←جامعيت و تحدي به علم و معرفت
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
علاوه بر تحدي عام، تحدي قرآن به علم و معرفت مورد توجه قرار گرفته است و قرآن از طريق آياتي چون «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»، <ref>سورۀ نحل، آیۀ 89.</ref> «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» <ref>سورۀ انعام، آیۀ 59.</ref> و امثال آن، به خصوصِ علم و معرفت تحدي كرده است. با سير و بررسي در متن تعاليم اسلام، ميتوان به اين امر واقف شد که اسلام از طريق بيان كليات در قرآن و ارجاع جزئيات به پيامبر اکرم، متعرض ريز و درشت معارف الهي فلسفي، اخلاق فاضله، قوانين فرعي ديني اعم از عبادي، معاملي، سياسي، اجتماعي و هر آنچه كه با فعل و عمل انسان تماس و ارتباط مييابد، شده است؛ البته بر مدار فطرت و اصل توحيد. از سوي ديگر، بقاء انطباق اين امور بر صلاح انسان را با گذشت زمان با آياتي چون آيۀ 9 سورۀ حجر و آيۀ 42 سورۀ سجده بيان و تضمين كرده است. <ref>ر.ك: سیدمحمد حسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 62 و 63.</ref> | علاوه بر تحدي عام، تحدي قرآن به علم و معرفت مورد توجه قرار گرفته است و قرآن از طريق آياتي چون «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»، <ref>سورۀ نحل، آیۀ 89.</ref> «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» <ref>سورۀ انعام، آیۀ 59.</ref> و امثال آن، به خصوصِ علم و معرفت تحدي كرده است. با سير و بررسي در متن تعاليم اسلام، ميتوان به اين امر واقف شد که اسلام از طريق بيان كليات در قرآن و ارجاع جزئيات به پيامبر اکرم، متعرض ريز و درشت معارف الهي فلسفي، اخلاق فاضله، قوانين فرعي ديني اعم از عبادي، معاملي، سياسي، اجتماعي و هر آنچه كه با فعل و عمل انسان تماس و ارتباط مييابد، شده است؛ البته بر مدار فطرت و اصل توحيد. از سوي ديگر، بقاء انطباق اين امور بر صلاح انسان را با گذشت زمان با آياتي چون آيۀ 9 سورۀ حجر و آيۀ 42 سورۀ سجده بيان و تضمين كرده است. <ref>ر.ك: سیدمحمد حسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 62 و 63.</ref> | ||
از این بیان استفاده می شود، قرآن بايد مشتمل بر علوم گوناگوني باشد که فوق همانندآوري است و اگر چنين است، پس جامع آن علوم مختلف است؛ زيرا، مراد از علم و معرفت، نوع خاصي از معرفت، همانند معرفت تجربي نيست، بلكه معرفت به صورت مطلق است كه شاخههاي مختلف دانش را دربرميگيرد. از سوي ديگر، با فرض اشتمال قرآن بر كليات تعاليم اسلام و هر آنچه به نحوي با فعل و عمل آدمي ارتباط دارد، و مصونيت آن از همانندآوري و تغيير و تحول و تكامل، بايد اين کتاب حداقل جامع اصول و كليات تمام علومي باشد كه با عمل انسان ربط پيدا ميکنند. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص 146.</ref> | از این بیان استفاده می شود، قرآن بايد مشتمل بر علوم گوناگوني باشد که فوق همانندآوري است و اگر چنين است، پس جامع آن علوم مختلف است؛ زيرا، مراد از علم و معرفت، نوع خاصي از معرفت، همانند معرفت تجربي نيست، بلكه معرفت به صورت مطلق است كه شاخههاي مختلف دانش را دربرميگيرد. از سوي ديگر، با فرض اشتمال قرآن بر كليات تعاليم اسلام و هر آنچه به نحوي با فعل و عمل آدمي ارتباط دارد، و مصونيت آن از همانندآوري و تغيير و تحول و تكامل، بايد اين کتاب حداقل جامع اصول و كليات تمام علومي باشد كه با عمل انسان ربط پيدا ميکنند. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص 146.</ref> | ||
==جامعیت قرآن از لحاظ هدف و فلسفۀ نزول== | |||
*البته باید توجه داشت قرآن کریم از لحاظ هدف و فلسفۀ نزول که هدایت مردم است نیز دارای جامعیت است چه اینکه در این مورد می توان به نکات زیر اشاره کرد: | |||
==قرآن، تبيان همه امور هدايتي== | |||
اصليترين آيه مورد استناد در اين زمينه، آيۀ 89 سوره نحل است: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلي هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ» | |||
مفسران «واو» در «و نزلنا عليك الکتاب» را استينافيه گرفته و فراز بعد از آن، يعني «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ» را صفت «الکتاب» شمردهاند. بر اساس اين تفسير، جملۀ «و نزلنا عليک الکتاب...» مطلب مستقلي است که با صدر آيه و شاهد بودن رسول اکرم بر امتها ارتباطي ندارد، و دال بر قلمرو بيان قرآن در محدوده نيازهاي هدايتي عموم مردم است، و جامعيت آن را نيز در همين محدوده ميرساند. اما در نقد این تفسیر گفته شده است: «با توجه به ظاهر و سياق آيه، «واو» در «و نزلنا عليك الکتاب» استينافيه نيست، بلكه حاليه است و جمله «نزلنا عليك الكتاب» حال از كاف خطاب در جمله قبلي يعني و «جئنا بك شهيداً علي هؤلاء» است و معني آيه چنين است: تو را گواه بر آنان آورديم، در حالي که قبلاً بر تو در دنيا قرآن را نازل کرديم؛ كتابي كه هر آنچه را که مربوط به امر هدايت است بيان ميكند، و بدان حق و باطل دانسته ميشود.» | |||
با توجه به مطلب فوق، منظور از "تبيان كل شيء" بودن قرآن اين است كه اين کتاب هر آنچه را كه مربوط به امر هدايت مردم و حق و باطل است، بيان ميكند، و صدر آيه مقدمه براي ذيل آن است. در صدر آيه سخن از برانگيخته شدن شاهدان و گواهاني بر اعمال امتها و مردم در روز قيامت است که رسول خدا نيز جزو آن گواهان است و در ذيل، پشتوانه گواهي پيامبر بر همه امتها و دليل شاهد بودن او بر آنان معرفي شده است؛ آن پشتوانه كتابي است که تبيان کل شيء است و حق و باطل را بيان و از يکديگر جدا کرده است. | |||
در هر صورت، آيه بيانگر جامعيت قرآن در پرتو هدف و فلسفه نزول آن است و نميگويد قرآن تبيان هر امري است، بلکه تأكيد ميكند تمام مسائلي كه براي هدايت بشر لازم است در قرآن بيان شده و حق و باطل در آن كاملاً آشكار و متمايز گرديده است؛ به نحوي كه با استناد به آن و معيار قرار دادنش ميتوان اعمال و رفتار و افكار همگان را در روز حساب با آن سنجيد و بر له يا عليه آنان شهادت داد. | |||
==عدم فروگذاري امور مرتبط با سعادت مردم در کتاب خدا== | |||
آيه ديگري که بر جامعيت قرآن در چارچوب هدف و فلسفۀ نزول آن دلالت دارد، آيۀ 38 سورۀ انعام است: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ.» | |||
چيزي كه اداي حق آن لازم و بيان وصفش در كتاب ضروري بوده، خداوند در بيان آن هيچگونه كوتاهي و چيزي از آن فروگذار نكرده است، پس كتاب، كتابي تام و كامل است. اما مراد از كتاب چيست؟ مقصود از آن، يا لوح محفوظ است كه همه چيز، از گذشته و حال و آينده در آن مكتوب است، يا قرآن است؛ کما اينکه خداوند در چند جاي کلامش آن را به اين نام خوانده است. در اين صورت، معناي آيه اين خواهد بود: "از آنجا كه قرآن مجيد كتاب هدايتي است که به صراط مستقيم راهنمایی مينمايد، و اين هدايتگرياش مبتني بر بيان حقايق معارفي است که در مقام ارشاد به حق صريح و حقيقت محض، کسي را از آن بينيازي نيست، در اين كتاب نسبت به بيان هر آنچه سعادت دنيوي و اخروي مردم به دانستن آنها متوقف است، هيچگونه تفريط و كوتاهياي صورت نگرفته است؛ همانگونه كه خداوند (در جاي ديگر قرآن) فرموده است: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» | |||
در روايتي که از امام رضا(علیه السلام)) در ذيل آيه نقل شده عدم تفريط چيزي در کتاب خدا اينگونه توضيح داده شده است: «خداوند زماني پيامبر اسلام را از اين دنيا برد كه دينش را كامل كرده بود؛ زيرا قرآني را بر او نازل كرده كه تبيان كل شيء است و در آن حلال و حرام و حدود و احكام و هر آنچه را كه مردم بدان نياز دارند، به صورت كامل بيان نموده است، آنگونه كه خدا خود كرده است: «و ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ» | |||
پس در اينجا نيز عدم فروگذاري چيزي در قرآن در راستاي همان رسالت هدايتگري آن است، و حلال و حرام و حدود و احكام در روايت نيز اشاره به بيان محدودۀ نيازهاي ديني و هدايتي دارد كه هدف نزول قرآن است. | |||
==قرآن، تفصيل همۀ نيازهاي ديني== | |||
آيۀ ديگري که در باب جامعيت قرآن بعضاً مورد استدلال و استشهاد قرار گرفته، آيۀ 111 سورۀ يوسف است: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَري وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.» | |||
برخی از مفسرین در تفسير جملۀ «و تفصيل كل شيء» فرموده اند: «يعني قرآن بيانگر و متمايزكننده هر آن چيزي است كه مردم براي دينشان بدان نياز دارند؛ همان ديني كه پايه سعادت دنيا و آخرتشان بر آن نهاده شده است.» در اينجا نيز تأکيد بر بيانگري و تفصيل بودن قرآن نسبت به نيازهاي ديني در راستاي سعادت دنيوي و اخروي مردم است كه هدف نزول قرآن ميباشد. | |||
==جامعيت قرآن و علم معصومين== | |||
ذيل آيه 89 سورۀ نحل، رواياتي از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در آنها امام خود را عالم به کتابالله معرفي ميکند؛ همان کتابي که در آن همه چيز از آغاز تا انجام عالم، خبر آسمان و زمين، بهشت و جهنم، گذشته و حال و آينده وجود دارد. سپس امام مأخذ علم خود را قرآن معرفي نموده، به مضمون آيۀ 89 نحل اشاره ميکند و ميفرمايد: «تمام علم من از کتابالله است؛ کتابي که خداوند در حق آن فرموده تبيان همه چيز ( کل شيء) است.» | |||
از اين ارتباط وثيق بين علم جامع معصومين و تبيان کل شيء بودن قرآن ميتوان استفاده کرد كه منشأ و مصدر بودن قرآن براي علم فراگير و شگفتانگيز معصومين، دليل بر جامعيت قرآن است. اگر امام کسي است که عالم به جميع حوايج مردم در امور معاش و معاد آنهاست، و علم او هم مأخوذ از قرآني است كه تبيان كل شيء است، پس قرآن بايد شامل و جامع همۀ نيازها و حوايج انسانها در امور معاش و معاد آنان باشد. | |||
البته از اين مطلب نميتوان نتيجه گرفت که جامعيت قرآن به گستردگي علم معصوم (پيامبر و امام) است. اساساً اين سخن چيزي را دربارۀ قلمرو بيانات قرآن روشن نميکند؛ زيرا سؤال اصلي به گسترۀ علم معصوم منتقل ميگردد که حد و مرز آن تا کجاست؟ يا اگر معصومين به جزئيات و تفاصيل مسائل اعتقادي و معاش و معاد مردم علم دارند، پس بايد بتوان تفاصيل اين امور را هم در قرآن جست. | |||
با اينكه معصومين در عاليترين سطح ممكن به حقايق قرآن و اسرار و رموز آن آگاهند، اما منشأ بودن قرآن براي علم معصومين مستلزم تساوي قلمرو مسائل اين کتاب و قلمرو دانش معصوم نيست؛ چه، هم از جهت اجمال و تفصيل بين مطالب قرآن و دانش معصومين تفاوت است و هم اينکه علم معصومين به امور جزئي و عادي و مسائل خارج از نيازهاي هدايتي انسانها را نميتوان عيناً در قرآن سراغ گرفت. | |||
==دسته دوم) بيان محدودۀ جامعيت قرآن== | |||
در این دسته به برخی از آیات استناد شده است که به محدودۀ خاصی اشاره دارند: | |||
==معارف عاليه و قوانين قابل تحقق== | |||
برخی از بزرگان در ذيل آيه «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» مينويسند: «آيه در مقام امتنان بر امت اسلام به خاطر نزول قرآن بر آنهاست و مراد از ذكر در آيه ذكري است که مختص به ايشان و شايسته و زيبنده شأن آنهاست. اين ذكر همان معارف عاليهاي است كه در بالاترين درجۀ ظرفيت و حوصله درك انسانهاست و نيز قوانين و مقررات راست و درستي است كه در جامعه بشري امكان و قابليت اجرا دارد. در اينجا جامعيت قرآن در محدوده معارف عاليه و قوانين و مقررات درست قابل تحقق براي جامعه بشري مطرح شده است. | |||
==شئون انسانيت== | |||
در این زمینه گفته شده است: «قرآن كتابي است كه در تمامي شئون مرتبط با انسانيت انسان مداخله ميكند مانند: معارف مبدأ و معاد، خلق و ايجاد، فضايل عمومي انساني، قوانين اجتماعي و فردي حاكم بر نوع انسان، قصص و عبرتها و مواعظ.» | |||
==مسائل ديني== | |||
از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روایتی نقل شده در رد کسانی که می گویند دین به صورت ناقص نازل شده است و یا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در ابلاغ دین کوتاهی کرده است. در اين روايت امام(ع) تصريح ميکند هرگز چنين نبوده است (که دين ناقص نازل شده باشد يا رسول خدا در ابلاغ آن کوتاهي کرده باشد)؛ زيرا خداوند در قرآن فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»، «وَ فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ» در اين روايت براي كمال دين به جامعيت قرآن استناد شده است، پس قرآن بايد جامع مسائل ديني باشد. | |||
==كمال اخروي== | |||
در این زمینه گفته شده است: «دين نوعي سلوك و خط مشي براي زندگي اين جهاني است كه متضمن صلاح دنيا در راستاي كمال اخروي و حيات دائمي حقيقي در نزد خداست ... دين دائم در حال استكمال است. اين استکمال تا آنجا ادامه دارد كه قوانينش همۀ جهات نيازهاي زندگي را دربرگيرد و وقتي به چنين نقطهاي رسيد، به مرحلۀ خاتميت رسيده است و ديني بعد از آن نخواهد بود. عكس اين نيز صادق است؛ يعني اگر ديني از اديان، دين خاتم باشد، در واقع دربردارنده رفع همه گونه نياز انسان ميباشد. همانگونه كه در مورد اسلام چنين است. لذا خداوند دربارۀ اسلام و پيامبر آن فرموده است: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» و درباره كتابش گفته است: «و نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ » | |||
ظاهراً اين پاسخگويي همهجانبه و هميشگي را بايد اساساً و پيش از هر چيز در قرآن جست كه تبيان كل شيء است. اما مقصود از همه جهات نيازهاي زندگي چيست، آيا تمام نيازهاي مادي و معنوي مقصود است يا هرگونه نيازي كه به سعادت و هدايت انسان مربوط ميشود؟ به قرينه صدر مطلب ميتوان گفت منظور، قوانيني است كه همه جهات نياز آدمي را در راستاي كمال اخروي و حيات حقيقي در نزد خدا، برآورده ميكند، نه مطلق نياز يا تمام انواع آن. | |||
==مقدمه== | ==مقدمه== |