صادقین در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==معناشناسی [[صدق]]==
== معناشناسی [[صدق]] ==
[[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. صدق در برابر [[کذب]] در اصل، [[وصف]] سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا [[آینده]]، به صورت [[وعده]] باشد یا به گونه‌ای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند [[امر و نهی]] و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که می‌پرسد آیا [[زید]] در [[خانه]] است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی [[کلام]] او این است که او از [[جهل]] خود نسبت به بودن زید در خانه خبر می‌دهد. [[زمخشری]] گفته است: صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق می‌باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.</ref>.
[[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. صدق در برابر [[کذب]] در اصل، [[وصف]] سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا [[آینده]]، به صورت [[وعده]] باشد یا به گونه‌ای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند [[امر و نهی]] و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که می‌پرسد آیا [[زید]] در [[خانه]] است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی [[کلام]] او این است که او از [[جهل]] خود نسبت به بودن زید در خانه خبر می‌دهد. [[زمخشری]] گفته است: صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق می‌باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.</ref>.


در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی [[واقعیت]] خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: “محمد{{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref> [[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.
در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی [[واقعیت]] خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: “محمد {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref> [[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.


[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]]{{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>.
[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]] {{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>.


[[جرجانی]] گفته است: “صدق در لغت عبارت است از مطابقت [[حکم]] با واقع و در اصطلاح [[اهل]] [[حقیقت]]، گفتار [[حق]] است در [[جایگاه]] خطر. قشیری گفته است: [[صدق]] آن است که در احوال تو ناخالصی و در [[اعتقاد]] تو تردید و در [[اعمال]] تو عیبی راه نیابد”<ref>التعریفات، ص۹۵.</ref>.
[[جرجانی]] گفته است: “صدق در لغت عبارت است از مطابقت [[حکم]] با واقع و در اصطلاح [[اهل]] [[حقیقت]]، گفتار [[حق]] است در [[جایگاه]] خطر. قشیری گفته است: [[صدق]] آن است که در احوال تو ناخالصی و در [[اعتقاد]] تو تردید و در [[اعمال]] تو عیبی راه نیابد”<ref>التعریفات، ص۹۵.</ref>.
خط ۱۹: خط ۱۹:
به عبارت دیگر، [[صادق بودن]] [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و [[عمل]] تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین صادقین در آیه مورد بحث گفته است: {{عربی|هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق بوده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|آیه صادقین]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۰۳.</ref>.
به عبارت دیگر، [[صادق بودن]] [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و [[عمل]] تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین صادقین در آیه مورد بحث گفته است: {{عربی|هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق بوده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|آیه صادقین]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۰۳.</ref>.


==دلیل معصوم بودن صادقین==
== دلیل معصوم بودن صادقین ==
مراد از صادقین در آیه شریفه، معنای متعارفی که همه مؤمنین را در بر بگیرد نیست؛ بلکه مراد گروه خاصی از مؤمنین هستند که خداوند صداقت آنان را در [[اعتقاد]] و عمل [[تأیید]] کرده باشد؛ تا به آنجا که ایشان مانند [[انبیاء الهی]]{{عم}}، قابلیت اسوه قرار گرفتن برای دیگران را واجد هستند. لازم است چنین افرادی، اولاً، [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و ثانیاً، مؤیَّد به [[علوم]] ربّانی باشند. حال بیان منطقی [[برهان]] را طیّ چند قیاس تبیین می‌نماییم.
مراد از صادقین در آیه شریفه، معنای متعارفی که همه مؤمنین را در بر بگیرد نیست؛ بلکه مراد گروه خاصی از مؤمنین هستند که خداوند صداقت آنان را در [[اعتقاد]] و عمل [[تأیید]] کرده باشد؛ تا به آنجا که ایشان مانند [[انبیاء الهی]] {{عم}}، قابلیت اسوه قرار گرفتن برای دیگران را واجد هستند. لازم است چنین افرادی، اولاً، [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] و ثانیاً، مؤیَّد به [[علوم]] ربّانی باشند. حال بیان منطقی [[برهان]] را طیّ چند قیاس تبیین می‌نماییم.


===[[اثبات]] [[اسوه]] بودن صادقین===
=== [[اثبات]] [[اسوه]] بودن صادقین ===
اولاً، بنابر [[امر الهی]] در [[آیات]] گوناگون و از جمله [[آیه]] مورد بحث، می‌گوییم: اگر اصل در [[اوامر الهی]] در [[قرآن]] حمل بر [[وجوب]] است، مگر آنکه قرینه‌ای برخلاف آن باشد، پس در [[آیات قرآن]] بیش از هر [[واجب]] دیگر از قبیل [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و غیره، امر به [[تقوا]] آمده است؛ از جمله در آیه مورد [[استدلال]]، با تأکید می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.
اولاً، بنابر [[امر الهی]] در [[آیات]] گوناگون و از جمله [[آیه]] مورد بحث، می‌گوییم: اگر اصل در [[اوامر الهی]] در [[قرآن]] حمل بر [[وجوب]] است، مگر آنکه قرینه‌ای برخلاف آن باشد، پس در [[آیات قرآن]] بیش از هر [[واجب]] دیگر از قبیل [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و غیره، امر به [[تقوا]] آمده است؛ از جمله در آیه مورد [[استدلال]]، با تأکید می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.


خط ۲۹: خط ۲۹:
نتیجه آنکه: [[حفظ]] تقوا و [[امتثال امر الهی]] در رعایت تقوا، نیازمند اسوه است.
نتیجه آنکه: [[حفظ]] تقوا و [[امتثال امر الهی]] در رعایت تقوا، نیازمند اسوه است.


===صادقین در آیه، [[معصوم]] و عالم به [[علوم الهی]] هستند===
=== صادقین در آیه، [[معصوم]] و عالم به [[علوم الهی]] هستند ===
با بهره‌گیری از نتیجه [[قیاس]] قبل، می‌توانیم [[عصمت]] و [[علم الهی]] صادقین مذکور در آیه را اثبات نماییم؛ به این ترتیب که بگوییم: [[دستور]] [[آیه شریفه]] مبنی بر [[ضرورت]] [[معیّت]] دائمی با صادقین، اسوه بودن دائمی آنان را ثابت می‌نماید. بنابراین می‌گوییم:
با بهره‌گیری از نتیجه [[قیاس]] قبل، می‌توانیم [[عصمت]] و [[علم الهی]] صادقین مذکور در آیه را اثبات نماییم؛ به این ترتیب که بگوییم: [[دستور]] [[آیه شریفه]] مبنی بر [[ضرورت]] [[معیّت]] دائمی با صادقین، اسوه بودن دائمی آنان را ثابت می‌نماید. بنابراین می‌گوییم:


خط ۴۰: خط ۴۰:
همین [[سیر]] برهان در ضرورت وجود دائمی [[اولیای الهی]] در میان [[مردم]] و اثبات سایر [[مقامات امام]] را می‌توان با استفاده از [[روایات]] وارده نیز برداشت نمود.
همین [[سیر]] برهان در ضرورت وجود دائمی [[اولیای الهی]] در میان [[مردم]] و اثبات سایر [[مقامات امام]] را می‌توان با استفاده از [[روایات]] وارده نیز برداشت نمود.


===[[ضرورت وجود دائمی امام]] در میان مردم===
=== [[ضرورت وجود دائمی امام]] در میان مردم ===
با [[عنایت]] به اینکه امر الهی در حفظ تقوا دائمی است و عقلاً امر به شیء، امر به مقدمات و ملازمات آن است، پس [[ضرورت]] وجود [[اسوه]]، به عنوان لازمه [[تقوا]]، دائماً در میان [[مردم]] ضروری است. همان طور که بارها در طی [[براهین عقلی]] اشاره شد، وجود [[قرآن]] و یا بیانات [[نبوی]]{{صل}} در میان مردم تا زمانی که مبیّنی [[الهی]] در کنار آن وجود نداشته باشد، [[رافع]] [[اختلاف]] در برداشت‌های گوناگون و قرائت‌های مختلف از آن دو نیست؛ لذا [[امت]] دائماً محتاج [[مقام عصمت]] است تا [[امام]] آنان در [[حفظ]] [[تقوای الهی]] باشد. استفاده دیگری که از [[آیه]] مورد [[استدلال]] می‌توان نمود، ضرورت [[مهتدی]] بودن بلاواسطه امام به [[هدایت الهی]] است؛ زیرا بنا بر آنکه صادقین درآیه اسوه‌ای الهی در ارائه [[فرامین]] [[پروردگار]] هستند، می‌باید حجّتی الهی در ارائه ملاک و [[میزان]] تقوا برای امت باشند و [[حجت الهی]] عقلاً لازم است که خود مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷.</ref>.
با [[عنایت]] به اینکه امر الهی در حفظ تقوا دائمی است و عقلاً امر به شیء، امر به مقدمات و ملازمات آن است، پس [[ضرورت]] وجود [[اسوه]]، به عنوان لازمه [[تقوا]]، دائماً در میان [[مردم]] ضروری است. همان طور که بارها در طی [[براهین عقلی]] اشاره شد، وجود [[قرآن]] و یا بیانات [[نبوی]] {{صل}} در میان مردم تا زمانی که مبیّنی [[الهی]] در کنار آن وجود نداشته باشد، [[رافع]] [[اختلاف]] در برداشت‌های گوناگون و قرائت‌های مختلف از آن دو نیست؛ لذا [[امت]] دائماً محتاج [[مقام عصمت]] است تا [[امام]] آنان در [[حفظ]] [[تقوای الهی]] باشد. استفاده دیگری که از [[آیه]] مورد [[استدلال]] می‌توان نمود، ضرورت [[مهتدی]] بودن بلاواسطه امام به [[هدایت الهی]] است؛ زیرا بنا بر آنکه صادقین درآیه اسوه‌ای الهی در ارائه [[فرامین]] [[پروردگار]] هستند، می‌باید حجّتی الهی در ارائه ملاک و [[میزان]] تقوا برای امت باشند و [[حجت الهی]] عقلاً لازم است که خود مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷.</ref>.


==مصداق صادقین==
== مصداق صادقین ==
در اینکه مصداق صادقین کیانند دو قول است:
در اینکه مصداق صادقین کیانند دو قول است:
# [[شیعه]]: بر پایه [[روایات]] و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین [[اهل‌بیت]] پیامبرند.
# [[شیعه]]: بر پایه [[روایات]] و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین [[اهل‌بیت]] پیامبرند.
#ا[[هل‌ سنت]]: در تشخیص مصداق صادقین [[اختلاف]] نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.
# ا[[هل‌ سنت]]: در تشخیص مصداق صادقین [[اختلاف]] نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.


===[[ادله]] [[شیعه]] بر مدعای خود===
=== [[ادله]] [[شیعه]] بر مدعای خود ===
[[بهترین]] راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول [[امین]] [[وحی]] [[حضرت]] ختمی [[مرتبت]] [[پیامبر خاتم|محمد بن عبدالله]]{{صل}} است. ایشان در [[روایات]] متعددی که [[اهل سنت]] برخی از آن [[روایات]] را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، [[سلمان]] از [[پیامبر]] پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ [[پیامبر]] پاسخ دادند: مأموران به [[همراهی]] با صادقین عام است و همه [[مؤمنان]] را در بر میگیرد، ولی [[صادقون]]، خاص است و به برادرم [[علی]] و دیگر [[جانشینان]] من تا [[روز قیامت]] اختصاص دارد"<ref>{{متن حدیث|أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ }}؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..</ref>
[[بهترین]] راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول [[امین]] [[وحی]] [[حضرت]] ختمی [[مرتبت]] [[پیامبر خاتم|محمد بن عبدالله]] {{صل}} است. ایشان در [[روایات]] متعددی که [[اهل سنت]] برخی از آن [[روایات]] را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، [[سلمان]] از [[پیامبر]] پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ [[پیامبر]] پاسخ دادند: مأموران به [[همراهی]] با صادقین عام است و همه [[مؤمنان]] را در بر میگیرد، ولی [[صادقون]]، خاص است و به برادرم [[علی]] و دیگر [[جانشینان]] من تا [[روز قیامت]] اختصاص دارد"<ref>{{متن حدیث|أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ }}؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..</ref>


{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ}}<ref>شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.</ref>.
{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ}}<ref>شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۵:
{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً<ref>حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.</ref>؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۱۲۱.</ref>.
{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً<ref>حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.</ref>؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۱۲۱.</ref>.


===اقوال و [[ادله]] [[اهل‌ سنت]]===
=== اقوال و [[ادله]] [[اهل‌ سنت]] ===
[[محدّثان]] و [[مفسران]] [[اهل‌ سنت]] در [[تعیین]] مصداق [[آیه]] [[اختلاف]] دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند<ref>التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: {{متن حدیث|قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب}}.
[[محدّثان]] و [[مفسران]] [[اهل‌ سنت]] در [[تعیین]] مصداق [[آیه]] [[اختلاف]] دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند<ref>التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: {{متن حدیث|قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب}}.


خط ۶۴: خط ۶۴:
'''گروه دوّم؛''' مصداق صادقین را [[پیامبر]] و [[صحابه]] می‌دانند.
'''گروه دوّم؛''' مصداق صادقین را [[پیامبر]] و [[صحابه]] می‌دانند.


برخی از [[مفسران]] [[اهل سنت]]، [[پیامبر]] و [[اصحاب]] ایشان، [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[کعب بن مالک]] و [[مرارة بن ربیعه]] و [[هلال بن امیه]] و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را از مصادیق دانسته‌اند<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.</ref>.
برخی از [[مفسران]] [[اهل سنت]]، [[پیامبر]] و [[اصحاب]] ایشان، [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[کعب بن مالک]] و [[مرارة بن ربیعه]] و [[هلال بن امیه]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را از مصادیق دانسته‌اند<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.</ref>.
#{{عربی|عن نافع في قوله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع [[محمد]] وأصحابه <ref>الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.</ref> فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية}}<ref>روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص:۴.</ref>
#{{عربی|عن نافع في قوله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع [[محمد]] وأصحابه <ref>الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.</ref> فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية}}<ref>روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص:۴.</ref>
#{{عربی|عن ابن عباس في قوله}} {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref>از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی|قال: مع علي بن أبي طالب}} <ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰.</ref>
#{{عربی|عن ابن عباس في قوله}} {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref>از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی|قال: مع علي بن أبي طالب}} <ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰.</ref>
#{{عربی| عن سعيد بن جبير في قوله}} {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref>با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی| قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما}} <ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.
#{{عربی| عن سعيد بن جبير في قوله}} {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref>با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی| قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما}} <ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.
#{{عربی|عن السدي في قوله}} {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی| قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.</ref>.
#{{عربی|عن السدي في قوله}} {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> {{عربی| قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.</ref>.


'''نقد:'''
'''نقد:'''
# گروهی که صادقین را بر [[صحابه]] [[تطبیق]] می‌دهند، [[عصمت]] را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به [[عدالت صحابه]] بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از [[اهل سنت]] همچون [[فخر رازی]] به [[عصمت صادقین]] [[باور]] داشته و بر آن [[استدلال]] نموده‌اند.
# گروهی که صادقین را بر [[صحابه]] [[تطبیق]] می‌دهند، [[عصمت]] را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به [[عدالت صحابه]] بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از [[اهل سنت]] همچون [[فخر رازی]] به [[عصمت صادقین]] [[باور]] داشته و بر آن [[استدلال]] نموده‌اند.
#اگر صادقین، [[صحابه]] باشند، [[آیه]] به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام [[آیه]] ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب [[آیه]] همه [[مردم]]، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که [[فخر رازی]] [[استدلال]] نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا [[مؤمنان]] با او [[همراهی]] کنند.
# اگر صادقین، [[صحابه]] باشند، [[آیه]] به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام [[آیه]] ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب [[آیه]] همه [[مردم]]، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که [[فخر رازی]] [[استدلال]] نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا [[مؤمنان]] با او [[همراهی]] کنند.
#برای کسی جز [[علی]]{{ع}} ادّعای [[عصمت]] نشده است. از سویی [[اهل سنت]]، [[خلفا]] و [[صحابه]] را [[معصوم]] ندانسته، برای آنان ادّعای [[عصمت]] نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، [[خلفای راشدین]] و دیگر [[صحابه]] را در بر نمی‌گیرد.
# برای کسی جز [[علی]] {{ع}} ادّعای [[عصمت]] نشده است. از سویی [[اهل سنت]]، [[خلفا]] و [[صحابه]] را [[معصوم]] ندانسته، برای آنان ادّعای [[عصمت]] نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، [[خلفای راشدین]] و دیگر [[صحابه]] را در بر نمی‌گیرد.
#در [[سند]] روایاتی که مصادیق صادقین را غیر [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]]{{عم}} می‌دانند، افرادی چون [[جویبر بن سعید ازدی]] و [[اسحاق‌ بن بشر کاهلی]] است که بسیاری از بزرگان [[اهل‌سنت]] در [[علم رجال]] [[روایات]] آنها را ضعیف می‌دانند.
# در [[سند]] روایاتی که مصادیق صادقین را غیر [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهل‌بیت]] {{عم}} می‌دانند، افرادی چون [[جویبر بن سعید ازدی]] و [[اسحاق‌ بن بشر کاهلی]] است که بسیاری از بزرگان [[اهل‌سنت]] در [[علم رجال]] [[روایات]] آنها را ضعیف می‌دانند.


'''گروه سوّم،''' مصداق صادقین را مجموع [[امّت اسلام]] می‌دانند.
'''گروه سوّم،''' مصداق صادقین را مجموع [[امّت اسلام]] می‌دانند.
خط ۸۱: خط ۸۱:


'''نقد:'''
'''نقد:'''
#اگر [[اجماع امّت]] [[حجّت]] باشد، [[مخالفت]] یک نفر هم از تحقّق [[اجماع]] جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت [[کلام]] [[امت]]، به [[پذیرفتن]] یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه [[اجماع امّت]]، [[حق]] را بشناسد و این دَوْر است<ref>ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.</ref>.
# اگر [[اجماع امّت]] [[حجّت]] باشد، [[مخالفت]] یک نفر هم از تحقّق [[اجماع]] جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت [[کلام]] [[امت]]، به [[پذیرفتن]] یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه [[اجماع امّت]]، [[حق]] را بشناسد و این دَوْر است<ref>ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.</ref>.
# [[اجتماع]] و [[اجماع]] انسان‌های غیر [[معصوم]]، [[عصمت]] نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و [[اجماع امّت]] اگر بر فرد [[معصوم]] مشتمل نباشد، به [[عصمت]] نمی‌انجامد و همچنان احتمال [[خطا]] دارد.
# [[اجتماع]] و [[اجماع]] انسان‌های غیر [[معصوم]]، [[عصمت]] نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و [[اجماع امّت]] اگر بر فرد [[معصوم]] مشتمل نباشد، به [[عصمت]] نمی‌انجامد و همچنان احتمال [[خطا]] دارد.
#اگر در هنگام [[نزول]] [[آیه]]، مصداق "صادقین" مجموع [[امّت اسلامی]] بود، به [[ذهن]] [[اصحاب پیامبر]] هم می‌رسید و برای صحت [[اجماع امت]] به آن [[استدلال]] می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه [[صحابه]] افراد خاصی بودند که [[عصمت]] نیز داشتند.
# اگر در هنگام [[نزول]] [[آیه]]، مصداق "صادقین" مجموع [[امّت اسلامی]] بود، به [[ذهن]] [[اصحاب پیامبر]] هم می‌رسید و برای صحت [[اجماع امت]] به آن [[استدلال]] می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه [[صحابه]] افراد خاصی بودند که [[عصمت]] نیز داشتند.
#به دست آوردن [[اجماع]] [[امّت اسلامی]] محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه [[اسلام]]، به دیدگاه [[امّت اسلامی]] درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک [[همراهی]] و [[پیروی]] دانست؟!
# به دست آوردن [[اجماع]] [[امّت اسلامی]] محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه [[اسلام]]، به دیدگاه [[امّت اسلامی]] درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک [[همراهی]] و [[پیروی]] دانست؟!
#رسیدن به دیدگاهی واحد از [[امّت]]، دست‌نیافتنی است؛ زیرا [[امّت]] [[افکار]] و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن [[امّت]] را معیار [[پیروی]] دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از [[امّت اسلامی]] درباره یک مسئله یا رویداد در [[تاریخ]] [[ثبت]] نشده و به دست نرسیده است؟!
# رسیدن به دیدگاهی واحد از [[امّت]]، دست‌نیافتنی است؛ زیرا [[امّت]] [[افکار]] و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن [[امّت]] را معیار [[پیروی]] دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از [[امّت اسلامی]] درباره یک مسئله یا رویداد در [[تاریخ]] [[ثبت]] نشده و به دست نرسیده است؟!
#آنجایی که [[امّت اسلامی]] به [[اجماع]] نرسند، [[تکلیف]] مکلّفان چیست؟
# آنجایی که [[امّت اسلامی]] به [[اجماع]] نرسند، [[تکلیف]] مکلّفان چیست؟
# [[شیعیان]] این [[حکم الهی]] ([[همراهی]] با [[صادقان]]) را [[تکلیف]] بیرون از توان نمی‌دانند. [[شیعه]]، راه [[شناخت]] [[معصوم]] را تصریح [[معصوم]] پیشین می‌داند. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز در [[احادیث]] فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن [[پیامبر]]{{صل}} بر آمده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۱۲۲-۱۲۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|آیه صادقین]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴ و [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۳.</ref>.
# [[شیعیان]] این [[حکم الهی]] ([[همراهی]] با [[صادقان]]) را [[تکلیف]] بیرون از توان نمی‌دانند. [[شیعه]]، راه [[شناخت]] [[معصوم]] را تصریح [[معصوم]] پیشین می‌داند. [[رسول خدا]] {{صل}} نیز در [[احادیث]] فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن [[پیامبر]] {{صل}} بر آمده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص:۱۲۲-۱۲۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|آیه صادقین]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴ و [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۳.</ref>.


در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی [[حفظ]] خود از [[سخط]] [[الهی]] و به عبارت دیگر، حفظ [[حریم]] [[ادب]] [[بندگی]] در [[محضر الهی]]، طبعاً این سؤال پیش می‌آید که [[راه و رسم]] [[رستگاری]] و حفظ حریم ادب بندگی در برابر [[پروردگار]] چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر [[آیه شریفه]]، [[معیت]] و [[همراهی]] و [[تبعیّت]] از «صادقین» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به [[فساد]] و [[فحشا]] نمی‌کند، بنابراین، صادقین می‌باید [[معصوم از خطا]] و در عالی‌ترین مرتبه از تقوا و [[صداقت]] در [[پیمان بندگی]] با خدای خود باشند؛ تا [[اسوه]] [[متقین]] و [[رهبر]] و [[امیرمؤمنان]] به سوی [[فلاح]] و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر [[تاریخ]] نمی‌توان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در [[مقام عصمت]] و [[طهارت الهی]] هستند پیدا کرد که به تصریح [[قرآن]] و [[روایات اهل بیت]]{{عم}}، این [[مقام]] منحصر در [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و [[ائمه طاهرین]]{{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۳.</ref>.
در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی [[حفظ]] خود از [[سخط]] [[الهی]] و به عبارت دیگر، حفظ [[حریم]] [[ادب]] [[بندگی]] در [[محضر الهی]]، طبعاً این سؤال پیش می‌آید که [[راه و رسم]] [[رستگاری]] و حفظ حریم ادب بندگی در برابر [[پروردگار]] چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر [[آیه شریفه]]، [[معیت]] و [[همراهی]] و [[تبعیّت]] از «صادقین» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به [[فساد]] و [[فحشا]] نمی‌کند، بنابراین، صادقین می‌باید [[معصوم از خطا]] و در عالی‌ترین مرتبه از تقوا و [[صداقت]] در [[پیمان بندگی]] با خدای خود باشند؛ تا [[اسوه]] [[متقین]] و [[رهبر]] و [[امیرمؤمنان]] به سوی [[فلاح]] و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر [[تاریخ]] نمی‌توان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در [[مقام عصمت]] و [[طهارت الهی]] هستند پیدا کرد که به تصریح [[قرآن]] و [[روایات اهل بیت]] {{عم}}، این [[مقام]] منحصر در [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} و [[ائمه طاهرین]] {{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۱۸۳.</ref>.


==صادقین و صدّیقین==
== صادقین و صدّیقین ==
در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که “صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.
در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که “صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
[[بدیهی]] است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دست‌آورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|مع الصدیقین}} در [[قیامت]] است.
[[بدیهی]] است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دست‌آورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|مع الصدیقین}} در [[قیامت]] است.


[[گواه]] بر این مطلب آن است که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}}، همان گونه که “صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]]{{عم}} [[تطبیق]] شده است، “صدیقین” در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان [[تطبیق]] گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همان گونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانه‌های [[صلاح]] آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۷.</ref>.
[[گواه]] بر این مطلب آن است که در [[روایات اهل بیت]] {{عم}}، همان گونه که “صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} [[تطبیق]] شده است، “صدیقین” در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان [[تطبیق]] گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همان گونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانه‌های [[صلاح]] آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۷.</ref>.


صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:
صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>.
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>.


[[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر{{صل}} فرموده است: “سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: [[مؤمن]] [[آل یس]]، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل]] بودن [[علی]]{{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که [[جایگاه امام]] بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی{{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر.ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من [[صدیق]] بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که [[علی]]{{ع}} مصداق کامل صدیق پس از [[پیامبر]]{{صل}} است؛ زیرا او از [[کودکی]] تحت [[تربیت پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت، لحظه‌ای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش [[مصدق]] گفتارش بود.
[[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر {{صل}} فرموده است: “سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: [[مؤمن]] [[آل یس]]، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل]] بودن [[علی]] {{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که [[جایگاه امام]] بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی {{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من [[صدیق]] بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که [[علی]] {{ع}} مصداق کامل صدیق پس از [[پیامبر]] {{صل}} است؛ زیرا او از [[کودکی]] تحت [[تربیت پیامبر]] {{صل}} قرار گرفت، لحظه‌ای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش [[مصدق]] گفتارش بود.


در [[روایات]]، شواهد دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد:
در [[روایات]]، شواهد دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد:
# [[ابوالفتح کراجکی]] از [[شیخ طوسی]] [[نقل]] کرده که وی در کتاب “مصباح الانوار” به طور [[مسند]] از [[انس]] [[روایت]] کرده که گفته است: روزی پیامبر{{صل}} [[نماز صبح]] را به [[جماعت]] به جای آورد. سپس روی به سوی ما کرد. من از او درخواست کردم که [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> را برایمان [[تفسیر]] کند. پیامبر{{صل}} فرمود: من [مصداق] نبیین و برادرم علی [مصداق] [[صدیقین]] است<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۳۱.</ref>.
# [[ابوالفتح کراجکی]] از [[شیخ طوسی]] [[نقل]] کرده که وی در کتاب “مصباح الانوار” به طور [[مسند]] از [[انس]] [[روایت]] کرده که گفته است: روزی پیامبر {{صل}} [[نماز صبح]] را به [[جماعت]] به جای آورد. سپس روی به سوی ما کرد. من از او درخواست کردم که [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> را برایمان [[تفسیر]] کند. پیامبر {{صل}} فرمود: من [مصداق] نبیین و برادرم علی [مصداق] [[صدیقین]] است<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۳۱.</ref>.
# [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده که فرمود: “مقصود از صدیقین و [[شهداء]] در این آیه ما هستیم، و مقصود از [[صالحین]] شمایید، پس همان گونه که [[خداوند]] شما را به [[صلاح]] نشانه‌گذاری کرده است، به صلاح آراسته باشید”<ref>تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲-۳۳.</ref>.
# [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} روایت کرده که فرمود: “مقصود از صدیقین و [[شهداء]] در این آیه ما هستیم، و مقصود از [[صالحین]] شمایید، پس همان گونه که [[خداوند]] شما را به [[صلاح]] نشانه‌گذاری کرده است، به صلاح آراسته باشید”<ref>تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲-۳۳.</ref>.
# [[امام رضا]]{{ع}} صادقین در آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> را به “صدیقین” تفسیر کرده است: {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ‏ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ‏ بِطَاعَتِهِمْ‏}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۱.</ref>: [[صادقان]] [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشند که به واسطه [[اطاعت]] [کامل خداوند] صدیقین‌اند.
# [[امام رضا]] {{ع}} صادقین در آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> را به “صدیقین” تفسیر کرده است: {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ‏ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ‏ بِطَاعَتِهِمْ‏}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۱.</ref>: [[صادقان]] [[ائمه]] [[اهل بیت]] {{عم}} می‌باشند که به واسطه [[اطاعت]] [کامل خداوند] صدیقین‌اند.
نتیجه این که کسانی که در [[دنیا]] پیرو [[صادقان]] [[معصوم]] باشند، در [[قیامت]] نیز با آنان برانگیخته خواهند شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۵.</ref>.
نتیجه این که کسانی که در [[دنیا]] پیرو [[صادقان]] [[معصوم]] باشند، در [[قیامت]] نیز با آنان برانگیخته خواهند شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۵.</ref>.


==[[صدیقین]]==
== [[صدیقین]] ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش