جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
بررسی '''[[تاریخ]] تحولات [[نظام سیاسی اسلام]]'''، یعنی [[سیر]] پیدایش، [[رشد]] و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تاکنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، [[حکومت اسلامی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[نظام خلافت]] و [[نظام امامت]]، بررسی نمود. | بررسی '''[[تاریخ]] تحولات [[نظام سیاسی اسلام]]'''، یعنی [[سیر]] پیدایش، [[رشد]] و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تاکنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، [[حکومت اسلامی]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[نظام خلافت]] و [[نظام امامت]]، بررسی نمود. | ||
[[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] فرصت پایهریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پیریزی شالودههای [[حکومت دینی]] در مدینه گردید عبارت بودند از: جلب [[همراهی]] و [[پذیرش مردم]]؛ برقراری [[وحدت اجتماعی]] در مدینه؛ ساخت [[مسجد]] به عنوان پایگاه اجتماعی [[مسلمانان]]؛ ریشهکنی [[تبعیض]]؛ استقرار [[نظامات]] [[اسلامی]]؛ مراعات امور مربوط به [[حاکم]] [[دینی]]؛ تلاش برای گسترش اسلام؛ [[دعوت]] [[پادشاهان]] و فرمانداران کشورهای دیگر به [[اسلام]]؛ [[جهاد]] و [[تدبیر]] [[جانشینی]]. | [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]] فرصت پایهریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پیریزی شالودههای [[حکومت دینی]] در مدینه گردید عبارت بودند از: جلب [[همراهی]] و [[پذیرش مردم]]؛ برقراری [[وحدت اجتماعی]] در مدینه؛ ساخت [[مسجد]] به عنوان پایگاه اجتماعی [[مسلمانان]]؛ ریشهکنی [[تبعیض]]؛ استقرار [[نظامات]] [[اسلامی]]؛ مراعات امور مربوط به [[حاکم]] [[دینی]]؛ تلاش برای گسترش اسلام؛ [[دعوت]] [[پادشاهان]] و فرمانداران کشورهای دیگر به [[اسلام]]؛ [[جهاد]] و [[تدبیر]] [[جانشینی]]. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
{{اصلی|نظام سیاسی خلافت مسلمین در فقه سیاسی|نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی}} | {{اصلی|نظام سیاسی خلافت مسلمین در فقه سیاسی|نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی}} | ||
بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، به این معناست که [[سیر]] پیدایش، [[رشد]] و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تاکنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، [[حکومت اسلامی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[نظام خلافت]] و [[نظام امامت]]، بررسی نمود. | بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، به این معناست که [[سیر]] پیدایش، [[رشد]] و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تاکنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، [[حکومت اسلامی]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[نظام خلافت]] و [[نظام امامت]]، بررسی نمود. | ||
== حکومت اسلامی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} == | == حکومت اسلامی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} == | ||
پیامبر اسلام، در [[زمان]] و مکانی به [[رسالت]] [[مبعوث]] شدند که از منحطترین دورانهای تاریخ [[بشر]] به حساب میآید. | پیامبر اسلام، در [[زمان]] و مکانی به [[رسالت]] [[مبعوث]] شدند که از منحطترین دورانهای تاریخ [[بشر]] به حساب میآید. | ||
امیرالمؤمنین علی{{ع}} این عصر را چنین توصیف میفرماید: “خداوند [[محمد]]{{صل}} را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند، [[بیم]] دهد و بر آنچه به او نازل میشد، [[امین]] بود و شما ای گروه [[عرب]] در آن دوران پیرو بدترین [[آیین]] بوده و در بدترین [[سرزمین]] سکونت داشتید. بین سنگهای [[خشن]] و مارهای گزنده استراحت میکردید. از آبهای تیره و لجن نوشیده و غذاهای خشن میخوردید. [[خون]] همدیگر را میریختید و از [[خویشاوندان]] دوری میکردید. بتهایی در میان شما [[علم]] شده بود و به [[گناهان]] تعلق پیدا کرده و بدانها خو گرفته بودید”<ref>فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>. | امیرالمؤمنین علی {{ع}} این عصر را چنین توصیف میفرماید: “خداوند [[محمد]] {{صل}} را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند، [[بیم]] دهد و بر آنچه به او نازل میشد، [[امین]] بود و شما ای گروه [[عرب]] در آن دوران پیرو بدترین [[آیین]] بوده و در بدترین [[سرزمین]] سکونت داشتید. بین سنگهای [[خشن]] و مارهای گزنده استراحت میکردید. از آبهای تیره و لجن نوشیده و غذاهای خشن میخوردید. [[خون]] همدیگر را میریختید و از [[خویشاوندان]] دوری میکردید. بتهایی در میان شما [[علم]] شده بود و به [[گناهان]] تعلق پیدا کرده و بدانها خو گرفته بودید”<ref>فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>. | ||
[[رسالت پیامبر]] که با [[دعوت به توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بتپرستی]] آغاز گردید، با [[مقاومت]] قدرتهای [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] آن عصر مواجه شد، این کانونهای [[قدرت]] در [[اختیار]] دو جریان نیرومند قرار داشت؛ یکی، رؤسای [[قبایل]] که به طور موروثی [[فرمانروایی]] را برعهده داشتند و دیگری [[ثروتمندان]] که از راه [[تجارت]] و [[رباخواری]] به [[اموال]] فراوانی رسیده بودند. این دو گروه با اینکه از نظر ساختمان [[اجتماعی]] دارای تفاوت بسیار بودند؛ اما از آنجا که [[منافع]] آنها به هم گره خورده بود، با [[پشتیبانی]] هم، [[نظام]] طبقاتی و منحط و ظالمانهای پدید آورده بودند. نظامی آن چنان سخت و [[متعصب]] و پایبند به [[سنتها]] که حتی با [[شناختی]] که از [[صداقت]]، [[امانت]] و [[زندگی پاک]] [[پیامبر]]، داشتند، با گذشت سیزده سال از [[آغاز بعثت]]، تنها جمع اندکی به [[اسلام]] گرویده و حاضر شدند به [[روابط]] [[جاهلی]] و سنتهای قبیلهای گذشته، پشت کنند. [[ایمان]] آورندگان نخستین، کمتر از [[قریش]] و عمدتاً از میان طبقات پایین و از بردگان و [[جوانان]] بودند؛ بنابراین [[خداوند]] نیز از پیامبرش میخواهد که مراقب افراد [[ضعیف]]، که به او ایمان آوردهاند، باشد و خطاب به او میفرماید: “کسانی را که هر [[صبح و شام]] [[پروردگار]] خود را میخوانند و طالب [[خشنودی]] او هستند از خود مران، نه چیزی از حساب آنها بر عهده تو و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان است. اگر آنها را طرد کنی، در زمره [[ستمکاران]] خواهی بود”<ref>انعام، آیه ۵۲.</ref>. | [[رسالت پیامبر]] که با [[دعوت به توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بتپرستی]] آغاز گردید، با [[مقاومت]] قدرتهای [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] آن عصر مواجه شد، این کانونهای [[قدرت]] در [[اختیار]] دو جریان نیرومند قرار داشت؛ یکی، رؤسای [[قبایل]] که به طور موروثی [[فرمانروایی]] را برعهده داشتند و دیگری [[ثروتمندان]] که از راه [[تجارت]] و [[رباخواری]] به [[اموال]] فراوانی رسیده بودند. این دو گروه با اینکه از نظر ساختمان [[اجتماعی]] دارای تفاوت بسیار بودند؛ اما از آنجا که [[منافع]] آنها به هم گره خورده بود، با [[پشتیبانی]] هم، [[نظام]] طبقاتی و منحط و ظالمانهای پدید آورده بودند. نظامی آن چنان سخت و [[متعصب]] و پایبند به [[سنتها]] که حتی با [[شناختی]] که از [[صداقت]]، [[امانت]] و [[زندگی پاک]] [[پیامبر]]، داشتند، با گذشت سیزده سال از [[آغاز بعثت]]، تنها جمع اندکی به [[اسلام]] گرویده و حاضر شدند به [[روابط]] [[جاهلی]] و سنتهای قبیلهای گذشته، پشت کنند. [[ایمان]] آورندگان نخستین، کمتر از [[قریش]] و عمدتاً از میان طبقات پایین و از بردگان و [[جوانان]] بودند؛ بنابراین [[خداوند]] نیز از پیامبرش میخواهد که مراقب افراد [[ضعیف]]، که به او ایمان آوردهاند، باشد و خطاب به او میفرماید: “کسانی را که هر [[صبح و شام]] [[پروردگار]] خود را میخوانند و طالب [[خشنودی]] او هستند از خود مران، نه چیزی از حساب آنها بر عهده تو و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان است. اگر آنها را طرد کنی، در زمره [[ستمکاران]] خواهی بود”<ref>انعام، آیه ۵۲.</ref>. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در آغاز [[رسالت]]، [[تبلیغ]] و [[دعوت به اسلام]] در [[مکه]] به صورت پنهانی و سرّی انجام میشد<ref>سبحانی، آیتالله جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۴.</ref> تا آنکه با [[نزول]] آیاتی چون: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[دعوت علنی]] آغاز گردید و [[پیامبر گرامی]] تمامی [[همت]] و تلاش خویش را برای [[هدایت]] [[نزدیکان]] و [[خویشاوندان]] به کار بستند<ref>ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.</ref>. ولی وابستگیهای قبیلهای و [[منافع]] مادی، باعث شد که بسیاری از فامیلهای نزدیک [[پیامبر]] نیز از پذیرش [[دعوت]] [[امتناع]] کنند<ref>ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.</ref>. | در آغاز [[رسالت]]، [[تبلیغ]] و [[دعوت به اسلام]] در [[مکه]] به صورت پنهانی و سرّی انجام میشد<ref>سبحانی، آیتالله جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۴.</ref> تا آنکه با [[نزول]] آیاتی چون: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[دعوت علنی]] آغاز گردید و [[پیامبر گرامی]] تمامی [[همت]] و تلاش خویش را برای [[هدایت]] [[نزدیکان]] و [[خویشاوندان]] به کار بستند<ref>ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.</ref>. ولی وابستگیهای قبیلهای و [[منافع]] مادی، باعث شد که بسیاری از فامیلهای نزدیک [[پیامبر]] نیز از پذیرش [[دعوت]] [[امتناع]] کنند<ref>ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.</ref>. | ||
علنی شدن دعوت، واکنشهای شدید قریش و فشارهای [[طاقت]] فرسایی؛ چون: [[شکنجه]] و [[کشتار]] [[یاران]]، [[اخراج]] از [[شهر]]، [[محاصره اقتصادی]] و [[انزوای سیاسی]] را برای پیامبر و یاران وی به همراه داشت. سختگیریهای قریش نسبت به پیامبر و [[مسلمانان]] باعث شد که [[رسول خدا]] “مهاجرت” از مکه را مطرح نمایند تا [[جان]] و [[ایمان مسلمانان]] از دسترس قریش و [[آزار]] و [[اذیت]] آنان در [[امان]] باشد؛ بنابراین دستهای از مسلمانان در [[سال پنجم بعثت]] و گروه دیگری پس از آن، به [[سرپرستی]] [[جعفر بن ابیطالب]]، رهسپار [[کشور]] [[حبشه]] گردیدند. [[انتخاب]] حبشه، پیشنهاد رسول خدا{{صل}} بود. آن حضرت در [[وصف]] [[نجاشی]]، [[پادشاه]] حبشه، فرمود: “در آنجا [[پادشاهی]] است که نزد وی بر کسی [[ستم]] نمیرود و آنجا، [[سرزمین]] [[راستی]] است”<ref>کامل ابن اثیر، ص۸۳؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۲۹.</ref>. | علنی شدن دعوت، واکنشهای شدید قریش و فشارهای [[طاقت]] فرسایی؛ چون: [[شکنجه]] و [[کشتار]] [[یاران]]، [[اخراج]] از [[شهر]]، [[محاصره اقتصادی]] و [[انزوای سیاسی]] را برای پیامبر و یاران وی به همراه داشت. سختگیریهای قریش نسبت به پیامبر و [[مسلمانان]] باعث شد که [[رسول خدا]] “مهاجرت” از مکه را مطرح نمایند تا [[جان]] و [[ایمان مسلمانان]] از دسترس قریش و [[آزار]] و [[اذیت]] آنان در [[امان]] باشد؛ بنابراین دستهای از مسلمانان در [[سال پنجم بعثت]] و گروه دیگری پس از آن، به [[سرپرستی]] [[جعفر بن ابیطالب]]، رهسپار [[کشور]] [[حبشه]] گردیدند. [[انتخاب]] حبشه، پیشنهاد رسول خدا {{صل}} بود. آن حضرت در [[وصف]] [[نجاشی]]، [[پادشاه]] حبشه، فرمود: “در آنجا [[پادشاهی]] است که نزد وی بر کسی [[ستم]] نمیرود و آنجا، [[سرزمین]] [[راستی]] است”<ref>کامل ابن اثیر، ص۸۳؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۲۹.</ref>. | ||
در نوبت دوم، [[مهاجرین]] بیش از ۸۲ نفر بودند و تلاش [[نمایندگان]] [[قریش]] نزد [[نجاشی]] برای بازگرداندن آنان نتیجه معکوس داد. [[مسلمانان]] اجازه یافتند در [[سرزمین حبشه]] آزادانه [[زندگی]] کنند و آیینهای مذهبی خود را به جای آورند<ref>کامل ابن اثیر، ص۸۷-۸۹.</ref>. این حادثه، نشان داد که [[رسول خدا]] [[توانایی]] [[خروج]] از بنبست، را داشته و از این طریق توانسته، [[بحران]] اوجگیری فشار و [[شدت عمل]] [[مشرکین]] را به نفع [[مسلمین]] حل نماید. مضافاً بر اینکه درس آموزی بزرگی برای [[تاریخ اسلام]] به شمار میرود که مسلمانان نباید خود را پایبند [[خاک]] و آبی خاص بدانند و اگر محیطی مسلمین را [[تحمل]] نمیکرد و مانع [[پیشرفت]] و [[حیات]] [[اسلامی]] بود، لازم است که آن دیار را ترک گفته، سرزمین مناسب و مساعدی را برای اقامت [[انتخاب]] نمایند. [[هجرت به حبشه]] آزمونی بود که ثمرات [[نیک]] آن، [[تصمیم]] [[هجرت به مدینه]] را آسانتر نمود. | در نوبت دوم، [[مهاجرین]] بیش از ۸۲ نفر بودند و تلاش [[نمایندگان]] [[قریش]] نزد [[نجاشی]] برای بازگرداندن آنان نتیجه معکوس داد. [[مسلمانان]] اجازه یافتند در [[سرزمین حبشه]] آزادانه [[زندگی]] کنند و آیینهای مذهبی خود را به جای آورند<ref>کامل ابن اثیر، ص۸۷-۸۹.</ref>. این حادثه، نشان داد که [[رسول خدا]] [[توانایی]] [[خروج]] از بنبست، را داشته و از این طریق توانسته، [[بحران]] اوجگیری فشار و [[شدت عمل]] [[مشرکین]] را به نفع [[مسلمین]] حل نماید. مضافاً بر اینکه درس آموزی بزرگی برای [[تاریخ اسلام]] به شمار میرود که مسلمانان نباید خود را پایبند [[خاک]] و آبی خاص بدانند و اگر محیطی مسلمین را [[تحمل]] نمیکرد و مانع [[پیشرفت]] و [[حیات]] [[اسلامی]] بود، لازم است که آن دیار را ترک گفته، سرزمین مناسب و مساعدی را برای اقامت [[انتخاب]] نمایند. [[هجرت به حبشه]] آزمونی بود که ثمرات [[نیک]] آن، [[تصمیم]] [[هجرت به مدینه]] را آسانتر نمود. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=== جلب [[همراهی]] و [[پذیرش مردم]] === | === جلب [[همراهی]] و [[پذیرش مردم]] === | ||
وقتی رسول خدا{{صل}} به مدینه [[هجرت]] نمودند، برای ایشان [[اطمینان]] حاصل شد که واقعاً [[یاران]] [[وفادار]] و آماده پیکاری، وی را در مصاف با دشمنانش یاری خواهند رساند. در [[بیعت عقبه دوم]] که جمعی از مردان و [[زنان]] یثرب [[متعهد]] شدند آن حضرت را [[تبعیت]] نموده، با دشمنان وی [[پیکار]] نمایند و تا پای جان از پیامبر [[دفاع]] کنند<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱.</ref>، بخش عمدهای از این زمینه را فراهم نمود<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.</ref>. | وقتی رسول خدا {{صل}} به مدینه [[هجرت]] نمودند، برای ایشان [[اطمینان]] حاصل شد که واقعاً [[یاران]] [[وفادار]] و آماده پیکاری، وی را در مصاف با دشمنانش یاری خواهند رساند. در [[بیعت عقبه دوم]] که جمعی از مردان و [[زنان]] یثرب [[متعهد]] شدند آن حضرت را [[تبعیت]] نموده، با دشمنان وی [[پیکار]] نمایند و تا پای جان از پیامبر [[دفاع]] کنند<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱.</ref>، بخش عمدهای از این زمینه را فراهم نمود<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۲.</ref>. | ||
=== برقراری [[وحدت اجتماعی]] در مدینه === | === برقراری [[وحدت اجتماعی]] در مدینه === | ||
[[جامعه]] نوپای مدینه، با وجود [[دشمن]] سرسختی، چون [[قریش]] بیش از هر چیز به [[سازماندهی]] و [[انسجام]]، [[نیازمند]] بود؛ بنابراین “نگاه به درون” و برقراری [[وحدت در جامعه]] مدینه را، میتوان [[خط مشی]] کلی و [[استراتژی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در سالهای نخست هجرت دانست. | [[جامعه]] نوپای مدینه، با وجود [[دشمن]] سرسختی، چون [[قریش]] بیش از هر چیز به [[سازماندهی]] و [[انسجام]]، [[نیازمند]] بود؛ بنابراین “نگاه به درون” و برقراری [[وحدت در جامعه]] مدینه را، میتوان [[خط مشی]] کلی و [[استراتژی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در سالهای نخست هجرت دانست. | ||
یکی از اقداماتی که در این مسیر صورت گرفت، پیوند “اخوت” بین [[مؤمنین]] [[مهاجر]] و [[انصار]] بود که در راه [[حق]] یکدیگر را [[یاری]] دهند و پس از [[مرگ]] از یکدیگر [[ارث]] ببرند. اینان نود یا صد نفر بودند نیمی از [[مهاجران]] و نیمی از انصار، [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان فرمود: {{متن حدیث|تَآخَوْا فِي اللهِ أَخَوَيْنِ أَخَوَيْنِ}}؛ در [[راه خدا]]، دو نفر دو نفر با هم [[برادری]] کنید. سپس، دست [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|هذا أَخِي}} این [[برادر]] من است<ref>رهنما، زینالعابدین، پیامبر، ص۵۳۵ – ۵۴۰؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۳۸۲ -۳۸۷.</ref>. [[حکم]] توارث ناشی از [[عقد اخوت]] با [[نزول آیه]]: {{متن قرآن|وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ}}<ref>«و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، بعد از [[جنگ بدر]] [[منسوخ]] گردید. | یکی از اقداماتی که در این مسیر صورت گرفت، پیوند “اخوت” بین [[مؤمنین]] [[مهاجر]] و [[انصار]] بود که در راه [[حق]] یکدیگر را [[یاری]] دهند و پس از [[مرگ]] از یکدیگر [[ارث]] ببرند. اینان نود یا صد نفر بودند نیمی از [[مهاجران]] و نیمی از انصار، [[رسول خدا]] {{صل}} به آنان فرمود: {{متن حدیث|تَآخَوْا فِي اللهِ أَخَوَيْنِ أَخَوَيْنِ}}؛ در [[راه خدا]]، دو نفر دو نفر با هم [[برادری]] کنید. سپس، دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|هذا أَخِي}} این [[برادر]] من است<ref>رهنما، زینالعابدین، پیامبر، ص۵۳۵ – ۵۴۰؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۳۸۲ -۳۸۷.</ref>. [[حکم]] توارث ناشی از [[عقد اخوت]] با [[نزول آیه]]: {{متن قرآن|وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ}}<ref>«و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، بعد از [[جنگ بدر]] [[منسوخ]] گردید. | ||
[[اقدام]] بعدی، [[تغییر]] ساختار قبیلگی بود؛ البته هر چند تعرض آشکار و مستقیم به ساخت [[قبیله]] صورت نگرفت؛ اما [[پیمان]] عمومی [[مدینه]] که در آن مرزهای [[اعتقادی]] وسیعتری فراروی [[قبایل]] قرار گرفت و [[حقوق اجتماعی]] تعریف شده در آن، به طور کلی [[مخالف]] با [[حقوق]] پذیرفته شده میان قبایل بود، [[زمینهساز]] [[تحول]] اساسی در بافت [[زندگی]] قبیلگی گردید؛ همچنین مکانیزم [[حل اختلافات]]، متفاوت و [[متعارض]] با [[نظام]] قبیلهای، به [[خدا]] و [[رسول]] او سپرده شد. | [[اقدام]] بعدی، [[تغییر]] ساختار قبیلگی بود؛ البته هر چند تعرض آشکار و مستقیم به ساخت [[قبیله]] صورت نگرفت؛ اما [[پیمان]] عمومی [[مدینه]] که در آن مرزهای [[اعتقادی]] وسیعتری فراروی [[قبایل]] قرار گرفت و [[حقوق اجتماعی]] تعریف شده در آن، به طور کلی [[مخالف]] با [[حقوق]] پذیرفته شده میان قبایل بود، [[زمینهساز]] [[تحول]] اساسی در بافت [[زندگی]] قبیلگی گردید؛ همچنین مکانیزم [[حل اختلافات]]، متفاوت و [[متعارض]] با [[نظام]] قبیلهای، به [[خدا]] و [[رسول]] او سپرده شد. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
# [[مسلمانان]] و یهودیان، مانند یک [[ملت]] در مدینه زندگی میکنند. | # [[مسلمانان]] و یهودیان، مانند یک [[ملت]] در مدینه زندگی میکنند. | ||
# مسلمانان و یهودیان در انجام [[مراسم دینی]] خود [[آزاد]] خواهند بود. | # مسلمانان و یهودیان در انجام [[مراسم دینی]] خود [[آزاد]] خواهند بود. | ||
#در موقع پیشامد [[جنگ]]، هر کدام از این دو، دیگری را در صورتی که [[متجاوز]] نباشد، علیه [[دشمن]] کمک خواهد کرد. | # در موقع پیشامد [[جنگ]]، هر کدام از این دو، دیگری را در صورتی که [[متجاوز]] نباشد، علیه [[دشمن]] کمک خواهد کرد. | ||
#هرگاه [[مدینه]] مورد [[حمله]] و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در [[دفاع]] از آن تشریک مساعی خواهند کرد. | # هرگاه [[مدینه]] مورد [[حمله]] و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در [[دفاع]] از آن تشریک مساعی خواهند کرد. | ||
# [[قرارداد صلح]] با دشمن، با [[مشورت]] هر دو به انجام خواهد رسید. | # [[قرارداد صلح]] با دشمن، با [[مشورت]] هر دو به انجام خواهد رسید. | ||
#چون مدینه [[شهر]] مقدسی؛ است از هر دو [[ناحیه]] مورد [[احترام]] و هر نوع [[خونریزی]] در آن [[حرام]] خواهد بود. | # چون مدینه [[شهر]] مقدسی؛ است از هر دو [[ناحیه]] مورد [[احترام]] و هر نوع [[خونریزی]] در آن [[حرام]] خواهد بود. | ||
#در موقع بروز [[اختلاف]] و [[نزاع]]، آخرین داور برای [[رفع اختلاف]] [[رسول خدا]] خواهد بود. | # در موقع بروز [[اختلاف]] و [[نزاع]]، آخرین داور برای [[رفع اختلاف]] [[رسول خدا]] خواهد بود. | ||
#امضاکنندگان این [[پیمان]] با همدیگر به [[خیرخواهی]] و [[نیکوکاری]] [[رفتار]] خواهند کرد<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۳۴.</ref>. | # امضاکنندگان این [[پیمان]] با همدیگر به [[خیرخواهی]] و [[نیکوکاری]] [[رفتار]] خواهند کرد<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۳۴.</ref>. | ||
بنابراین، با تدبیر رسول خدا {{صل}} زمینههای اختلاف و نزاع از [[جامعه]] نوبنیاد مدینه برچیده شد و پایههای [[دولت اسلامی]] به [[رهبری]] رسول خدا{{صل}} [[استوار]] گردید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۲.</ref>. | بنابراین، با تدبیر رسول خدا {{صل}} زمینههای اختلاف و نزاع از [[جامعه]] نوبنیاد مدینه برچیده شد و پایههای [[دولت اسلامی]] به [[رهبری]] رسول خدا {{صل}} [[استوار]] گردید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۲.</ref>. | ||
=== [[مسجد]]، پایگاه اجتماعی [[مسلمانان]] === | === [[مسجد]]، پایگاه اجتماعی [[مسلمانان]] === | ||
[[پیامبر خدا]]{{صل}} در ابتدای ورود به مدینه، زمینی را در مقابل [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] خریداری نموده و در آن مسجدی بنا نمودند<ref>کامل، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. مسجد علاوه بر مکانی برای [[عبادت]] و [[پیوند با خدا]] و برقراری [[نمازهای جمعه]] و جماعات به مثابه پایگاه [[حکومتی]] نیز به شمار میرفت؛ چنانچه مسجد در آغاز، “دارالحکومه”، “مدرسه” و حتی [[محل]] [[غنایم]] و مالیاتی بود که جمع شده و در آنجا نگهداری میشد و نخستین [[زندان]] [[دولت]] جدید نیز، در گوشهای از مسجد بود<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا{{صل}}، ص۴۴.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۴.</ref> | [[پیامبر خدا]] {{صل}} در ابتدای ورود به مدینه، زمینی را در مقابل [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] خریداری نموده و در آن مسجدی بنا نمودند<ref>کامل، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. مسجد علاوه بر مکانی برای [[عبادت]] و [[پیوند با خدا]] و برقراری [[نمازهای جمعه]] و جماعات به مثابه پایگاه [[حکومتی]] نیز به شمار میرفت؛ چنانچه مسجد در آغاز، “دارالحکومه”، “مدرسه” و حتی [[محل]] [[غنایم]] و مالیاتی بود که جمع شده و در آنجا نگهداری میشد و نخستین [[زندان]] [[دولت]] جدید نیز، در گوشهای از مسجد بود<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا {{صل}}، ص۴۴.</ref>.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸۴.</ref> | ||
=== ریشهکنی [[تبعیض]] === | === ریشهکنی [[تبعیض]] === | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
=== استقرار [[نظامات]] [[اسلامی]] === | === استقرار [[نظامات]] [[اسلامی]] === | ||
با تثبیت حکومت، رسول خدا{{صل}} به تدریج، برقراری ساز و کارهای متناسب با [[جامعه اسلامی]] و [[نظامهای سیاسی]] ـ اجتماعی لازم را در [[دستور]] کار خود قرار داد که از آن میان، میتوان به جمعآوری و صرف زکوه، [[قضاوت]] در حل مناقشات بین [[مردم]]، اعزام و [[نصب]] [[والی]] به مناطق و بلاد تابعه حکومت [[مدینه]]، سازماندهی [[نیروی نظامی]] و [[فرماندهی]] [[جنگها]] و سریّهها اشاره نمود. | با تثبیت حکومت، رسول خدا {{صل}} به تدریج، برقراری ساز و کارهای متناسب با [[جامعه اسلامی]] و [[نظامهای سیاسی]] ـ اجتماعی لازم را در [[دستور]] کار خود قرار داد که از آن میان، میتوان به جمعآوری و صرف زکوه، [[قضاوت]] در حل مناقشات بین [[مردم]]، اعزام و [[نصب]] [[والی]] به مناطق و بلاد تابعه حکومت [[مدینه]]، سازماندهی [[نیروی نظامی]] و [[فرماندهی]] [[جنگها]] و سریّهها اشاره نمود. | ||
[[سیستم]] [[حکومتی]] جدید، توجه خاصی به [[قدرت]] عالی مرکزی داشت و [[حاکمیت]] بر جامعه اسلامی را از آن [[خدا]] میدانست و [[پیامبر]] به عنوان فرستاده و [[حامل وحی]] و اجراکننده [[فرمان الهی]]، [[ولایت]] [[عینی]] جامعه را از طرف [[خداوند]] بر عهده داشت. | [[سیستم]] [[حکومتی]] جدید، توجه خاصی به [[قدرت]] عالی مرکزی داشت و [[حاکمیت]] بر جامعه اسلامی را از آن [[خدا]] میدانست و [[پیامبر]] به عنوان فرستاده و [[حامل وحی]] و اجراکننده [[فرمان الهی]]، [[ولایت]] [[عینی]] جامعه را از طرف [[خداوند]] بر عهده داشت. | ||
قضاوت در [[اختیار]] رسول خدا{{صل}} بود و ایشان، [[نزاع]] و نابهسامانیهایی را که [[امنیت جامعه]] را [[تهدید]] میکرد، برطرف مینمود. [[داوری]] رسول خدا، تنها شامل [[مسلمانان]]<ref>رجوع کنید به: تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۶۲ - ۶۳.</ref> نبود؛ بلکه [[یهودیان]] [[مدینه]]، [[مشرکان قریش]] و [[مردم]] یثرب را که از ایشان [[تبعیت]] کردهاند، نیز شامل میشد<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۲۳۲؛ غراوی، محمد، سازمان حکومتی در صدر اسلام، با ترجمه سید حسین اسلامی، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۴، ص۱۲۶.</ref>. | قضاوت در [[اختیار]] رسول خدا {{صل}} بود و ایشان، [[نزاع]] و نابهسامانیهایی را که [[امنیت جامعه]] را [[تهدید]] میکرد، برطرف مینمود. [[داوری]] رسول خدا، تنها شامل [[مسلمانان]]<ref>رجوع کنید به: تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۶۲ - ۶۳.</ref> نبود؛ بلکه [[یهودیان]] [[مدینه]]، [[مشرکان قریش]] و [[مردم]] یثرب را که از ایشان [[تبعیت]] کردهاند، نیز شامل میشد<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۳، ص۲۳۲؛ غراوی، محمد، سازمان حکومتی در صدر اسلام، با ترجمه سید حسین اسلامی، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۴، ص۱۲۶.</ref>. | ||
مهمتر از همه، شکلگیری [[دولت]] با عناصر اصلی آن، یعنی [[رهبری]]، [[امت]] و [[سرزمین]] است، در این دولت، رهبری با [[رسول خدا]]ست که مورد پذیرش همه گروهها و [[قبایل مدینه]] است؛ سرزمین این دولت در ابتدای کار، [[شهر]] یثرب یا مدینةالنبی و اطراف آن است و امت تنها اختصاص به [[مسلمانان]] مدینه ندارد؛ بلکه [[مهاجرین]]، [[انصار]] ([[اوس و خزرج]])، [[یهود]] هم [[پیمان]] اوس و خزرج ([[بنیالنجار]]، [[بنیالحارث]]، [[بنیساعده]]، [[بنیجشم]]، بنیالاوس و [[بنیثعلبه]]) یهود خارج مدینه و [[مشرکین]] داخل و خارج مدینه را نیز شامل میشود. چنانچه اهالی مدینه همه تحت عنوان [[امت واحده]] قرار میگیرند<ref>رجوع کنید به: المحامی احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۵.</ref> | مهمتر از همه، شکلگیری [[دولت]] با عناصر اصلی آن، یعنی [[رهبری]]، [[امت]] و [[سرزمین]] است، در این دولت، رهبری با [[رسول خدا]]ست که مورد پذیرش همه گروهها و [[قبایل مدینه]] است؛ سرزمین این دولت در ابتدای کار، [[شهر]] یثرب یا مدینةالنبی و اطراف آن است و امت تنها اختصاص به [[مسلمانان]] مدینه ندارد؛ بلکه [[مهاجرین]]، [[انصار]] ([[اوس و خزرج]])، [[یهود]] هم [[پیمان]] اوس و خزرج ([[بنیالنجار]]، [[بنیالحارث]]، [[بنیساعده]]، [[بنیجشم]]، بنیالاوس و [[بنیثعلبه]]) یهود خارج مدینه و [[مشرکین]] داخل و خارج مدینه را نیز شامل میشود. چنانچه اهالی مدینه همه تحت عنوان [[امت واحده]] قرار میگیرند<ref>رجوع کنید به: المحامی احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۵.</ref> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
از جمله اموری که آن حضرت با رعایت آنها معیارهای مطلوب [[رهبری اسلامی]] را ارائه نمودهاند؛ عبارتاند از: | از جمله اموری که آن حضرت با رعایت آنها معیارهای مطلوب [[رهبری اسلامی]] را ارائه نمودهاند؛ عبارتاند از: | ||
# [[عدالت]]: عدالت، [[ملکه نفسانی]] است که در پرتو آن، [[انسان]] از مسیر [[طاعت]] [[خداوند]] گامی پس و پیش نمیگذارد. در مفهوم [[اجتماعی]]، رعایت جایگاه [[واقعی]] امور و مناسبات اجتماعی و انطباق با [[اراده حق تعالی]] و [[قوانین]] منتسب به او، از ملاکهای [[برقراری عدالت]] هستند. رسول خدا{{صل}} در رأس [[حکومت اسلامی]]، عالیترین مراتب عدالت را در حوزه اجتماعی به [[اجرا]] درآوردند. نمونههایی از عدالت و [[عدالتخواهی]] [[پیامبر]] عظیمالشأن؛ عبارتاند از: [[اجرای حد]] [[شرعی]] بر [[زن]] مخزومیه با اینکه از [[قبیله]] پرنفوذی بود. همچنین [[آمادگی]] آن حضرت برای [[قصاص]] در روزهای پایانی [[عمر]]<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۵۱ - ۵۲.</ref> و رعایت [[عدالت]] در تقسیم [[غنایم]] از نمونههای روشن آن است. | # [[عدالت]]: عدالت، [[ملکه نفسانی]] است که در پرتو آن، [[انسان]] از مسیر [[طاعت]] [[خداوند]] گامی پس و پیش نمیگذارد. در مفهوم [[اجتماعی]]، رعایت جایگاه [[واقعی]] امور و مناسبات اجتماعی و انطباق با [[اراده حق تعالی]] و [[قوانین]] منتسب به او، از ملاکهای [[برقراری عدالت]] هستند. رسول خدا {{صل}} در رأس [[حکومت اسلامی]]، عالیترین مراتب عدالت را در حوزه اجتماعی به [[اجرا]] درآوردند. نمونههایی از عدالت و [[عدالتخواهی]] [[پیامبر]] عظیمالشأن؛ عبارتاند از: [[اجرای حد]] [[شرعی]] بر [[زن]] مخزومیه با اینکه از [[قبیله]] پرنفوذی بود. همچنین [[آمادگی]] آن حضرت برای [[قصاص]] در روزهای پایانی [[عمر]]<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۵۱ - ۵۲.</ref> و رعایت [[عدالت]] در تقسیم [[غنایم]] از نمونههای روشن آن است. | ||
#مردمی بودن: بررسی [[تاریخ]] [[حیات]] [[پیامبر اسلام]] نشان میدهد که وی بیش از هر کس با خصوصیات [[روحی]]، [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] آشنا بوده است و به همین علت آن حضرت، میتوانست با هر کس به اندازه ظرفیت [[فکری]] و روحی او سخن گفته و با او برخورد نماید. مضافاً بر اینکه [[اسلام]] [[دینی]] است برای همه مردم و [[رهبر]] آن نمیتواند جدای از مردم و [[بیگانه]] از مسایل و [[مشکلات]] آنها [[زندگی]] کند؛ از همینرو [[رسول گرامی اسلام]] با مردم زندگی میکرد و از نظر معیشتی در حد ضعیفترین و فقیرترین آنها از [[مواهب مادی]] بهرهمند بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۱؛ حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص۲۴.</ref>. | # مردمی بودن: بررسی [[تاریخ]] [[حیات]] [[پیامبر اسلام]] نشان میدهد که وی بیش از هر کس با خصوصیات [[روحی]]، [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] آشنا بوده است و به همین علت آن حضرت، میتوانست با هر کس به اندازه ظرفیت [[فکری]] و روحی او سخن گفته و با او برخورد نماید. مضافاً بر اینکه [[اسلام]] [[دینی]] است برای همه مردم و [[رهبر]] آن نمیتواند جدای از مردم و [[بیگانه]] از مسایل و [[مشکلات]] آنها [[زندگی]] کند؛ از همینرو [[رسول گرامی اسلام]] با مردم زندگی میکرد و از نظر معیشتی در حد ضعیفترین و فقیرترین آنها از [[مواهب مادی]] بهرهمند بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹-۳۷۱؛ حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص۲۴.</ref>. | ||
#جاذبههای اخلاقی: یکی از رموز [[موفقیت]] پیامبر اسلام، [[خلق و خوی]] کریمانه آن حضرت، به ویژه [[حلم]] و [[بردباری]] و [[نرمش]] آن بزرگوار در برخورد با [[اعراب]] تندخوی [[عصر جاهلیت]] بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹.</ref> که نقش مهمی در جذب و [[سازماندهی]] آنان برای تشکیل نخستین هسته [[حکومت اسلامی]] داشت. بیشک اگر این [[جاذبه]] در [[پیامبر]] نبود، مردم وی را تنها میگذاشتند. [[خداوند متعال]] برای تقویت هرچه بیشتر این جاذبه، به پیامبرش توصیه میکند که خطاهای [[امت]] را با دیده [[عفو]] و اغماض بنگرد و در [[کارها]] با آنان [[مشورت]] نماید؛ چناچه در [[قرآن]] میخوانیم: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. پیامبر اسلام در این زمینه چنان به کمال رسید که [[خدای متعال]] او را مورد [[ستایش]] قرار داد و فرمود: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[اخلاق]] نیکوی [[رسول خدا]]{{صل}} سبب شده بود که آن حضرت به شدت مورد علاقه [[مردم]] قرار گرفته و [[محبت]] و [[عشق]] او در عمق [[جان]] و [[وجدان]] مردم [[نفوذ]] کند؛ از همین رو [[دشمنان]]، او را متهم به [[جادوگری]] میکردند<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۶۸.</ref>. | # جاذبههای اخلاقی: یکی از رموز [[موفقیت]] پیامبر اسلام، [[خلق و خوی]] کریمانه آن حضرت، به ویژه [[حلم]] و [[بردباری]] و [[نرمش]] آن بزرگوار در برخورد با [[اعراب]] تندخوی [[عصر جاهلیت]] بود<ref>تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۳۶۹.</ref> که نقش مهمی در جذب و [[سازماندهی]] آنان برای تشکیل نخستین هسته [[حکومت اسلامی]] داشت. بیشک اگر این [[جاذبه]] در [[پیامبر]] نبود، مردم وی را تنها میگذاشتند. [[خداوند متعال]] برای تقویت هرچه بیشتر این جاذبه، به پیامبرش توصیه میکند که خطاهای [[امت]] را با دیده [[عفو]] و اغماض بنگرد و در [[کارها]] با آنان [[مشورت]] نماید؛ چناچه در [[قرآن]] میخوانیم: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. پیامبر اسلام در این زمینه چنان به کمال رسید که [[خدای متعال]] او را مورد [[ستایش]] قرار داد و فرمود: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[اخلاق]] نیکوی [[رسول خدا]] {{صل}} سبب شده بود که آن حضرت به شدت مورد علاقه [[مردم]] قرار گرفته و [[محبت]] و [[عشق]] او در عمق [[جان]] و [[وجدان]] مردم [[نفوذ]] کند؛ از همین رو [[دشمنان]]، او را متهم به [[جادوگری]] میکردند<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۶۸.</ref>. | ||
#پیشگامی در عمل: در الگوی [[رهبری اسلامی]]، [[شایستهترین]] فرد برای [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]]، کسی است که در انجام [[خوبیها]] و عمل به [[ارزشها]] و اموری که همگان را بدان توصیه میکند، خود پیش قدم باشد، رسول خدا{{صل}} همانطور که در اخلاق سرآمد [[بشریت]] بود، در عمل به [[شعارها]] و توصیهها نیز از دیگران گوی [[سبقت]] را میربود؛ چنانچه اگر [[شعار]] [[توحید]] میداد، خود نخستین [[موحد]] بود و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، جز [[خدا]] تکیهگاهی نمیشناخت و اگر مردم را به [[عبادت]] و [[شب زندهداری]] [[دعوت]] مینمود، خود بیش از همه به عبادت میپرداخت و همین طور اگر به [[عدالت]] توصیه میفرمود، بیش و پیش از دیگران عدالت را درباره خود و [[نزدیکان]] خویش [[اجرا]] میکرد و آنگاه که شعار [[حمایت از مستضعفان]] میداد، خود همانند یک [[مستضعف]] [[زندگی]] میکرد<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۷۴.</ref>. تا آنجا که [[امام باقر]]{{ع}} [[سوگند]] یاد میکند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} از [[زمان]] [[بعثت]] تا پایان زندگی، سه [[روز]] متوالی از نان گندم [[سیر]] نشد<ref>کافی، ج۸، ص۱۰۰.</ref>. | # پیشگامی در عمل: در الگوی [[رهبری اسلامی]]، [[شایستهترین]] فرد برای [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]]، کسی است که در انجام [[خوبیها]] و عمل به [[ارزشها]] و اموری که همگان را بدان توصیه میکند، خود پیش قدم باشد، رسول خدا {{صل}} همانطور که در اخلاق سرآمد [[بشریت]] بود، در عمل به [[شعارها]] و توصیهها نیز از دیگران گوی [[سبقت]] را میربود؛ چنانچه اگر [[شعار]] [[توحید]] میداد، خود نخستین [[موحد]] بود و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، جز [[خدا]] تکیهگاهی نمیشناخت و اگر مردم را به [[عبادت]] و [[شب زندهداری]] [[دعوت]] مینمود، خود بیش از همه به عبادت میپرداخت و همین طور اگر به [[عدالت]] توصیه میفرمود، بیش و پیش از دیگران عدالت را درباره خود و [[نزدیکان]] خویش [[اجرا]] میکرد و آنگاه که شعار [[حمایت از مستضعفان]] میداد، خود همانند یک [[مستضعف]] [[زندگی]] میکرد<ref>محمدی ری شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۲۷۴.</ref>. تا آنجا که [[امام باقر]] {{ع}} [[سوگند]] یاد میکند که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از [[زمان]] [[بعثت]] تا پایان زندگی، سه [[روز]] متوالی از نان گندم [[سیر]] نشد<ref>کافی، ج۸، ص۱۰۰.</ref>. | ||
# [[استقامت]] و [[پایمردی]]: [[رسول گرامی اسلام]] که [[رهبری]] بشریت را به سوی کمال مطلوب، [[سعادت]] و [[تکامل]] مادی و [[معنوی]]، [[هدف]] خود قرار داده است، خود بیش و پیش از دیگران به هدفش [[ایمان]] دارد و حاضر است در راه تحقق آن، تمامی [[سختیها]] را [[تحمل]] نماید<ref>رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۵۸.</ref>. [[خداوند متعال]] در [[سوره احقاف]]، به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} توصیه میکند که در برخورد با [[مشکلات]]، همچون سایر [[انبیای بزرگ]] [[الهی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] پیشه نماید؛ چنانچه فرموده است: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>. همچنین در [[سوره هود]] میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>. | # [[استقامت]] و [[پایمردی]]: [[رسول گرامی اسلام]] که [[رهبری]] بشریت را به سوی کمال مطلوب، [[سعادت]] و [[تکامل]] مادی و [[معنوی]]، [[هدف]] خود قرار داده است، خود بیش و پیش از دیگران به هدفش [[ایمان]] دارد و حاضر است در راه تحقق آن، تمامی [[سختیها]] را [[تحمل]] نماید<ref>رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۵۸.</ref>. [[خداوند متعال]] در [[سوره احقاف]]، به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} توصیه میکند که در برخورد با [[مشکلات]]، همچون سایر [[انبیای بزرگ]] [[الهی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] پیشه نماید؛ چنانچه فرموده است: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>. همچنین در [[سوره هود]] میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>. | ||
استقامت [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها در مقابل تهاجمات [[دشمنان اسلام]] و [[توحید]] و [[پایداری]] در [[نبردها]] و مشکلات [[جامعه]] بود؛ بلکه با [[ایستادگی]] در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه [[شخصیت]] قدسی آن حضرت، [[صلابت]] و [[پایمردی]] بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را [[دروغگو]]، [[مجنون]] و شاعر خواندند<ref>برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر{{صل}}؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۶.</ref> | استقامت [[پیامبر]] {{صل}} نه تنها در مقابل تهاجمات [[دشمنان اسلام]] و [[توحید]] و [[پایداری]] در [[نبردها]] و مشکلات [[جامعه]] بود؛ بلکه با [[ایستادگی]] در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه [[شخصیت]] قدسی آن حضرت، [[صلابت]] و [[پایمردی]] بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را [[دروغگو]]، [[مجنون]] و شاعر خواندند<ref>برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر {{صل}}؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۶.</ref> | ||
=== تلاش برای گسترش اسلام === | === تلاش برای گسترش اسلام === | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
==== [[دعوت]] ==== | ==== [[دعوت]] ==== | ||
[[دعوت به اسلام]]؛ به معنای رساندن [[پیام]] و [[احکام الهی]] به کلیه افراد [[بشر]] و پیشنهاد پذیرش توحید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} و دیگر [[معتقدات]] بنیادین اسلام و [[پایبندی]] به آنهاست. اصل دعوت از اصول مسلم و [[منصوص]] [[دینی]] است که [[خدای متعال]] در [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. [[دعوت]] بر این پیش فرض [[استوار]] است که {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. [[اسلام]] نمیخواهد به [[زور]] عقایدی را که [[حق]] میداند [[تحمیل]] کند بلکه با [[تبیین]] حق و تمیز آن از [[باطل]] [[بشریت]] را به [[انتخاب]] آگاهانه اسلام فرا میخواند. در [[آیه]] ۱۰۸ [[سوره یوسف]] که بر این [[هدف]] تصریح دارد میخوانیم: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>. | [[دعوت به اسلام]]؛ به معنای رساندن [[پیام]] و [[احکام الهی]] به کلیه افراد [[بشر]] و پیشنهاد پذیرش توحید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]] {{صل}} و دیگر [[معتقدات]] بنیادین اسلام و [[پایبندی]] به آنهاست. اصل دعوت از اصول مسلم و [[منصوص]] [[دینی]] است که [[خدای متعال]] در [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. [[دعوت]] بر این پیش فرض [[استوار]] است که {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. [[اسلام]] نمیخواهد به [[زور]] عقایدی را که [[حق]] میداند [[تحمیل]] کند بلکه با [[تبیین]] حق و تمیز آن از [[باطل]] [[بشریت]] را به [[انتخاب]] آگاهانه اسلام فرا میخواند. در [[آیه]] ۱۰۸ [[سوره یوسف]] که بر این [[هدف]] تصریح دارد میخوانیم: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>. | ||
بنابراین، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ابلاغ]] [[پیامبری]] خود را با دعوت [[مردم]] به [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بتپرستی]] آغاز نمود و پس از گذشت دوران [[دعوت پنهانی]]، به شکل آشکار، [[پیام]] توحید و اسلام را به گوش مردم رساند. | بنابراین، [[رسول خدا]] {{صل}}، [[ابلاغ]] [[پیامبری]] خود را با دعوت [[مردم]] به [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بتپرستی]] آغاز نمود و پس از گذشت دوران [[دعوت پنهانی]]، به شکل آشکار، [[پیام]] توحید و اسلام را به گوش مردم رساند. | ||
اهمیت دعوت تا به آنجا بود که با [[دستور پیامبر]] اکرم{{صل}}، [[مسلمانان]]؛ قبل از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، حق [[جهاد]] با [[مشرکان]] را نداشتند<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱ ص۳۹۴.</ref>. | اهمیت دعوت تا به آنجا بود که با [[دستور پیامبر]] اکرم {{صل}}، [[مسلمانان]]؛ قبل از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، حق [[جهاد]] با [[مشرکان]] را نداشتند<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱ ص۳۹۴.</ref>. | ||
[[پیغمبر]]{{صل}} گذشته از دعوت [[خویشان]]، اهالی [[مکه]]، یثرب، [[طائف]] و قرای نزدیک، توسط سفیرانی پیام دعوت خویش را به سایر [[قبایل]] بزرگ و کوچک و سران کشورهای دیگر رساندند. مهمترین آن دعوتها عبارتاند از: دعوت از [[خسرو پرویز]] شاه ساسانی: طی نامهای که توسط [[عبدالله بن حذافه سهمی]] فرستاد از او به عنوان کسرای [[عظیم]] [[فارس]] یاد نمود و از او خواست تا به [[وحدانیت]] [[خداوند]] و نبوت آن حضرت، [[شهادت]] دهد؛ در غیر این صورت [[گناه]] [[مجوس]] بر عهده او خواهد بود. به [[نقلی]] کسری [[نامه]] را پاره کرد و به [[باذان]]، [[حاکم]] دست نشانده خود در [[یمن]] [[دستور]] داد تا [[پیامبر خدا]] را وادار به [[توبه]] نماید در غیر این صورت سر او را برای وی بفرستد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. | [[پیغمبر]] {{صل}} گذشته از دعوت [[خویشان]]، اهالی [[مکه]]، یثرب، [[طائف]] و قرای نزدیک، توسط سفیرانی پیام دعوت خویش را به سایر [[قبایل]] بزرگ و کوچک و سران کشورهای دیگر رساندند. مهمترین آن دعوتها عبارتاند از: دعوت از [[خسرو پرویز]] شاه ساسانی: طی نامهای که توسط [[عبدالله بن حذافه سهمی]] فرستاد از او به عنوان کسرای [[عظیم]] [[فارس]] یاد نمود و از او خواست تا به [[وحدانیت]] [[خداوند]] و نبوت آن حضرت، [[شهادت]] دهد؛ در غیر این صورت [[گناه]] [[مجوس]] بر عهده او خواهد بود. به [[نقلی]] کسری [[نامه]] را پاره کرد و به [[باذان]]، [[حاکم]] دست نشانده خود در [[یمن]] [[دستور]] داد تا [[پیامبر خدا]] را وادار به [[توبه]] نماید در غیر این صورت سر او را برای وی بفرستد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. | ||
نامه دیگر خطاب به مقوقس [[حاکم مصر]] بود که در آن وی را [[عظیم]] القبط خوانده و توسط [[حاطب بن ابی بلتعه]] ارسال شد. مقوقس با [[احترام]] فراوان نامه را خوانده و از [[حاطب]] استقبال کرد، نامهای به [[رسول خدا]]{{صل}} نوشت و به همراه دو [[کنیز]] برای آن حضرت فرستاد که یکی از آنها [[ماریه قبطیه]] است<ref>رجوع کنید به طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۰؛ فروغ ابدیت، ص۲۲۲ - ۲۲۶.</ref>. | نامه دیگر خطاب به مقوقس [[حاکم مصر]] بود که در آن وی را [[عظیم]] القبط خوانده و توسط [[حاطب بن ابی بلتعه]] ارسال شد. مقوقس با [[احترام]] فراوان نامه را خوانده و از [[حاطب]] استقبال کرد، نامهای به [[رسول خدا]] {{صل}} نوشت و به همراه دو [[کنیز]] برای آن حضرت فرستاد که یکی از آنها [[ماریه قبطیه]] است<ref>رجوع کنید به طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۰؛ فروغ ابدیت، ص۲۲۲ - ۲۲۶.</ref>. | ||
نامهای دیگر به [[قیصر روم]] هرقل نوشته شد که حامل نامه، شخصی به نام [[دحیة بن خلیفه کلبی]] است. برخورد هرقل به گونهای توصیف شده که گویی تنها از [[ترس]] از دست دادن [[پادشاهی]] خود، نخواسته [[اسلام]] را بپذیرد؛ هرچند که او، [[انتظار ظهور]] چنین [[پیامبری]] را داشته است؛ به هر حال، پاسخهای [[قیصر]] همراه با احترام و ارسال [[هدایا]] گزارش شده است<ref>سیره حلبی، ج۲، ص۲۷۷: کامل ابن اثیر، ج۲ ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۹.</ref>. | نامهای دیگر به [[قیصر روم]] هرقل نوشته شد که حامل نامه، شخصی به نام [[دحیة بن خلیفه کلبی]] است. برخورد هرقل به گونهای توصیف شده که گویی تنها از [[ترس]] از دست دادن [[پادشاهی]] خود، نخواسته [[اسلام]] را بپذیرد؛ هرچند که او، [[انتظار ظهور]] چنین [[پیامبری]] را داشته است؛ به هر حال، پاسخهای [[قیصر]] همراه با احترام و ارسال [[هدایا]] گزارش شده است<ref>سیره حلبی، ج۲، ص۲۷۷: کامل ابن اثیر، ج۲ ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۹.</ref>. | ||
[[نجاشی]]، حاکم [[حبشه]]، از دیگر مخاطبان رسول خدا{{صل}} است که توسط [[عمر بن امیه ضمری]] نامهای برای او فرستادند؛ اگرچه در مورد نامه به نجاشی، این تردید وجود دارد که آیا در همان سال [[هجرت]] [[مسلمانان]] به حبشه بوده، یا مربوط به پس از [[جنگ بدر]] و یا بعد از [[صلح حدیبیه]] است؛ در هر صورت نجاشی [[مسلمان]] شده، [[رفتار]] شایستهای با [[مهاجران]] مسلمان نشان داد و با ابراز علاقمندی به رسول خدا، هدایای زیادی برای آن حضرت ارسال نمود<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۹۲؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. | [[نجاشی]]، حاکم [[حبشه]]، از دیگر مخاطبان رسول خدا {{صل}} است که توسط [[عمر بن امیه ضمری]] نامهای برای او فرستادند؛ اگرچه در مورد نامه به نجاشی، این تردید وجود دارد که آیا در همان سال [[هجرت]] [[مسلمانان]] به حبشه بوده، یا مربوط به پس از [[جنگ بدر]] و یا بعد از [[صلح حدیبیه]] است؛ در هر صورت نجاشی [[مسلمان]] شده، [[رفتار]] شایستهای با [[مهاجران]] مسلمان نشان داد و با ابراز علاقمندی به رسول خدا، هدایای زیادی برای آن حضرت ارسال نمود<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۹۲؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. | ||
[[حارث بن ابی شمر]]، [[حاکم غسانی]] [[شام]] که از طرف قیصر روم بر [[دمشق]] و نواحی آن [[حکومت]] میکرد و [[محل]] استقرارش در جولان بود از دیگر پادشاهانی است که به [[اسلام]] [[دعوت]] شد و [[شجاع بن وهب]] [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} را به وی رساند؛ اما [[حارث]] از تعابیر به کار رفته در نامه، به شدت عصبانی شد و گفت با سپاهی به سوی او خواهد آمد؛ حتی اگر در [[یمن]] باشد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. | [[حارث بن ابی شمر]]، [[حاکم غسانی]] [[شام]] که از طرف قیصر روم بر [[دمشق]] و نواحی آن [[حکومت]] میکرد و [[محل]] استقرارش در جولان بود از دیگر پادشاهانی است که به [[اسلام]] [[دعوت]] شد و [[شجاع بن وهب]] [[نامه]] [[رسول خدا]] {{صل}} را به وی رساند؛ اما [[حارث]] از تعابیر به کار رفته در نامه، به شدت عصبانی شد و گفت با سپاهی به سوی او خواهد آمد؛ حتی اگر در [[یمن]] باشد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. | ||
[[پیامبر]]{{صل}} توسط [[سلیط بن عمرو]] به [[هوزة بن علی حنفی]] که بر یمامه [[حکومت]] میکرد، نامهای فرستاد و از او خواست تا با [[قبول اسلام]]، آنچه را تحت [[سلطه]] دارد [[حفظ]] کند؛ ولی او در مقابل ضمن نامهای نوشت که: [[عرب]] [[احترام]] فراوانی به من میگذارد، بهتر است مرا نیز در کار خود [[شریک]] گردانی تا از تو [[پیروی]] کنم<ref>الکامل، ج۲، ص۸۳؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. | [[پیامبر]] {{صل}} توسط [[سلیط بن عمرو]] به [[هوزة بن علی حنفی]] که بر یمامه [[حکومت]] میکرد، نامهای فرستاد و از او خواست تا با [[قبول اسلام]]، آنچه را تحت [[سلطه]] دارد [[حفظ]] کند؛ ولی او در مقابل ضمن نامهای نوشت که: [[عرب]] [[احترام]] فراوانی به من میگذارد، بهتر است مرا نیز در کار خود [[شریک]] گردانی تا از تو [[پیروی]] کنم<ref>الکامل، ج۲، ص۸۳؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. | ||
از دیگر کسانی که مخاطب رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند، [[منذر بن ساوی]] [[حاکم]] [[بحرین]] بود که در جواب رسول خدا{{صل}} نوشت: من نامه شما را برای [[مردم]] بحرین خواندم، برخی از آنها اسلام را [[دوست]] داشته و آن را پذیرفتند و برخی آن را قبول نکردند. در [[سرزمین]] من [[یهودیان]] و [[مجوسیان]] هستند؛ اگر [[دستوری]] درباره آنها دارید، بفرمایید<ref>رجوع کنید به تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج۱، ص۵۵۶-۵۶۱.</ref>. | از دیگر کسانی که مخاطب رسول خدا {{صل}} قرار گرفتند، [[منذر بن ساوی]] [[حاکم]] [[بحرین]] بود که در جواب رسول خدا {{صل}} نوشت: من نامه شما را برای [[مردم]] بحرین خواندم، برخی از آنها اسلام را [[دوست]] داشته و آن را پذیرفتند و برخی آن را قبول نکردند. در [[سرزمین]] من [[یهودیان]] و [[مجوسیان]] هستند؛ اگر [[دستوری]] درباره آنها دارید، بفرمایید<ref>رجوع کنید به تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج۱، ص۵۵۶-۵۶۱.</ref>. | ||
==== [[جهاد]] ==== | ==== [[جهاد]] ==== | ||
[[بشریت]]، در سرتاسر [[تاریخ]] [[حیات]] خود، دائماً با مسأله [[جنگ]] و [[نزاع]] دست به گریبان بوده تا آنجا که گویی جنگ همزاد [[بشر]] است؛ چنانچه گذشته از بدو [[خلقت آدم]] و جنگ [[ابلیس]] با او، پیدایش [[اختلاف]] بین [[هابیل و قابیل]] [[فرزندان آدم]] که منجر به [[قتل]] [[هابیل]] گردید حلقههای نخستین زنجیره جنگ بین [[انسانها]] را تشکیل میدهد. در اسلام، جنگ ذاتاً پدیده مطلوبی نیست؛ بلکه اصل اولیه دعوت انسانها به اسلام و [[خداپرستی]] است. [[سیره رسول خدا]]{{صل}}، [[گواهی]] میدهد که آن حضرت هرگز برای [[دعوت به اسلام]]، جنگ نکردند و در جنگهایی هم که [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]]، [[تحمیل]] میکردند، از همه امکانات برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]] سود میجستند. جهاد در چارچوب [[استراتژی]] ارشادی اسلام، در آخرین مرحله قرار دارد؛ اما [[واقعیت]] این بود که [[پیامبر]] برای [[هدایت]] همه انسانهای روی [[زمین]] [[مبعوث]] شدهاند، بنابراین هر کسی که با [[دعوت پیامبر]] [[مخالفت]] میکرد، [[وظیفه پیامبر]] بود که برای گشودن مسیر [[دعوت]]، با وی بجنگد؛ از این رو [[شیعه]] و [[سنی]]، [[جهاد]] را یکی از اصول مسلّم [[اسلام]] میدانند و نیز [[قرآن]] صریحاً به پیامبر و [[مسلمانان]] [[فرمان]] میدهد که با [[کفار]] و [[منافقان]] بجنگند و با [[درشتی]] و [[خشونت]] با آنان [[رفتار]] کنند؛ چنانچه در قرآن میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>. همچنین در [[سوره انفال]]، از مسلمانان میخواهد که برای به [[وحشت]] انداختن [[دشمنان]] آشکار و [[نهان]]، در آماده باش دائمی به سر برده و به تهیه امکانات لازم بپردازند<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ}} «و آنچه در توان دارید در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. بنابراین، بسیاری از [[نبردها]]، [[غزوات]] و سریههای پیامبر با عنوان [[جهاد فی سبیل الله]] انجام میشد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۹.</ref>. | [[بشریت]]، در سرتاسر [[تاریخ]] [[حیات]] خود، دائماً با مسأله [[جنگ]] و [[نزاع]] دست به گریبان بوده تا آنجا که گویی جنگ همزاد [[بشر]] است؛ چنانچه گذشته از بدو [[خلقت آدم]] و جنگ [[ابلیس]] با او، پیدایش [[اختلاف]] بین [[هابیل و قابیل]] [[فرزندان آدم]] که منجر به [[قتل]] [[هابیل]] گردید حلقههای نخستین زنجیره جنگ بین [[انسانها]] را تشکیل میدهد. در اسلام، جنگ ذاتاً پدیده مطلوبی نیست؛ بلکه اصل اولیه دعوت انسانها به اسلام و [[خداپرستی]] است. [[سیره رسول خدا]] {{صل}}، [[گواهی]] میدهد که آن حضرت هرگز برای [[دعوت به اسلام]]، جنگ نکردند و در جنگهایی هم که [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]]، [[تحمیل]] میکردند، از همه امکانات برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]] سود میجستند. جهاد در چارچوب [[استراتژی]] ارشادی اسلام، در آخرین مرحله قرار دارد؛ اما [[واقعیت]] این بود که [[پیامبر]] برای [[هدایت]] همه انسانهای روی [[زمین]] [[مبعوث]] شدهاند، بنابراین هر کسی که با [[دعوت پیامبر]] [[مخالفت]] میکرد، [[وظیفه پیامبر]] بود که برای گشودن مسیر [[دعوت]]، با وی بجنگد؛ از این رو [[شیعه]] و [[سنی]]، [[جهاد]] را یکی از اصول مسلّم [[اسلام]] میدانند و نیز [[قرآن]] صریحاً به پیامبر و [[مسلمانان]] [[فرمان]] میدهد که با [[کفار]] و [[منافقان]] بجنگند و با [[درشتی]] و [[خشونت]] با آنان [[رفتار]] کنند؛ چنانچه در قرآن میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>. همچنین در [[سوره انفال]]، از مسلمانان میخواهد که برای به [[وحشت]] انداختن [[دشمنان]] آشکار و [[نهان]]، در آماده باش دائمی به سر برده و به تهیه امکانات لازم بپردازند<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ}} «و آنچه در توان دارید در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. بنابراین، بسیاری از [[نبردها]]، [[غزوات]] و سریههای پیامبر با عنوان [[جهاد فی سبیل الله]] انجام میشد<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۹.</ref>. | ||
=== [[تدبیر]] [[جانشینی]] === | === [[تدبیر]] [[جانشینی]] === | ||
[[رهبران]] [[اجتماعی]]، به خصوص مبتکران [[نظامهای سیاسی]]، با مشخص کردن [[تکلیف]] جانشینی پس از خود، سعی میکنند از دستاوردهای تلاش و [[پشتکار]] خود و یاورانشان، محافظت نمایند. [[پیامبران الهی]] نیز از این قاعده مستثنی نیستند با این تفاوت که آنان نه تنها به [[حکم عقل]] که با [[فرمان الهی]] موظف به [[تعیین وصی]] و [[جانشین]] برای تداوم [[نهضت]] و رسالتاند؛ همان طور که [[موسی]]{{ع}} برادرش [[هارون]] را به جانشینی خود برگزید، [[پیامبر گرامی اسلام]] نیز به [[امر خداوند]] تکلیف [[رهبری]] [[امت]] را پس از خود، مشخص نموده، در مقاطع مختلف بدان تأکید و اشاره نمودند که میتوان به جلسه دعوت رسمی از [[خویشاوندان]]<ref>تفسیر طبرسی، ج۱۹، ص۷۵.</ref> در سالهای آغازین [[بعثت]]، تا [[واقعه غدیر خم]] را از نمونههای آشکار اهتمام آن [[حضرت]]، بر [[تعیین جانشین]] خود دانست؛ چنانچه [[روایت]] [[خطبه]] ایشان در هنگام بازگشت از آخرین [[حج]]، در مکانی به نام [[غدیر خم]]، نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جمله سندهای [[متواتر]] و مسلم است. [[پیامبر خدا]] در آن [[خطابه]]، [[علی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود و [[امامت امت]] برگزید و از همگان به روشنی و [[صراحت]] اعتراف گرفت<ref>رجوع کنید به: متن کامل و ترجمه حدیث غدیر، در کتاب “منشور ولایت”، ترجمه دکتر علی اکبر صادقی، ص۹۶-۱۰۰.</ref>. | [[رهبران]] [[اجتماعی]]، به خصوص مبتکران [[نظامهای سیاسی]]، با مشخص کردن [[تکلیف]] جانشینی پس از خود، سعی میکنند از دستاوردهای تلاش و [[پشتکار]] خود و یاورانشان، محافظت نمایند. [[پیامبران الهی]] نیز از این قاعده مستثنی نیستند با این تفاوت که آنان نه تنها به [[حکم عقل]] که با [[فرمان الهی]] موظف به [[تعیین وصی]] و [[جانشین]] برای تداوم [[نهضت]] و رسالتاند؛ همان طور که [[موسی]] {{ع}} برادرش [[هارون]] را به جانشینی خود برگزید، [[پیامبر گرامی اسلام]] نیز به [[امر خداوند]] تکلیف [[رهبری]] [[امت]] را پس از خود، مشخص نموده، در مقاطع مختلف بدان تأکید و اشاره نمودند که میتوان به جلسه دعوت رسمی از [[خویشاوندان]]<ref>تفسیر طبرسی، ج۱۹، ص۷۵.</ref> در سالهای آغازین [[بعثت]]، تا [[واقعه غدیر خم]] را از نمونههای آشکار اهتمام آن [[حضرت]]، بر [[تعیین جانشین]] خود دانست؛ چنانچه [[روایت]] [[خطبه]] ایشان در هنگام بازگشت از آخرین [[حج]]، در مکانی به نام [[غدیر خم]]، نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از جمله سندهای [[متواتر]] و مسلم است. [[پیامبر خدا]] در آن [[خطابه]]، [[علی]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود و [[امامت امت]] برگزید و از همگان به روشنی و [[صراحت]] اعتراف گرفت<ref>رجوع کنید به: متن کامل و ترجمه حدیث غدیر، در کتاب “منشور ولایت”، ترجمه دکتر علی اکبر صادقی، ص۹۶-۱۰۰.</ref>. | ||
از مجموع مباحث فوق، این نتیجه مهم در [[اندیشه سیاسی]] [[اسلام]] به دست میآید که [[پیامبر]] عظیمالشأن اصول [[سیاست]]، را در [[نظام سیاسی]] با جانمایه و منشأ [[دینی]] و [[اسلامی]] طراحی نمود؛ به شکلی که امتزاج سیاست و [[دین]]، در تمامی حرکات و موضعگیریهای پیامبر، به ویژه در امر [[حکومت]] و [[تدبیر]] [[جامعه]] مشهود است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۳.</ref>. | از مجموع مباحث فوق، این نتیجه مهم در [[اندیشه سیاسی]] [[اسلام]] به دست میآید که [[پیامبر]] عظیمالشأن اصول [[سیاست]]، را در [[نظام سیاسی]] با جانمایه و منشأ [[دینی]] و [[اسلامی]] طراحی نمود؛ به شکلی که امتزاج سیاست و [[دین]]، در تمامی حرکات و موضعگیریهای پیامبر، به ویژه در امر [[حکومت]] و [[تدبیر]] [[جامعه]] مشهود است<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۹۳.</ref>. |