جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نهج البلاغه/بالا}}{{امامت}} | {{نهج البلاغه/بالا}}{{امامت}} | ||
صد و پنجاه و نهمین خطبه از [[نهج البلاغه]]، از خطبههای [[امام علی]]{{ع}} که در آن مواردی همچون خوف و رجاء نسبت به خداوند و خواربودن دنیا بیان میشود. | صد و پنجاه و نهمین خطبه از [[نهج البلاغه]]، از خطبههای [[امام علی]] {{ع}} که در آن مواردی همچون خوف و رجاء نسبت به خداوند و خواربودن دنیا بیان میشود. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[امام]] {{ع}} در این [[خطبه]] از مسائل گوناگونی سخن بهمیان آورده است. از آن جمله حضور [[بیم]] و [[امید]] نسبت به [[خداوند]] در [[زندگی]] است؛ امیدی که [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]] و با توجه به [[شناخت]] [[عظمت]] [[خداوند]] به او میبندد و از طرفی این حالت باید در آینه وجود [[انسان]] نمایان شود و در نتیجه [[آدمی]] در برابر آستان ربوبی خاضع و [[خاشع]] شود. اگر اینگونه نباشد، ادعایی است دروغین، زیرا بسیارند کسانی که در برابر [[بندگان خدا]] سر [[تسلیم]] و [[خضوع]] فرود میآورند، اما آنگاه که در برابر [[پروردگار]] خویش قرار میگیرند، [[حق]] او را نادیده میانگارند و از کنار آن میگذرند. [[امام]] ریشه این عمل را در [[دنیاطلبی]] میداند. آنکه در نظرش بزرگ جلوه کند، برده [[دنیا]] شود. سپس الگوهایی از [[پیامبران الهی]] [[[پیامبر اکرم]] {{صل}}، [[موسی]] {{ع}}، [[عیسی مسیح]] {{ع}}، و [[داوود]] {{ع}}] را برمیشمرد که چگونه به [[دنیا]] نگاه میکردند و [[دنیا]] چگونه در برابر دیدگانشان [[زبون]] و [[خوار]] بود. | * [[امام]] {{ع}} در این [[خطبه]] از مسائل گوناگونی سخن بهمیان آورده است. از آن جمله حضور [[بیم]] و [[امید]] نسبت به [[خداوند]] در [[زندگی]] است؛ امیدی که [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]] و با توجه به [[شناخت]] [[عظمت]] [[خداوند]] به او میبندد و از طرفی این حالت باید در آینه وجود [[انسان]] نمایان شود و در نتیجه [[آدمی]] در برابر آستان ربوبی خاضع و [[خاشع]] شود. اگر اینگونه نباشد، ادعایی است دروغین، زیرا بسیارند کسانی که در برابر [[بندگان خدا]] سر [[تسلیم]] و [[خضوع]] فرود میآورند، اما آنگاه که در برابر [[پروردگار]] خویش قرار میگیرند، [[حق]] او را نادیده میانگارند و از کنار آن میگذرند. [[امام]] ریشه این عمل را در [[دنیاطلبی]] میداند. آنکه در نظرش بزرگ جلوه کند، برده [[دنیا]] شود. سپس الگوهایی از [[پیامبران الهی]] [[[پیامبر اکرم]] {{صل}}، [[موسی]] {{ع}}، [[عیسی مسیح]] {{ع}}، و [[داوود]] {{ع}}] را برمیشمرد که چگونه به [[دنیا]] نگاه میکردند و [[دنیا]] چگونه در برابر دیدگانشان [[زبون]] و [[خوار]] بود. | ||
==مطالب مهم [[خطبه]]== | == مطالب مهم [[خطبه]] == | ||
# [[حمد]] و [[وصف]] [[خداوند]]؛ | # [[حمد]] و [[وصف]] [[خداوند]]؛ | ||
#نشانههای [[خداشناسی]]؛ | # نشانههای [[خداشناسی]]؛ | ||
# [[وصف]] دنیای نکوهیده؛ | # [[وصف]] دنیای نکوهیده؛ | ||
#الگوپذیری از [[اولیای الهی]]؛ | # الگوپذیری از [[اولیای الهی]]؛ | ||
#موضعگیری پپامبر اکرم {{صل}} نسبت به [[دنیا]]؛ | # موضعگیری پپامبر اکرم {{صل}} نسبت به [[دنیا]]؛ | ||
# [[نعمت]] وجود [[پیامبر]]. | # [[نعمت]] وجود [[پیامبر]]. | ||
==فرازی از [[خطبه]]== | == فرازی از [[خطبه]] == | ||
* [[نیکوترین]] [[بندگان]] در نزد [[خدا]]، بندهای است که به پیامبرش [[اقتدا]] کند و از پی او رود. [[رسول الله]] {{صل}} خوردنش اندک و به [[قدر]] [[ضرورت]] بود. به این [[دنیا]] حتی به گوشه چشمی ننگریست. پهلوهایش از همه [[مردم]] لاغرتر بود و شکمش از همه خالیتر. [[دنیا]] بر او عرضه شد و او از پذیرفتنش ابا کرد و میدانست که [[خدای سبحان]] چه چیز را [[دشمن]] میدارد تا او نیز آن را [[دشمن]] دارد یا چه چیز را حقیر میشمرد تا او نیز حقیرش شمارد و چه چیز را [[خرد]] و بیمقدار میداند تا او نیز بیمقدارش داند. اگر چیزی را که [[خدا]] و پیامبرش [[دشمن]] داشتهاند، [[دوست]] انگاریم یا چیزی را که آن دو حقیر شمردهاند، بزرگ پنداریم، برای سرکشی از [[فرمان خدا]] و [[مخالفت]] با [[اوامر]] او، همین ما را بس. [[رسول الله]] {{صل}} روی [[زمین]] غذا میخورد و چون [[بندگان]] مینشست و پارگی کفشش را، خود، به دست خویش میدوخت و جامهاش را، خود، به دست خویش صله میزد... پردهای بر در خانهاش آویخته بودند و بر آن نقش و نگاری چند؛ به یکی از زنانش گفت: "ای [[زن]]، این پرده را از جلو چشمم دور کن، زیرا هرگاه بدان مینگرم به یاد [[دنیا]] و زیورها و زینتهایش میافتم." [[رسول الله]] {{صل}} .... [[دنیا]] را پایدار نمیدانست و در آن [[امید]] درنگ نداشت... آیا [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را، با چنین روش و سیرتی که داشت، گرامی داشته یا [[خوار]] و حقیرش کرده. اگر کسی بگوید که [[خوار]] و حقیرش کرده، [[سوگند]] به [[خدای بزرگ]] که [[دروغ]] میگوید و بهتانی بزرگ میزند و اگر بگوید، گرامیاش داشته، پس بداند که [[خداوند]] دیگران را [[تحقیر]] کرده که [[دنیا]] را به آن ارزانی داشته، در حالیکه آن را از مقربترین [[مقربان]] خود دور ساخته است. پس هر کسی باید به پیامبرش تأسّی جوید و پای بر جای پای او نهد و از هرجا که او داخل شده داخل شود، اگر نه از [[هلاکت]] ایمن نباشد. [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را [[نشانه قیامت]] قرار داده و مژده دهنده [[بهشت]] و ترساننده از عقوبت. سیرناشده از [[دنیا]] رخت بربست و سالم از هر [[خطا]] و گناهی به عالم [[آخرت]] درآمد. سنگی بر روی سنگی ننهاد تا به راه خود رفت و [[دعوت]] پروردگارش را [[اجابت]] کرد. چقدر [[خدا]] را بر ما منت است که [[نعمت]] وجود [[محمد]] {{صل}} را به ما عطا فرمود؛ پیشروی که از پی او میرویم و [[پیشوایی]] که پای بر جای پای او مینهیم. به [[خدا]] [[سوگند]] که من این جبّه خود را چندان وصله زدهام که دیگر از وصلهزننده آن شرم میدارم. یکی مرا گفت: "آیا وقت آن نرسیده که به دورش افکنی؟" گفتم: "از من دور شو که به هنگام صبح، [[مردم]] روندگان شب را میستایند."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 351-353.</ref>. | * [[نیکوترین]] [[بندگان]] در نزد [[خدا]]، بندهای است که به پیامبرش [[اقتدا]] کند و از پی او رود. [[رسول الله]] {{صل}} خوردنش اندک و به [[قدر]] [[ضرورت]] بود. به این [[دنیا]] حتی به گوشه چشمی ننگریست. پهلوهایش از همه [[مردم]] لاغرتر بود و شکمش از همه خالیتر. [[دنیا]] بر او عرضه شد و او از پذیرفتنش ابا کرد و میدانست که [[خدای سبحان]] چه چیز را [[دشمن]] میدارد تا او نیز آن را [[دشمن]] دارد یا چه چیز را حقیر میشمرد تا او نیز حقیرش شمارد و چه چیز را [[خرد]] و بیمقدار میداند تا او نیز بیمقدارش داند. اگر چیزی را که [[خدا]] و پیامبرش [[دشمن]] داشتهاند، [[دوست]] انگاریم یا چیزی را که آن دو حقیر شمردهاند، بزرگ پنداریم، برای سرکشی از [[فرمان خدا]] و [[مخالفت]] با [[اوامر]] او، همین ما را بس. [[رسول الله]] {{صل}} روی [[زمین]] غذا میخورد و چون [[بندگان]] مینشست و پارگی کفشش را، خود، به دست خویش میدوخت و جامهاش را، خود، به دست خویش صله میزد... پردهای بر در خانهاش آویخته بودند و بر آن نقش و نگاری چند؛ به یکی از زنانش گفت: "ای [[زن]]، این پرده را از جلو چشمم دور کن، زیرا هرگاه بدان مینگرم به یاد [[دنیا]] و زیورها و زینتهایش میافتم." [[رسول الله]] {{صل}} .... [[دنیا]] را پایدار نمیدانست و در آن [[امید]] درنگ نداشت... آیا [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را، با چنین روش و سیرتی که داشت، گرامی داشته یا [[خوار]] و حقیرش کرده. اگر کسی بگوید که [[خوار]] و حقیرش کرده، [[سوگند]] به [[خدای بزرگ]] که [[دروغ]] میگوید و بهتانی بزرگ میزند و اگر بگوید، گرامیاش داشته، پس بداند که [[خداوند]] دیگران را [[تحقیر]] کرده که [[دنیا]] را به آن ارزانی داشته، در حالیکه آن را از مقربترین [[مقربان]] خود دور ساخته است. پس هر کسی باید به پیامبرش تأسّی جوید و پای بر جای پای او نهد و از هرجا که او داخل شده داخل شود، اگر نه از [[هلاکت]] ایمن نباشد. [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را [[نشانه قیامت]] قرار داده و مژده دهنده [[بهشت]] و ترساننده از عقوبت. سیرناشده از [[دنیا]] رخت بربست و سالم از هر [[خطا]] و گناهی به عالم [[آخرت]] درآمد. سنگی بر روی سنگی ننهاد تا به راه خود رفت و [[دعوت]] پروردگارش را [[اجابت]] کرد. چقدر [[خدا]] را بر ما منت است که [[نعمت]] وجود [[محمد]] {{صل}} را به ما عطا فرمود؛ پیشروی که از پی او میرویم و [[پیشوایی]] که پای بر جای پای او مینهیم. به [[خدا]] [[سوگند]] که من این جبّه خود را چندان وصله زدهام که دیگر از وصلهزننده آن شرم میدارم. یکی مرا گفت: "آیا وقت آن نرسیده که به دورش افکنی؟" گفتم: "از من دور شو که به هنگام صبح، [[مردم]] روندگان شب را میستایند."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 351-353.</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
| ناوبری = <!--ندارد، دارد--> | | ناوبری = <!--ندارد، دارد--> | ||
| رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد--> | | رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد--> | ||
| کپیکاری = <!--از چند | | کپیکاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد--> | ||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل--> | ||
| ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی--> | | ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی--> |