن را پی کردند، که به پهلو بر [[زمین]] افتاد و [[عایشه]] فریادی کشید که هرکس در دو [[سپاه]] بود، شنید<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۵۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | چون [[لشکریان]] از گِردِ شتر [عایشه] پراکنده شدند، [[امیرمؤمنان]]، نگران این بود که [[مردم]] به سوی شتر بازگردند و [[جنگ]]، دوباره درگیرد. پس فرمود: "شتر را پِی کنید!". [[یاران امیرمؤمنان]] به سمت شتر شتافتند و آن را پی کردند، که به پهلو بر [[زمین]] افتاد و [[عایشه]] فریادی کشید که هرکس در دو [[سپاه]] بود، شنید<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۳۵۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==صدور [[فرمان]] [[عفو]] عمومی== | == صدور [[فرمان]] [[عفو]] عمومی== | ||
[[علی]]{{ع}}، هنگامی که پیروز شد برای [[سخنرانی]] به پا خاست و فرمود: "ای [[مردم بصره]]! از شما گذشتم. برحذر باشید از [[فتنه]]! بهراستی که شما نخستین مردمانی بودید که [[بیعت]] را شکستید و [[وحدت]] [[امت]] را برهم زدید". آنگاه نشست و [[مردم]] با وی [[بیعت]] کردند<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۵۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵.</ref> | [[علی]] {{ع}}، هنگامی که پیروز شد برای [[سخنرانی]] به پا خاست و فرمود: "ای [[مردم بصره]]! از شما گذشتم. برحذر باشید از [[فتنه]]! بهراستی که شما نخستین مردمانی بودید که [[بیعت]] را شکستید و [[وحدت]] [[امت]] را برهم زدید". آنگاه نشست و [[مردم]] با وی [[بیعت]] کردند<ref>[[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج ۳، ص ۵۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵.</ref> | ||
==ارسال [[نامهها]] و خبر [[پیروزی]]== | == ارسال [[نامهها]] و خبر [[پیروزی]] == | ||
[[امام]]{{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، نامهای بهوسیله عمرو بن سلمه ارجبی به [[کوفه]] فرستاد و خبر این پیروزی را به [[مردم کوفه]] رساند. اندکی از این [[نامه]] در [[نهج البلاغه]] آمده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۲</ref>. در نامهای دیگر این خبر را به اطلاع [[کارگزار]] خود در [[مدینه]] و [[مردم]] آنجا رساند. نامهای عمومی نیز به تمام [[کارگزاران]] خود نوشت. نامهای نیز به خواهرش امهانی نوشت و خبر [[شکست]] [[ناکثین]] و کشته شدن [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[شهادت]] جمعی از [[یاران]] خود، مانند دو [[فرزند]] [[صوحان]]، یعنی [[زید]] و سبحان را داد. [[امام]]{{ع}} وقتی به جنازه [[طلحه]] و [[عبدالرحمان بن عتاب]] برخورد از غربت [[طلحه]] (ابومحمد) در این مکان و [[مرگ]] قریشیان بسیار متأسف شد<ref>{{متن حدیث|وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ، فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref> | [[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، نامهای بهوسیله عمرو بن سلمه ارجبی به [[کوفه]] فرستاد و خبر این پیروزی را به [[مردم کوفه]] رساند. اندکی از این [[نامه]] در [[نهج البلاغه]] آمده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۲</ref>. در نامهای دیگر این خبر را به اطلاع [[کارگزار]] خود در [[مدینه]] و [[مردم]] آنجا رساند. نامهای عمومی نیز به تمام [[کارگزاران]] خود نوشت. نامهای نیز به خواهرش امهانی نوشت و خبر [[شکست]] [[ناکثین]] و کشته شدن [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[شهادت]] جمعی از [[یاران]] خود، مانند دو [[فرزند]] [[صوحان]]، یعنی [[زید]] و سبحان را داد. [[امام]] {{ع}} وقتی به جنازه [[طلحه]] و [[عبدالرحمان بن عتاب]] برخورد از غربت [[طلحه]] (ابومحمد) در این مکان و [[مرگ]] قریشیان بسیار متأسف شد<ref>{{متن حدیث|وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ، فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref> | ||
==فرستادن [[عایشه]] به سوی مدینه== | == فرستادن [[عایشه]] به سوی مدینه== | ||
چون امیرمؤمنانْ تصمیم حرکت به سوی [[کوفه]] گرفت کسی را نزد [[عایشه]] فرستاد که به وی [[دستور]] دهد به سوی [[مدینه]] کوچ کند. وی برای حرکت، مهیا شد. [[امام]] به [[محمّد بن ابی بکر]] که [[برادر]] [[عایشه]] بود، گفت تا خواهرش را به [[بصره]] ببرد. سپس [[چهل]] [[زن]] را دستار و کلاه پوشانید و [[شمشیر]] در اختیارشان نهاد و به آنان [[فرمان]] داد از [[عایشه]] محافظت کنند و او را از راست و چپ و پشت سر، درمیان گیرند. [[عایشه]] در طول راه میگفت: بار خدایا! با [[علی بن ابی طالب]]، چنان کن که با من [[رفتار]] کرد؛ مردان را به همراهم فرستاد و [[حرمت]] [[پیامبر خدا]] را نگه نداشت. وقتی [[زنان]]، همراه با [[عایشه]] به [[مدینه]] رسیدند، دستارها و شمشیرها را برداشتند و با وی وارد [[مدینه]] شدند. چون [[عایشه]] آنان را دید، از دشنامگویی و [[نکوهش]] [[امیرمؤمنان]]، پشیمان شد و گفت: [[خداوند]] به پسر [[ابی طالب]]، [[پاداش]] [[نیکو]] دهد؛ چرا که [[حرمت]] [[پیامبر خدا]] را درباره من، پاس داشت<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۴۱۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۳.</ref> | چون امیرمؤمنانْ تصمیم حرکت به سوی [[کوفه]] گرفت کسی را نزد [[عایشه]] فرستاد که به وی [[دستور]] دهد به سوی [[مدینه]] کوچ کند. وی برای حرکت، مهیا شد. [[امام]] به [[محمّد بن ابی بکر]] که [[برادر]] [[عایشه]] بود، گفت تا خواهرش را به [[بصره]] ببرد. سپس [[چهل]] [[زن]] را دستار و کلاه پوشانید و [[شمشیر]] در اختیارشان نهاد و به آنان [[فرمان]] داد از [[عایشه]] محافظت کنند و او را از راست و چپ و پشت سر، درمیان گیرند. [[عایشه]] در طول راه میگفت: بار خدایا! با [[علی بن ابی طالب]]، چنان کن که با من [[رفتار]] کرد؛ مردان را به همراهم فرستاد و [[حرمت]] [[پیامبر خدا]] را نگه نداشت. وقتی [[زنان]]، همراه با [[عایشه]] به [[مدینه]] رسیدند، دستارها و شمشیرها را برداشتند و با وی وارد [[مدینه]] شدند. چون [[عایشه]] آنان را دید، از دشنامگویی و [[نکوهش]] [[امیرمؤمنان]]، پشیمان شد و گفت: [[خداوند]] به پسر [[ابی طالب]]، [[پاداش]] [[نیکو]] دهد؛ چرا که [[حرمت]] [[پیامبر خدا]] را درباره من، پاس داشت<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۴۱۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۳.</ref> | ||
==تعداد کشتگان در جنگ== | == تعداد کشتگان در جنگ== | ||
از سپاه [[امام علی]]{{ع}} در جنگ جمل، پنج هزار نفر کشته شدند و تمام متون [[تاریخی]]، بدون کمترین اختلافی بر این عدد، اتفاق دارند؛ ولی متون [[تاریخی]] درباره تعداد کشتههای [[لشکر]] [[جمل]]، [[اختلاف]] بسیار دارند که نمیتوان بر هیچ یک از آنها [[اعتماد]] کرد. در برخی گزارشها آمده است که تعداد کشتگان آنها بیست هزار نفر بود، با آنکه در گزارشهای دیگری آمده که سیزده هزار نفر از آنان کشته شدند و در خبر دیگری ده هزار یا پنج هزار نفر آمده است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴.</ref>. | از سپاه [[امام علی]] {{ع}} در جنگ جمل، پنج هزار نفر کشته شدند و تمام متون [[تاریخی]]، بدون کمترین اختلافی بر این عدد، اتفاق دارند؛ ولی متون [[تاریخی]] درباره تعداد کشتههای [[لشکر]] [[جمل]]، [[اختلاف]] بسیار دارند که نمیتوان بر هیچ یک از آنها [[اعتماد]] کرد. در برخی گزارشها آمده است که تعداد کشتگان آنها بیست هزار نفر بود، با آنکه در گزارشهای دیگری آمده که سیزده هزار نفر از آنان کشته شدند و در خبر دیگری ده هزار یا پنج هزار نفر آمده است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۳۴.</ref>. | ||
==[[سرزنش]] اهل بصره از سوی [[امام]]{{ع}}== | == [[سرزنش]] اهل بصره از سوی [[امام]] {{ع}}== | ||
چون [[امیرمؤمنان]]، نامههای [[پیروزی]] را نوشت، در میان [[مردم]] به [[سخنرانی]] برخاست و [[خداوند متعال]] را [[حمد]] کرد و بر او ثنا گفت و بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] فرستاد. سپس فرمود: "اما بعد؛ بهراستی که [[خداوند]]، [[بخشنده]] [[مهربان]] و عزیزِ صاحب [[انتقام]] است. [[گذشت]] و [[آمرزش]] خود را برای [[اهل]] [[طاعت]] نهاده و [[عذاب]] و کیفرش را برای کسی که [[نافرمانی]] کند و دستورش را [[مخالفت]] نماید و در [[دین]]، [[بدعت]] گذارَد. [[صالحان]] با [[رحمت]] او مدد یافتند. ای [[اهل بصره]]! [[خداوند]]، مرا بر شما [[قدرت]] بخشید و شما را به خاطر رفتارتان [[تسلیم]] کرد. پس مبادا به کارهایی مانند کارهای گذشته باز گردید؛ چرا که شما نخستین کسانی بودید که [[پیکار]] و [[اختلاف]] را آغاز کردید و [[حق]] و [[انصاف]] را کنار نهادید"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۴۰۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵.</ref> | چون [[امیرمؤمنان]]، نامههای [[پیروزی]] را نوشت، در میان [[مردم]] به [[سخنرانی]] برخاست و [[خداوند متعال]] را [[حمد]] کرد و بر او ثنا گفت و بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] فرستاد. سپس فرمود: "اما بعد؛ بهراستی که [[خداوند]]، [[بخشنده]] [[مهربان]] و عزیزِ صاحب [[انتقام]] است. [[گذشت]] و [[آمرزش]] خود را برای [[اهل]] [[طاعت]] نهاده و [[عذاب]] و کیفرش را برای کسی که [[نافرمانی]] کند و دستورش را [[مخالفت]] نماید و در [[دین]]، [[بدعت]] گذارَد. [[صالحان]] با [[رحمت]] او مدد یافتند. ای [[اهل بصره]]! [[خداوند]]، مرا بر شما [[قدرت]] بخشید و شما را به خاطر رفتارتان [[تسلیم]] کرد. پس مبادا به کارهایی مانند کارهای گذشته باز گردید؛ چرا که شما نخستین کسانی بودید که [[پیکار]] و [[اختلاف]] را آغاز کردید و [[حق]] و [[انصاف]] را کنار نهادید"<ref>[[الجمل (کتاب)|الجمل]]، ص ۴۰۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۵.</ref> | ||