جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[نظم]] و [[امنیت]]، پایه اصلی در [[زندگی اجتماعی]] است و در هیچ شرایطی [[ضرورت]] آن را نمیتوان نادیده گرفت. [[غفلت]] از این ضرورت، آرمانهای والای [[حکومت]] را به مخاطره میاندازد؛ زیرا [[حاکمیت]] [[هرج و مرج]]، اجازه نیل به هیچ [[غایت]] مقدسی را نمیدهد. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} حتی در شرایطی که [[حاکمیت سیاسی]] وقت را [[مشروع]] نمیدانست، از هر گونه [[اقدام]] [[ضد]] [[امنیتی]] که احیاناً به «ویرانی [[نظام]]» بینجامد، [[پرهیز]] میکرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶، در پاسخ امام به پرسش خلیفه دوم درباره شرکت خلیفه در جنگ با ایرانیان: {{متن حدیث|وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً}}.</ref>. در آغاز حکومت خود نیز، [[اصحاب]] را از پیگیری موضوعی که نظم و [[آرامش]] را برهم زند، [[نهی]] میکرد و آن را به موقعیت مناسبی حواله میداد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸، در پاسخ به درخواست رسیدگی به قتل عثمان: {{متن حدیث|فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً}}.</ref>. اما آیا چنین شیوهای به [[پاسداری]] مطلق از نظم، و در نتیجه [[قداست]] یافتن «مطلق نظم» که لازمه آن توجیهپذیر بودن [[ظلم]] و تخطئه اقدامات حقطلبانه و ظلمستیزانه است، نمیانجامد؟ به گفته یکی از نویسندگان، اگر به [[حکم]] ضرورت «[[عدل]]» را بتوان فدای «[[نظم اجتماعی]]» کرد، به طریق اولی، «[[آزادی]]» را هم میتوان فدای نظم کرد و محصول این طرز [[فکر]]، رسمیت دادن به «[[استبداد]]» و «[[بیعدالتی]]» است؛ زیرا [[فرمانروایان]] به بهانه [[حفظ نظم]]، مجال مییابند که عدل و آزادی را به مسلخ برند<ref>ر.ک: عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص۱۵۸ و ۱۷۱.</ref>. از این رو است که برخی به [[اعتراض]] گفتهاند: «دیدگاهی که در بین بچه [[مسلمانها]] و حتی [[مراجع]] وجود دارد، این است که میگویند [[حکومت ظالم]] بهتر از هرج و مرج است. اینها به [[نهج البلاغه]] استناد میکنند که [[حضرت علی]] خطاب به [[خوارج]] میگوید: {{متن حدیث|لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ}}. وی سپس مفاسدی که بر این دیدگاه مترتب است میشمرد و میگوید: «اگر بگوییم [[حکومت ظالم]] بهتر از [[هرج و مرج]] است، دیگر نمیتوانیم با [[ظلم]] در بیفتیم»<ref>میثمی، لطف الله، «حکومت دینی و قانون اساسی» در مجموعه دین و حکومت، ص۱۲۸ – ۱۲۹.</ref>. | [[نظم]] و [[امنیت]]، پایه اصلی در [[زندگی اجتماعی]] است و در هیچ شرایطی [[ضرورت]] آن را نمیتوان نادیده گرفت. [[غفلت]] از این ضرورت، آرمانهای والای [[حکومت]] را به مخاطره میاندازد؛ زیرا [[حاکمیت]] [[هرج و مرج]]، اجازه نیل به هیچ [[غایت]] مقدسی را نمیدهد. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} حتی در شرایطی که [[حاکمیت سیاسی]] وقت را [[مشروع]] نمیدانست، از هر گونه [[اقدام]] [[ضد]] [[امنیتی]] که احیاناً به «ویرانی [[نظام]]» بینجامد، [[پرهیز]] میکرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶، در پاسخ امام به پرسش خلیفه دوم درباره شرکت خلیفه در جنگ با ایرانیان: {{متن حدیث|وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً}}.</ref>. در آغاز حکومت خود نیز، [[اصحاب]] را از پیگیری موضوعی که نظم و [[آرامش]] را برهم زند، [[نهی]] میکرد و آن را به موقعیت مناسبی حواله میداد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸، در پاسخ به درخواست رسیدگی به قتل عثمان: {{متن حدیث|فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً}}.</ref>. اما آیا چنین شیوهای به [[پاسداری]] مطلق از نظم، و در نتیجه [[قداست]] یافتن «مطلق نظم» که لازمه آن توجیهپذیر بودن [[ظلم]] و تخطئه اقدامات حقطلبانه و ظلمستیزانه است، نمیانجامد؟ به گفته یکی از نویسندگان، اگر به [[حکم]] ضرورت «[[عدل]]» را بتوان فدای «[[نظم اجتماعی]]» کرد، به طریق اولی، «[[آزادی]]» را هم میتوان فدای نظم کرد و محصول این طرز [[فکر]]، رسمیت دادن به «[[استبداد]]» و «[[بیعدالتی]]» است؛ زیرا [[فرمانروایان]] به بهانه [[حفظ نظم]]، مجال مییابند که عدل و آزادی را به مسلخ برند<ref>ر. ک: عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص۱۵۸ و ۱۷۱.</ref>. از این رو است که برخی به [[اعتراض]] گفتهاند: «دیدگاهی که در بین بچه [[مسلمانها]] و حتی [[مراجع]] وجود دارد، این است که میگویند [[حکومت ظالم]] بهتر از هرج و مرج است. اینها به [[نهج البلاغه]] استناد میکنند که [[حضرت علی]] خطاب به [[خوارج]] میگوید: {{متن حدیث|لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ}}. وی سپس مفاسدی که بر این دیدگاه مترتب است میشمرد و میگوید: «اگر بگوییم [[حکومت ظالم]] بهتر از [[هرج و مرج]] است، دیگر نمیتوانیم با [[ظلم]] در بیفتیم»<ref>میثمی، لطف الله، «حکومت دینی و قانون اساسی» در مجموعه دین و حکومت، ص۱۲۸ – ۱۲۹.</ref>. | ||
ولی در پاسخ به این [[شبهه]]، کافی است بدانیم که در [[مکتب]] [[امیرالمؤمنین]] - برخلاف [[نظریه]] [[اهل سنت]] - [[نظم]] به شکل «[[مقید]] و محدود»، دارای [[ارزش]] بوده و قابل [[دفاع]] است. اهل سنت معمولاً بر این عقیدهاند که [[فسق]] و [[فجور]] [[خلیفه]]، نه سبب [[عزل]] او میگردد و نه سبب جواز خروج بر او<ref>در میان علمای اهل سنت، دیدگاه برخی از آنان، به عقیده شیعه نزدیک است. (ر.ک: رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶. ص۳۶۷).</ref>؛ زیرا چنین کاری به هرج و مرج، [[خونریزی]] و [[آشوب]] میانجامد<ref>نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۸۹.</ref>. بر اساس این نگاه مطلق انگارانه به نظم، در هیچ شرایطی نظم موجود را نمیتوان بر هم زد و [[اطاعت]] مطلق از هر حاکمی ضروری است. در حالی که از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} نه اطاعت، مطلق است {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵.</ref> و نه هر نظمی، [[قداست]] دارد و باید از آن [[حراست]] کرد؛ زیرا در برابر [[قدرت]] [[فاسد]] که [[امر و نهی]] زبانی را برنمیتابد، باید به [[وظیفه]] «[[انکار]] بالسیف» عمل کرد و «نظم مطلوب» را [[جانشین]] نظم موجود کرد. البته برای وصول به این [[هدف]]، باید مقدمات لازم را فراهم نمود تا [[فروپاشی]] [[نظام]] موجود به خلأ نظم یا [[جایگزینی]] نظمی مردود نینجامد و «[[کلمة الله]]» بر «کلمة الظالمین» فرود آید: | ولی در پاسخ به این [[شبهه]]، کافی است بدانیم که در [[مکتب]] [[امیرالمؤمنین]] - برخلاف [[نظریه]] [[اهل سنت]] - [[نظم]] به شکل «[[مقید]] و محدود»، دارای [[ارزش]] بوده و قابل [[دفاع]] است. اهل سنت معمولاً بر این عقیدهاند که [[فسق]] و [[فجور]] [[خلیفه]]، نه سبب [[عزل]] او میگردد و نه سبب جواز خروج بر او<ref>در میان علمای اهل سنت، دیدگاه برخی از آنان، به عقیده شیعه نزدیک است. (ر. ک: رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶. ص۳۶۷).</ref>؛ زیرا چنین کاری به هرج و مرج، [[خونریزی]] و [[آشوب]] میانجامد<ref>نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۸۹.</ref>. بر اساس این نگاه مطلق انگارانه به نظم، در هیچ شرایطی نظم موجود را نمیتوان بر هم زد و [[اطاعت]] مطلق از هر حاکمی ضروری است. در حالی که از دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} نه اطاعت، مطلق است {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵.</ref> و نه هر نظمی، [[قداست]] دارد و باید از آن [[حراست]] کرد؛ زیرا در برابر [[قدرت]] [[فاسد]] که [[امر و نهی]] زبانی را برنمیتابد، باید به [[وظیفه]] «[[انکار]] بالسیف» عمل کرد و «نظم مطلوب» را [[جانشین]] نظم موجود کرد. البته برای وصول به این [[هدف]]، باید مقدمات لازم را فراهم نمود تا [[فروپاشی]] [[نظام]] موجود به خلأ نظم یا [[جایگزینی]] نظمی مردود نینجامد و «[[کلمة الله]]» بر «کلمة الظالمین» فرود آید: | ||
{{متن حدیث|... مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۳.</ref>. | {{متن حدیث|... مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۳.</ref>. | ||