جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==[[ورزش]] و [[سرگرمی]]== | == [[ورزش]] و [[سرگرمی]] == | ||
[[سلامت جسم]]، [[نشاط]] روان، [[حفظ]] [[شادابی]] و [[تجدید]] [[قوای جسمانی]] با ورزش به دست میآید. برخی از گونههای ورزش مانند کشتی، [[روحیه]] [[جوانمردی]]، [[شجاعت]]، [[حقطلبی]] و [[ستم ستیزی]] را پرورش میدهد. برخی نیز همچون شنا، [[تیراندازی]] و سوارکاری، [[جوان]] را سالم و [[بدن]] را چابک و [[قوی]] و برای رزم و [[دفاع]] آماده میسازد. [[رسول گرامی اسلام]] میفرماید: | [[سلامت جسم]]، [[نشاط]] روان، [[حفظ]] [[شادابی]] و [[تجدید]] [[قوای جسمانی]] با ورزش به دست میآید. برخی از گونههای ورزش مانند کشتی، [[روحیه]] [[جوانمردی]]، [[شجاعت]]، [[حقطلبی]] و [[ستم ستیزی]] را پرورش میدهد. برخی نیز همچون شنا، [[تیراندازی]] و سوارکاری، [[جوان]] را سالم و [[بدن]] را چابک و [[قوی]] و برای رزم و [[دفاع]] آماده میسازد. [[رسول گرامی اسلام]] میفرماید: | ||
{{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ فَاِنَّهُ مِنْ خَیرِ لَهْوٍ لَکُمْ}}<ref>«به تیراندازی پایبند باشید؛ چون از بهترین بازیهای شما است». بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref>. | {{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ فَاِنَّهُ مِنْ خَیرِ لَهْوٍ لَکُمْ}}<ref>«به تیراندازی پایبند باشید؛ چون از بهترین بازیهای شما است». بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref>. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
{{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}<ref>«به فرزندان خود تیراندازی و شنا یاد دهید». الجامع الصغیر، ج۲، ص۸۱۸.</ref>. | {{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}<ref>«به فرزندان خود تیراندازی و شنا یاد دهید». الجامع الصغیر، ج۲، ص۸۱۸.</ref>. | ||
[[حضرت محمد]]{{صل}} برای تقویت روحیه [[حمیت]] و [[غیرت]] [[جوانان]] مسابقه بر پا میکرد. از جمله هنگامی که [[سپاه اسلام]] از [[تبوک]] بازمی گشت، [[پیامبر]] میان [[یاران]] مسابقه سوارکاری برگزار کرد و شتر خود را به [[اسامه]] داد. [[اسامه بن زید]] که بر شتر معروف پیامبر به نام [[غضباء]] سوار بود، از همه پیشی گرفت. [[مردم]] به خاطر اینکه شتر از آن پیامبر بود، صدا میزدند که [[رسول خدا]]{{صل}} برنده شد. ازآن سو، حضرت محمد{{صل}} بانگ میزد که اسامه پیشی گرفت و برنده شد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۹۶.</ref> (یعنی سوارکار مهم است، نه مرکب). | [[حضرت محمد]] {{صل}} برای تقویت روحیه [[حمیت]] و [[غیرت]] [[جوانان]] مسابقه بر پا میکرد. از جمله هنگامی که [[سپاه اسلام]] از [[تبوک]] بازمی گشت، [[پیامبر]] میان [[یاران]] مسابقه سوارکاری برگزار کرد و شتر خود را به [[اسامه]] داد. [[اسامه بن زید]] که بر شتر معروف پیامبر به نام [[غضباء]] سوار بود، از همه پیشی گرفت. [[مردم]] به خاطر اینکه شتر از آن پیامبر بود، صدا میزدند که [[رسول خدا]] {{صل}} برنده شد. ازآن سو، حضرت محمد {{صل}} بانگ میزد که اسامه پیشی گرفت و برنده شد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۹۶.</ref> (یعنی سوارکار مهم است، نه مرکب). | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به قهرمانپروری در [[مبارزه با نفس]] [[عنایت]] داشت. روزی حضرت محمد{{صل}} از محلهای در [[شهر مدینه]] میگذشت. گروهی از جوانان سرگرم زورآزمایی بودند. به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند تا ببینند چه کسی میتواند آن را بلند کند. این مسابقه به داور نیاز داشت. جوانان تا نگاهشان به پیامبر اکرم{{صل}} افتاد، گفتند: هیچ [[داوری]] بهتر از پیامبر نیست. یا [[رسول الله]]! شما اینجا بایستید و برای ما داوری کنید که کدام یک از ما بهتر سنگ را بلند میکند. [[پیامبر]] پذیرفت و در آخر فرمود: میخواهید بگویم که از همه شما نیرومندتر کیست؟ گفتند: آری یا [[رسول الله]]! پیامبر فرمود: | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به قهرمانپروری در [[مبارزه با نفس]] [[عنایت]] داشت. روزی حضرت محمد {{صل}} از محلهای در [[شهر مدینه]] میگذشت. گروهی از جوانان سرگرم زورآزمایی بودند. به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند تا ببینند چه کسی میتواند آن را بلند کند. این مسابقه به داور نیاز داشت. جوانان تا نگاهشان به پیامبر اکرم {{صل}} افتاد، گفتند: هیچ [[داوری]] بهتر از پیامبر نیست. یا [[رسول الله]]! شما اینجا بایستید و برای ما داوری کنید که کدام یک از ما بهتر سنگ را بلند میکند. [[پیامبر]] پذیرفت و در آخر فرمود: میخواهید بگویم که از همه شما نیرومندتر کیست؟ گفتند: آری یا [[رسول الله]]! پیامبر فرمود: | ||
از همه نیرومندتر کسی است که وقتی به [[خشم]] آید، خشم بر او چیره نشود، بلکه او بر خشمش چیره شود. خشم، او را در راهی که [[رضای خدا]] نیست، نیندازد و بر خشم خودش مسلط شود. آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوش آمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضا و میل و رغبت خودش مسلط شود<ref>مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۹.</ref> | از همه نیرومندتر کسی است که وقتی به [[خشم]] آید، خشم بر او چیره نشود، بلکه او بر خشمش چیره شود. خشم، او را در راهی که [[رضای خدا]] نیست، نیندازد و بر خشم خودش مسلط شود. آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوش آمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضا و میل و رغبت خودش مسلط شود<ref>مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۹.</ref> | ||
==[[شوخی]] و [[شاد کردن مؤمن]]== | == [[شوخی]] و [[شاد کردن مؤمن]] == | ||
[[مزاح]] و [[خوش رویی]] یک اصل [[اخلاقی]] در [[زندگی پیامبر]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} بوده است. با توجه به اینکه مزاح و شوخی همواره با [[خوشرویی]] و [[خنده]] همراه است، [[رسول خدا]] میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ}}<ref>«خوشرویی کینه دل را برطرف میسازد» اصول کافی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>. ایشان به پیروانش سفارش میکردند که با روی باز با [[مؤمنان]] برخورد کنند و آنان را شاد کنند و میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ}}<ref>«هر که مؤمنی را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» میزان الحکمه، ج۵، ص۲۴۵۰.</ref>. [[پیامبر اکرم]] شوخ و شنگ بودن را از ویژگیهای [[مؤمن]] دانسته و میفرماید: «مؤمن شوخ و شنگ است و [[منافق]] اخمو و [[خشمگین]]»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴.</ref>. | [[مزاح]] و [[خوش رویی]] یک اصل [[اخلاقی]] در [[زندگی پیامبر]] و [[امامان معصوم]] {{عم}} بوده است. با توجه به اینکه مزاح و شوخی همواره با [[خوشرویی]] و [[خنده]] همراه است، [[رسول خدا]] میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ}}<ref>«خوشرویی کینه دل را برطرف میسازد» اصول کافی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>. ایشان به پیروانش سفارش میکردند که با روی باز با [[مؤمنان]] برخورد کنند و آنان را شاد کنند و میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ}}<ref>«هر که مؤمنی را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» میزان الحکمه، ج۵، ص۲۴۵۰.</ref>. [[پیامبر اکرم]] شوخ و شنگ بودن را از ویژگیهای [[مؤمن]] دانسته و میفرماید: «مؤمن شوخ و شنگ است و [[منافق]] اخمو و [[خشمگین]]»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴.</ref>. | ||
[[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ}}<ref>«هرگاه رسول خدا{{صل}} یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را شادمان مینمود» سنن النبی، ص۶۰.</ref>. | [[حضرت علی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ}}<ref>«هرگاه رسول خدا {{صل}} یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را شادمان مینمود» سنن النبی، ص۶۰.</ref>. | ||
[[تاریخ]] زندگی پیامبر نشان میدهد که آن [[حضرت]] با مؤمنان شوخی و مزاح میکرد و به این وسیله آنان را شاد میساخت. | [[تاریخ]] زندگی پیامبر نشان میدهد که آن [[حضرت]] با مؤمنان شوخی و مزاح میکرد و به این وسیله آنان را شاد میساخت. | ||
با این حال آن حضرت از [[افراط]] در شوخی [[نهی]] کرده است چنان که میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد، آبرو را میبرد» الکافی، ج۲، ص۶۶۵، ح۱۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۵۷.</ref> | با این حال آن حضرت از [[افراط]] در شوخی [[نهی]] کرده است چنان که میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد، آبرو را میبرد» الکافی، ج۲، ص۶۶۵، ح۱۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۵۷.</ref> | ||
==شوخطبعی== | == شوخطبعی == | ||
در [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} آمده است که آن [[حضرت]] در برخورد با [[اصحاب]] خود گاهی [[شوخی]] میکرد. | در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است که آن [[حضرت]] در برخورد با [[اصحاب]] خود گاهی [[شوخی]] میکرد. | ||
آمده است که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا [[رسول خدا]]{{صل}} شوخی میکرد؟ حضرت فرمود: «[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[پیامبر]] را به داشتن [[خلق و خوی]] بزرگ [[وصف]] میکند که همان شوخطبعی و خندهرویی آن حضرت است؛ زیرا خداوند، [[پیامبران]] گذشته را برانگیخت، در حالی که دارای نوعی گرفتگی بودند، ولی [[حضرت محمد]]{{صل}} را با رحم و [[مهربانی]] برانگیخت و از نشانههای مهربانیاش برای [[مردم]] همان شوخی بود تا از [[هیبت]] و بزرگی [[شخصیت]] آن حضرت نترسند تا جایی که حتی جرئت نکنند به او بنگرند».<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْهِ}}؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، کشف الریبة عن احکام الغیبة، ص۱۱۹.</ref>. | آمده است که شخصی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: آیا [[رسول خدا]] {{صل}} شوخی میکرد؟ حضرت فرمود: «[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[پیامبر]] را به داشتن [[خلق و خوی]] بزرگ [[وصف]] میکند که همان شوخطبعی و خندهرویی آن حضرت است؛ زیرا خداوند، [[پیامبران]] گذشته را برانگیخت، در حالی که دارای نوعی گرفتگی بودند، ولی [[حضرت محمد]] {{صل}} را با رحم و [[مهربانی]] برانگیخت و از نشانههای مهربانیاش برای [[مردم]] همان شوخی بود تا از [[هیبت]] و بزرگی [[شخصیت]] آن حضرت نترسند تا جایی که حتی جرئت نکنند به او بنگرند».<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْهِ}}؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، کشف الریبة عن احکام الغیبة، ص۱۱۹.</ref>. | ||
[[یونس]] [[شیبانی]] به نقل از امام صادق{{ع}} میگوید: «رسول خدا{{صل}} هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. البته ایشان هیچگاه برای [[لهو و لعب]] یا [[ترساندن]] دیگران یا [[خوار]] و حقیر کردن افراد شوخی نمیکرد، بلکه در جهت [[رسالت]] خویش و [[هدایت]] افراد بهره [[تبلیغی]] میبرد و در کنار آن میکوشید [[معارف دینی]] را نشر دهد. [[نبی اکرم]]{{صل}} در این باره میفرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | [[یونس]] [[شیبانی]] به نقل از امام صادق {{ع}} میگوید: «رسول خدا {{صل}} هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. البته ایشان هیچگاه برای [[لهو و لعب]] یا [[ترساندن]] دیگران یا [[خوار]] و حقیر کردن افراد شوخی نمیکرد، بلکه در جهت [[رسالت]] خویش و [[هدایت]] افراد بهره [[تبلیغی]] میبرد و در کنار آن میکوشید [[معارف دینی]] را نشر دهد. [[نبی اکرم]] {{صل}} در این باره میفرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | ||
شواهد فراوانی وجود دارد که حضرت افزون بر [[نشاط]] بخشیدن به مخاطب، به بیان [[حقایق]] و نشر [[معارف]] میپرداخت. برای نمونه گفتهاند روزی پیرزنی نزد پیامبر آمد تا برایش [[دعا]] کند که به [[بهشت]] برود. حضرت به او فرمود: «پیر به بهشت نمیرود». پیرزن گریست. حضرت فرمود: «در آن [[روز]] تو پیر نخواهی بود. [[خدای متعال]] میفرماید: ما آنان را پدید آوردیم، پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گرداندیم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | شواهد فراوانی وجود دارد که حضرت افزون بر [[نشاط]] بخشیدن به مخاطب، به بیان [[حقایق]] و نشر [[معارف]] میپرداخت. برای نمونه گفتهاند روزی پیرزنی نزد پیامبر آمد تا برایش [[دعا]] کند که به [[بهشت]] برود. حضرت به او فرمود: «پیر به بهشت نمیرود». پیرزن گریست. حضرت فرمود: «در آن [[روز]] تو پیر نخواهی بود. [[خدای متعال]] میفرماید: ما آنان را پدید آوردیم، پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گرداندیم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} در شوخیهای خود جز [[حق]] نمیگفت و نمیشنید. او طبعی لطیف داشت. خوشمشرب و بانشاط بود و [[مؤمنان]] [[اندوهگین]] را با شوخیهای خود شاد میکرد. | [[رسول خدا]] {{صل}} در شوخیهای خود جز [[حق]] نمیگفت و نمیشنید. او طبعی لطیف داشت. خوشمشرب و بانشاط بود و [[مؤمنان]] [[اندوهگین]] را با شوخیهای خود شاد میکرد. | ||
زنی به نام ام [[یمین]] [[خدمت پیامبر اکرم]]{{صل}} رسید و عرض کرد: شوهرم با شما کاری دارد. [[حضرت]] فرمود: «شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟» ام یمین [[گمان]] کرد منظور حضرت از سفیدی، [[بیماری]] سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است. پاسخ داد: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! در چشمش سفیدی نیست. دوباره حضرت فرمود: «ولی در چشمش سفیدی است». گفت: نه، به خدا. آنگاه [[پیامبر]] فرمود: «هیچ کس نیست مگر اینکه در چشمش، عضو سفیدی است که حدقه را فرا گرفته است»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | زنی به نام ام [[یمین]] [[خدمت پیامبر اکرم]] {{صل}} رسید و عرض کرد: شوهرم با شما کاری دارد. [[حضرت]] فرمود: «شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟» ام یمین [[گمان]] کرد منظور حضرت از سفیدی، [[بیماری]] سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است. پاسخ داد: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! در چشمش سفیدی نیست. دوباره حضرت فرمود: «ولی در چشمش سفیدی است». گفت: نه، به خدا. آنگاه [[پیامبر]] فرمود: «هیچ کس نیست مگر اینکه در چشمش، عضو سفیدی است که حدقه را فرا گرفته است»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | ||
[[رسول الله]]{{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهِ}}؛ «هر کس مؤمنی را شاد کند، همانا مرا شاد کرده و هرکس مرا شادمان سازد، خدا را خوشحال کرده است»<ref>اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. همچنین [[شوخ طبعی]] را از ویژگیهای مؤمنان میدانست: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ}}؛ «[[مؤمن]]، شوخ و [[اهل]] [[سرگرمی]] است»<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۳.</ref>. | [[رسول الله]] {{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهِ}}؛ «هر کس مؤمنی را شاد کند، همانا مرا شاد کرده و هرکس مرا شادمان سازد، خدا را خوشحال کرده است»<ref>اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. همچنین [[شوخ طبعی]] را از ویژگیهای مؤمنان میدانست: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ}}؛ «[[مؤمن]]، شوخ و [[اهل]] [[سرگرمی]] است»<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۳.</ref>. | ||
[[حضرت علی]]{{ع}} درباره نوع [[معاشرت]] رسول الله{{صل}} فرموده است: «او به آنچه هم نشینانش میخندیدند، میخندید و از آنچه آنان از آن خوششان میآمد، خوشش میآمد»<ref>سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. هنگام [[دیدار]] [[یاران]]، چهرهاش بیش از دیگران، شاداب و خندان بود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد<ref>محجة البیضاء، ج۴، ص۱۳۴.</ref>. با این همه نزد یارانش بسیار محترم بود و جایگاهی والا داشت. [[قیس بن سعد]]، [[یار]] [[جوان]] رسول الله{{صل}} پس از توصیف شوخطبعی ایشان میگوید: «به خدا سوگند، آن حضرت با آن شکفتگی و [[خنده]]، هیبتش از همه افزونتر بود»<ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۱۵۱.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۸۲.</ref>. | [[حضرت علی]] {{ع}} درباره نوع [[معاشرت]] رسول الله {{صل}} فرموده است: «او به آنچه هم نشینانش میخندیدند، میخندید و از آنچه آنان از آن خوششان میآمد، خوشش میآمد»<ref>سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. هنگام [[دیدار]] [[یاران]]، چهرهاش بیش از دیگران، شاداب و خندان بود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد<ref>محجة البیضاء، ج۴، ص۱۳۴.</ref>. با این همه نزد یارانش بسیار محترم بود و جایگاهی والا داشت. [[قیس بن سعد]]، [[یار]] [[جوان]] رسول الله {{صل}} پس از توصیف شوخطبعی ایشان میگوید: «به خدا سوگند، آن حضرت با آن شکفتگی و [[خنده]]، هیبتش از همه افزونتر بود»<ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۱۵۱.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۸۲.</ref>. | ||
==ورزش== | == ورزش == | ||
در [[اندیشه]] [[دینی]]، [[انسان]] موجودی مرکّب از [[جسم]] و [[روح]] است و این دو چنان با یکدیگر پیوند دارند که هرگاه عاملی بیرونی یا درونی بر یکی تأثیر گذارد، دیگری نیز تأثیر میپذیرد. [[اسلام]] به [[سلامت جسم]] و روح توجه دارد و [[نشاط]] و [[شادابی]] جسم و روح را با هم میخواهد. اگر در [[زندگی]] انسان نشاط نباشد، نه تنها از آن لذتی نمیبرد، بلکه از بسیاری موفقیتها نیز باز میماند. یکی از عوامل ایجاد شادابی و از میان بردن کسالتهای درونی، [[ورزش]] است. با ورزش، [[روح انسان]] سبکبال میشود و شکوفههای [[استعداد]] و [[نوآوری]] و [[خیرخواهی]] نمایان میگردد. | در [[اندیشه]] [[دینی]]، [[انسان]] موجودی مرکّب از [[جسم]] و [[روح]] است و این دو چنان با یکدیگر پیوند دارند که هرگاه عاملی بیرونی یا درونی بر یکی تأثیر گذارد، دیگری نیز تأثیر میپذیرد. [[اسلام]] به [[سلامت جسم]] و روح توجه دارد و [[نشاط]] و [[شادابی]] جسم و روح را با هم میخواهد. اگر در [[زندگی]] انسان نشاط نباشد، نه تنها از آن لذتی نمیبرد، بلکه از بسیاری موفقیتها نیز باز میماند. یکی از عوامل ایجاد شادابی و از میان بردن کسالتهای درونی، [[ورزش]] است. با ورزش، [[روح انسان]] سبکبال میشود و شکوفههای [[استعداد]] و [[نوآوری]] و [[خیرخواهی]] نمایان میگردد. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
[[سرگرمی]] و [[بازی]] داشته باشید؛ زیرا [[دوست]] ندارم در [[دین]] شما [[خشونت]] و [[سختی]] دیده شود..<ref>[[اقبال حسینینیا|حسینینیا، اقبال]]، [[زمزم هدایت (کتاب)|زمزم هدایت]]، ص ۳۲.</ref> | [[سرگرمی]] و [[بازی]] داشته باشید؛ زیرا [[دوست]] ندارم در [[دین]] شما [[خشونت]] و [[سختی]] دیده شود..<ref>[[اقبال حسینینیا|حسینینیا، اقبال]]، [[زمزم هدایت (کتاب)|زمزم هدایت]]، ص ۳۲.</ref> | ||
==[[مزاح]] و [[شوخی]]== | == [[مزاح]] و [[شوخی]] == | ||
بی تردید، مزاح و شوخی تأثیر مثبتی بر [[روحیه]] [[انسان]] دارد و به رفع خستگی و ایجاد [[نشاط]] در [[آدمی]] میانجامد. البته به شرطی که شوخیها [[متین]] و مؤدبانه باشد و مایه [[آزار دیگران]] نشود. متأسفانه برخی افراد، شرایط شوخی کردن را در نظر نمیگیرند و با [[مسخره کردن]] و آزار دیگران، زمینههای [[ناراحتی]] و [[دشمنی]] را فراهم میآورند. | بی تردید، مزاح و شوخی تأثیر مثبتی بر [[روحیه]] [[انسان]] دارد و به رفع خستگی و ایجاد [[نشاط]] در [[آدمی]] میانجامد. البته به شرطی که شوخیها [[متین]] و مؤدبانه باشد و مایه [[آزار دیگران]] نشود. متأسفانه برخی افراد، شرایط شوخی کردن را در نظر نمیگیرند و با [[مسخره کردن]] و آزار دیگران، زمینههای [[ناراحتی]] و [[دشمنی]] را فراهم میآورند. | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} با اینکه خود، شاخصترین الگوی [[فضیلتهای اخلاقی]] بود، گاهی با برخی افراد، شوخیهای جالب و نمکین میکرد، ولی در شوخیهایشان جز [[شاد کردن]] دلهای [[مردم]] و زدودن غبار [[غم]] از سیمای آنان، [[هدف]] دیگری نداشت. [[اسلام]]، شوخی و مزاح را برای [[انسانها]] بسانِ داروی [[شفابخشی]] میداند که استفاده درست و بجای آن در کاستن [[نگرانیها]]، تقویت پیوندهای [[دوستی]] و تسکین دردهای [[روانی]] سودمند است. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با اینکه خود، شاخصترین الگوی [[فضیلتهای اخلاقی]] بود، گاهی با برخی افراد، شوخیهای جالب و نمکین میکرد، ولی در شوخیهایشان جز [[شاد کردن]] دلهای [[مردم]] و زدودن غبار [[غم]] از سیمای آنان، [[هدف]] دیگری نداشت. [[اسلام]]، شوخی و مزاح را برای [[انسانها]] بسانِ داروی [[شفابخشی]] میداند که استفاده درست و بجای آن در کاستن [[نگرانیها]]، تقویت پیوندهای [[دوستی]] و تسکین دردهای [[روانی]] سودمند است. | ||
در مقابل، [[زیاده روی]] در مزاح، همواره [[نکوهش]] شده و نشانه سبکی [[شخصیت]] به شمار آمده است. مزاحی که سبب رنجش دیگران یا موجب [[تمسخر]] افراد گردد، [[ناپسند]] است. [[پسندیده]] بودن شوخی، دلیل جایز بودن [[جسارت]] و بیادبی نیست. نباید در هنگام شوخی، سخنان [[زشت]]، رکیک و دور از [[اخلاق اسلامی]] بر زبان انسان جاری شود. همچنین مزاح و شوخی نباید به صورت [[عادت]] همیشگی و افراطی درآید؛ زیرا [[پیامبر اعظم]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ يَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}؛ «[[شوخی زیاد]]، [[آبرو]] را میبرد»<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۲۲۳.</ref>. البته این سخن به معنای [[نفی]] شوخی به طور کلی نیست؛ زیرا در [[سیره معصومین]] نیز شوخی و شاد کردن دیگران به چشم میخورد. پیامبر اکرم{{صل}}می فرماید: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶. </ref>.<ref>[[اقبال حسینینیا|حسینینیا، اقبال]]، [[زمزم هدایت (کتاب)|زمزم هدایت]]، ص ۶۲.</ref> | در مقابل، [[زیاده روی]] در مزاح، همواره [[نکوهش]] شده و نشانه سبکی [[شخصیت]] به شمار آمده است. مزاحی که سبب رنجش دیگران یا موجب [[تمسخر]] افراد گردد، [[ناپسند]] است. [[پسندیده]] بودن شوخی، دلیل جایز بودن [[جسارت]] و بیادبی نیست. نباید در هنگام شوخی، سخنان [[زشت]]، رکیک و دور از [[اخلاق اسلامی]] بر زبان انسان جاری شود. همچنین مزاح و شوخی نباید به صورت [[عادت]] همیشگی و افراطی درآید؛ زیرا [[پیامبر اعظم]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ يَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}؛ «[[شوخی زیاد]]، [[آبرو]] را میبرد»<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۲۲۳.</ref>. البته این سخن به معنای [[نفی]] شوخی به طور کلی نیست؛ زیرا در [[سیره معصومین]] نیز شوخی و شاد کردن دیگران به چشم میخورد. پیامبر اکرم {{صل}}می فرماید: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶. </ref>.<ref>[[اقبال حسینینیا|حسینینیا، اقبال]]، [[زمزم هدایت (کتاب)|زمزم هدایت]]، ص ۶۲.</ref> | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[سیره پیامبر خاتم در اهمیت نشاط و سرگرمی چه بوده است؟ (پرسش)]] | * [[سیره پیامبر خاتم در اهمیت نشاط و سرگرمی چه بوده است؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} |