قرآن در معارف و سیره امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==[[فضیلت]] [[قرائت قرآن]]==
== [[فضیلت]] [[قرائت قرآن]] ==
[[امام جواد]]{{ع}} فرمود: هنگام [[ملاقات]] دو نفر، [[برترین]] آنان پیش [[خداوند]] با ادب‌ترین آنان است.
[[امام جواد]] {{ع}} فرمود: هنگام [[ملاقات]] دو نفر، [[برترین]] آنان پیش [[خداوند]] با ادب‌ترین آنان است.
پرسیده شد: ای [[پسر رسول خدا]]، [[برتری]] یکی از آن دو نفر را پیش [[مردم]] شناختیم؛ پس نزد [[خدا]] برتری به چیست؟
پرسیده شد: ای [[پسر رسول خدا]]، [[برتری]] یکی از آن دو نفر را پیش [[مردم]] شناختیم؛ پس نزد [[خدا]] برتری به چیست؟
[[امام]]{{ع}} فرمود: به [[خواندن قرآن]]، همان‌گونه که نازل شده است و نقل سخنان ما، همان‌گونه که گفته‌ایم<ref>{{متن حدیث|وَ قَالَ الْجَوَادُ{{ع}} مَا اجْتَمَعَ رَجُلَانِ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ آدَبَهُمَا فَقِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ...}}؛ (ارشاد القلوب، ص۱۶۰، س۱۵).</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۶.</ref>
[[امام]] {{ع}} فرمود: به [[خواندن قرآن]]، همان‌گونه که نازل شده است و نقل سخنان ما، همان‌گونه که گفته‌ایم<ref>{{متن حدیث|وَ قَالَ الْجَوَادُ {{ع}} مَا اجْتَمَعَ رَجُلَانِ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ آدَبَهُمَا فَقِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ...}}؛ (ارشاد القلوب، ص۱۶۰، س۱۵).</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۶.</ref>


==گشودن گره‌ها با [[تلاوت قرآن]] و ذکر==
== گشودن گره‌ها با [[تلاوت قرآن]] و ذکر ==
[[انسانی]] گرفتار و در [[فکر]] باز کردن گره‌های [[کور]] [[اقتصادی]] است. [[خواب]] و [[آسایش]] از او گرفته شده است و لحظه‌ای در [[امان]] نیست. چشم‌های [[زن]] و فرزند به دست‌های وی دوخته شده است و او جز [[شرم]] و خجلت پاسخی ندارد.
[[انسانی]] گرفتار و در [[فکر]] باز کردن گره‌های [[کور]] [[اقتصادی]] است. [[خواب]] و [[آسایش]] از او گرفته شده است و لحظه‌ای در [[امان]] نیست. چشم‌های [[زن]] و فرزند به دست‌های وی دوخته شده است و او جز [[شرم]] و خجلت پاسخی ندارد.
او قلم به دست می‌گیرد و به امام خویش، که در آن [[زمان]] پناهگاهی مطمئن و [[محرم اسرار]] [[بندگان خدا]] بود، [[نامه]] می‌نویسد و شرح زندگانی و سفره بی‌غذای خویش را برای وی می‌نگارد.
او قلم به دست می‌گیرد و به امام خویش، که در آن [[زمان]] پناهگاهی مطمئن و [[محرم اسرار]] [[بندگان خدا]] بود، [[نامه]] می‌نویسد و شرح زندگانی و سفره بی‌غذای خویش را برای وی می‌نگارد.
امام جواد{{ع}} در پاسخ نامه او می‌نویسد: از [[قرآن]] کمک بگیر و [[سوره نوح]] را همیشه [[تلاوت]] کن؛ چراکه [[کلام خدا]] را بر زبان جاری و [[دل]] را در دامگه او [[اسیر]] و به یکتای رازدار عالم و مشکل‌گشای [[جهان هستی]]، [[پناه]] برده‌ای.
امام جواد {{ع}} در پاسخ نامه او می‌نویسد: از [[قرآن]] کمک بگیر و [[سوره نوح]] را همیشه [[تلاوت]] کن؛ چراکه [[کلام خدا]] را بر زبان جاری و [[دل]] را در دامگه او [[اسیر]] و به یکتای رازدار عالم و مشکل‌گشای [[جهان هستی]]، [[پناه]] برده‌ای.
او می‌گوید: یک سال تمام سوره نوح را خواندم؛ ولی گشایشی در زندگی‌ام پیدا نشد. بار دیگر نامه‌ای به امام{{ع}} نوشتم و از [[خشم]] و [[غضب]] [[روزگار]] [[گله]] کردم.
او می‌گوید: یک سال تمام سوره نوح را خواندم؛ ولی گشایشی در زندگی‌ام پیدا نشد. بار دیگر نامه‌ای به امام {{ع}} نوشتم و از [[خشم]] و [[غضب]] [[روزگار]] [[گله]] کردم.
امام{{ع}} در پاسخ نوشت: پس زبان خویش را به [[استغفار]] [[عادت]] ده و [[سوره قدر]] را تلاوت کن.
امام {{ع}} در پاسخ نوشت: پس زبان خویش را به [[استغفار]] [[عادت]] ده و [[سوره قدر]] را تلاوت کن.
به [[فرمان امام]] خویش لبیک گفته، زبان به جمله زیبای {{متن حدیث|أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‌}} مشغول کردم و تلاوت سوره قدر را ادامه دادم. چند روزی بیش نگذشته بود که همه [[مشکلات]] من برطرف شد...<ref>{{متن حدیث|أَبِي عَمْرٍو الْحَذَّاءِ قَالَ: سَاءَتْ حَالِي فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} فَكَتَبَ إِلَيَّ أَدِمْ قِرَاءَةَ: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ}} قَالَ فَقَرَأْتُهَا حَوْلًا فَلَمْ أَرَ شَيْئاً فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أُخْبِرُهُ بِسُوءِ حَالِي وَ أَنِّي قَدْ قَرَأْتُ: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ}} حَوْلًا كَمَا أَمَرْتَنِي وَ لَمْ أَرَ شَيْئاً.
به [[فرمان امام]] خویش لبیک گفته، زبان به جمله زیبای {{متن حدیث|أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‌}} مشغول کردم و تلاوت سوره قدر را ادامه دادم. چند روزی بیش نگذشته بود که همه [[مشکلات]] من برطرف شد...<ref>{{متن حدیث|أَبِي عَمْرٍو الْحَذَّاءِ قَالَ: سَاءَتْ حَالِي فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فَكَتَبَ إِلَيَّ أَدِمْ قِرَاءَةَ: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ}} قَالَ فَقَرَأْتُهَا حَوْلًا فَلَمْ أَرَ شَيْئاً فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أُخْبِرُهُ بِسُوءِ حَالِي وَ أَنِّي قَدْ قَرَأْتُ: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ}} حَوْلًا كَمَا أَمَرْتَنِي وَ لَمْ أَرَ شَيْئاً.
قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ قَدْ وَفَى لَكَ الْحَوْلُ فَانْتَقِلْ مِنْهَا إِلَى قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قَالَ فَفَعَلْتُ فَمَا كَانَ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى بَعَثَ إِلَيَّ ابْنُ أَبِي دَاوُدَ فَقَضَى عَنِّي دَيْنِي وَ أَجْرَى عَلَيَّ وَ عَلَى عِيَالِي وَ وَجَّهَنِي إِلَى الْبَصْرَةِ فِي وَكَالَتِهِ بِبَابِ كَلَّاءَ وَ أَجْرَى عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ.
قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ قَدْ وَفَى لَكَ الْحَوْلُ فَانْتَقِلْ مِنْهَا إِلَى قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قَالَ فَفَعَلْتُ فَمَا كَانَ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى بَعَثَ إِلَيَّ ابْنُ أَبِي دَاوُدَ فَقَضَى عَنِّي دَيْنِي وَ أَجْرَى عَلَيَّ وَ عَلَى عِيَالِي وَ وَجَّهَنِي إِلَى الْبَصْرَةِ فِي وَكَالَتِهِ بِبَابِ كَلَّاءَ وَ أَجْرَى عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ.
وَ كَتَبْتُ مِنَ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ{{ع}} إِنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ كَذَا وَ كَذَا وَ شَكَوْتُ إِلَيْهِ كَذَا وَ كَذَا وَ إِنِّي قَدْ نِلْتُ الَّذِي أَحْبَبْتُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ تُخْبِرَنِي يَا مَوْلَايَ كَيْفَ أَصْنَعُ فِي قِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ أَقْتَصِرُ عَلَيْهَا وَحْدَهَا فِي فَرَائِضِي وَ غَيْرِهَا أَمْ أَقْرَأُ مَعَهَا غَيْرَهَا أَمْ لَهَا حَدٌّ أَعْمَلُ بِهِ فَوَقَّعَ{{ع}}وَ قَرَأْتُ التَّوْقِيعَ لَا تَدَعْ مِنَ الْقُرْآنِ قَصِيرَهُ وَ طَوِيلَهُ وَ يُجْزِئُكَ مِنْ قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ يَوْمَكَ وَ لَيْلَتَكَ مِائَةَ مَرَّةٍ}}؛ (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۰).
وَ كَتَبْتُ مِنَ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ {{ع}} إِنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ كَذَا وَ كَذَا وَ شَكَوْتُ إِلَيْهِ كَذَا وَ كَذَا وَ إِنِّي قَدْ نِلْتُ الَّذِي أَحْبَبْتُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ تُخْبِرَنِي يَا مَوْلَايَ كَيْفَ أَصْنَعُ فِي قِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ أَقْتَصِرُ عَلَيْهَا وَحْدَهَا فِي فَرَائِضِي وَ غَيْرِهَا أَمْ أَقْرَأُ مَعَهَا غَيْرَهَا أَمْ لَهَا حَدٌّ أَعْمَلُ بِهِ فَوَقَّعَ {{ع}}وَ قَرَأْتُ التَّوْقِيعَ لَا تَدَعْ مِنَ الْقُرْآنِ قَصِيرَهُ وَ طَوِيلَهُ وَ يُجْزِئُكَ مِنْ قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ يَوْمَكَ وَ لَيْلَتَكَ مِائَةَ مَرَّةٍ}}؛ (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۰).
و [[روایت]]: {{متن حدیث|عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُإِلَى أَبِي جَعْفَرٍ صإِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَيْنٌ فَادِحٌ فَكَتَبَ أَكْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَكَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ}} (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۱). ترجمه اقتباسی از متن دو روایت است.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۷.</ref>
و [[روایت]]: {{متن حدیث|عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُإِلَى أَبِي جَعْفَرٍ صإِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَيْنٌ فَادِحٌ فَكَتَبَ أَكْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَكَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ}} (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۱). ترجمه اقتباسی از متن دو روایت است.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۷.</ref>


==برخی از [[احکام]] [[مضطر]]==
== برخی از [[احکام]] [[مضطر]] ==
[[قرآن]] [[کتاب آسمانی]] [[مسلمانان]] و [[قانون اساسی]] [[دین مبین اسلام]] است. [[خداوند]] آن را برای [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] بر بزرگ‌ترین [[انسان‌ها]]، که همه [[عمر]] خود را برای [[هدایت]] [[جامعه]] صرف کرد، نازل فرموده است.
[[قرآن]] [[کتاب آسمانی]] [[مسلمانان]] و [[قانون اساسی]] [[دین مبین اسلام]] است. [[خداوند]] آن را برای [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] بر بزرگ‌ترین [[انسان‌ها]]، که همه [[عمر]] خود را برای [[هدایت]] [[جامعه]] صرف کرد، نازل فرموده است.
از ویژگی‌های مهم این [[کتاب الهی]]، [[جامعیت]] و به [[روز]] بودن آن است؛ چنان‌که [[امام هادی]]{{ع}} فرمود: قرآن برای [[زمان]] و مکانی مخصوص نازل نشده؛ بلکه برای همه انسان‌ها و همه زمان‌ها نازل شده است. بنابراین، همیشه تازه، نو و پویاست و هیچ‌گاه کهنگی در آن راه ندارد.
از ویژگی‌های مهم این [[کتاب الهی]]، [[جامعیت]] و به [[روز]] بودن آن است؛ چنان‌که [[امام هادی]] {{ع}} فرمود: قرآن برای [[زمان]] و مکانی مخصوص نازل نشده؛ بلکه برای همه انسان‌ها و همه زمان‌ها نازل شده است. بنابراین، همیشه تازه، نو و پویاست و هیچ‌گاه کهنگی در آن راه ندارد.
خداوند انسان‌ها را به [[تعقل]] در کتاب الهی قرآن توصیه فرموده است و [[عاقبت]] [[اندیشه]] نکردن در آن را نیز گوشزد می‌نماید. [[آدمیان]] چون در [[قرآن]] و [[تعالیم]] آن اندیشه نکنند، وقتی [[نامه عمل]] آنها به دستشان داده شود و بفهمند که [[اهل]] دوزخ‌اند، پشیمان می‌شوند و می‌گویند: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.</ref>.
خداوند انسان‌ها را به [[تعقل]] در کتاب الهی قرآن توصیه فرموده است و [[عاقبت]] [[اندیشه]] نکردن در آن را نیز گوشزد می‌نماید. [[آدمیان]] چون در [[قرآن]] و [[تعالیم]] آن اندیشه نکنند، وقتی [[نامه عمل]] آنها به دستشان داده شود و بفهمند که [[اهل]] دوزخ‌اند، پشیمان می‌شوند و می‌گویند: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.</ref>.
پس آدمیان موظف به اندیشه هستند تا بفهمند؛ ولی [[فهم قرآن]] و [[مفاهیم آن]]، جز با [[استمداد]] از وجود [[امامان معصوم]]{{عم}} امکان پذیر نیست.
پس آدمیان موظف به اندیشه هستند تا بفهمند؛ ولی [[فهم قرآن]] و [[مفاهیم آن]]، جز با [[استمداد]] از وجود [[امامان معصوم]] {{عم}} امکان پذیر نیست.
[[عبدالعظیم حسنی]]، که از [[مقام]] و منزلتی والا نزد [[امام جواد]]{{ع}} برخوردار است، از آن [[حضرت]] در باره دو [[آیه شریفه]] قرآن و برخی [[احکام]] شکار و [[ذبح]] پرسید. [[امام]]{{ع}} پاسخ‌هایی مناسب، در حد [[درک]] و [[فهم]] وی، فرمود.
[[عبدالعظیم حسنی]]، که از [[مقام]] و منزلتی والا نزد [[امام جواد]] {{ع}} برخوردار است، از آن [[حضرت]] در باره دو [[آیه شریفه]] قرآن و برخی [[احکام]] شکار و [[ذبح]] پرسید. [[امام]] {{ع}} پاسخ‌هایی مناسب، در حد [[درک]] و [[فهم]] وی، فرمود.


پیش از طرح [[پرسش‌ها]] و بیان پاسخ‌ها، توجه خواننده محترم را به متن [[آیات]] و ترجمه آنها جلب می‌کنیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>.
پیش از طرح [[پرسش‌ها]] و بیان پاسخ‌ها، توجه خواننده محترم را به متن [[آیات]] و ترجمه آنها جلب می‌کنیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>.
خط ۳۴: خط ۳۴:
[[عبدالعظیم]] پرسید: مقصود از جمله {{متن قرآن|وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ}} چیست؟
[[عبدالعظیم]] پرسید: مقصود از جمله {{متن قرآن|وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ}} چیست؟


[[امام]]{{ع}} فرمود: [[ذبح]] کننده [[حیوان]]، چنان چه به قصد و [[نیت]] غیر [[خدا]] سر حیوان را ببرد، [[حکم]] حیوان مرده را دارد و استفاده از گوشت آن مانند استفاده از مردار است. چنان‌که [[خون]] و گوشت خوک [[حرام]] است؛ حیوان ذبح شده به نیت غیر خدا نیز حرام می‌باشد.
[[امام]] {{ع}} فرمود: [[ذبح]] کننده [[حیوان]]، چنان چه به قصد و [[نیت]] غیر [[خدا]] سر حیوان را ببرد، [[حکم]] حیوان مرده را دارد و استفاده از گوشت آن مانند استفاده از مردار است. چنان‌که [[خون]] و گوشت خوک [[حرام]] است؛ حیوان ذبح شده به نیت غیر خدا نیز حرام می‌باشد.
[[عبدالعظیم حسنی]] پرسید: در کدام [[زمان]] و موقعیت خوردن مردار برای [[انسان]] [[حلال]] و مجاز می‌شود؟
[[عبدالعظیم حسنی]] پرسید: در کدام [[زمان]] و موقعیت خوردن مردار برای [[انسان]] [[حلال]] و مجاز می‌شود؟
امام{{ع}}، در پاسخ این [[پرسش]]، به یکی از سخنان جد بزرگوارش، [[رسول خدا]]{{صل}} [[استدلال]] می‌کند و می‌فر‌ماید: از رسول خدا{{صل}} پرسیدند: چنان‌چه در بیابان و دور از محل سکونت خود گرفتار شدیم و [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] بر ماغالب شد؛ آیا می‌توانیم از گوشت مردار استفاده کنیم؟
امام {{ع}}، در پاسخ این [[پرسش]]، به یکی از سخنان جد بزرگوارش، [[رسول خدا]] {{صل}} [[استدلال]] می‌کند و می‌فر‌ماید: از رسول خدا {{صل}} پرسیدند: چنان‌چه در بیابان و دور از محل سکونت خود گرفتار شدیم و [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] بر ماغالب شد؛ آیا می‌توانیم از گوشت مردار استفاده کنیم؟
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: اگر برای رفع تشنگی و گرسنگی چیزی جز مردار ندارید و [[حفظ]] جانتان به خوردن آن بستگی دارد، می‌توانید به قدر [[ضرورت]] از آن استفاده کنید.
[[پیامبر]] {{صل}} فرمود: اگر برای رفع تشنگی و گرسنگی چیزی جز مردار ندارید و [[حفظ]] جانتان به خوردن آن بستگی دارد، می‌توانید به قدر [[ضرورت]] از آن استفاده کنید.


عبدالعظیم پرسید: ای فرزند رسول خدا! مقصود از جمله {{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} چیست؟
عبدالعظیم پرسید: ای فرزند رسول خدا! مقصود از جمله {{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} چیست؟
[[امام جواد]]{{ع}} فرمود: «عادی»؛ یعنی سارق و کسی که برای دزدیدن [[اموال]] [[مردم]] در بیابان گرفتار شده و بی‌آب و [[غذا]] مانده است. «[[باغی]]» کسی است که به شکار رفته و گرفتار شده است؛ اما [[شغل]] او شکار نبوده و برای تأمین مخارج [[زندگی]] به شکار نرفته است؛ بلکه برای [[لهو و لعب]] و [[سرگرمی]] به شکار رفته است. سپس در بیابان بی‌آب و غذا گرفتار شده و در معرض تلف و نابودی قرار گرفته است. آری، این دو گروه در گرفتاری‌های منجر به فوت نیز نمی‌توانند از مردار استفاده کنند؛ زیرا [[مضطر]] در [[آیه قرآن]] شامل حال آن دو نمی‌شود و در [[مسافرت]] نیز [[نماز]] و [[روزه]] آنان تمام است.
[[امام جواد]] {{ع}} فرمود: «عادی»؛ یعنی سارق و کسی که برای دزدیدن [[اموال]] [[مردم]] در بیابان گرفتار شده و بی‌آب و [[غذا]] مانده است. «[[باغی]]» کسی است که به شکار رفته و گرفتار شده است؛ اما [[شغل]] او شکار نبوده و برای تأمین مخارج [[زندگی]] به شکار نرفته است؛ بلکه برای [[لهو و لعب]] و [[سرگرمی]] به شکار رفته است. سپس در بیابان بی‌آب و غذا گرفتار شده و در معرض تلف و نابودی قرار گرفته است. آری، این دو گروه در گرفتاری‌های منجر به فوت نیز نمی‌توانند از مردار استفاده کنند؛ زیرا [[مضطر]] در [[آیه قرآن]] شامل حال آن دو نمی‌شود و در [[مسافرت]] نیز [[نماز]] و [[روزه]] آنان تمام است.
[[عبدالعظیم حسنی]] پرسید: مقصود از جمله {{متن قرآن|وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ}} چیست؟
[[عبدالعظیم حسنی]] پرسید: مقصود از جمله {{متن قرآن|وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ}} چیست؟
[[امام جواد]]{{ع}} فرمود: {{متن قرآن|الْمُنْخَنِقَةُ}}، یعنی [[حیوان]] [[حلال]] گوشت خفه شده و {{متن قرآن|الْمَوْقُوذَة}}؛ یعنی [[حیوانی]] که [[بیماری]] و [[مرض]] او را از پای درآورده است و {{متن قرآن|الْمُتَرَدِّيَةُ}}؛ یعنی حیوانی که بر اثر [[سقوط]] از بلندی مرده است و {{متن قرآن|النَّطِيحَةُ}}؛ یعنی حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه حیوان دیگر (مانند شاخ زدن) بمیرد. نیم خورده حیوانی که درندگانی مانند شیر، ببر و پلنگ آن را شکار کنند نیز [[حرام]] است؛ مگر آنکه [[ذبح]] شود.
[[امام جواد]] {{ع}} فرمود: {{متن قرآن|الْمُنْخَنِقَةُ}}، یعنی [[حیوان]] [[حلال]] گوشت خفه شده و {{متن قرآن|الْمَوْقُوذَة}}؛ یعنی [[حیوانی]] که [[بیماری]] و [[مرض]] او را از پای درآورده است و {{متن قرآن|الْمُتَرَدِّيَةُ}}؛ یعنی حیوانی که بر اثر [[سقوط]] از بلندی مرده است و {{متن قرآن|النَّطِيحَةُ}}؛ یعنی حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه حیوان دیگر (مانند شاخ زدن) بمیرد. نیم خورده حیوانی که درندگانی مانند شیر، ببر و پلنگ آن را شکار کنند نیز [[حرام]] است؛ مگر آنکه [[ذبح]] شود.


عبدالعظیم حسنی پرسید: معنای جمله {{متن قرآن|وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ}} چیست؟
عبدالعظیم حسنی پرسید: معنای جمله {{متن قرآن|وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ}} چیست؟
امام جواد{{ع}} فرمود: رسمی متداول در [[دوران جاهلیت]] و پیش از [[اسلام]] این بوده است که ده نفر شتری را می‌خریدند و آن را ذبح می‌کردند. سپس ده چوبه تیر را، که بر روی هفت عدد آن، «بَرنده» و بر سه عدد آن «بازنده» نوشته شده بود، می‌گرفتند و در کیسه‌ای می‌گذاشتند و به صورت قرعه کشی، آنها را به نام یک یک آن ده نفر بیرون می‌آوردند.
امام جواد {{ع}} فرمود: رسمی متداول در [[دوران جاهلیت]] و پیش از [[اسلام]] این بوده است که ده نفر شتری را می‌خریدند و آن را ذبح می‌کردند. سپس ده چوبه تیر را، که بر روی هفت عدد آن، «بَرنده» و بر سه عدد آن «بازنده» نوشته شده بود، می‌گرفتند و در کیسه‌ای می‌گذاشتند و به صورت قرعه کشی، آنها را به نام یک یک آن ده نفر بیرون می‌آوردند.
هفت چوبه تیر به نام هرکس که خارج می‌شد، سهمی از گوشت شتر بر می‌داشت و پولی در برابر آن نمی‌پرداخت. اما باید سه نفر بازنده، هرکدام یک سوم قیمت شتر را می‌پرداختند، بی‌آنکه سهمی از گوشت برده باشند. [[اسلام]] این‌گونه تقسیم گوشت را [[حرام]] کرد و [[مسلمانان]] را از خوردن آن منع نمود<ref>تهذیب، ج۹، ص۸۳، ح۳۵۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۱۶، ح۱۰۰۷؛ برهان، ج۱، ص۴۳۳، ح۱؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۲، ص۴۳۲، ح۲۲۰۴؛ نور الثقلین، ج۱، ص۱۵۴، ح۵۰۱، و ص۵۸۸، ح۱۸؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۱۴۷، ح۱۹ و ص۱۰۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۴، ص۳۷، ح۲۹۹۲۹ و ص۲۱۲، ح۳۰۳۷۱ و ص۲۱۴، ح۳۰۳۷۴ و ص۲۱۷، ح۳۰۳۸۱؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۸.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۸.</ref>
هفت چوبه تیر به نام هرکس که خارج می‌شد، سهمی از گوشت شتر بر می‌داشت و پولی در برابر آن نمی‌پرداخت. اما باید سه نفر بازنده، هرکدام یک سوم قیمت شتر را می‌پرداختند، بی‌آنکه سهمی از گوشت برده باشند. [[اسلام]] این‌گونه تقسیم گوشت را [[حرام]] کرد و [[مسلمانان]] را از خوردن آن منع نمود<ref>تهذیب، ج۹، ص۸۳، ح۳۵۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۱۶، ح۱۰۰۷؛ برهان، ج۱، ص۴۳۳، ح۱؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۲، ص۴۳۲، ح۲۲۰۴؛ نور الثقلین، ج۱، ص۱۵۴، ح۵۰۱، و ص۵۸۸، ح۱۸؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۱۴۷، ح۱۹ و ص۱۰۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۴، ص۳۷، ح۲۹۹۲۹ و ص۲۱۲، ح۳۰۳۷۱ و ص۲۱۴، ح۳۰۳۷۴ و ص۲۱۷، ح۳۰۳۸۱؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۸.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۳۱۸.</ref>


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش