آیا حجت الهی‌انگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
::::::خاتم‌النبیین آمده است، اما خاتم‌الشارحین نیامده است. و سخن هیچ¬کس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمی¬نشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم ( که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق می¬شود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>بسط تجربه نبوی، ص:۱۴۸.</ref>
::::::خاتم‌النبیین آمده است، اما خاتم‌الشارحین نیامده است. و سخن هیچ¬کس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمی¬نشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم ( که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق می¬شود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>بسط تجربه نبوی، ص:۱۴۸.</ref>
::::::دکتر [[عبدالکریم سروش|سروش]] تصریح می‌کند که ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمی‌گردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّت‌آور نخواهد بود:اگر دلیل قانع‌کننده باشد، مدّعا را می‌پذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست که استدلال‌کنندهٔ ‌[[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن<ref>بسط تجربه نبوی، ص:۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضع‌گیری‌اش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف می‌کند <ref>پاسخ اوّل به بهمن‌پور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>  
::::::دکتر [[عبدالکریم سروش|سروش]] تصریح می‌کند که ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمی‌گردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّت‌آور نخواهد بود:اگر دلیل قانع‌کننده باشد، مدّعا را می‌پذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست که استدلال‌کنندهٔ ‌[[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن<ref>بسط تجربه نبوی، ص:۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضع‌گیری‌اش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف می‌کند <ref>پاسخ اوّل به بهمن‌پور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>  
::::::در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:
::::::'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:'''
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.  
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.  
::::::'''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ ‌[[عصمت]]:'''پیش‌تر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ ‌عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره می‌کنیم که با وجود [[امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارش‌های مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ ‌[[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی می‌ماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ ‌[[عصمت]] توجّه نشده است.  
::::::'''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ ‌[[عصمت]]:'''پیش‌تر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ ‌عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره می‌کنیم که با وجود [[امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارش‌های مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ ‌[[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی می‌ماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ ‌[[عصمت]] توجّه نشده است.  
::::::'''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:''' [[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَطِيعُواْ}}﴾}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. این‌که در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ ‌شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل می‌شود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة‌»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱،‌ ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ ‌فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چه‌بسا بعضی‌شان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز می‌دانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا می‌کند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا می‌کند و آن با ظهور [[انسان|انسان‌های]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد.  
::::::'''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:''' [[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَطِيعُواْ}}﴾}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. این‌که در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ ‌شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل می‌شود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة‌»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱،‌ ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ ‌فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چه‌بسا بعضی‌شان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز می‌دانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا می‌کند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا می‌کند و آن با ظهور [[انسان|انسان‌های]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد.  
::::::۴. '''[[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:'''مدّعی تئوری فوق می‌کوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ ‌خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسان‌های]] عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و می‌پذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ‌ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیم‌نگاهی می‌اندازیم، که پی می‌بریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] می‌باشد که لازمهٔ ‌آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} می‌باشد. چنان‌که در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و هم‌چنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ ‌آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در این‌جا به اشاره بسنده می‌کنیم:
::::::۴. '''[[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:'''مدّعی تئوری فوق می‌کوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ ‌خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسان‌های]] عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و می‌پذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ‌ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیم‌نگاهی می‌اندازیم، که پی می‌بریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] می‌باشد که لازمهٔ ‌آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} می‌باشد. چنان‌که در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و هم‌چنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ ‌آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در این‌جا به اشاره بسنده می‌کنیم:
::::#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنان‌که خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ ‌قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش می‌باشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] می‌کند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد.  
::::#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنان‌که خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ ‌قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش می‌باشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] می‌کند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} هم‌چنین فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‏ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّت‏هاى خود بر [[مردم]] قرار داده است‏» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref>
[[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} هم‌چنین فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‏ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّت‏هاى خود بر [[مردم]] قرار داده است‏» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref>
::::#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیهٔ ‌ذیل [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[رسول|رسولش]] و[[أولی الأمر]] امر می‌کند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را - که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است - بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] می‌کند<ref>موسوعه الامام علی، ج 2، صص 129 و 169.</ref>
::::#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیهٔ ‌ذیل [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[رسول|رسولش]] و[[أولی الأمر]] امر می‌کند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را - که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است - بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] می‌کند<ref>موسوعه الامام علی، ج 2، صص 129 و 169.</ref>
165
165
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش