جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵، مرحله دوم) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نهج البلاغه/بالا}}==مقدمه== | {{نهج البلاغه/بالا}} == مقدمه == | ||
*پس از [[ماجرای سقیفه]] و کنار گذاشته شدن [[امام علی]] {{ع}} از [[خلافت]] که [[حق]] مسلم او بود، [[حضرت]] [[فاطمه]] {{س}} بهعنوان نخستین مدافع [[امام]] {{ع}} به [[قیام]] برخاست و سرانجام در راه [[دفاع]] از [[امامت]] در سال ۱۱ قمری به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} در [[دل]] شب و به [[همراهی]] عدهای اندک از [[خواص یاران]]، مخفیانه پیکر او را به [[خاک]] سپرد و در کنار مزارش نشست و با [[پیامبر]] لب به سخن گشود و با [[همسر]] خویش وداعی جانسوز کرد. | * پس از [[ماجرای سقیفه]] و کنار گذاشته شدن [[امام علی]] {{ع}} از [[خلافت]] که [[حق]] مسلم او بود، [[حضرت]] [[فاطمه]] {{س}} بهعنوان نخستین مدافع [[امام]] {{ع}} به [[قیام]] برخاست و سرانجام در راه [[دفاع]] از [[امامت]] در سال ۱۱ قمری به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} در [[دل]] شب و به [[همراهی]] عدهای اندک از [[خواص یاران]]، مخفیانه پیکر او را به [[خاک]] سپرد و در کنار مزارش نشست و با [[پیامبر]] لب به سخن گشود و با [[همسر]] خویش وداعی جانسوز کرد. | ||
==فرازی از [[خطبه]]== | == فرازی از [[خطبه]] == | ||
*ای [[رسول خدا]]، [[سلام]] من و دخترت (که اینک در جوار تو فرود آمده شتابان به تو پیوسته است) بر تو باد. ای [[رسول خدا]]، از [[فراق]] [[برگزیده]] تو [[شکیبایی]] من کاستی گرفته، در [[غم]] فقدانش تاب و توانم نمانده است، اما آنچه از [[اندوه]] این فاجعه میکاهد، [[فراق]] عظیم و حضرتت و [[مصیبت]] سنگین و کمرشکن تو است که بس توانفرساتر باشد. آری، این من بودم که سر نازنینت را بر لحد [[گور]] نهادم و میان گردن و سینهام جانت را (که از کالبد برون میشد) احساس کردم، "همه از آن خداییم و بهسوی او بازمیگردیم." اینک آن [[امانت]] [[مقدس]] بازگردانده و آن گروگان عزیز باز پس گرفته میشود. از این پس اندوهم همیشگی و شبم گاه بیتابی و [[بیداری]] است تا به هنگامی که [[خداوند]] مرا نیز سرایی برگزیند که تو را در آن [[جایگاه]] باشد. زود باشد که دخترت تو را در جریان [[اخبار]] همداستانی امتت در جهت هضم [[آزار]] و اذیّت وی قرار دهد. با این همه تو نیز با [[اصرار]] از او بپرس و چگونگی رفتارشان را با ما از او بجوی که آن همه به زمانی بود که چندانی از رحلتت نگذشته و یادت از خاطرهها نرفته بود. اینک من با شما دو عزیزم وداع میکنم بیآنکه از بودن با شما احساس خستگی و تنگی کنم، که اگر به خانه بازگردم نه از خستگی است و اگر بمانم نه از بدبینی به آن وعدههاست که [[خدا]] [[صابران]] را بدان نوید داده است.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 361.</ref>. | * ای [[رسول خدا]]، [[سلام]] من و دخترت (که اینک در جوار تو فرود آمده شتابان به تو پیوسته است) بر تو باد. ای [[رسول خدا]]، از [[فراق]] [[برگزیده]] تو [[شکیبایی]] من کاستی گرفته، در [[غم]] فقدانش تاب و توانم نمانده است، اما آنچه از [[اندوه]] این فاجعه میکاهد، [[فراق]] عظیم و حضرتت و [[مصیبت]] سنگین و کمرشکن تو است که بس توانفرساتر باشد. آری، این من بودم که سر نازنینت را بر لحد [[گور]] نهادم و میان گردن و سینهام جانت را (که از کالبد برون میشد) احساس کردم، "همه از آن خداییم و بهسوی او بازمیگردیم." اینک آن [[امانت]] [[مقدس]] بازگردانده و آن گروگان عزیز باز پس گرفته میشود. از این پس اندوهم همیشگی و شبم گاه بیتابی و [[بیداری]] است تا به هنگامی که [[خداوند]] مرا نیز سرایی برگزیند که تو را در آن [[جایگاه]] باشد. زود باشد که دخترت تو را در جریان [[اخبار]] همداستانی امتت در جهت هضم [[آزار]] و اذیّت وی قرار دهد. با این همه تو نیز با [[اصرار]] از او بپرس و چگونگی رفتارشان را با ما از او بجوی که آن همه به زمانی بود که چندانی از رحلتت نگذشته و یادت از خاطرهها نرفته بود. اینک من با شما دو عزیزم وداع میکنم بیآنکه از بودن با شما احساس خستگی و تنگی کنم، که اگر به خانه بازگردم نه از خستگی است و اگر بمانم نه از بدبینی به آن وعدههاست که [[خدا]] [[صابران]] را بدان نوید داده است.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 361.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |