جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[معاویة بن یزید در حدیث]] - [[معاویة بن یزید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[معاویة بن یزید در حدیث]] - [[معاویة بن یزید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==آشنایی اجمالی== | == آشنایی اجمالی == | ||
بعد از یزید دو [[بیعت]] صورت گرفت: | بعد از یزید دو [[بیعت]] صورت گرفت: | ||
#در [[شام]] با معاویة بن یزید؛ | # در [[شام]] با معاویة بن یزید؛ | ||
#در [[مکه]] و [[حجاز]] با [[عبدالله بن زبیر]]، از اینرو [[سیطره]] [[خلافت اموی]] از بین رفت و [[نفوذ]] [[سیاسی]] آن کاهش یافته و از منطقه [[سرزمین شام]] فراتر نمیرفت. | # در [[مکه]] و [[حجاز]] با [[عبدالله بن زبیر]]، از اینرو [[سیطره]] [[خلافت اموی]] از بین رفت و [[نفوذ]] [[سیاسی]] آن کاهش یافته و از منطقه [[سرزمین شام]] فراتر نمیرفت. | ||
[[معاویه]] دوم پدیده [[اموی]] منحصر به فردی بود که [[منابع تاریخی]] [[اخبار]] کمی از او نقل کردهاند. افزون بر آن وی کمسن<ref>معاویة بن یزید هنگامی که به خلافت رسید، ۱۸ سال و به قولی ۲۱ سال داشت.</ref>، مریض و موضع خاصی درباره [[خلافت]] داشت. وی اندکی بعد از [[بیعت مردم]] با او به [[فکر]] [[کنارهگیری]] از خلافت و نامزد کردن فرد دیگر افتاد؛ زیرا جدایی [[مسلمانان]] و [[ناتوانی]] خود را در یکپارچه کردن ایشان دریافت؛ اما فرد مناسبی را برای این [[مقام]] پیدا نکرد و [[تصمیم]] گرفت همچون عمر بن خطّاب شش شخص را برگزیند تا ایشان از میان خودشان [[خلیفه]] [[انتخاب]] کنند، اما موفق نشد. در این هنگام، کار [[شورا]] را به مسلمانان واگذار کرد تا هرگونه که میخواهند، کسی را برگزینند و خود در منزلش از انظار [[مردم]] پنهان شد و سه ماه بعد از خلافتش درگذشت و در حالی که [[بحران]] [[حکومت]] را برجای گذاشت، به [[فراموشی]] سپرده شد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۵۰۱.</ref>. | [[معاویه]] دوم پدیده [[اموی]] منحصر به فردی بود که [[منابع تاریخی]] [[اخبار]] کمی از او نقل کردهاند. افزون بر آن وی کمسن<ref>معاویة بن یزید هنگامی که به خلافت رسید، ۱۸ سال و به قولی ۲۱ سال داشت.</ref>، مریض و موضع خاصی درباره [[خلافت]] داشت. وی اندکی بعد از [[بیعت مردم]] با او به [[فکر]] [[کنارهگیری]] از خلافت و نامزد کردن فرد دیگر افتاد؛ زیرا جدایی [[مسلمانان]] و [[ناتوانی]] خود را در یکپارچه کردن ایشان دریافت؛ اما فرد مناسبی را برای این [[مقام]] پیدا نکرد و [[تصمیم]] گرفت همچون عمر بن خطّاب شش شخص را برگزیند تا ایشان از میان خودشان [[خلیفه]] [[انتخاب]] کنند، اما موفق نشد. در این هنگام، کار [[شورا]] را به مسلمانان واگذار کرد تا هرگونه که میخواهند، کسی را برگزینند و خود در منزلش از انظار [[مردم]] پنهان شد و سه ماه بعد از خلافتش درگذشت و در حالی که [[بحران]] [[حکومت]] را برجای گذاشت، به [[فراموشی]] سپرده شد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۵۰۱.</ref>. | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
بعد از او خلافت اموی جایگاه [[سختی]] یافت و [[هرج و مرج]] عمومی، [[جهان اسلام]] را فرا گرفت. در [[عراق]]، بعد از فرار [[عبیدالله بن زیاد]] از [[بصره]] بر اثر فشار حوادث سیاسی، [[آتش]] [[تعصبات]] [[قبایل]] شعلهور و به [[حاکم]] شدن [[خشونت]] منجر شد بهگونهای که هر [[قبیله]] از [[منافع]] خود [[حمایت]] میکرد. برای [[رهایی]] از این تنگنا شهرهای [[کوفه]] و بصره هیئتهایی را برای [[اعلان]] بیعت با [[ابن زبیر]] روانه مکه کردند و او هم کارگزارانی را از جانب خود به این دو [[شهر]] گسیل داشت<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۳۹.</ref>. | بعد از او خلافت اموی جایگاه [[سختی]] یافت و [[هرج و مرج]] عمومی، [[جهان اسلام]] را فرا گرفت. در [[عراق]]، بعد از فرار [[عبیدالله بن زیاد]] از [[بصره]] بر اثر فشار حوادث سیاسی، [[آتش]] [[تعصبات]] [[قبایل]] شعلهور و به [[حاکم]] شدن [[خشونت]] منجر شد بهگونهای که هر [[قبیله]] از [[منافع]] خود [[حمایت]] میکرد. برای [[رهایی]] از این تنگنا شهرهای [[کوفه]] و بصره هیئتهایی را برای [[اعلان]] بیعت با [[ابن زبیر]] روانه مکه کردند و او هم کارگزارانی را از جانب خود به این دو [[شهر]] گسیل داشت<ref>ابنکثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۳۹.</ref>. | ||
هیئتهایی از قِنَّسْرین، حِمْص و [[مصر]] به حجاز رفتند، با [[ابن زبیر]] [[بیعت]] کردند و [[مردم]] فِلَسطین هم از ابن زبیر [[اطاعت]] کردند<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۰؛ طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۵۳۱.</ref>. مردم بودند و گروهی از دستاوردهای [[خلافت اموی]] [[دفاع]] میکردند. در همه منبرهای [[اسلامی]] به نام او [[خطبه]] خوانده شد، مگر در [[منبر]] طبریّه [[اردن]] که [[حسان بن مالک بن بجدل کلبی]] از بیعت با او خودداری کرده، [[خلافت]] را برای [[خالد بن یزید بن معاویه]] میخواست<ref>مسعودی، مروج الذهب...، ج۳، ص۹۲.</ref>. | هیئتهایی از قِنَّسْرین، حِمْص و [[مصر]] به حجاز رفتند، با [[ابن زبیر]] [[بیعت]] کردند و [[مردم]] فِلَسطین هم از ابن زبیر [[اطاعت]] کردند<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۰؛ طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۵۳۱.</ref>. مردم بودند و گروهی از دستاوردهای [[خلافت اموی]] [[دفاع]] میکردند. در همه منبرهای [[اسلامی]] به نام او [[خطبه]] خوانده شد، مگر در [[منبر]] طبریّه [[اردن]] که [[حسان بن مالک بن بجدل کلبی]] از بیعت با او خودداری کرده، [[خلافت]] را برای [[خالد بن یزید بن معاویه]] میخواست<ref>مسعودی، مروج الذهب... ، ج۳، ص۹۲.</ref>. | ||
گویی [[جهان اسلام]] بار دیگر در [[شرف]] دستیابی به [[وحدت]] [[سیاسی]] - به [[رهبری]] [[عبدالله بن زبیر]] - بود.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۳.</ref>. | گویی [[جهان اسلام]] بار دیگر در [[شرف]] دستیابی به [[وحدت]] [[سیاسی]] - به [[رهبری]] [[عبدالله بن زبیر]] - بود.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۸۳.</ref>. | ||