جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دولت علوی طبرستان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دولت علوی طبرستان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==حکمرانان علوی در طبرستان== | == حکمرانان علوی در طبرستان == | ||
# [[حسن بن زید]] (داعی کبیر) ۲۵۰-۲۷۰ ق. | # [[حسن بن زید]] (داعی کبیر) ۲۵۰-۲۷۰ ق. | ||
# [[محمد بن زید]] ۲۷۰-۲۸۷ ق. | # [[محمد بن زید]] ۲۷۰-۲۸۷ ق. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
# [[حسن بن قاسم]] (داعی صغیر) ۳۰۴-۳۱۶ ق.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۱۹.</ref>. | # [[حسن بن قاسم]] (داعی صغیر) ۳۰۴-۳۱۶ ق.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۱۹.</ref>. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[مرزهای اسلامی]] تا پایان [[قرن اول هجری]] از چین تا کوههای پیرنه گسترش یافته بود؛ با وجود این، هنوز بخشهایی از [[سرزمین]] مزبور حکومتهای مستقل محلی خود را [[حفظ]] کرده بودند. از آن جمله، کرانه جنوبی دریای [[خزر]] شامل طبرستان و [[گرگان]] و [[گیلان]] و [[دیلم]] بود که زیر [[نفوذ]] سلسلههایی نظیر قارنیان و پاذوسبانان قرار داشت. از آنجا که مناطق یاد شده، کوههایی بلند و [[استوار]] و جنگلهایی انبوه و راههایی تنگ و باریک و نفوذناپذیر و [[نعمتها]] و مواهب فراوان داشت<ref>تاریخ طبرستان، ج۱، ص۷۶.</ref>، [[مردم]] آن دیار تا مدتها در برابر لشکرکشیهای [[مسلمانان]] [[مقاومت]] کردند<ref>زین الاخبار، ص۸۴-۸۶</ref> و بهجز بخشهایی از طبرستان و گرگان که در اواخر قرن اول هجری [[فتح]] شد، دیگر نواحی آن سرزمین از نفوذ [[خلافت اسلامی]] به دور بود تا آنکه به وسیله داعیان [[شیعی]]، [[اسلام]] در آنجا انتشار یافت. به دنبال شکستهای پیاپی قیامهای شیعی و [[علوی]] در [[زمان]] [[عباسیان]]، آنان به دژهای طبیعی و استوار طبرستان [[پناه]] بردند تا از تعقیب و [[آزار]] [[خلفا]] و [[حکمرانان]] آنان در [[امان]] بمانند. | [[مرزهای اسلامی]] تا پایان [[قرن اول هجری]] از چین تا کوههای پیرنه گسترش یافته بود؛ با وجود این، هنوز بخشهایی از [[سرزمین]] مزبور حکومتهای مستقل محلی خود را [[حفظ]] کرده بودند. از آن جمله، کرانه جنوبی دریای [[خزر]] شامل طبرستان و [[گرگان]] و [[گیلان]] و [[دیلم]] بود که زیر [[نفوذ]] سلسلههایی نظیر قارنیان و پاذوسبانان قرار داشت. از آنجا که مناطق یاد شده، کوههایی بلند و [[استوار]] و جنگلهایی انبوه و راههایی تنگ و باریک و نفوذناپذیر و [[نعمتها]] و مواهب فراوان داشت<ref>تاریخ طبرستان، ج۱، ص۷۶.</ref>، [[مردم]] آن دیار تا مدتها در برابر لشکرکشیهای [[مسلمانان]] [[مقاومت]] کردند<ref>زین الاخبار، ص۸۴-۸۶</ref> و بهجز بخشهایی از طبرستان و گرگان که در اواخر قرن اول هجری [[فتح]] شد، دیگر نواحی آن سرزمین از نفوذ [[خلافت اسلامی]] به دور بود تا آنکه به وسیله داعیان [[شیعی]]، [[اسلام]] در آنجا انتشار یافت. به دنبال شکستهای پیاپی قیامهای شیعی و [[علوی]] در [[زمان]] [[عباسیان]]، آنان به دژهای طبیعی و استوار طبرستان [[پناه]] بردند تا از تعقیب و [[آزار]] [[خلفا]] و [[حکمرانان]] آنان در [[امان]] بمانند. | ||
در چگونگی و [[زمان]] آمدن [[علویان]] به [[طبرستان]]، محل [[اختلاف]] است. برخی، این واقعه را مربوط به زمان [[متوکل]] و به دنبال سختگیریهای وی بر [[شیعیان]] میدانند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵.</ref> و برخی دیگر، آن را مربوط به زمان [[مأمون]] دانستهاند؛ چنانکه ابن اسفندیار گوید: «چون خبر غدری که با [[امام رضا]]{{ع}} کرده به [[سادات]] رسیده، هر جا که بودند [[پناه]] به کوهستان دیلمان و طبرستان و [[ری]] نهادند. بعضی را همین جا [[شهید]] کردند و [[مزار]] ایشان باقی است و بعضی [[وطن]] ساخته همین جا مانده تا به [[عهد]] متوکل [[خلیفه]] که [[ظلم]] او بر سادات از حد گذشت، گریخته و در کوهستان و طبرستان و بیشه این طرف جا ساختند»<ref>تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. با وجود این، تردیدی نیست که [[سادات علوی]] تقریباً از آغاز [[خلافت عباسی]] با طبرستان [[ارتباط]] داشتند و اهمیت [[سیاسی]] و جغرافیایی آن را دریافته بودند. از اینرو، [[یحیی بن عبدالله حسنی]] پس از [[شکست]] [[قیام]] برادرش، [[نفس زکیه]]، به طبرستان گریخت و به [[دعوت]] [[مردم]] آن دیار پرداخت و راه را برای دیگر علویانی که از تعقیب و [[آزار]] خلفایی چون [[هارون]] و مأمون و متوکل و [[مستعین]] در امان نبودند هموار کرد؛ چنانکه به دنبال [[سرکوب]] قیام [[یحیی بن عمر]]<ref>یحیی بن عمر بن عیسی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی{{ع}}.</ref> در [[کوفه]]، سادات علوی و [[بنیهاشم]] از [[حجاز]] و [[سوریه]] و [[عراق]]، گروه گروه، به طبرستان گریختند<ref>رابینو، ه. ل، تاریخ سادات مازندران، ترجمه سید محمد طاهری شهاب، ص۱۳۱.</ref>. یحیی به [[سال ۲۴۹ ق]]. در [[سامرا]] با [[حاکم]] [[عباسی]] برخوردی پیدا کرده بود که همان برخورد موجبات [[شورش]] او را فراهم ساخت. یحیی از همان جا به حالت [[اعتراض]] به کوفه رفت و مردم آن دیار بر او فراهم شدند. آنگاه عامل کوفه را بیرون راند و در زندانها را بگشود و کارش بالا گرفت. پس [[مستعین]] یکی از [[ترکان]] را، به نام کلکاتکین، با سپاهی بزرگ به [[نبرد]] [[یحیی]] فرستاد. دو [[سپاه]] در محلی به نام شاهی، میان [[کوفه]] و [[بغداد]]، با هم در آویختند تا آنکه یحیی به [[قتل]] رسید و سپاهش در هم ریخت؛ یارانش نیز برای [[نجات]] [[جان]] خویش راوری و [[طبرستان]] و [[دیلم]] را در پیش گرفتند. همزمان با این وقایع، مردی به نام [[محمد بن أوس]] از جانب [[طاهریان]] بر طبرستان و دیگر نواحی [[ایران]] [[حکومت]] میکرد که تلاش عمده و [[مأموریت]] [[سیاسی]] او، با توجه به گسترش [[نفوذ]] [[علویان]] و توجه [[عامه]] [[مردم]] به آنان، معطوف به جلوگیری از [[دعوت]] [[شیعیان]] از یک سو و [[مبارزه]] با [[قدرت]] روزافزون صفاریان از دیگر سو بود<ref>سلسلههای اسلامی، ص۱۵۸. </ref>. [[امیر]] طاهری، روستاییان را زیر فشار گذاشت و [[مالیات]] و [[خراج]] را سه برابر کرد و به گفته [[طبری]]، حتی [[اراضی موات]] و جنگلها و مراتع را که بیشتر به روستاییان تعلق داشت، به عنوان [[ملک دولت]] ضبط کرد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۳.</ref>. این موضوع [[خشم]] و [[نفرت]] مردم، خصوصاً روستاییان را برانگیخت و موجبات [[شورش]] یکپارچه آنان را فراهم ساخت. [[شورشیان]] بنا به [[راهنمایی]] [[محمد بن ابراهیم]] - یکی از علویان ساکن طبرستان - از [[حسن بن زید علوی]]<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref> که در [[ری]] پنهانی میزیست، دعوت کردند تا [[رهبری]] [[قیام]] را بر عهده گیرد. [[حسن بن زید]] که عالمی بزرگ و فقیهی [[دیندار]] بود<ref>الفهرست، ص۳۳۲؛ تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۲۸.</ref>، بدین دعوت پاسخ مثبت داد و با بهرهگیری از [[نارضایتی مردم]] طبرستان و گیل و دیلم توانست آنان را بر [[ضد]] عاملان [[عباسی]] [[متحد]] گرداند. وی به [[سال ۲۵۰ ق]]. پس از پیروزیهای درخشان سیاسی و نظامی، [[دولت]] علویان طبرستان را بنیاد نهاد و به [[داعی]] کبیر ملقب شد<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵؛ مروج الذهب، ج۴، ص۱۵۳. </ref>. | در چگونگی و [[زمان]] آمدن [[علویان]] به [[طبرستان]]، محل [[اختلاف]] است. برخی، این واقعه را مربوط به زمان [[متوکل]] و به دنبال سختگیریهای وی بر [[شیعیان]] میدانند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵.</ref> و برخی دیگر، آن را مربوط به زمان [[مأمون]] دانستهاند؛ چنانکه ابن اسفندیار گوید: «چون خبر غدری که با [[امام رضا]] {{ع}} کرده به [[سادات]] رسیده، هر جا که بودند [[پناه]] به کوهستان دیلمان و طبرستان و [[ری]] نهادند. بعضی را همین جا [[شهید]] کردند و [[مزار]] ایشان باقی است و بعضی [[وطن]] ساخته همین جا مانده تا به [[عهد]] متوکل [[خلیفه]] که [[ظلم]] او بر سادات از حد گذشت، گریخته و در کوهستان و طبرستان و بیشه این طرف جا ساختند»<ref>تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. با وجود این، تردیدی نیست که [[سادات علوی]] تقریباً از آغاز [[خلافت عباسی]] با طبرستان [[ارتباط]] داشتند و اهمیت [[سیاسی]] و جغرافیایی آن را دریافته بودند. از اینرو، [[یحیی بن عبدالله حسنی]] پس از [[شکست]] [[قیام]] برادرش، [[نفس زکیه]]، به طبرستان گریخت و به [[دعوت]] [[مردم]] آن دیار پرداخت و راه را برای دیگر علویانی که از تعقیب و [[آزار]] خلفایی چون [[هارون]] و مأمون و متوکل و [[مستعین]] در امان نبودند هموار کرد؛ چنانکه به دنبال [[سرکوب]] قیام [[یحیی بن عمر]]<ref>یحیی بن عمر بن عیسی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی {{ع}}.</ref> در [[کوفه]]، سادات علوی و [[بنیهاشم]] از [[حجاز]] و [[سوریه]] و [[عراق]]، گروه گروه، به طبرستان گریختند<ref>رابینو، ه. ل، تاریخ سادات مازندران، ترجمه سید محمد طاهری شهاب، ص۱۳۱.</ref>. یحیی به [[سال ۲۴۹ ق]]. در [[سامرا]] با [[حاکم]] [[عباسی]] برخوردی پیدا کرده بود که همان برخورد موجبات [[شورش]] او را فراهم ساخت. یحیی از همان جا به حالت [[اعتراض]] به کوفه رفت و مردم آن دیار بر او فراهم شدند. آنگاه عامل کوفه را بیرون راند و در زندانها را بگشود و کارش بالا گرفت. پس [[مستعین]] یکی از [[ترکان]] را، به نام کلکاتکین، با سپاهی بزرگ به [[نبرد]] [[یحیی]] فرستاد. دو [[سپاه]] در محلی به نام شاهی، میان [[کوفه]] و [[بغداد]]، با هم در آویختند تا آنکه یحیی به [[قتل]] رسید و سپاهش در هم ریخت؛ یارانش نیز برای [[نجات]] [[جان]] خویش راوری و [[طبرستان]] و [[دیلم]] را در پیش گرفتند. همزمان با این وقایع، مردی به نام [[محمد بن أوس]] از جانب [[طاهریان]] بر طبرستان و دیگر نواحی [[ایران]] [[حکومت]] میکرد که تلاش عمده و [[مأموریت]] [[سیاسی]] او، با توجه به گسترش [[نفوذ]] [[علویان]] و توجه [[عامه]] [[مردم]] به آنان، معطوف به جلوگیری از [[دعوت]] [[شیعیان]] از یک سو و [[مبارزه]] با [[قدرت]] روزافزون صفاریان از دیگر سو بود<ref>سلسلههای اسلامی، ص۱۵۸. </ref>. [[امیر]] طاهری، روستاییان را زیر فشار گذاشت و [[مالیات]] و [[خراج]] را سه برابر کرد و به گفته [[طبری]]، حتی [[اراضی موات]] و جنگلها و مراتع را که بیشتر به روستاییان تعلق داشت، به عنوان [[ملک دولت]] ضبط کرد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۳.</ref>. این موضوع [[خشم]] و [[نفرت]] مردم، خصوصاً روستاییان را برانگیخت و موجبات [[شورش]] یکپارچه آنان را فراهم ساخت. [[شورشیان]] بنا به [[راهنمایی]] [[محمد بن ابراهیم]] - یکی از علویان ساکن طبرستان - از [[حسن بن زید علوی]]<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref> که در [[ری]] پنهانی میزیست، دعوت کردند تا [[رهبری]] [[قیام]] را بر عهده گیرد. [[حسن بن زید]] که عالمی بزرگ و فقیهی [[دیندار]] بود<ref>الفهرست، ص۳۳۲؛ تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۲۸.</ref>، بدین دعوت پاسخ مثبت داد و با بهرهگیری از [[نارضایتی مردم]] طبرستان و گیل و دیلم توانست آنان را بر [[ضد]] عاملان [[عباسی]] [[متحد]] گرداند. وی به [[سال ۲۵۰ ق]]. پس از پیروزیهای درخشان سیاسی و نظامی، [[دولت]] علویان طبرستان را بنیاد نهاد و به [[داعی]] کبیر ملقب شد<ref>نک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵؛ مروج الذهب، ج۴، ص۱۵۳. </ref>. | ||
حسن بن زید از سال ۲۵۰ ق. تا [[انقراض]] دولت طاهریان همواره با آنان درگیر بود. در خلال این [[درگیریها]]، [[طبرستان]] بارها میان این دو رقیب دست به دست گشت تا آنکه [[یعقوب بن لیث صفار]] بر [[محمد بن طاهر]]، آخرین [[امیر]] طاهری، [[غلبه]] یافت و [[دولت]] آنان را منقرض ساخت. یعقوب که از گسترش [[نفوذ]] و [[سیطره]] [[علویان]] بیمناک بود، به [[سال ۲۶۰ ق]]. سپاهی بزرگ به [[جنگ]] [[حسن بن زید]] فرستاد. حسن در این جنگ [[شکست]] خورد و [[آمل]] و ساری و [[گرگان]] به دست یعقوب افتاد؛ اما چون [[سپاه]] یعقوب گرفتار بارانهای سیل آسا و گل و لای [[زمین]] شد، از ادامه تعقیب حسن بن زید باز ماند و حسن، دیگر بار بر طبرستان دست یافت و از [[سال ۲۶۱ ق]]. تا [[سال ۲۷۰ ق]]، که سال [[مرگ]] اوست، بر آن [[سرزمین]] [[حکومت]] کرد. | حسن بن زید از سال ۲۵۰ ق. تا [[انقراض]] دولت طاهریان همواره با آنان درگیر بود. در خلال این [[درگیریها]]، [[طبرستان]] بارها میان این دو رقیب دست به دست گشت تا آنکه [[یعقوب بن لیث صفار]] بر [[محمد بن طاهر]]، آخرین [[امیر]] طاهری، [[غلبه]] یافت و [[دولت]] آنان را منقرض ساخت. یعقوب که از گسترش [[نفوذ]] و [[سیطره]] [[علویان]] بیمناک بود، به [[سال ۲۶۰ ق]]. سپاهی بزرگ به [[جنگ]] [[حسن بن زید]] فرستاد. حسن در این جنگ [[شکست]] خورد و [[آمل]] و ساری و [[گرگان]] به دست یعقوب افتاد؛ اما چون [[سپاه]] یعقوب گرفتار بارانهای سیل آسا و گل و لای [[زمین]] شد، از ادامه تعقیب حسن بن زید باز ماند و حسن، دیگر بار بر طبرستان دست یافت و از [[سال ۲۶۱ ق]]. تا [[سال ۲۷۰ ق]]، که سال [[مرگ]] اوست، بر آن [[سرزمین]] [[حکومت]] کرد. | ||
پس از مرگ حسن، برادرش محمد [[جانشین]] وی شد. دوران حکومت محمد یکسره در جنگ و [[نبرد]] با صفاریان و سامانیان سپری شد و سرانجام در جنگ هولناکی که میان او و سپاه [[اسماعیل بن احمد سامانی]] به [[فرماندهی]] [[محمد بن هارون]] در گرفت، [[محمد بن زید]] زخمی بر داشت که بر اثر آن درگذشت و طبرستان و [[دیلم]] به دست سامانیان افتاد و تا [[سال ۳۰۱ ق]]. همچنان در دست آنان بود. مدتی بعد، یکی دیگر از علویان به نام [[حسن بن علی]] أَطروش<ref>حسن بن علی بن حسن بن عمر بن علی بن حسین{{ع}}.</ref> در دیلم [[ظهور]] کرد و [[مردم]] را به [[امامت]] خود فرا خواند و به سال ۳۰۱ ق.، پس از نبردی سنگین، دست نشاندگان سامانیان را از طبرستان بیرون راند و دولت علویان را [[تجدید]] کرد و به سبب این [[پیروزی]] درخشان به الناصر مشهور شد؛ اما به [[سال ۳۰۴ ق]]. در جنگ با سپاه سامانی به [[قتل]] رسید و داماد او به نام [[حسن بن قاسم]] ملقب به [[داعی]] صغیر جای او را گرفت و [[قدرت]] را به دست آورد. [[حسن بن قاسم]] پس از مدتی کوتاه بر [[ری]] [[استیلا]] یافت و سپس [[قزوین]] و زنجان و [[ابهر]] و [[قم]] را [[تصرف]] کرد. در [[روزگار]] وی، [[اسفار بن شیرویه دیلمی]] سر برآورد و قدرتی به هم رسانید و بر [[طبرستان]] دست یافت. [[داعی]] که در این [[زمان]] در ری به سر میبرد، بیدرنگ عازم طبرستان شد و با اسفار در آویخت؛ اما در آن [[جنگ]] به [[قتل]] رسید و قلمرو او میان اسفار و سامانیان و [[زیاریان]] تقسیم شد. اسفار پس از این [[پیروزی]]، افراد برجسته [[خاندان]] [[علوی]] را دستگیر کرد و به بخارا فرستاد و به [[حکومت]] آنان خاتمه داد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۱۶.</ref>. | پس از مرگ حسن، برادرش محمد [[جانشین]] وی شد. دوران حکومت محمد یکسره در جنگ و [[نبرد]] با صفاریان و سامانیان سپری شد و سرانجام در جنگ هولناکی که میان او و سپاه [[اسماعیل بن احمد سامانی]] به [[فرماندهی]] [[محمد بن هارون]] در گرفت، [[محمد بن زید]] زخمی بر داشت که بر اثر آن درگذشت و طبرستان و [[دیلم]] به دست سامانیان افتاد و تا [[سال ۳۰۱ ق]]. همچنان در دست آنان بود. مدتی بعد، یکی دیگر از علویان به نام [[حسن بن علی]] أَطروش<ref>حسن بن علی بن حسن بن عمر بن علی بن حسین {{ع}}.</ref> در دیلم [[ظهور]] کرد و [[مردم]] را به [[امامت]] خود فرا خواند و به سال ۳۰۱ ق. ، پس از نبردی سنگین، دست نشاندگان سامانیان را از طبرستان بیرون راند و دولت علویان را [[تجدید]] کرد و به سبب این [[پیروزی]] درخشان به الناصر مشهور شد؛ اما به [[سال ۳۰۴ ق]]. در جنگ با سپاه سامانی به [[قتل]] رسید و داماد او به نام [[حسن بن قاسم]] ملقب به [[داعی]] صغیر جای او را گرفت و [[قدرت]] را به دست آورد. [[حسن بن قاسم]] پس از مدتی کوتاه بر [[ری]] [[استیلا]] یافت و سپس [[قزوین]] و زنجان و [[ابهر]] و [[قم]] را [[تصرف]] کرد. در [[روزگار]] وی، [[اسفار بن شیرویه دیلمی]] سر برآورد و قدرتی به هم رسانید و بر [[طبرستان]] دست یافت. [[داعی]] که در این [[زمان]] در ری به سر میبرد، بیدرنگ عازم طبرستان شد و با اسفار در آویخت؛ اما در آن [[جنگ]] به [[قتل]] رسید و قلمرو او میان اسفار و سامانیان و [[زیاریان]] تقسیم شد. اسفار پس از این [[پیروزی]]، افراد برجسته [[خاندان]] [[علوی]] را دستگیر کرد و به بخارا فرستاد و به [[حکومت]] آنان خاتمه داد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۱۶.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']] | # [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:دولت علوی طبرستان]] | [[رده:دولت علوی طبرستان]] |