جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[خلافت]]، همان [[امارت]] و [[فرمانروایی]] است. بعضی گفتهاند: [[خلیفه]] همان [[سلطان]] بزرگ و [[فرمانروا]] است<ref>لسانالعرب، ج۹، ص۸۲-۸۴.</ref>. ولی خلافت در مواردی به کار میرود که مسأله [[جانشینی]]، در [[زمان]] و یا مکان، مطرح باشد؛ اما در اینجا مراد ما، فرمانروایی و [[حکومت]] از سوی [[خدا]] و [[رسول]] اوست؛ یعنی [[فرمان خدا]] و [[پیامبر]]، اصیل است و خلیفه به عنوان [[جانشین]] او، [[اداره شؤون مسلمین]] و [[ریاست دولت]] را بعد از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} عهدهدار میشود. | [[خلافت]]، همان [[امارت]] و [[فرمانروایی]] است. بعضی گفتهاند: [[خلیفه]] همان [[سلطان]] بزرگ و [[فرمانروا]] است<ref>لسانالعرب، ج۹، ص۸۲-۸۴.</ref>. ولی خلافت در مواردی به کار میرود که مسأله [[جانشینی]]، در [[زمان]] و یا مکان، مطرح باشد؛ اما در اینجا مراد ما، فرمانروایی و [[حکومت]] از سوی [[خدا]] و [[رسول]] اوست؛ یعنی [[فرمان خدا]] و [[پیامبر]]، اصیل است و خلیفه به عنوان [[جانشین]] او، [[اداره شؤون مسلمین]] و [[ریاست دولت]] را بعد از [[وفات رسول خدا]] {{صل}} عهدهدار میشود. | ||
نظریه خلافت، به عنوان رقیب [[نظریه امامت]]، پس از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]] دنبال شد و تا سالیان متمادی، عرصه [[جامعه اسلامی]] را در اختیار خود گرفت. در ابتدا واژه خلیفه به عنوان “[[خلیفه رسول الله]]” به کار رفت: اما در مورد برخی [[خلفا]]؛ از عبارت “[[امیرالمؤمنین]]” و حتی “[[خلیفه الله]]” نیز استفاده شده است که برای اولین بار، [[معاویه]] از این نام استفاده کرد و بعد از او، [[خلفای اموی]]، [[عباسی]]، [[فاطمیان]] و [[اسماعیلیان]] آن را به کار بردند. ویژگیهای [[نظام خلافت]] را، میتوان در سه مقوله بررسی کرد: | نظریه خلافت، به عنوان رقیب [[نظریه امامت]]، پس از [[رحلت پیامبر گرامی اسلام]] دنبال شد و تا سالیان متمادی، عرصه [[جامعه اسلامی]] را در اختیار خود گرفت. در ابتدا واژه خلیفه به عنوان “[[خلیفه رسول الله]]” به کار رفت: اما در مورد برخی [[خلفا]]؛ از عبارت “[[امیرالمؤمنین]]” و حتی “[[خلیفه الله]]” نیز استفاده شده است که برای اولین بار، [[معاویه]] از این نام استفاده کرد و بعد از او، [[خلفای اموی]]، [[عباسی]]، [[فاطمیان]] و [[اسماعیلیان]] آن را به کار بردند. ویژگیهای [[نظام خلافت]] را، میتوان در سه مقوله بررسی کرد: | ||
==شرایط [[تعیین خلیفه]]== | == شرایط [[تعیین خلیفه]] == | ||
ویژگیها و شرایطی که برای احراز خلافت لازم بود؛ - در مجموع عبارت بودهاند از: “قریشی بودن، [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[آزاد]] بودن (برده نبودن)، [[مرد بودن]]، [[سلامت]] اعضای [[بدن]]، [[شجاعت]]، [[توانایی]] و کفایت برای [[جنگ]]، [[سیاست]] و [[اقامه حدود]]، [[عدالت]] و [[علم]] در حد [[اجتهاد]]<ref>ابن فراء، الاحکام السلطانیة، ص۲۰.</ref>؛ البته برخی از این ویژگیها در طول دورههای زمانی، دچار [[تغییر]] و جابهجایی شدند. | ویژگیها و شرایطی که برای احراز خلافت لازم بود؛ - در مجموع عبارت بودهاند از: “قریشی بودن، [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[آزاد]] بودن (برده نبودن)، [[مرد بودن]]، [[سلامت]] اعضای [[بدن]]، [[شجاعت]]، [[توانایی]] و کفایت برای [[جنگ]]، [[سیاست]] و [[اقامه حدود]]، [[عدالت]] و [[علم]] در حد [[اجتهاد]]<ref>ابن فراء، الاحکام السلطانیة، ص۲۰.</ref>؛ البته برخی از این ویژگیها در طول دورههای زمانی، دچار [[تغییر]] و جابهجایی شدند. | ||
==شرایط [[عزل خلیفه]]== | == شرایط [[عزل خلیفه]] == | ||
هرچند بحث عزل خلیفه از ابتدا در میان [[مسلمانان]] مطرح نبود؛ اما بعدها [[اندیشمندان مسلمان]] به تدریج این موضوع را در رسالهها و کتابهای خود ذکر نمودند؛ شرایط عزل خلیفه را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود<ref>الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، ادب الدنیا و الدین، ترجمه عبدالعلی صاحبی، ص۱۸-۲۱.</ref>: | هرچند بحث عزل خلیفه از ابتدا در میان [[مسلمانان]] مطرح نبود؛ اما بعدها [[اندیشمندان مسلمان]] به تدریج این موضوع را در رسالهها و کتابهای خود ذکر نمودند؛ شرایط عزل خلیفه را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود<ref>الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، ادب الدنیا و الدین، ترجمه عبدالعلی صاحبی، ص۱۸-۲۱.</ref>: | ||
#'''شرایط [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] [[خلیفه]]''': رفتاری که [[ایمان]] یا [[عدالت خلیفه]] را زیر سؤال قرار دهد که میتوان آن را [[فسق]] ناشی از [[شهوت]] و [[عقاید]] شبههناک دانست و معیار تشخیص این عقاید، چارچوبههای [[اعتقادی]] مورد قبول [[اهلسنت]] بود. برخی، مانند [[باقلانی]] نکات دیگری چون: [[کفر]] بعد از ایمان، [[ترک نماز]]، [[شهرت]] به فسق، تضییع [[حقوق مردم]] و تعطیل کردن [[حدود الهی]] را اضافه کردهاند. “ماوردی”، حَجْر؛ یعنی [[تسلط]] اطرافیان خلیفه بر وی، به طوری که آنان [[حکام]] [[واقعی]] به شمار روند و نیز [[قهر]] و [[اسارت]] خلیفه در دست [[دشمنان]] را نیز اضافه میکند. | # '''شرایط [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] [[خلیفه]]''': رفتاری که [[ایمان]] یا [[عدالت خلیفه]] را زیر سؤال قرار دهد که میتوان آن را [[فسق]] ناشی از [[شهوت]] و [[عقاید]] شبههناک دانست و معیار تشخیص این عقاید، چارچوبههای [[اعتقادی]] مورد قبول [[اهلسنت]] بود. برخی، مانند [[باقلانی]] نکات دیگری چون: [[کفر]] بعد از ایمان، [[ترک نماز]]، [[شهرت]] به فسق، تضییع [[حقوق مردم]] و تعطیل کردن [[حدود الهی]] را اضافه کردهاند. “ماوردی”، حَجْر؛ یعنی [[تسلط]] اطرافیان خلیفه بر وی، به طوری که آنان [[حکام]] [[واقعی]] به شمار روند و نیز [[قهر]] و [[اسارت]] خلیفه در دست [[دشمنان]] را نیز اضافه میکند. | ||
#'''شرایط جسمی''': [[نقص]] در [[جسم]] به طوری که در انجام دادن [[وظایف]] مربوط به [[خلافت]] یا به طور کلی در ادامه خلافت، مانع ایجاد کند، که میتواند مربوط به حواس و یا اعضاء باشد “ماوردی”، موارد نقص در حواس را در سه دسته تفکیک میکند: دسته اول؛ نقایصی است که اثرگذاری آن بر تداوم خلافت یا [[قطع]] آن، در بین [[فقها]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ مانند: سنگینی گوش یا گنگی بیان. دسته دوم؛ نقایصی که مانع تداوم خلافت است؛ مانند زوال [[عقل]] و [[نابینایی]]. دسته سوم؛ شامل نقایصی میشود که در ایفای وظایف خلافت، خللی ایجاد نمیکند؛ مانند: فقدان ذائقه و.... | # '''شرایط جسمی''': [[نقص]] در [[جسم]] به طوری که در انجام دادن [[وظایف]] مربوط به [[خلافت]] یا به طور کلی در ادامه خلافت، مانع ایجاد کند، که میتواند مربوط به حواس و یا اعضاء باشد “ماوردی”، موارد نقص در حواس را در سه دسته تفکیک میکند: دسته اول؛ نقایصی است که اثرگذاری آن بر تداوم خلافت یا [[قطع]] آن، در بین [[فقها]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ مانند: سنگینی گوش یا گنگی بیان. دسته دوم؛ نقایصی که مانع تداوم خلافت است؛ مانند زوال [[عقل]] و [[نابینایی]]. دسته سوم؛ شامل نقایصی میشود که در ایفای وظایف خلافت، خللی ایجاد نمیکند؛ مانند: فقدان ذائقه و.... | ||
موارد نقص در اعضا نیز به سه دسته تقسیم شده است: دسته اول؛ نقایصی است که مانع ادامه خلافت نمیشود؛ مانند [[ناتوانی]] جنسی و... دسته دوم؛ شامل مواردی است که در انجام دادن وظایف مربوط به خلافت مؤثر است؛ مانند نداشتن دو دست یا دو یا. دسته سوم؛ نقایصی که [[محل]] اختلاف فقها بوده است؛ همانند: نداشتن یک دست و یا یک پا. | موارد نقص در اعضا نیز به سه دسته تقسیم شده است: دسته اول؛ نقایصی است که مانع ادامه خلافت نمیشود؛ مانند [[ناتوانی]] جنسی و... دسته دوم؛ شامل مواردی است که در انجام دادن وظایف مربوط به خلافت مؤثر است؛ مانند نداشتن دو دست یا دو یا. دسته سوم؛ نقایصی که [[محل]] اختلاف فقها بوده است؛ همانند: نداشتن یک دست و یا یک پا. | ||
“قلقشندی”، یک مورد نادر را نیز اضافه میکند و آن وجود [[جانشینی]]، همانند یا [[افضل]] از وی است که در این صورت، [[عزل]] خلیفه قابل [[تصور]] میباشد<ref>القلقشندی، احمد بن عبدالله، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، ج۱، ص۸۹.</ref>. | “قلقشندی”، یک مورد نادر را نیز اضافه میکند و آن وجود [[جانشینی]]، همانند یا [[افضل]] از وی است که در این صورت، [[عزل]] خلیفه قابل [[تصور]] میباشد<ref>القلقشندی، احمد بن عبدالله، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، ج۱، ص۸۹.</ref>. | ||
==[[وظایف خلیفه]]== | == [[وظایف خلیفه]] == | ||
مهمترین وظایف خلیفه - طبق نظر فقهای اهلسنت؛ همچون: [[ماوردی]]، [[ابن فرّاء]] و [[خنجی]] - عبارتند از: [[حفظ دین]]، [[صدور احکام]]، [[اجرای حدود]]، [[دریافت فیء]] و [[دریافت صدقات|صدقات]]، [[توزیع بیتالمال]]، [[توجه به نصیحت ناصحان]]، [[رسیدگی به کارهای دولت|رسیدگی به کارها]] و [[مراقبت]] در انجام آنها، [[پاسداری از مرزها]] و [[جهاد با دشمنان اسلام]]. البته [[وظیفه خلیفه]] با [[میزان]] [[قدرت]] او [[ارتباط مستقیم]] داشت<ref>ماوردی، ص۶-۱۵؛ و ابن فراء، ص۲۷-۲۸؛ خنجی، ص۸۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۴.</ref> | مهمترین وظایف خلیفه - طبق نظر فقهای اهلسنت؛ همچون: [[ماوردی]]، [[ابن فرّاء]] و [[خنجی]] - عبارتند از: [[حفظ دین]]، [[صدور احکام]]، [[اجرای حدود]]، [[دریافت فیء]] و [[دریافت صدقات|صدقات]]، [[توزیع بیتالمال]]، [[توجه به نصیحت ناصحان]]، [[رسیدگی به کارهای دولت|رسیدگی به کارها]] و [[مراقبت]] در انجام آنها، [[پاسداری از مرزها]] و [[جهاد با دشمنان اسلام]]. البته [[وظیفه خلیفه]] با [[میزان]] [[قدرت]] او [[ارتباط مستقیم]] داشت<ref>ماوردی، ص۶-۱۵؛ و ابن فراء، ص۲۷-۲۸؛ خنجی، ص۸۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۴.</ref> | ||