جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''روز شمار فتنه سقیفه''' حوادث تلخی را که در روزهای آخر عمر [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و چند روز پس از رحلت او در مدینه واقع شد و سیاستبازان [[سقیفه]]، [[امام]] [[حق]] و پیشوای نور را کنار زدند و [[اهل بیت]] را از جایگاه خود دور ساخته و وصایای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} را نادیده گرفتند، میتوان "فتنۀ [[سقیفه]]" نام نهاد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref>. | '''روز شمار فتنه سقیفه''' حوادث تلخی را که در روزهای آخر عمر [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و چند روز پس از رحلت او در مدینه واقع شد و سیاستبازان [[سقیفه]]، [[امام]] [[حق]] و پیشوای نور را کنار زدند و [[اهل بیت]] را از جایگاه خود دور ساخته و وصایای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} را نادیده گرفتند، میتوان "فتنۀ [[سقیفه]]" نام نهاد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref>. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*سیر آن دو هفته به صورت زیر بود:<ref>برگرفته و تلخیص از «جواهر التاریخ» علی الکورانی (دار الهدی) ، ج ۱ ص ۱۶۷ تا ۱۷۵</ref> | * سیر آن دو هفته به صورت زیر بود:<ref>برگرفته و تلخیص از «جواهر التاریخ» علی الکورانی (دار الهدی)، ج ۱ ص ۱۶۷ تا ۱۷۵</ref> | ||
#روز یکشنبه (۲۷ صفر ۱۱ هجری) [[عایشه]] و [[حفصه]] در حالی که [[پیامبر]] بیهوش بود، به آن حضرت دوایی خوراندند که به بدتر شدن حال [[پیامبر]] انجامید و روز دوشنبه وفات نمود. | # روز یکشنبه (۲۷ صفر ۱۱ هجری) [[عایشه]] و [[حفصه]] در حالی که [[پیامبر]] بیهوش بود، به آن حضرت دوایی خوراندند که به بدتر شدن حال [[پیامبر]] انجامید و روز دوشنبه وفات نمود. | ||
#تعدادی از افراد، از جمله [[ابوبکر]] و [[عمر]] از پیوستن به سپاه اسامه سرپیچی کردند و بعضی از آنان هم که رفته بودند، روز یکشنبه به مدینه برگشتند. | # تعدادی از افراد، از جمله [[ابوبکر]] و [[عمر]] از پیوستن به سپاه اسامه سرپیچی کردند و بعضی از آنان هم که رفته بودند، روز یکشنبه به مدینه برگشتند. | ||
#بعدازظهر دوشنبه تا صبح سهشنبه، [[امام علی|علی]]{{ع}} مشغول تجهیز و غسل و کفن [[پیامبر]] بود. مسلمانان اجازه یافتند از ظهر تا عصر سهشنبه، تکتک بر [[پیامبر]] نماز بخوانند، و عصر همان روز بر [[امام علی|علی]]{{ع}} فشار آوردند که [[بیعت]] کند، وگرنه به خانهاش هجوم میآورند. | # بعدازظهر دوشنبه تا صبح سهشنبه، [[امام علی|علی]] {{ع}} مشغول تجهیز و غسل و کفن [[پیامبر]] بود. مسلمانان اجازه یافتند از ظهر تا عصر سهشنبه، تکتک بر [[پیامبر]] نماز بخوانند، و عصر همان روز بر [[امام علی|علی]] {{ع}} فشار آوردند که [[بیعت]] کند، وگرنه به خانهاش هجوم میآورند. | ||
#یکی دو ساعت پس از رحلت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، قریش و کسانی از اوس و خزرج در [[سقیفه]] جمع شدند و گفتگوها برای انتخاب خلیفه آغاز شد. در نهایت، حاضران با ابوبکر بیعت کردند. | # یکی دو ساعت پس از رحلت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}}، قریش و کسانی از اوس و خزرج در [[سقیفه]] جمع شدند و گفتگوها برای انتخاب خلیفه آغاز شد. در نهایت، حاضران با ابوبکر بیعت کردند. | ||
#سعد بن عباده، با حالت بیماری که داشت، نسبت به انتخابات سقیفه اعتراض کرد، امّا مورد هجوم و دشنام قرار گرفت و هوادارانش او را به خانه بردند. سقیفه پایگاه سلطه و برنامهریزی برای سرکوب مخالفان شد. | # سعد بن عباده، با حالت بیماری که داشت، نسبت به انتخابات سقیفه اعتراض کرد، امّا مورد هجوم و دشنام قرار گرفت و هوادارانش او را به خانه بردند. سقیفه پایگاه سلطه و برنامهریزی برای سرکوب مخالفان شد. | ||
# [[ابوبکر]]، عمر و دیگر افراد قریش و باند سقیفه، جنازۀ [[پیامبر]] را برای دودمانش واگذاشتند و درپی تحکیم پایههای قدرت خود بودند. | # [[ابوبکر]]، عمر و دیگر افراد قریش و باند سقیفه، جنازۀ [[پیامبر]] را برای دودمانش واگذاشتند و درپی تحکیم پایههای قدرت خود بودند. | ||
#روز دوّم، همراهان ابوبکر و عمر، با سلاح و سروصدا ابوبکر را به مسجد [[پیامبر]] آوردند و با نیروی اسلحه و تهدید، از افراد خواستند بیعت کنند. ابوبکر بر منبر نشست، عدّهای بیعت کردند، ابوبکر نماز مغرب را با آنان خواند، و بیآنکه خانۀ [[پیامبر]] را دیدار کنند و بر جنازهاش نماز بخوانند، ابوبکر به [[سقیفه]] برگشت. | # روز دوّم، همراهان ابوبکر و عمر، با سلاح و سروصدا ابوبکر را به مسجد [[پیامبر]] آوردند و با نیروی اسلحه و تهدید، از افراد خواستند بیعت کنند. ابوبکر بر منبر نشست، عدّهای بیعت کردند، ابوبکر نماز مغرب را با آنان خواند، و بیآنکه خانۀ [[پیامبر]] را دیدار کنند و بر جنازهاش نماز بخوانند، ابوبکر به [[سقیفه]] برگشت. | ||
#شب چهارشنبه، پس از نیمهشب، [[امام علی|علی]]{{ع}} بر جنازۀ [[پیامبر]] نماز خواند و بنی هاشم و بعضی از انصار در مراسم دفن آن حضرت شرکت داشتند و هیچیک از سران قریش و طلقاء حضور نداشتند. | # شب چهارشنبه، پس از نیمهشب، [[امام علی|علی]] {{ع}} بر جنازۀ [[پیامبر]] نماز خواند و بنی هاشم و بعضی از انصار در مراسم دفن آن حضرت شرکت داشتند و هیچیک از سران قریش و طلقاء حضور نداشتند. | ||
#شب پنجشنبه، [[امام علی|امیر المؤمنین]]، همراه [[فاطمه زهرا|فاطمه]] و حسنین{{عم}} به در خانههای انصار رفتند و از آنان خواستند که به [[بیعت]] و عهدی که با [[پیامبر]] بسته بودند که از او و خاندانش دفاع و یاری کنند وفا کنند. چهل و چهار نفر پاسخ مساعد دادند. حضرت از آنان خواست که فردا با سرهای تراشیده و آمادۀ [[شهادت]] نزد او بیایند، جز چهار نفر نیامدند. شب جمعه و شنبه باز هم در خانههای مردم رفت امّا جز همان چهار نفر (مقداد، عمّار، ابوذر، و سلمان) نیامدند. | # شب پنجشنبه، [[امام علی|امیر المؤمنین]]، همراه [[فاطمه زهرا|فاطمه]] و حسنین {{عم}} به در خانههای انصار رفتند و از آنان خواستند که به [[بیعت]] و عهدی که با [[پیامبر]] بسته بودند که از او و خاندانش دفاع و یاری کنند وفا کنند. چهل و چهار نفر پاسخ مساعد دادند. حضرت از آنان خواست که فردا با سرهای تراشیده و آمادۀ [[شهادت]] نزد او بیایند، جز چهار نفر نیامدند. شب جمعه و شنبه باز هم در خانههای مردم رفت امّا جز همان چهار نفر (مقداد، عمّار، ابوذر، و سلمان) نیامدند. | ||
#قدرت حاکم در این مدّت، کسانی را نزد اسامه و سپاه او فرستاد که از اردوگاه به مدینه بیایند و با ابوبکر بیعت کنند. اسامه میگفت: وقتی [[پیامبر]] درگذشت، من فرمانده ابوبکر بودم، او هنوز سرباز تحت فرمان من است و حاضر نبود برگردد و بیعت کند. | # قدرت حاکم در این مدّت، کسانی را نزد اسامه و سپاه او فرستاد که از اردوگاه به مدینه بیایند و با ابوبکر بیعت کنند. اسامه میگفت: وقتی [[پیامبر]] درگذشت، من فرمانده ابوبکر بودم، او هنوز سرباز تحت فرمان من است و حاضر نبود برگردد و بیعت کند. | ||
#قریش، از بیم آنکه [[امام علی|علی]]{{ع}} قدرت یابد و بر ضدّ آنان اقدام کند، پیاپی کسانی را نزد آن حضرت میفرستادند و میخواستند که به سقیفه آید و بیعت کند. حضرت هم عذر میآورد که مشغول مراسم پس از دفن [[پیامبر]] و جمعآوری قرآن هستم. امّا فشار زیاد شد و مسلّحانه به خانه هجوم آوردند و [[امام علی|علی]]{{ع}} را دست بسته به [[سقیفه]] بردند. [[امام علی|امیر المؤمنین]] آنجا با اقتدار تمام با آنان بحث و احتجاج کرد، آن روز او را واگذاشتند و این هجوم اول به خانۀ [[امام علی|علی]] و [[فاطمه زهرا]]{{عم}} بود که احتمالا چهارشنبه یا پنجشنبه بود. | # قریش، از بیم آنکه [[امام علی|علی]] {{ع}} قدرت یابد و بر ضدّ آنان اقدام کند، پیاپی کسانی را نزد آن حضرت میفرستادند و میخواستند که به سقیفه آید و بیعت کند. حضرت هم عذر میآورد که مشغول مراسم پس از دفن [[پیامبر]] و جمعآوری قرآن هستم. امّا فشار زیاد شد و مسلّحانه به خانه هجوم آوردند و [[امام علی|علی]] {{ع}} را دست بسته به [[سقیفه]] بردند. [[امام علی|امیر المؤمنین]] آنجا با اقتدار تمام با آنان بحث و احتجاج کرد، آن روز او را واگذاشتند و این هجوم اول به خانۀ [[امام علی|علی]] و [[فاطمه زهرا]] {{عم}} بود که احتمالا چهارشنبه یا پنجشنبه بود. | ||
#دوازده نفر از مهاجرین و انصار، هماهنگ شدند که در نخستین جمعۀ پس از وفات [[پیامبر]]، در مسجد حاضر شوند و بر ضدّ غصب [[خلافت]] حرف بزنند و وصایای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} را در روز غدیر یادآوری کنند. آنان عبارت بودند از: [[خالد بن سعید]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار یاسر]]، [[بریدۀ اسلمی]]، [[ابو الهیثم بن تیهان]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابو ایوب انصاری]] (و به قولی: ابن مسعود). وقتی ابوبکر به منبر رفت، تصمیم داشتند او را از منبر پایین بکشند، امّا چون با [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} مشورت کردند، امام آن را صلاح ندانست و به زیانشان ارزیابی کرد، امّا فرمود: هرکدامتان آنچه را از [[پیامبر]] شنیدهاید، بیان کنید تا [[حجت]] تمام باشد. آنان یکایک برخاستند، شنیدههای خود را دربارۀ [[امام علی|امیر المؤمنین]] و خلافت او یادآور شدند و ابوبکر را مورد توبیخ و ملامت قرار دادند و به تقوا و خداترسی دعوت کردند. | # دوازده نفر از مهاجرین و انصار، هماهنگ شدند که در نخستین جمعۀ پس از وفات [[پیامبر]]، در مسجد حاضر شوند و بر ضدّ غصب [[خلافت]] حرف بزنند و وصایای [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} را در روز غدیر یادآوری کنند. آنان عبارت بودند از: [[خالد بن سعید]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار یاسر]]، [[بریدۀ اسلمی]]، [[ابو الهیثم بن تیهان]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابو ایوب انصاری]] (و به قولی: ابن مسعود). وقتی ابوبکر به منبر رفت، تصمیم داشتند او را از منبر پایین بکشند، امّا چون با [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} مشورت کردند، امام آن را صلاح ندانست و به زیانشان ارزیابی کرد، امّا فرمود: هرکدامتان آنچه را از [[پیامبر]] شنیدهاید، بیان کنید تا [[حجت]] تمام باشد. آنان یکایک برخاستند، شنیدههای خود را دربارۀ [[امام علی|امیر المؤمنین]] و خلافت او یادآور شدند و ابوبکر را مورد توبیخ و ملامت قرار دادند و به تقوا و خداترسی دعوت کردند. | ||
#هجوم دوم به خانۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و آسیب رساندن به [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} و سقط جنین آن حضرت، پس از این واقعۀ مسجد و احتجاج اصحاب بود، که [[امام علی|علی]]{{ع}} را به سقیفه کشاندند و تهدید کردند که اگر بیعت نکند او را میکشند. | # هجوم دوم به خانۀ [[امام علی|علی]] {{ع}} و آسیب رساندن به [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{عم}} و سقط جنین آن حضرت، پس از این واقعۀ مسجد و احتجاج اصحاب بود، که [[امام علی|علی]] {{ع}} را به سقیفه کشاندند و تهدید کردند که اگر بیعت نکند او را میکشند. | ||
#درپی تأثیر سخنان و احتجاجات آن دوازده صحابی که موجی بر ضدّ توطئۀ سقیفه برانگیخت و ابوبکر پاسخی نداشت، سه روز در خانه ماند، ولی عمر و دیگران او را سرزنش کردند و دوباره تحریک کردند که بر سر کار بیاید و خلافت را ادامه دهد. | # درپی تأثیر سخنان و احتجاجات آن دوازده صحابی که موجی بر ضدّ توطئۀ سقیفه برانگیخت و ابوبکر پاسخی نداشت، سه روز در خانه ماند، ولی عمر و دیگران او را سرزنش کردند و دوباره تحریک کردند که بر سر کار بیاید و خلافت را ادامه دهد. | ||
#جمعۀ دوم پس از وفات [[پیامبر]]، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مسجد مدینه خطبۀ معروف به "خطبۀ وسیله" را خواند و با اهل سقیفه احتجاج کرد و از حق خلافت خود و جایگاه [[اهل بیت]] دفاع نمود. | # جمعۀ دوم پس از وفات [[پیامبر]]، [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} در مسجد مدینه خطبۀ معروف به "خطبۀ وسیله" را خواند و با اهل سقیفه احتجاج کرد و از حق خلافت خود و جایگاه [[اهل بیت]] دفاع نمود. | ||
#پس از قضایای [[سقیفه]] و [[غصب فدک]] و فشار اقتصادی به [[اهل بیت]]، [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} به مسجد مدینه آمد و در حضور مهاجران و انصار، آن خطبۀ معروف را در نقد عملکرد غاصبان [[خلافت]] و فدک ایراد کرد و آنان را رسوا ساخت. | # پس از قضایای [[سقیفه]] و [[غصب فدک]] و فشار اقتصادی به [[اهل بیت]]، [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{عم}} به مسجد مدینه آمد و در حضور مهاجران و انصار، آن خطبۀ معروف را در نقد عملکرد غاصبان [[خلافت]] و فدک ایراد کرد و آنان را رسوا ساخت. | ||
#حادثۀ کتک زدن [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} توسط [[عمر]] در کوچه، باید یکی دو روز پس از خطبۀ آن حضرت باشد که جداگانه پیش [[ابوبکر]] رفت و با او احتجاج کرد، ابوبکر دستخطی نوشت که فدک را به او برگردانند. عمر فهمید، در راه خود را به [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} رساند و او را کتک زد و نامه را از او گرفت و پاره کرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref> | # حادثۀ کتک زدن [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{عم}} توسط [[عمر]] در کوچه، باید یکی دو روز پس از خطبۀ آن حضرت باشد که جداگانه پیش [[ابوبکر]] رفت و با او احتجاج کرد، ابوبکر دستخطی نوشت که فدک را به او برگردانند. عمر فهمید، در راه خود را به [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{عم}} رساند و او را کتک زد و نامه را از او گرفت و پاره کرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |