←مقدمه
(←مقدمه) |
|||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
آيۀ ديگري که در باب جامعيت قرآن بعضاً مورد استدلال و استشهاد قرار گرفته، آيۀ 111 سورۀ يوسف است: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَري وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.» | آيۀ ديگري که در باب جامعيت قرآن بعضاً مورد استدلال و استشهاد قرار گرفته، آيۀ 111 سورۀ يوسف است: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَري وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.» | ||
برخی از مفسرین در تفسير جملۀ «و تفصيل كل شيء» فرموده اند: «يعني قرآن بيانگر و متمايزكننده هر آن چيزي است كه مردم براي دينشان بدان نياز دارند؛ همان ديني كه پايه سعادت دنيا و آخرتشان بر آن نهاده شده است.» <ref>المیزان، ج 11، ص 280.</ref> در اينجا نيز تأکيد بر بيانگري و تفصيل بودن قرآن نسبت به نيازهاي ديني در راستاي سعادت دنيوي و اخروي مردم است كه هدف نزول قرآن ميباشد. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص150</ref> | برخی از مفسرین در تفسير جملۀ «و تفصيل كل شيء» فرموده اند: «يعني قرآن بيانگر و متمايزكننده هر آن چيزي است كه مردم براي دينشان بدان نياز دارند؛ همان ديني كه پايه سعادت دنيا و آخرتشان بر آن نهاده شده است.» <ref>المیزان، ج 11، ص 280.</ref> در اينجا نيز تأکيد بر بيانگري و تفصيل بودن قرآن نسبت به نيازهاي ديني در راستاي سعادت دنيوي و اخروي مردم است كه هدف نزول قرآن ميباشد. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص150</ref> | ||
==جامعيت قرآن، در محدودۀ ظاهر آيات يا ظاهر و باطن؟== | |||
يک مسئلۀ محوري ديگر در موضوع جامعيت قرآن اين است که آيا تمام مطالب قرآن به شيوۀ متعارف و از طريق دلالت لفظي بيان شده است يا اينکه علاوه بر آن، طريق ديگري هم براي آن منظور گرديده است؟ | |||
گروهی از مفسرین قایلند: «تبيان و بيان به يک معناست و از آنجا که قرآن کتاب هدايت براي عموم مردم و شأن آن هدايتگري همگان است، در نتيجه مراد از تبيانُ کل شيء بودن آن اين خواهد بود که قرآن، بيانکنندۀ تمام نيازهاي هدايتي مردم از معارف حقيقي مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع و قصص و مواعظ است.» <ref>ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج 12، ص 324.</ref> | |||
البته باید دقت کرد این برداشت تفسيري، بر اساس ظاهر معناي واژة تبيان است که همان بيان معهود و اظهار مقاصد از طريق دلالت لفظي است، بر اين اساس، ما از طريق دلالت لفظي قرآن تنها کليات معارف و مسائل مرتبط با هدايت بشر را درک ميکنيم؛ اما از سويي برخي روايات دلالت بر اين دارند که «علم گذشته، آينده و آنچه تا روز قيامت به وقوع خواهد پيوست» در قرآن آمده است. اگر چنين رواياتي صحيح باشد، لازمهاش اين است که تبيان بودن قرآن، فراتر از بيان متعارف و از طريق دلالت لفظي مراد باشد. بنابراين، شايد غير از طريق دلالت لفظي، اشاراتي وجود داشته باشد که از اسرار و امور پنهاني قرآن پرده برميدارد و فهم متعارف را بدانها راهي نيست. <ref>ر.ک: المیزان، ص 325.</ref> | |||
اين مطلب گوياي آن است که با توجه به مضمون برخي روايات، تبيان بودن قرآن براي همۀ امورِ مرتبط با هدايت انسان، تنها از مسير دلالتهاي لفظي و ظاهر آيات حاصل نميشود، بلکه در وراي ظاهر و دلالت لفظي، طريق يا طرق ديگري هم براي بيان آن امور تعبيه شده است که شناخت و دريافت آنها از طور فهم متعارف افراد خارج و فراتر است. پس بر فرض صحت اين روايات، بخشي از حقايق قرآن از طريق ديگري دريافت ميشود و تبيان، اعم از بيان لفظي و غيرلفظي خواهد بود. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص156.</ref> | |||
نکتۀ قابل توجه در اين بيان اين است که اولاً آنچه در ظاهر قرآن آمده، تمام مطالب آن را نشان نميدهد، پس ظاهرش بيان همه چيز نيست؛ ثانياً دلالت لفظي و بيان معهود قرآن، تنها کليات معارف و مسائل مرتبط با هدايت بشر را پوشش ميدهد، نه جزئيات و تفاصيلش را. بنابراين جامعيت قرآن را نه در محدودۀ بيان ظاهر آيات، بلکه بايد در اعم از ظاهر آن جست. <ref>آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآنشناخت، س1، ش1، 1387، ص156.</ref> | |||
برخی از مفسرین در رد ديدگاه گروهی از صوفيه که ارتباط ظاهر شريعت با باطن آن را نفي ميکنند، يادآور ميشوند: «آنچه کتاب و سنت در اين زمينه حکم ميکند اين است که تحت ظواهر شريعت حقايقي وجود دارد که باطن آنهاست و انسان ميتواند به آنها راه پيدا کند. اما طريق و راه نيل به آنها، همين ظواهر است نه راهي ديگر. چه، ظاهر عنوان و طريق باطن است و بسيار بعيد است راهي نزديکتر از ظاهر که شارع دين بدان راهنمايي کرده، وجود داشته باشد و او از آن غفلت يا تساهل يا اعراض كرده باشد؛ چرا که خود در قرآن فرموده: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» <ref>ر.ك: المیزان، ج 5، ص 282.</ref> | |||
==مقدمه== | ==مقدمه== |