مادر امام مهدی در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
در خصوص نام مادر ایشان نظر‌های گوناگونی دیده می‌شود؛ [[نرجس]]<ref>تاریخ أهل البیت{{عم}}، ص۱۲۵؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۸.</ref>، [[صقیل]]<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۸.</ref>، [[سوسن]]<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۵.</ref> و [[ریحانه]]<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۳۲.</ref> که البته این [[اختلاف]]، بیشتر زاده [[فرهنگ زمانه]] بوده که برای افراد نام‌ها و [[القاب]] متعددی بر می‌گزیدند، چنان‌که در [[روایت]] [[فضل بن شاذان]] آمده که وقتی از [[امام حسن]]{{ع}}، نام مادر [[امام غایب]] پرسیده شد، فرمود [[ملیکه]] است که در بعضی زمان‌ها به او سوسن و گاه ریحانه می‌گفتند و صقیل و نرجس نیز از اسامی اوست<ref>النجم الثاقب، ج۱، ص۱۳۵.</ref>، در این میان نام نرجس امروزه [[مقبولیت]] یا [[شهرت]] بیشتری یافته است. اما اینکه ایشان از چه تبار و پیشینه‌ای برخوردار بود چندان روشن نیست؛ [[مسعودی]] ایشان را [[کنیز]] می‌داند<ref>إثبات الوصیة، ص۲۵۷.</ref> و [[خصیبی]] می‌گوید وی بنا بر قولی [[مریم]] دختر [[زید]] علویه است<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۸.</ref>، برخی او را کنیزی از نوبه دانسته‌اند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۴۳.</ref>. به گفته [[شیخ طوسی]] وی از [[کنیزان]] [[خانه]] [[حکیمه]]، [[خواهر]] [[امام هادی]]{{ع}} و عمه [[امام حسن عسکری]]{{ع}} بود که [[امام]] با دیدن وی [[پیش‌بینی]] کرد که با [[عنایت ویژه]] خداوندی [[فرزندی]] از وی به [[دنیا]] خواهد آمد، بدین سبب با وی [[ازدواج]] کرد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴۴.</ref>. اما آنچه بیشتر شهرت دارد روایتی است که در آن [[بشر بن سلیمان]] فرستاده امام هادی{{ع}} برای خریدن کنیزی به [[بغداد]] می‌رود. آن کنیز از [[روم]] آمده و طی نامه‌ای که امام هادی{{ع}} برای او به زبان رومی نگاشته و فرستاده بود، به خانه آن حضرت راه می‌یابد. [[بشر]] از زبان خود وی نقل می‌کند که نامش ملیکه است، دختر یشوع از [[نسل]] [[شمعون]]، یکی از [[حواریون مسیح]] که دوبار قصد ازدواج داشته، اما با فرو افتادن [[بت‌ها]] و... [[کشیشان]] از برگزاری ازدواج سر باز زدند. وی در ادامه از خوابی می‌گوید که در آن [[ائمه]]{{عم}} همراه [[مسیح]]، او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کردند، وی نیز با گفتن [[شهادتین]] [[مسلمان]] شده و بعد به [[ازدواج]] [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در آمد. بعدها در [[جنگی]] که میان [[مسلمانان]] و [[سپاه]] [[روم]] رخ داد شرکت کرد و پس از [[شکست]] [[مسیحیان]] به [[اسارت]] مسلمانان در آمد و به [[سرزمین اسلامی]] راه یافت<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۱۹.</ref>. به هر حال او آن‌چنان اهمیت پیدا کرد و سرآمد [[زنان]] گردید که [[شایستگی]] [[مادر]] [[آخرین امام]] را یافت تا جایی که [[ائمه]]{{عم}} از ابتدا وی را [[بهترین]] [[کنیزان]] و [[سرور]] آنان خوانده‌اند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۲۳؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۴۷۰.</ref> و [[حکیمه]]، عمه امام حسن عسکری{{ع}} او را بانوی [[خانواده]] خویش و خود را خدمت‌گزار او خوانده است<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۲۴-۴۲۷.</ref>.
در خصوص نام مادر ایشان نظر‌های گوناگونی دیده می‌شود؛ [[نرجس]]<ref>تاریخ أهل البیت {{عم}}، ص۱۲۵؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۸.</ref>، [[صقیل]]<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۸.</ref>، [[سوسن]]<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۵.</ref> و [[ریحانه]]<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۳۲.</ref> که البته این [[اختلاف]]، بیشتر زاده [[فرهنگ زمانه]] بوده که برای افراد نام‌ها و [[القاب]] متعددی بر می‌گزیدند، چنان‌که در [[روایت]] [[فضل بن شاذان]] آمده که وقتی از [[امام حسن]] {{ع}}، نام مادر [[امام غایب]] پرسیده شد، فرمود [[ملیکه]] است که در بعضی زمان‌ها به او سوسن و گاه ریحانه می‌گفتند و صقیل و نرجس نیز از اسامی اوست<ref>النجم الثاقب، ج۱، ص۱۳۵.</ref>، در این میان نام نرجس امروزه [[مقبولیت]] یا [[شهرت]] بیشتری یافته است. اما اینکه ایشان از چه تبار و پیشینه‌ای برخوردار بود چندان روشن نیست؛ [[مسعودی]] ایشان را [[کنیز]] می‌داند<ref>إثبات الوصیة، ص۲۵۷.</ref> و [[خصیبی]] می‌گوید وی بنا بر قولی [[مریم]] دختر [[زید]] علویه است<ref>الهدایة الکبری، ص۳۲۸.</ref>، برخی او را کنیزی از نوبه دانسته‌اند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۴۳.</ref>. به گفته [[شیخ طوسی]] وی از [[کنیزان]] [[خانه]] [[حکیمه]]، [[خواهر]] [[امام هادی]] {{ع}} و عمه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود که [[امام]] با دیدن وی [[پیش‌بینی]] کرد که با [[عنایت ویژه]] خداوندی [[فرزندی]] از وی به [[دنیا]] خواهد آمد، بدین سبب با وی [[ازدواج]] کرد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴۴.</ref>. اما آنچه بیشتر شهرت دارد روایتی است که در آن [[بشر بن سلیمان]] فرستاده امام هادی {{ع}} برای خریدن کنیزی به [[بغداد]] می‌رود. آن کنیز از [[روم]] آمده و طی نامه‌ای که امام هادی {{ع}} برای او به زبان رومی نگاشته و فرستاده بود، به خانه آن حضرت راه می‌یابد. [[بشر]] از زبان خود وی نقل می‌کند که نامش ملیکه است، دختر یشوع از [[نسل]] [[شمعون]]، یکی از [[حواریون مسیح]] که دوبار قصد ازدواج داشته، اما با فرو افتادن [[بت‌ها]] و... [[کشیشان]] از برگزاری ازدواج سر باز زدند. وی در ادامه از خوابی می‌گوید که در آن [[ائمه]] {{عم}} همراه [[مسیح]]، او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کردند، وی نیز با گفتن [[شهادتین]] [[مسلمان]] شده و بعد به [[ازدواج]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} در آمد. بعدها در [[جنگی]] که میان [[مسلمانان]] و [[سپاه]] [[روم]] رخ داد شرکت کرد و پس از [[شکست]] [[مسیحیان]] به [[اسارت]] مسلمانان در آمد و به [[سرزمین اسلامی]] راه یافت<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۱۹.</ref>. به هر حال او آن‌چنان اهمیت پیدا کرد و سرآمد [[زنان]] گردید که [[شایستگی]] [[مادر]] [[آخرین امام]] را یافت تا جایی که [[ائمه]] {{عم}} از ابتدا وی را [[بهترین]] [[کنیزان]] و [[سرور]] آنان خوانده‌اند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۲۳؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۴۷۰.</ref> و [[حکیمه]]، عمه امام حسن عسکری {{ع}} او را بانوی [[خانواده]] خویش و خود را خدمت‌گزار او خوانده است<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۲۴-۴۲۷.</ref>.


ازدواج امام حسن عسکری{{عم}} با [[نرجس]] بانو، منجر به ولادت [[فرزندی]] شد که از همان [[کودکی]] عهده‌دار [[مسئولیت]] [[امامت]] [[جامعه]] [[شیعی]] گردید. از حکیمه نقل است، در شبی که این [[کودک]] به [[دنیا]] آمد، او از طرف امام حسن عسکری{{ع}} به [[افطار]] [[دعوت]] شد؛ [[امام]] از او می‌خواهد تا شب را در آنجا بماند، با این [[استدلال]] که [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] ایشان در این شب متولد خواهد شد. حکیمه می‌گوید: «من هیچ اثری از بارداری در [[همسر]] امام ندیدم، از این‌رو از آن حضرت پرسیدم مادر [[قائم]]{{ع}} چه کسی است؟ امام به نرجس بانو اشاره کرد در حالی‌که نشانی از زایمان در او دیده نمی‌شد»، همین امر مایه [[شگفتی]] او گردید. اما [[سحرگاهان]]، پس از [[نماز شب]]، امام حسن عسکری{{ع}} حکیمه را فراخواند تا در وضع حمل، نرجس را [[یاری]] کند و به دنبال آن، کودک متولد شد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۴.</ref>. برابر [[باور شیعی]] [[زندگی]] این کودک از همان آغاز متمایز از دیگران و همراه با امور غیرعادی بود.
ازدواج امام حسن عسکری {{عم}} با [[نرجس]] بانو، منجر به ولادت [[فرزندی]] شد که از همان [[کودکی]] عهده‌دار [[مسئولیت]] [[امامت]] [[جامعه]] [[شیعی]] گردید. از حکیمه نقل است، در شبی که این [[کودک]] به [[دنیا]] آمد، او از طرف امام حسن عسکری {{ع}} به [[افطار]] [[دعوت]] شد؛ [[امام]] از او می‌خواهد تا شب را در آنجا بماند، با این [[استدلال]] که [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] ایشان در این شب متولد خواهد شد. حکیمه می‌گوید: «من هیچ اثری از بارداری در [[همسر]] امام ندیدم، از این‌رو از آن حضرت پرسیدم مادر [[قائم]] {{ع}} چه کسی است؟ امام به نرجس بانو اشاره کرد در حالی‌که نشانی از زایمان در او دیده نمی‌شد»، همین امر مایه [[شگفتی]] او گردید. اما [[سحرگاهان]]، پس از [[نماز شب]]، امام حسن عسکری {{ع}} حکیمه را فراخواند تا در وضع حمل، نرجس را [[یاری]] کند و به دنبال آن، کودک متولد شد<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۴.</ref>. برابر [[باور شیعی]] [[زندگی]] این کودک از همان آغاز متمایز از دیگران و همراه با امور غیرعادی بود.


[[راویان]] گزارش‌هایی از [[زمان]] ولادت آن حضرت نقل می‌کنند که مؤید این ادعاست<ref>الهدایة الکبری، ص۳۵۵.</ref>. در هر حال حکیمه به گفته امام حسن عسکری{{ع}} به [[خانه]] خود بازگشت و [[روز]] بعد چون به خانه امام آمد، اثری از [[کودک]] ندید. از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در مورد ایشان سؤال کرد، [[امام]] فرمود: «وی را به همو که [[مادر موسی]]{{ع}} آن حضرت را بد و سپرد، واگذار کرده‌ام»<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۷.</ref>. او هفت [[روز]] بعد به [[دیدار]] حضرت نائل آمد و امام به درخواست [[پدر]] لب به سخن گشود و [[آیه]] {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> را [[تلاوت]] فرمود<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۷.</ref>. امام حسن عسکری{{ع}} برای دادن [[ولیمه]]، نزد ابوعمرو [[عثمان بن سعید]] فرستاد و از او خواست ده‌هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریده به [[مردم]] بدهد، همچنین گوسفندی را با ویژگی‌های مشخص [[عقیقه]] نماید<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۳۱.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]]، [[مرضیه شریفی|شریفی]]، [[امام مهدی (مقاله)|مقاله «امام مهدی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۲۹-۵۳۷.</ref>
[[راویان]] گزارش‌هایی از [[زمان]] ولادت آن حضرت نقل می‌کنند که مؤید این ادعاست<ref>الهدایة الکبری، ص۳۵۵.</ref>. در هر حال حکیمه به گفته امام حسن عسکری {{ع}} به [[خانه]] خود بازگشت و [[روز]] بعد چون به خانه امام آمد، اثری از [[کودک]] ندید. از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} در مورد ایشان سؤال کرد، [[امام]] فرمود: «وی را به همو که [[مادر موسی]] {{ع}} آن حضرت را بد و سپرد، واگذار کرده‌ام»<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۷.</ref>. او هفت [[روز]] بعد به [[دیدار]] حضرت نائل آمد و امام به درخواست [[پدر]] لب به سخن گشود و [[آیه]] {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> را [[تلاوت]] فرمود<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۳۷.</ref>. امام حسن عسکری {{ع}} برای دادن [[ولیمه]]، نزد ابوعمرو [[عثمان بن سعید]] فرستاد و از او خواست ده‌هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریده به [[مردم]] بدهد، همچنین گوسفندی را با ویژگی‌های مشخص [[عقیقه]] نماید<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۳۱.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]]، [[مرضیه شریفی|شریفی]]، [[امام مهدی (مقاله)|مقاله «امام مهدی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۵۲۹-۵۳۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش