جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ذات الفضول در قرآن]] - [[ذات الفضول در حدیث]] - [[ذات الفضول در فقه اسلامی]] - [[ذات الفضول در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = ذات الفضول (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ذات الفضول در قرآن]] - [[ذات الفضول در حدیث]] - [[ذات الفضول در فقه اسلامی]] - [[ذات الفضول در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = ذات الفضول (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
ذات الفضول نام [[زره پیامبر]]{{صل}} بود. از آغاز [[هجرت]] [[رسول الله]]{{صل}} [[یهودیان]] “[[بنی قینقاع]]” با [[مسلمانان]] [[قرارداد]] [[همزیستی]] و عدم [[خصومت]] بسته بودند؛ اما دیری نپایید که این [[قرارداد]]، توسط آنها نقض گردید. پس از [[نقض پیمان]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[تصمیم]] گرفت به مقابلۀ با آنها بپردازد. “[[عبدالله بن ابی]]” - سرکرده [[منافقین]] - پیش [[پیامبر]]{{صل}} رفت و در حالی که [[زره]] [[حضرت]] را به دست گرفته بود گفت: “ای [[محمد]]! با دوستانم [[نیکی]] کن”. [[پیامبر]]{{صل}} اخم در هم کشید و پاسخ نفرمود. مجدداً تکرار کرد و [[پیامبر]]{{صل}} رویش را برگرداند تا سرانجام در اثر [[اصرار]] زیاد، [[پیامبر]]{{صل}} که از [[غضب]] رنگ چهرهاش عوض شده بود با [[ناراحتی]] بر سرش فریاد کشید: “وای بر تو دست از من بردار!”؛ ولی او میگوید: “به [[خدا]] دست از تو برندارم تا با دوستانم [[نیکی]] کنی”. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “آنان از آنِ تو”. [[آیات]] پنجاه و هفتم و شصت و یکم از سورۀ [[مبارکه]] “مائده”<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} “ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور | ذات الفضول نام [[زره پیامبر]] {{صل}} بود. از آغاز [[هجرت]] [[رسول الله]] {{صل}} [[یهودیان]] “[[بنی قینقاع]]” با [[مسلمانان]] [[قرارداد]] [[همزیستی]] و عدم [[خصومت]] بسته بودند؛ اما دیری نپایید که این [[قرارداد]]، توسط آنها نقض گردید. پس از [[نقض پیمان]]، [[پیامبر]] {{صل}} [[تصمیم]] گرفت به مقابلۀ با آنها بپردازد. “[[عبدالله بن ابی]]” - سرکرده [[منافقین]] - پیش [[پیامبر]] {{صل}} رفت و در حالی که [[زره]] [[حضرت]] را به دست گرفته بود گفت: “ای [[محمد]]! با دوستانم [[نیکی]] کن”. [[پیامبر]] {{صل}} اخم در هم کشید و پاسخ نفرمود. مجدداً تکرار کرد و [[پیامبر]] {{صل}} رویش را برگرداند تا سرانجام در اثر [[اصرار]] زیاد، [[پیامبر]] {{صل}} که از [[غضب]] رنگ چهرهاش عوض شده بود با [[ناراحتی]] بر سرش فریاد کشید: “وای بر تو دست از من بردار!”؛ ولی او میگوید: “به [[خدا]] دست از تو برندارم تا با دوستانم [[نیکی]] کنی”. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: “آنان از آنِ تو”. [[آیات]] پنجاه و هفتم و شصت و یکم از سورۀ [[مبارکه]] “مائده”<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} “ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ}} “و چون نزد شما آیند میگویند: ما ایمان آوردهایم؛ در حالی که با کفر به درون آمده و با کفر بیرون رفتهاند و خداوند به آنچه پنهان میداشتند آگاهتر است» سوره مائده، آیه ۶۱.</ref> دربارۀ این واقعه نازل شد و از آن پس، به [[عبدالله بن ابی]] [[لقب]] “ذات الفضول” داده شد<ref>المغازی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۷؛ طبقات ابن سعد، ج۲، ص۲۹؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۹۹ و ج۲۲، ص۵۰۱.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۱۱.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |