جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
'''جهانبینی''' یعنی [[پاسخ]] به پرسشهای بنیادی [[انسان]]، دربارۀ [[جهان]]، مانند اینکه از کجا آمده، به کجا میرود و [[هدف زندگی]] چیست. در یک تقسیم بندی جهانبینی به [[الهی]] برپایه [[اعتقاد]] به [[خدا]]، [[پیامبران]]، [[جهان آخرت]]، [[امامت]] و [[عدل]] و [[جهانبینی مادی]] برپایه [[حسن]] و تجربه تقسیم میشود. | '''جهانبینی''' یعنی [[پاسخ]] به پرسشهای بنیادی [[انسان]]، دربارۀ [[جهان]]، مانند اینکه از کجا آمده، به کجا میرود و [[هدف زندگی]] چیست. در یک تقسیم بندی جهانبینی به [[الهی]] برپایه [[اعتقاد]] به [[خدا]]، [[پیامبران]]، [[جهان آخرت]]، [[امامت]] و [[عدل]] و [[جهانبینی مادی]] برپایه [[حسن]] و تجربه تقسیم میشود. | ||
==معناشناسی جهانبینی== | == معناشناسی جهانبینی == | ||
*پاسخ به پرسشهای بنیادی [[انسان]]، دربارۀ [[جهان]] را، جهانبینی میگویند، مثلًا اینکه [[انسان]] از کجا آمده، به کجا میرود، [[هدف زندگی]] او چیست، از کدام [[قوانین]] باید [[پیروی]] کند، آیا آزاد است یا مجبور. تفاوت میان جهانبینی و ایدئولوژی در این است که جهانبینی [[مکتب]] نظری است، ولی [[ایدئولوژی]] بر پایۀ [[مکتب]] نظری یک [[مکتب]] عملی است. از آن رو که [[حکمت]] عملی، زاده [[حکمت]] نظری است، میتوان گفت همۀ ایدئولوژیها بر پایه جهانبینی شکل میگیرند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۱۸-۲۱۹.</ref>. | * پاسخ به پرسشهای بنیادی [[انسان]]، دربارۀ [[جهان]] را، جهانبینی میگویند، مثلًا اینکه [[انسان]] از کجا آمده، به کجا میرود، [[هدف زندگی]] او چیست، از کدام [[قوانین]] باید [[پیروی]] کند، آیا آزاد است یا مجبور. تفاوت میان جهانبینی و ایدئولوژی در این است که جهانبینی [[مکتب]] نظری است، ولی [[ایدئولوژی]] بر پایۀ [[مکتب]] نظری یک [[مکتب]] عملی است. از آن رو که [[حکمت]] عملی، زاده [[حکمت]] نظری است، میتوان گفت همۀ ایدئولوژیها بر پایه جهانبینی شکل میگیرند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۱۸-۲۱۹.</ref>. | ||
==تقسیم بندی کلی درباره جهانبینی== | == تقسیم بندی کلی درباره جهانبینی == | ||
*دریک تقسیم بند کلی جهانبینی به دو قسم تقسیم میشود: | * دریک تقسیم بند کلی جهانبینی به دو قسم تقسیم میشود: | ||
# [[جهانبینی الهی]]: که بر سه [[باور]] اصلی پایه گذاری شده است: [[باور به خدای یگانه]]، [[باور به پیامبران الهی|پیامبران الهی]] و [[باور به جهان آخرت|جهان آخرت]]. | # [[جهانبینی الهی]]: که بر سه [[باور]] اصلی پایه گذاری شده است: [[باور به خدای یگانه]]، [[باور به پیامبران الهی|پیامبران الهی]] و [[باور به جهان آخرت|جهان آخرت]]. | ||
# [[جهانبینی مادی]]: این نوع جهانبینی بر دو [[باور]] یعنی [[حس]] و [[تجربه]] بنا شده است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | # [[جهانبینی مادی]]: این نوع جهانبینی بر دو [[باور]] یعنی [[حس]] و [[تجربه]] بنا شده است<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | ||
==جهانبینی از نگاه [[کلامی]]== | == جهانبینی از نگاه [[کلامی]] == | ||
*جهانبینی از منظر [[علم کلام]] یعنی سلسله [[اعتقادات]] و بینشهای کلی و هماهنگ دربارۀ [[جهان]] و [[انسان]]؛ طبق این معنا [[سیستم]] [[عقیدتی]] و اصولی هر [[دین]] را جهانبینی آن [[دین]] تشکیل میدهد. در واقع جهانبینی [[کلامی]] یعنی "[[جهانشناسی]]" نه "[[جهان]] احساسی". جهانبینی به مسئلۀ [[شناخت]] مربوط میشود. بنابراین، جهانبینی از مختصات [[انسان]] است و به نیروی [[اندیشه]] و [[تفکر]] و [[قدرت]] ارزیابی [[انسان]] از مجموع هستی بستگی دارد؛ برخلاف [[جهان]] احساسی که میان [[انسان]] و حیوان مشترک است. بسیاری از حیوانات از نظر [[جهان]] احساسی از [[انسان]] پیشرفتهترند، یا به این [[دلیل]] که از برخی حواس برخوردارند که [[انسانها]] فاقد آنها هستند و یا اینکه حواس مشترک آنها بسیار حساستر از [[انسان]] هاست<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | * جهانبینی از منظر [[علم کلام]] یعنی سلسله [[اعتقادات]] و بینشهای کلی و هماهنگ دربارۀ [[جهان]] و [[انسان]]؛ طبق این معنا [[سیستم]] [[عقیدتی]] و اصولی هر [[دین]] را جهانبینی آن [[دین]] تشکیل میدهد. در واقع جهانبینی [[کلامی]] یعنی "[[جهانشناسی]]" نه "[[جهان]] احساسی". جهانبینی به مسئلۀ [[شناخت]] مربوط میشود. بنابراین، جهانبینی از مختصات [[انسان]] است و به نیروی [[اندیشه]] و [[تفکر]] و [[قدرت]] ارزیابی [[انسان]] از مجموع هستی بستگی دارد؛ برخلاف [[جهان]] احساسی که میان [[انسان]] و حیوان مشترک است. بسیاری از حیوانات از نظر [[جهان]] احساسی از [[انسان]] پیشرفتهترند، یا به این [[دلیل]] که از برخی حواس برخوردارند که [[انسانها]] فاقد آنها هستند و یا اینکه حواس مشترک آنها بسیار حساستر از [[انسان]] هاست<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | ||
*باید دانست احساس، عاملی غیر از [[شناخت]] است. در واقع تفاوت [[انسان]] با سایر جانداران در همین نقطه است؛ به آن معنا که سایر جانداران، [[جهان]] را فقط احساس میکنند؛ اما [[انسان]]، علاوه بر احساس [[جهان]]، به [[شناخت]] [[جهان]] راه مییابد و آن را [[تفسیر]] میکند؛ یا لااقل میتواند [[جهان]] را بشناسد و [[تفسیر]] نماید<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | * باید دانست احساس، عاملی غیر از [[شناخت]] است. در واقع تفاوت [[انسان]] با سایر جانداران در همین نقطه است؛ به آن معنا که سایر جانداران، [[جهان]] را فقط احساس میکنند؛ اما [[انسان]]، علاوه بر احساس [[جهان]]، به [[شناخت]] [[جهان]] راه مییابد و آن را [[تفسیر]] میکند؛ یا لااقل میتواند [[جهان]] را بشناسد و [[تفسیر]] نماید<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷.</ref>. | ||
==اسلوب جهانبینی [[کلامی]]== | == اسلوب جهانبینی [[کلامی]] == | ||
*جهانبینی [[کلامی]]، داری اسلوب و برنامۀ خاص است که برای ایجاد این شاکله باید از شرایط زیر برخوردار باشد: قابل اثبات و [[استدلال]] باشد؛ به حیات و [[زندگی]] [[انسان]] معنا دهد؛ آرمانساز و شوقانگیز باشد؛ [[قدرت]] تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و [[اجتماعی]] را داشته باشد و تعهدآور و مسئولیتساز باشد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷</ref>. | * جهانبینی [[کلامی]]، داری اسلوب و برنامۀ خاص است که برای ایجاد این شاکله باید از شرایط زیر برخوردار باشد: قابل اثبات و [[استدلال]] باشد؛ به حیات و [[زندگی]] [[انسان]] معنا دهد؛ آرمانساز و شوقانگیز باشد؛ [[قدرت]] تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و [[اجتماعی]] را داشته باشد و تعهدآور و مسئولیتساز باشد<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۵-۹۷</ref>. | ||
==[[جهانبینی الحادی]]== | == [[جهانبینی الحادی]] == | ||
==[[جهانبینی سیاسی]] مبتنی بر [[اعتقاد به خدای فعال]]== | == [[جهانبینی سیاسی]] مبتنی بر [[اعتقاد به خدای فعال]] == | ||
*جهانبینی مبتنی بر [[اعتقاد به خدای فعال]]، یعنی پروردگاری که [[حکیم]] و کامل [[علی]] الاطلاق است، و [[جهان هستی]] را با [[اراده]] و سرانگشت [[تدبیر]] حکیمانه و عادلانۀ خویش [[مدیریت]] میکند. | * جهانبینی مبتنی بر [[اعتقاد به خدای فعال]]، یعنی پروردگاری که [[حکیم]] و کامل [[علی]] الاطلاق است، و [[جهان هستی]] را با [[اراده]] و سرانگشت [[تدبیر]] حکیمانه و عادلانۀ خویش [[مدیریت]] میکند. | ||
*از این نوع جهانبینی عمومی، [[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به ذاتی بودن [[حقّ]] [[حاکمیت الهی]] سرچشمه میگیرد. در این [[جهانبینی سیاسی]]، [[حقّ حاکمیت]] برای [[خدای متعال]]، [[حقّ]] ذاتی است. [[استنتاج]] این [[حقّ]] ذاتی را از جهانبینی عمومی میتوان در چند بند خلاصه نمود: | * از این نوع جهانبینی عمومی، [[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به ذاتی بودن [[حقّ]] [[حاکمیت الهی]] سرچشمه میگیرد. در این [[جهانبینی سیاسی]]، [[حقّ حاکمیت]] برای [[خدای متعال]]، [[حقّ]] ذاتی است. [[استنتاج]] این [[حقّ]] ذاتی را از جهانبینی عمومی میتوان در چند بند خلاصه نمود: | ||
# [[خدای متعال]]، آفرینندۀ [[جهان]] و [[انسان]] است؛ | # [[خدای متعال]]، آفرینندۀ [[جهان]] و [[انسان]] است؛ | ||
#آفریدۀ هر آفرینندهای، ذاتاً مملوک اوست؛ زیرا نتیجه و محصول کار اوست؛ | # آفریدۀ هر آفرینندهای، ذاتاً مملوک اوست؛ زیرا نتیجه و محصول کار اوست؛ | ||
#هر [[مالکی]]، ذاتاً [[حق تصرف]] در مملوک خود را داراست؛ زیرا نتیجۀ طبیعی [[مالکیت]]، [[حق تصرف]] در مملوک است؛ | # هر [[مالکی]]، ذاتاً [[حق تصرف]] در مملوک خود را داراست؛ زیرا نتیجۀ طبیعی [[مالکیت]]، [[حق تصرف]] در مملوک است؛ | ||
#آنجا که مخلوق، [[مرید]] باشد و [[افعال]] خود را با ارادۀ خویش انجام دهد، [[تصرف]] در فعل ارادی او - با [[حفظ]] ارادیبودن آن - به معنای [[امر و نهی]] و [[سیاست]] و [[اعمال]] [[حاکمیت]] بر اوست؛ | # آنجا که مخلوق، [[مرید]] باشد و [[افعال]] خود را با ارادۀ خویش انجام دهد، [[تصرف]] در فعل ارادی او - با [[حفظ]] ارادیبودن آن - به معنای [[امر و نهی]] و [[سیاست]] و [[اعمال]] [[حاکمیت]] بر اوست؛ | ||
#بنابراین، [[حقّ حاکمیت]] بر [[انسان]] و [[تصرف]] در [[افعال]] ارادی او از طریق [[امر و نهی]] و [[اعمال]] [[سیاست]]، [[حقّ]] ذاتی [[خداوند]] است. | # بنابراین، [[حقّ حاکمیت]] بر [[انسان]] و [[تصرف]] در [[افعال]] ارادی او از طریق [[امر و نهی]] و [[اعمال]] [[سیاست]]، [[حقّ]] ذاتی [[خداوند]] است. | ||
*بند اخیر، نتیجهای است که از بندهای پیشین به دست میآید؛ بدین شرح که: از آنجا که [[خدای متعال]]، [[خالق]] و آفرینندۀ [[انسان]] است؛ بنابراین از [[حقّ]] [[تصرف]] در [[انسان]] و [[تعیین]] نوع [[رفتار]] او از طریق [[امر و نهی]] و [[اعمال]] [[حاکمیت]]، برخوردار است. و از آنجا که این [[حق]] برای [[خدا]] ذاتی است، یعنی از [[خدا]] بودن [[خدا]] و آفریننده بودن او سرچشمه گرفته و از عامل و سببی برون از [[ذات خدا]] برنخاسته؛ بنابراین، [[حاکمیت]] یا [[سیاست]] و [[امر و نهی]]، ذاتاً [[حقّ]] [[خداوند متعال]] است. به سخنی دیگر، [[مشروعیت]] ذاتی [[حاکمیّت]]، مخصوص [[خداوند متعال]] است. در بندهای پنجگانه فوق الذکر، [[تسلسل]] منطقی [[استنتاج]] [[مشروعیت]] ذاتی [[حقّ]] [[حاکمیت الهی]] از [[جهانبینی الهی]] [[تبیین]] شده و هریک از بندهای فوق الذکر یا [[بدیهی]] است یا [[برهان عقلی]] صحت قطعی آن را [[تأیید]] میکند. | * بند اخیر، نتیجهای است که از بندهای پیشین به دست میآید؛ بدین شرح که: از آنجا که [[خدای متعال]]، [[خالق]] و آفرینندۀ [[انسان]] است؛ بنابراین از [[حقّ]] [[تصرف]] در [[انسان]] و [[تعیین]] نوع [[رفتار]] او از طریق [[امر و نهی]] و [[اعمال]] [[حاکمیت]]، برخوردار است. و از آنجا که این [[حق]] برای [[خدا]] ذاتی است، یعنی از [[خدا]] بودن [[خدا]] و آفریننده بودن او سرچشمه گرفته و از عامل و سببی برون از [[ذات خدا]] برنخاسته؛ بنابراین، [[حاکمیت]] یا [[سیاست]] و [[امر و نهی]]، ذاتاً [[حقّ]] [[خداوند متعال]] است. به سخنی دیگر، [[مشروعیت]] ذاتی [[حاکمیّت]]، مخصوص [[خداوند متعال]] است. در بندهای پنجگانه فوق الذکر، [[تسلسل]] منطقی [[استنتاج]] [[مشروعیت]] ذاتی [[حقّ]] [[حاکمیت الهی]] از [[جهانبینی الهی]] [[تبیین]] شده و هریک از بندهای فوق الذکر یا [[بدیهی]] است یا [[برهان عقلی]] صحت قطعی آن را [[تأیید]] میکند. | ||
*از آنچه گفتیم، رابطۀ منطقی جهانبینی با نظریه و [[تئوری]] [[نظام سیاسی]] در حوزۀ [[عقل نظری]] – یعنی [[عقل]] مُدرک [[ضرورت]] و لاضرورت هستها - [[تبیین]] شد. اکنون نوبت آن است که به [[تبیین]] این رابطه در حوزۀ [[عقل عملی]] بپردازیم. | * از آنچه گفتیم، رابطۀ منطقی جهانبینی با نظریه و [[تئوری]] [[نظام سیاسی]] در حوزۀ [[عقل نظری]] – یعنی [[عقل]] مُدرک [[ضرورت]] و لاضرورت هستها - [[تبیین]] شد. اکنون نوبت آن است که به [[تبیین]] این رابطه در حوزۀ [[عقل عملی]] بپردازیم. | ||
*نوع دوم: رابطۀ میان جهانبینی و نظریه یا [[نظام سیاسی]] در حوزۀ [[عقل عملی]] - یعنی [[عقل]] مُدرک بایدها و نبایدها -. | * نوع دوم: رابطۀ میان جهانبینی و نظریه یا [[نظام سیاسی]] در حوزۀ [[عقل عملی]] - یعنی [[عقل]] مُدرک بایدها و نبایدها -. | ||
*از جمله مهمترین قضایای [[عقل عملی]]، [[وجوب دفع ضرر]] محتمل و نیز [[وجوب]] [[شکر منعم]] است. با توجه به وجود این احتمال که [[سرپیچی]] از [[حاکمیت]] [[خداوند]]، موجب [[بدبختی]] و [[شقاوت]] دائم [[انسان]] شود و نیز با توجه به اینکه [[شکرگزاری]] نعمتِ ولی نعمت به [[اطاعت]] [[امر]] اوست، [[جهانبینی الهی]]، که مبتنی بر [[اعتقاد]] به وجود خدای آفرینندۀ بخشندۀ [[نعمت]] است - بر اساس دو قضیۀ فوق الذکر که از روشنترین مدرکات [[عقل عملی]] است - این مطلب را نتیجه میدهد: "به مقتضای [[وجوب عقلی]] دفع ضرر متحمل و نیز به مقتضای [[وجوب]] [[شکر منعم]]، [[عقل]] [[حکم]] میکند [[حاکمیت]] [[خداوند]] را بپذیریم و کاری که موجب [[خشم]] او شود، انجام ندهیم" که به معنای [[وجوب]] تسلیم شدن در برابر [[حکومت]] [[خدا]] و رام بودن در برابر ارادۀ [[سیاسی]] اوست؛ بنابراین، [[عقل عملی]]، [[آدمی]] را در برابر [[خدای متعال]] [[مسئول]] میبیند و در ازای [[تخلف]] و [[سرپیچی]] از این [[مسئولیت]]، او را [[شایسته]] [[کیفر]] و [[تنبیه]] میداند. | * از جمله مهمترین قضایای [[عقل عملی]]، [[وجوب دفع ضرر]] محتمل و نیز [[وجوب]] [[شکر منعم]] است. با توجه به وجود این احتمال که [[سرپیچی]] از [[حاکمیت]] [[خداوند]]، موجب [[بدبختی]] و [[شقاوت]] دائم [[انسان]] شود و نیز با توجه به اینکه [[شکرگزاری]] نعمتِ ولی نعمت به [[اطاعت]] [[امر]] اوست، [[جهانبینی الهی]]، که مبتنی بر [[اعتقاد]] به وجود خدای آفرینندۀ بخشندۀ [[نعمت]] است - بر اساس دو قضیۀ فوق الذکر که از روشنترین مدرکات [[عقل عملی]] است - این مطلب را نتیجه میدهد: "به مقتضای [[وجوب عقلی]] دفع ضرر متحمل و نیز به مقتضای [[وجوب]] [[شکر منعم]]، [[عقل]] [[حکم]] میکند [[حاکمیت]] [[خداوند]] را بپذیریم و کاری که موجب [[خشم]] او شود، انجام ندهیم" که به معنای [[وجوب]] تسلیم شدن در برابر [[حکومت]] [[خدا]] و رام بودن در برابر ارادۀ [[سیاسی]] اوست؛ بنابراین، [[عقل عملی]]، [[آدمی]] را در برابر [[خدای متعال]] [[مسئول]] میبیند و در ازای [[تخلف]] و [[سرپیچی]] از این [[مسئولیت]]، او را [[شایسته]] [[کیفر]] و [[تنبیه]] میداند. | ||
*از نظر منطقی، برای [[اثبات]] [[مسئولیت انسان]] در برابر [[خدا]]، به چیزی بیش از امکان [[عقلی]] وجود خدای آفرینندۀ آمر و ناهی یا به تعبیری دیگر: خدای [[حاکم]]، نیاز نیست و پُر واضح است که امکان وجود خدای آفرینندۀ [[حکیم]] [[حاکم]]، یک [[بدیهی]] [[عقلی]] بینیاز به [[استدلال]] و [[اثبات]] است. | * از نظر منطقی، برای [[اثبات]] [[مسئولیت انسان]] در برابر [[خدا]]، به چیزی بیش از امکان [[عقلی]] وجود خدای آفرینندۀ آمر و ناهی یا به تعبیری دیگر: خدای [[حاکم]]، نیاز نیست و پُر واضح است که امکان وجود خدای آفرینندۀ [[حکیم]] [[حاکم]]، یک [[بدیهی]] [[عقلی]] بینیاز به [[استدلال]] و [[اثبات]] است. | ||
*قضیه سومی از قضایای [[عقل عملی]] وجود دارد که به طور مستقیم، رابطۀ [[سیاسی]] [[انسان]] را با [[خدا]] معین میکند. این قضیه، عبارت از "[[حق]] [[اطاعت خداوند]]" است. [[حق اطاعت]]، بدین معناست که آفرینندگی، منشأ پیدایش دو [[حق]] و دو [[مسئولیت]] متقابل میان آفریننده و [[آفریده]] است: | * قضیه سومی از قضایای [[عقل عملی]] وجود دارد که به طور مستقیم، رابطۀ [[سیاسی]] [[انسان]] را با [[خدا]] معین میکند. این قضیه، عبارت از "[[حق]] [[اطاعت خداوند]]" است. [[حق اطاعت]]، بدین معناست که آفرینندگی، منشأ پیدایش دو [[حق]] و دو [[مسئولیت]] متقابل میان آفریننده و [[آفریده]] است: | ||
# [[حق]] و [[مسئولیت]] نخست، [[حق]] [[خدا]] (آفریننده) در [[اطاعت]] [[اوامر]] او از سوی آفریدگان و [[مسئولیت]] آفریدگان در برابر خواستهها و [[اوامر]] اوست؛ زیرا بنا به [[حکم عقل]]، خروج از دایرۀ [[خواستهها]] و [[اوامر]] [[خداوند]] [[آفریدگار]]، تمرّدی نکوهیده و شایستۀ تقبیح، [[سرزنش]] و نیز [[کیفر]] و [[تنبیه]] است. | # [[حق]] و [[مسئولیت]] نخست، [[حق]] [[خدا]] (آفریننده) در [[اطاعت]] [[اوامر]] او از سوی آفریدگان و [[مسئولیت]] آفریدگان در برابر خواستهها و [[اوامر]] اوست؛ زیرا بنا به [[حکم عقل]]، خروج از دایرۀ [[خواستهها]] و [[اوامر]] [[خداوند]] [[آفریدگار]]، تمرّدی نکوهیده و شایستۀ تقبیح، [[سرزنش]] و نیز [[کیفر]] و [[تنبیه]] است. | ||
# [[حق]] و [[مسئولیت]] مخلوقات یا آفریدگان مختار و مریدی است که با توجه به برخورداری از نیروی [[عقل]] از یکسو و نیروی [[شهوت]] و [[غضب]] از سوی دیگر و [[قدرت]] [[انتخاب]] و اختیاری که به آنها داده شده، در برابر دو [[سرنوشت]] انتخابی و اختیاری قرار گرفتهاند: [[سرنوشت]] [[سعادتمند]] و [[پیروز]]، و [[سرنوشت]] شقاوتمند و زیانبار؛ و از آنجا که نیروی [[عقل]] با همۀ توان و استعدادی که در [[شناخت]] و تشخیص [[حق]] از [[باطل]] و خوب از بد دارد، با دو مشکل روبه روست: | # [[حق]] و [[مسئولیت]] مخلوقات یا آفریدگان مختار و مریدی است که با توجه به برخورداری از نیروی [[عقل]] از یکسو و نیروی [[شهوت]] و [[غضب]] از سوی دیگر و [[قدرت]] [[انتخاب]] و اختیاری که به آنها داده شده، در برابر دو [[سرنوشت]] انتخابی و اختیاری قرار گرفتهاند: [[سرنوشت]] [[سعادتمند]] و [[پیروز]]، و [[سرنوشت]] شقاوتمند و زیانبار؛ و از آنجا که نیروی [[عقل]] با همۀ توان و استعدادی که در [[شناخت]] و تشخیص [[حق]] از [[باطل]] و خوب از بد دارد، با دو مشکل روبه روست: | ||
##مشکل عدم [[قدرت]] تشخیص خوب از بدِ بسیاری از جزئیات و تفاصیل رفتارها به [[دلیل]] پیچیدگی آنها از یکسو و تشابه و همگونی ظاهری بسیاری از رفتارهای خوب و بد از سوی دیگر. | ## مشکل عدم [[قدرت]] تشخیص خوب از بدِ بسیاری از جزئیات و تفاصیل رفتارها به [[دلیل]] پیچیدگی آنها از یکسو و تشابه و همگونی ظاهری بسیاری از رفتارهای خوب و بد از سوی دیگر. | ||
##مشکل [[خطاپذیری]] تشخیص [[عقل]]؛ زیرا در آنجا نیز که [[عقل]] [[گمان]] میبرد که دارای تشخیص است و با [[تأمل]] و بررسی به تشخیص معینی دست مییابد، تضمینی برای صحت آن تشخیص وجود ندارد و تجربۀ عملی [[تاریخی]] [[انسان]] در بسیاری از تشخیصهای [[عقلی]]، خطای آنها را به [[اثبات]] رسانیده و [[اختلاف]] میان [[عقل انسانها]] در تشخیص خوب و بد رفتارها نیز، [[برهان]] دیگری برخطاپذیری [[فهم]] و [[ادراک عقلی]]، در زمینۀ بایدها و نبایدها و خوب و بدها است. | ## مشکل [[خطاپذیری]] تشخیص [[عقل]]؛ زیرا در آنجا نیز که [[عقل]] [[گمان]] میبرد که دارای تشخیص است و با [[تأمل]] و بررسی به تشخیص معینی دست مییابد، تضمینی برای صحت آن تشخیص وجود ندارد و تجربۀ عملی [[تاریخی]] [[انسان]] در بسیاری از تشخیصهای [[عقلی]]، خطای آنها را به [[اثبات]] رسانیده و [[اختلاف]] میان [[عقل انسانها]] در تشخیص خوب و بد رفتارها نیز، [[برهان]] دیگری برخطاپذیری [[فهم]] و [[ادراک عقلی]]، در زمینۀ بایدها و نبایدها و خوب و بدها است. | ||
*با توجه به این دو نقطۀ [[ضعف]] در [[ادراک عقلی]]، واگذاری [[مدیریت]] [[انسان]] به عهدۀ [[انتخاب]] و تشخیص او به معنای در معرض گرفتاری به [[سرنوشت]] شقاوتمند و هلاکتبار قرار دادن اوست. در اینجاست که به مقتضای [[حکم عقل]]، این [[حق]] برای [[انسان]] در برابر [[خداوند]] [[آفریدگار]] پدیدار میگردد که [[خداوند]] به منظور تضمین [[سرنوشت]] سعادتمندانۀ [[انسان]] و [[جامعۀ انسانی]]، [[انسان]] را به حال خود رها نکند و برنامۀ [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[انسان]] را برعهده گیرد؛ یعنی با [[تشریع]] [[قانون]] مناسب از یکسو و [[تعیین]] [[رهبران]] و مدیران قابل [[اعتماد]] و مصون از [[خیانت]] و [[خطا]] از سوی دیگر، راه دستیابی به [[سعادت]] دائم را در برابر [[انسان]] باز کند، و این امکان را برای [[انسان]] فراهم کند که بتواند با [[انتخاب]] راه تضمین شدۀ دستیابی به [[سعادت]] و کامیابی، خود را از خطر [[شقاوت]] و [[هلاکت]] دائم برهاند. | * با توجه به این دو نقطۀ [[ضعف]] در [[ادراک عقلی]]، واگذاری [[مدیریت]] [[انسان]] به عهدۀ [[انتخاب]] و تشخیص او به معنای در معرض گرفتاری به [[سرنوشت]] شقاوتمند و هلاکتبار قرار دادن اوست. در اینجاست که به مقتضای [[حکم عقل]]، این [[حق]] برای [[انسان]] در برابر [[خداوند]] [[آفریدگار]] پدیدار میگردد که [[خداوند]] به منظور تضمین [[سرنوشت]] سعادتمندانۀ [[انسان]] و [[جامعۀ انسانی]]، [[انسان]] را به حال خود رها نکند و برنامۀ [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[انسان]] را برعهده گیرد؛ یعنی با [[تشریع]] [[قانون]] مناسب از یکسو و [[تعیین]] [[رهبران]] و مدیران قابل [[اعتماد]] و مصون از [[خیانت]] و [[خطا]] از سوی دیگر، راه دستیابی به [[سعادت]] دائم را در برابر [[انسان]] باز کند، و این امکان را برای [[انسان]] فراهم کند که بتواند با [[انتخاب]] راه تضمین شدۀ دستیابی به [[سعادت]] و کامیابی، خود را از خطر [[شقاوت]] و [[هلاکت]] دائم برهاند. | ||
*از آنچه گفتیم معلوم شد [[حقّ]] [[بندگان خدا]] یعنی [[حقّ]] برخورداری [[بندگان]] از [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] مقدم بر [[حقّ]] [[خداوند]] در [[اطاعت]] [[اوامر]] او از سوی [[بندگان]] است؛ زیرا [[حقّ]] نخست است که [[لزوم]] صدور [[امر و نهی]] را از [[خداوند]]، و به تعبیری دیگر، [[لزوم]] [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] را بهدنبال دارد و در نتیجه موضوع [[حقّ]] [[خدا]] بر [[بندگان]] در [[اطاعت]] [[اوامر]] و خواستههای او را تحقق میبخشد. | * از آنچه گفتیم معلوم شد [[حقّ]] [[بندگان خدا]] یعنی [[حقّ]] برخورداری [[بندگان]] از [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] مقدم بر [[حقّ]] [[خداوند]] در [[اطاعت]] [[اوامر]] او از سوی [[بندگان]] است؛ زیرا [[حقّ]] نخست است که [[لزوم]] صدور [[امر و نهی]] را از [[خداوند]]، و به تعبیری دیگر، [[لزوم]] [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] را بهدنبال دارد و در نتیجه موضوع [[حقّ]] [[خدا]] بر [[بندگان]] در [[اطاعت]] [[اوامر]] و خواستههای او را تحقق میبخشد. | ||
*و نیز معلوم شد مسئلۀ [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] که از طریق [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[رهبران الهی]] [[اعمال]] میشود، پیش از آنکه حقی برای [[خدا]] باشد، [[حق]] [[بندگان]] بر خداست. و به عبارتی دیگر، [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] و [[رهبران]] تعیین شده از سوی او، صرفاً [[مصلحت]] و منفعتی [[انسانی]] است، و اینکه هیچ نفعی از این جهت عاید دستگاه [[مدیریت]] [[الهی]] نمیشود. | * و نیز معلوم شد مسئلۀ [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] که از طریق [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[رهبران الهی]] [[اعمال]] میشود، پیش از آنکه حقی برای [[خدا]] باشد، [[حق]] [[بندگان]] بر خداست. و به عبارتی دیگر، [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] و [[رهبران]] تعیین شده از سوی او، صرفاً [[مصلحت]] و منفعتی [[انسانی]] است، و اینکه هیچ نفعی از این جهت عاید دستگاه [[مدیریت]] [[الهی]] نمیشود. | ||
*و بنابر فرمودۀ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: "[[خداوند]] [[پاک]] و بزرگ آفریدگان را آفرید درحالیکه نیازی به [[طاعت]] آنان نداشت و از [[نافرمانی]] آنان نیز آسیبی به او نمیرسید؛ زیرا نه [[معصیت]] معصیتکنندگان زیانی به او میرساند، و نه [[اطاعت]] فرمانبران سودی برای او به هم میرساند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲، خطبۀ متّقین.</ref>. | * و بنابر فرمودۀ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}: "[[خداوند]] [[پاک]] و بزرگ آفریدگان را آفرید درحالیکه نیازی به [[طاعت]] آنان نداشت و از [[نافرمانی]] آنان نیز آسیبی به او نمیرسید؛ زیرا نه [[معصیت]] معصیتکنندگان زیانی به او میرساند، و نه [[اطاعت]] فرمانبران سودی برای او به هم میرساند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ}}؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲، خطبۀ متّقین.</ref>. | ||
*و نیز فرمودۀ [[خداوند متعال]]، که فرمود:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«هان ای مردم! شمایید نیازمندان به خداوند، و خداوند بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>. | * و نیز فرمودۀ [[خداوند متعال]]، که فرمود:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«هان ای مردم! شمایید نیازمندان به خداوند، و خداوند بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>. | ||
*این [[انسان]] و [[جامعه انسانی]] است که [[نیازمند]] [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] است وگرنه دستگاه [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] بر [[جهان آفرینش]] نه به دخالت در امور [[انسانها]] و نه به [[تمکین]] [[انسانها]] نسبت به این [[مدیریت]] [[سیاسی]]، نیازی ندارد. | * این [[انسان]] و [[جامعه انسانی]] است که [[نیازمند]] [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] است وگرنه دستگاه [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] بر [[جهان آفرینش]] نه به دخالت در امور [[انسانها]] و نه به [[تمکین]] [[انسانها]] نسبت به این [[مدیریت]] [[سیاسی]]، نیازی ندارد. | ||
*خلاصه آنکه سه قاعدۀ [[عقلی]] از [[قواعد]] و بدیهیات [[عقل عملی]]، یعنی: | * خلاصه آنکه سه قاعدۀ [[عقلی]] از [[قواعد]] و بدیهیات [[عقل عملی]]، یعنی: | ||
#قاعدۀ [[وجوب دفع ضرر]] محتمل؛ | # قاعدۀ [[وجوب دفع ضرر]] محتمل؛ | ||
#قاعدۀ [[وجوب]] [[شکر منعم]]؛ | # قاعدۀ [[وجوب]] [[شکر منعم]]؛ | ||
# قاعدۀ [[حق اطاعت]] [[خالق]] بر مخلوق. | # قاعدۀ [[حق اطاعت]] [[خالق]] بر مخلوق. | ||
* [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] بر [[جامعۀ انسانی]] را به عنوان یک [[الزام]] [[عقلی]] نتیجه میدهند. و بدین ترتیب، رابطۀ منطقی و [[عقلی]] [[جهانبینی سیاسی]]، با [[نظام سیاسی]] در حوزۀ قضایای [[عقل عملی]] نیز روشن شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۸۷-۹۲.</ref>. | * [[مدیریت]] [[سیاسی]] [[خداوند]] بر [[جامعۀ انسانی]] را به عنوان یک [[الزام]] [[عقلی]] نتیجه میدهند. و بدین ترتیب، رابطۀ منطقی و [[عقلی]] [[جهانبینی سیاسی]]، با [[نظام سیاسی]] در حوزۀ قضایای [[عقل عملی]] نیز روشن شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۸۷-۹۲.</ref>. |