جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (←پانویس) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عون بن عبدالله بن جعفر در تاریخ اسلامی]] - [[عون بن عبدالله بن جعفر در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عون بن عبدالله بن جعفر در تاریخ اسلامی]] - [[عون بن عبدالله بن جعفر در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''عون بن عبدالله بن جعفر'''، فرزند [[زینب کبری]]{{ع}} است که همراه برادرش [[عبدالله]] و مادرشان حضرت زینب{{ع}} در [[کربلا]] بود و در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسید. | '''عون بن عبدالله بن جعفر'''، فرزند [[زینب کبری]] {{ع}} است که همراه برادرش [[عبدالله]] و مادرشان حضرت زینب {{ع}} در [[کربلا]] بود و در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسید. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[عون]] فرزند [[عبدالله بن جعفر طیار]]، مادرش [[زینب کبری]]{{ع}} دخت [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ ابصارالعین، ص۷۲.</ref>. [[عبدالله]] دو پسرش به نام عون و [[محمد]] را به همراه مادرشان [[حضرت زینب]]{{ع}} به همراه [[امام حسین]]{{ع}} به [[کربلا]] فرستاد و دو فرزندش در رکاب آن حضرت در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسیدند. | [[عون]] فرزند [[عبدالله بن جعفر طیار]]، مادرش [[زینب کبری]] {{ع}} دخت [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ ابصارالعین، ص۷۲.</ref>. [[عبدالله]] دو پسرش به نام عون و [[محمد]] را به همراه مادرشان [[حضرت زینب]] {{ع}} به همراه [[امام حسین]] {{ع}} به [[کربلا]] فرستاد و دو فرزندش در رکاب آن حضرت در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسیدند. | ||
عبدالله یکی از شخصیتهای بزرگ [[اسلام]] و از نظر [[حسب و نسب]] دارای مقامی بس والا بود. او از پدری چون [[جعفر طیار]] (معروف به «[[ذوالجناحین]]») [[برادر]] [[امیرالمؤمنین]] و از [[مادری]] چون [[اسماء بنت عمیس]] از [[زنان]] با شخصیت عالم اسلام، در [[حبشه]] به [[دنیا]] آمد و اولین [[مسلمانی]] بود که در آن دیار به دنیا آمد، وی پس از آنکه به سن [[ازدواج]] رسید با بانوی بزرگ اسلام قهرمان کربلا حضرت زینب کبری ازدواج کرد و دارای فرزندانی شد که عون و محمد در کربلا [[شهید]] شدند. عبدالله علاوه بر اصالت [[خانوادگی]] دارای ویژگیهای ذاتی و منحصر به فرد بود و در [[تاریخ]] او را، بحرالجود، یعنی دریای [[کرم]]، مینامیدند و حتی در [[حق]] او گفته شده: «در اسلام کسی از او [[سخیتر]] شناخته نشده است»<ref>{{عربی|لم یکن فی الاسلام أسخی منه}}</ref> | عبدالله یکی از شخصیتهای بزرگ [[اسلام]] و از نظر [[حسب و نسب]] دارای مقامی بس والا بود. او از پدری چون [[جعفر طیار]] (معروف به «[[ذوالجناحین]]») [[برادر]] [[امیرالمؤمنین]] و از [[مادری]] چون [[اسماء بنت عمیس]] از [[زنان]] با شخصیت عالم اسلام، در [[حبشه]] به [[دنیا]] آمد و اولین [[مسلمانی]] بود که در آن دیار به دنیا آمد، وی پس از آنکه به سن [[ازدواج]] رسید با بانوی بزرگ اسلام قهرمان کربلا حضرت زینب کبری ازدواج کرد و دارای فرزندانی شد که عون و محمد در کربلا [[شهید]] شدند. عبدالله علاوه بر اصالت [[خانوادگی]] دارای ویژگیهای ذاتی و منحصر به فرد بود و در [[تاریخ]] او را، بحرالجود، یعنی دریای [[کرم]]، مینامیدند و حتی در [[حق]] او گفته شده: «در اسلام کسی از او [[سخیتر]] شناخته نشده است»<ref>{{عربی|لم یکن فی الاسلام أسخی منه}}</ref> | ||
عبدالله علاوه بر این اوصاف همواره [[دل]] در گرو علی{{ع}} و [[فرزندان]] او داشت و [[ایمان راسخ]] او به [[ولایت]] [[اهل بیت پیامبر]] به حد اعلا رسیده بود. | عبدالله علاوه بر این اوصاف همواره [[دل]] در گرو علی {{ع}} و [[فرزندان]] او داشت و [[ایمان راسخ]] او به [[ولایت]] [[اهل بیت پیامبر]] به حد اعلا رسیده بود. | ||
از چنین [[شخصیت]] بزرگ و با [[ایمانی]] فرزندانی چون [[عون]] و [[محمد]] به [[دنیا]] آمدند و در رکاب آقا و مولایشان امام حسین{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | از چنین [[شخصیت]] بزرگ و با [[ایمانی]] فرزندانی چون [[عون]] و [[محمد]] به [[دنیا]] آمدند و در رکاب آقا و مولایشان امام حسین {{ع}} به [[شهادت]] رسیدند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | ||
==پیوستن عون و برادرش محمد به امام حسین{{ع}}== | == پیوستن عون و برادرش محمد به امام حسین {{ع}} == | ||
زمانی که امام حسین{{ع}} [[روز]] هشتم [[محرم]] از [[مکه]] به جانب [[عراق]] حرکت کردند و این خبر مهم همه جا منتشر شد و عبدالله بن جعفر هم از آن با خبر شد، روی علاقه زیادی که [[عبدالله]] به امام حسین{{ع}} داشت فوراً نامهای شفقتآمیز برای [[امام]]{{ع}} نوشت و توسط دو فرزندش، [[محمد]] و [[عون]]<ref>برای عبدالله بن جعفر غیر از محمد، دو پسر به نام عون بوده یکی عون اکبر که از حضرت زینب{{ع}} به دنیا آمد و در رکاب عم گرامیاش امام حسین{{ع}} شهید شد. و دیگر عون اصغر که از جماعة (جمانه) دختر مسیب بن تجبه فزاری به دنیا آمده و او به کربلا نیامده و در خدمت پدر ماند و در واقعه حره توسط لشکریان مسرف بن عقبه به شهادت رسید. نفس المهموم، ص۳۰۶.</ref> به حضور آن بزرگوار ارسال کرد، ضمناً از قبل اجازه داده بود که [[همسر]] ارجمندش [[زینب]] کبری{{ع}} برادرش [[حضرت حسین]]{{ع}} را [[همراهی]] کند، متن [[نامه]] [[عبدالله]] چنین بود: «تو را به [[خدا]] [[سوگند]]، همین که نامه مرا خواندی تصمیمت را عوض کن و از همان راهی که آمدهای برگرد، من برای شما [[خیرخواهی]] میکنم و [[بیم]] آن دارم تو را بکشند و خاندانت را با [[مشکلات]] روبه رو سازند؛ زیرا اگر امروز کشته شوی، [[نور]] [[زمین]] افول میکند و عالم در [[تاریکی]] و [[ظلمت]] فرو میرود،؛ چراکه تو مشعل رهجویان و [[چراغ هدایت]] یافتگانی و امروز [[امید]] همه [[مؤمنان]] به توست. بنابراین، به رفتن [[کوفه]] [[شتاب]] مکن و من پس از وصول این نامه به دست شما خودم به کاروان شما خواهم پیوست»<ref>{{عربی|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِاللَّهِ لَمَّا انْصَرَفْتَ حِينَ تَنْظُرُ فِي كِتَابِي هَذَا فَإِنِّي مُشْفِقٌ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا التَّوَجُّهِ الَّذِي تَوَجَّهْتَ لَهُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ هَلَاكُكَ وَ اسْتِئْصَالُ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنْ هَلَكْتَ الْيَوْمَ طَفِئَ نُورُ الْأَرْضِ فَإِنَّكَ عَلَمُ الْمُهْتَدِينَ وَ رَجَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَعْجَلْ بِالسَّيْرِ فَإِنِّي فِي أَثَرِ كِتَابِي وَ السَّلَامُ}}</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref> | زمانی که امام حسین {{ع}} [[روز]] هشتم [[محرم]] از [[مکه]] به جانب [[عراق]] حرکت کردند و این خبر مهم همه جا منتشر شد و عبدالله بن جعفر هم از آن با خبر شد، روی علاقه زیادی که [[عبدالله]] به امام حسین {{ع}} داشت فوراً نامهای شفقتآمیز برای [[امام]] {{ع}} نوشت و توسط دو فرزندش، [[محمد]] و [[عون]]<ref>برای عبدالله بن جعفر غیر از محمد، دو پسر به نام عون بوده یکی عون اکبر که از حضرت زینب {{ع}} به دنیا آمد و در رکاب عم گرامیاش امام حسین {{ع}} شهید شد. و دیگر عون اصغر که از جماعة (جمانه) دختر مسیب بن تجبه فزاری به دنیا آمده و او به کربلا نیامده و در خدمت پدر ماند و در واقعه حره توسط لشکریان مسرف بن عقبه به شهادت رسید. نفس المهموم، ص۳۰۶.</ref> به حضور آن بزرگوار ارسال کرد، ضمناً از قبل اجازه داده بود که [[همسر]] ارجمندش [[زینب]] کبری {{ع}} برادرش [[حضرت حسین]] {{ع}} را [[همراهی]] کند، متن [[نامه]] [[عبدالله]] چنین بود: «تو را به [[خدا]] [[سوگند]]، همین که نامه مرا خواندی تصمیمت را عوض کن و از همان راهی که آمدهای برگرد، من برای شما [[خیرخواهی]] میکنم و [[بیم]] آن دارم تو را بکشند و خاندانت را با [[مشکلات]] روبه رو سازند؛ زیرا اگر امروز کشته شوی، [[نور]] [[زمین]] افول میکند و عالم در [[تاریکی]] و [[ظلمت]] فرو میرود،؛ چراکه تو مشعل رهجویان و [[چراغ هدایت]] یافتگانی و امروز [[امید]] همه [[مؤمنان]] به توست. بنابراین، به رفتن [[کوفه]] [[شتاب]] مکن و من پس از وصول این نامه به دست شما خودم به کاروان شما خواهم پیوست»<ref>{{عربی|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِاللَّهِ لَمَّا انْصَرَفْتَ حِينَ تَنْظُرُ فِي كِتَابِي هَذَا فَإِنِّي مُشْفِقٌ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا التَّوَجُّهِ الَّذِي تَوَجَّهْتَ لَهُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ هَلَاكُكَ وَ اسْتِئْصَالُ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنْ هَلَكْتَ الْيَوْمَ طَفِئَ نُورُ الْأَرْضِ فَإِنَّكَ عَلَمُ الْمُهْتَدِينَ وَ رَجَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَعْجَلْ بِالسَّيْرِ فَإِنِّي فِي أَثَرِ كِتَابِي وَ السَّلَامُ}}</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref> | ||
عبدالله همان طور که اشاره شد نامه را توسط دو فرزند عزیزش عون و [[محمد]] برای [[امام]] فرستاد و سفارش کرد که آن دو همراه امام باشند و خود برای حفظ جان [[امام]]{{ع}} نزد [[عمرو بن سعید]]، [[حاکم مکه]] رفت و او را در جریان امر گذاشت و از او خواست نامهای به [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} بنویسد و او را [[امان]] دهد و بخواهد که به [[مکه]] بازگردد. [[عمرو بن سعید]] [[حاکم]] [[مدینه]]، برای آنکه خدمتی به آقا و همراهان کرده باشد و به [[احترام]] و [[شخصیت]] [[عبدالله بن جعفر]]، خود [[نامه]] امان و درخواست به بازگشت از راه [[کوفه]] و مراجعت به مکه را برای [[امام حسین]]{{ع}} نوشت و توسط عبدالله بن جعفر و [[برادر]] خود [[یحیی بن سعید]] برای [[امام]] فرستاد، تا این سفارش موجب [[اطمینان]] بیشتر امام{{ع}} شود. | عبدالله همان طور که اشاره شد نامه را توسط دو فرزند عزیزش عون و [[محمد]] برای [[امام]] فرستاد و سفارش کرد که آن دو همراه امام باشند و خود برای حفظ جان [[امام]] {{ع}} نزد [[عمرو بن سعید]]، [[حاکم مکه]] رفت و او را در جریان امر گذاشت و از او خواست نامهای به [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} بنویسد و او را [[امان]] دهد و بخواهد که به [[مکه]] بازگردد. [[عمرو بن سعید]] [[حاکم]] [[مدینه]]، برای آنکه خدمتی به آقا و همراهان کرده باشد و به [[احترام]] و [[شخصیت]] [[عبدالله بن جعفر]]، خود [[نامه]] امان و درخواست به بازگشت از راه [[کوفه]] و مراجعت به مکه را برای [[امام حسین]] {{ع}} نوشت و توسط عبدالله بن جعفر و [[برادر]] خود [[یحیی بن سعید]] برای [[امام]] فرستاد، تا این سفارش موجب [[اطمینان]] بیشتر امام {{ع}} شود. | ||
عبدالله هنگامی که [[اصرار]] و پافشاری را بینتیجه دید، به دو فرزندش [[عون]] و [[محمد]] سفارش اکید کرد که همراه حضرت باشند و در رکابش [[جهاد]] نمایند و خود در معیت [[یحیی بن سعید]] به [[مکه]] و سپس به [[مدینه]] بازگشت<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶؛ نفس المهموم، ص۱۶۸؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref> | عبدالله هنگامی که [[اصرار]] و پافشاری را بینتیجه دید، به دو فرزندش [[عون]] و [[محمد]] سفارش اکید کرد که همراه حضرت باشند و در رکابش [[جهاد]] نمایند و خود در معیت [[یحیی بن سعید]] به [[مکه]] و سپس به [[مدینه]] بازگشت<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶؛ نفس المهموم، ص۱۶۸؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref> | ||
==[[شهادت]] عون در [[کارزار]] [[کربلا]]== | == [[شهادت]] عون در [[کارزار]] [[کربلا]] == | ||
عون پس از آنکه برادرش محمد در کارزار کربلا به شهادت رسید [[خدمت]] عموی بزرگوار [[امام حسین]]{{ع}} آمد و [[اذن میدان]] خواست و سپس به سوی [[قوم]] حرکت کرد و میگفت: | عون پس از آنکه برادرش محمد در کارزار کربلا به شهادت رسید [[خدمت]] عموی بزرگوار [[امام حسین]] {{ع}} آمد و [[اذن میدان]] خواست و سپس به سوی [[قوم]] حرکت کرد و میگفت: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا اِبْنُ جَعْفَرٍ''|2=''شَهِيدُ صِدْقٍ فِي اَلْجِنَانِ أَزْهَرُ''}} | {{ب|''إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا اِبْنُ جَعْفَرٍ''|2=''شَهِيدُ صِدْقٍ فِي اَلْجِنَانِ أَزْهَرُ''}} | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
:اگر مرا نمیشناسید، من پسر [[جعفر طیار]] که [[شهید]] صدقی است درخشان در [[بهشت]]، با بالهای سبز خود در آن پرواز میکند و همین [[شرافت]] در [[قیامت]] ما را کفایت میکند<ref>برخی از مورخان، این رجز را به عون بن جعفر نسبت دادهاند.</ref>. | :اگر مرا نمیشناسید، من پسر [[جعفر طیار]] که [[شهید]] صدقی است درخشان در [[بهشت]]، با بالهای سبز خود در آن پرواز میکند و همین [[شرافت]] در [[قیامت]] ما را کفایت میکند<ref>برخی از مورخان، این رجز را به عون بن جعفر نسبت دادهاند.</ref>. | ||
عون دلیرانه میجنگید و سه نفر از سواره [[نظام]] [[دشمن]] و هیجده نفر از پیادگان را به [[هلاکت]] رسانید، در همین حال شخصی به نام «[[عبدالله بن قطنه طائی نبهانی]]»<ref>در بحار الأنوار، قاتل او را عبدالله بن بطر نام برده است.</ref> به او [[حمله]] کرد و او را با [[شمشیر]] به [[شهادت]] رساند<ref>بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴؛ نفس المهموم، ص۳۰۶؛ ابصارالعین، ص۷۳؛ و ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۶.</ref>. | عون دلیرانه میجنگید و سه نفر از سواره [[نظام]] [[دشمن]] و هیجده نفر از پیادگان را به [[هلاکت]] رسانید، در همین حال شخصی به نام «[[عبدالله بن قطنه طائی نبهانی]]»<ref>در بحار الأنوار، قاتل او را عبدالله بن بطر نام برده است.</ref> به او [[حمله]] کرد و او را با [[شمشیر]] به [[شهادت]] رساند<ref>بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴؛ نفس المهموم، ص۳۰۶؛ ابصارالعین، ص۷۳؛ و ر. ک: مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۶.</ref>. | ||
[[عبدالرزاق مقرم]] مینویسد: [[عون]] و برادرش [[محمد]] دو فرزند [[عبدالله جعفر]]، پس از شهادت [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]]، در یک [[حمله]] جمعی که [[آل ابی طالب]] به [[سپاه عمر سعد]] نمود، همگی در همان حمله به شهادت رسیدند و [[حسن مثنی]] هم مجروح شد<ref>مقتل مقرم، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref> | [[عبدالرزاق مقرم]] مینویسد: [[عون]] و برادرش [[محمد]] دو فرزند [[عبدالله جعفر]]، پس از شهادت [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]]، در یک [[حمله]] جمعی که [[آل ابی طالب]] به [[سپاه عمر سعد]] نمود، همگی در همان حمله به شهادت رسیدند و [[حسن مثنی]] هم مجروح شد<ref>مقتل مقرم، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref> | ||
==[[اندوه]] عبدالله از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و دو فرزندش== | == [[اندوه]] عبدالله از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و دو فرزندش == | ||
هنگامی که خبر جانگداز [[واقعه کربلا]] به هنگام بازگشت [[امام سجاد]] {{ع}} و [[اسیران]] [[مدینه]] منتشر شد. عبدالله با دلی پُر از اندوه در [[خانه]] نشست و [[مردم]] برای [[تسلیت]] فرزندانش، (عون و محمد) نزد او میآمدند، [[غلام]] او به نام ابو السلاسل (و به قولی ابوالسلاس) در [[مجلسی]] که جمع زیادی حضور داشتند خطاب به عبدالله گفت: این مصیبتی که ما میبینیم و بر ما وارد شد از ناحیه [[حسین]]{{ع}} است!! | هنگامی که خبر جانگداز [[واقعه کربلا]] به هنگام بازگشت [[امام سجاد]] {{ع}} و [[اسیران]] [[مدینه]] منتشر شد. عبدالله با دلی پُر از اندوه در [[خانه]] نشست و [[مردم]] برای [[تسلیت]] فرزندانش، (عون و محمد) نزد او میآمدند، [[غلام]] او به نام ابو السلاسل (و به قولی ابوالسلاس) در [[مجلسی]] که جمع زیادی حضور داشتند خطاب به عبدالله گفت: این مصیبتی که ما میبینیم و بر ما وارد شد از ناحیه [[حسین]] {{ع}} است!! | ||
[[عبدالله بن جعفر]] که [[ایمان راسخ]] به [[حقانیت]] راه حسین{{ع}} داشت از سخن غلام برآشفت و [[کفش]] خود را به سوی او پرتاب کرد و به او پاسخ داد: ای پسر بد دهان! آیا تو به حسین چنین نسبت میدهی؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر در [[خدمت]] آن بزرگوار بودم از او جدا نمیشدم تا کشته شوم، به خدا سوگند، من از [[زندگی]] فرزندانم در راه او گذشتم، آنچه [[مصیبت]] آنها را برایم آسان میکند، این است که [[فرزندان]] من همراه [[برادر]] و پسرعمویم (حسین{{ع}}) به شهادت رسیدند و او را [[یاری]] کردند و [[صبر]] و [[شکیبایی]] ورزیدند<ref>{{عربی|يَا اِبْنَ اَللَّخْنَاءِ أَ لِلْحُسَيْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اَللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُفَارِقَهُ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا يَسْخَى بِنَفْسِي عَنْهُمَا وَ يُعَزِّي عَنِ اَلْمُصَابِ بِهِمَا أَنَّهُمَا أُصِيبَا مَعَ أَخِي وَ اِبْنِ عَمِّي مُوَاسِيَيْنِ لَهُ صَابِرَيْنِ مَعَهُ}}</ref> | [[عبدالله بن جعفر]] که [[ایمان راسخ]] به [[حقانیت]] راه حسین {{ع}} داشت از سخن غلام برآشفت و [[کفش]] خود را به سوی او پرتاب کرد و به او پاسخ داد: ای پسر بد دهان! آیا تو به حسین چنین نسبت میدهی؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر در [[خدمت]] آن بزرگوار بودم از او جدا نمیشدم تا کشته شوم، به خدا سوگند، من از [[زندگی]] فرزندانم در راه او گذشتم، آنچه [[مصیبت]] آنها را برایم آسان میکند، این است که [[فرزندان]] من همراه [[برادر]] و پسرعمویم (حسین {{ع}}) به شهادت رسیدند و او را [[یاری]] کردند و [[صبر]] و [[شکیبایی]] ورزیدند<ref>{{عربی|يَا اِبْنَ اَللَّخْنَاءِ أَ لِلْحُسَيْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اَللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُفَارِقَهُ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا يَسْخَى بِنَفْسِي عَنْهُمَا وَ يُعَزِّي عَنِ اَلْمُصَابِ بِهِمَا أَنَّهُمَا أُصِيبَا مَعَ أَخِي وَ اِبْنِ عَمِّي مُوَاسِيَيْنِ لَهُ صَابِرَيْنِ مَعَهُ}}</ref> | ||
سپس رو کرد به حاضرین در مجلس و گفت: [[سپاس]] خدای را که مرا با [[شهادت حسین]] سربلند ساخت، اگر خودم نتوانستم [[حسین]] را با جانم [[یاری]] کنم، با تقدیم دو فرزندم او را یاری کردم<ref>{{عربی|الْحَمْدُ لِلَّهِ عَزَّ عَلَيَّ بِمَصْرَعِ الْحُسَيْنِ{{ع}} أَنْ لَا أَكُنْ آسَيْتُ حُسَيْناً بِيَدِي فَقَدْ آسَاهُ وُلْدِي}}ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۴؛ ابصارالعین، ص۷۲؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶.</ref> | سپس رو کرد به حاضرین در مجلس و گفت: [[سپاس]] خدای را که مرا با [[شهادت حسین]] سربلند ساخت، اگر خودم نتوانستم [[حسین]] را با جانم [[یاری]] کنم، با تقدیم دو فرزندم او را یاری کردم<ref>{{عربی|الْحَمْدُ لِلَّهِ عَزَّ عَلَيَّ بِمَصْرَعِ الْحُسَيْنِ{{ع}} أَنْ لَا أَكُنْ آسَيْتُ حُسَيْناً بِيَدِي فَقَدْ آسَاهُ وُلْدِي}}ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۴؛ ابصارالعین، ص۷۲؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶.</ref> |