جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۶۱.</ref> از وی در شمار [[مسلمان]] شدگان پیش از [[فتح مکه]] نام برده است و از [[معبد بن عبدالله بن عویمر جهنی]] نقل کرده است که او از سوی [[ضحاک بن قیس]] ۲۰ هزار درهم نزد [[حارث بن عبدالله جهنی]] برد و از او خواست آن درهمها را برای خود استفاده کند و آنگاه [[پیام]] [[معاویه]] را به وی [[ابلاغ]] کرد. معاویه خواسته بود [[حارث]] سخنانی را که یکی از [[دانشمندان یهودی]] در [[یمن]] به وی گفته است، بازگو کند، حارث گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} من را به یمن فرستاد، که اگر میدانستم آن [[حضرت]] [[رحلت]] خواهند کرد، از ایشان جدا نمیشدم. در یمن، آن عالم [[یهودی]] نزد من آمد و خبر داد که [[پیامبر خدا]] همین امروز درگذشت. چنان [[اندوهگین]] شدم که اگر سلاحی داشتم با وی میجنگیدم. اندکی بعد، [[نامه]] [[ابوبکر]] این خبر را [[تأیید]] کرد و پس از آن بود که [[مردم]] با من به عنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کردند. این خبر عالم یهودی نشان داد که از [[علم]] سرشاری برخوردار است، از این رو احضارش کرده از خاستگاه [[دانش]] وی پرسیدم. گفت: او [[پیامبری]] بود که در کتاب ما [[روز]] درگذشتش مشخص است، حارث از حوادث پس از رسول خدا{{صل}} پرسید. گفت: [[روزگار]] تا ۳۵ سال به نفع شما خواهد بود. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۹۳.</ref> این داستان را از قول [[حارث بن عبد الله بجلی کوفی]] نقل کرده و از جهنی بودن وی به عنوان [[نقلی]] دیگر یاد کرده است. [[ابوموسی مدینی]] به استناد [[شهرت]] این داستان برای [[جریر بن عبدالله بجلی]]، جریر را تصحیف شده به حارث دانسته است<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۹.</ref>، اما [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۴.</ref> به استناد تفاوت محتوای داستان و [[راویان]] خبر، حارث و جریر را دو تن شمرده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن عبدالله جهنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۷۵.</ref> | [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۶۱.</ref> از وی در شمار [[مسلمان]] شدگان پیش از [[فتح مکه]] نام برده است و از [[معبد بن عبدالله بن عویمر جهنی]] نقل کرده است که او از سوی [[ضحاک بن قیس]] ۲۰ هزار درهم نزد [[حارث بن عبدالله جهنی]] برد و از او خواست آن درهمها را برای خود استفاده کند و آنگاه [[پیام]] [[معاویه]] را به وی [[ابلاغ]] کرد. معاویه خواسته بود [[حارث]] سخنانی را که یکی از [[دانشمندان یهودی]] در [[یمن]] به وی گفته است، بازگو کند، حارث گفت: [[رسول خدا]] {{صل}} من را به یمن فرستاد، که اگر میدانستم آن [[حضرت]] [[رحلت]] خواهند کرد، از ایشان جدا نمیشدم. در یمن، آن عالم [[یهودی]] نزد من آمد و خبر داد که [[پیامبر خدا]] همین امروز درگذشت. چنان [[اندوهگین]] شدم که اگر سلاحی داشتم با وی میجنگیدم. اندکی بعد، [[نامه]] [[ابوبکر]] این خبر را [[تأیید]] کرد و پس از آن بود که [[مردم]] با من به عنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کردند. این خبر عالم یهودی نشان داد که از [[علم]] سرشاری برخوردار است، از این رو احضارش کرده از خاستگاه [[دانش]] وی پرسیدم. گفت: او [[پیامبری]] بود که در کتاب ما [[روز]] درگذشتش مشخص است، حارث از حوادث پس از رسول خدا {{صل}} پرسید. گفت: [[روزگار]] تا ۳۵ سال به نفع شما خواهد بود. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۹۳.</ref> این داستان را از قول [[حارث بن عبد الله بجلی کوفی]] نقل کرده و از جهنی بودن وی به عنوان [[نقلی]] دیگر یاد کرده است. [[ابوموسی مدینی]] به استناد [[شهرت]] این داستان برای [[جریر بن عبدالله بجلی]]، جریر را تصحیف شده به حارث دانسته است<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۹.</ref>، اما [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۷۴.</ref> به استناد تفاوت محتوای داستان و [[راویان]] خبر، حارث و جریر را دو تن شمرده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حارث بن عبدالله جهنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۷۵.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |