←واژهشناسی لغوی
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==واژهشناسی لغوی== | ==واژهشناسی لغوی== | ||
*تفویض، اصطلاحی در حدیث و کلام و عرفان<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | |||
*تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است <ref>جوهری؛ ابن فارِس؛ ابن اثیر؛ فَیّومی، ذیل «فوض ».</ref>. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است <ref>جوهری؛ ابن فارِس؛ ابن اثیر؛ فَیّومی، ذیل «فوض ».</ref>. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
==تفویض در حدیث== | |||
*در [[قرآن کریم]] تفویض به معنای واگذار کردن امور به خدا به کار رفته{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> پس به زودی آنچه به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه: 44.</ref> و در احادیث هم بیشتر همین معنا از تفویض قصد شده است. تعبیر {{عربی|اندازه=150%|"فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْك"}} و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نقل شده، آمده است<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۴۹۵؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲۵؛ متقی، ج ۲، ص ۱۷۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۳۱۳ـ ۳۱۴.</ref> واگذاری امور به خدا به این معناست که خداوند را در امور خود حاکم قرار دهیم، ارادة تشریعی خدا را بر اراده خود مسلط گردانیم، از فرمانهای او پیروی کنیم و از خدا بخواهیم تا تدبیر زندگی ما را برعهده بگیرد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> و بدانیم که هر حول و قوه ای از اوست. در حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمده است که هرگاه بندهای {{عربی|اندازه=150%|" لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه"}} بگوید، کارش را به خدا واگذار کرده است <ref>مجلسی، بحار الانوار،، ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>. این معنا از تفویض با آموزه توکل مرتبط است، چنانکه برخی توکل را تفویض امور معنا کردهاند<ref>رجوع کنید به طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۱۱، ج ۹، ص ۵۸۰؛ فضل طبرسی، ج ۵، ص ۱۲۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۱۶۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *در [[قرآن کریم]] تفویض به معنای واگذار کردن امور به خدا به کار رفته{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> پس به زودی آنچه به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه: 44.</ref> و در احادیث هم بیشتر همین معنا از تفویض قصد شده است. تعبیر {{عربی|اندازه=150%|"فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْك"}} و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نقل شده، آمده است<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۴۹۵؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲۵؛ متقی، ج ۲، ص ۱۷۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۳۱۳ـ ۳۱۴.</ref> واگذاری امور به خدا به این معناست که خداوند را در امور خود حاکم قرار دهیم، ارادة تشریعی خدا را بر اراده خود مسلط گردانیم، از فرمانهای او پیروی کنیم و از خدا بخواهیم تا تدبیر زندگی ما را برعهده بگیرد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> و بدانیم که هر حول و قوه ای از اوست. در حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمده است که هرگاه بندهای {{عربی|اندازه=150%|" لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه"}} بگوید، کارش را به خدا واگذار کرده است <ref>مجلسی، بحار الانوار،، ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>. این معنا از تفویض با آموزه توکل مرتبط است، چنانکه برخی توکل را تفویض امور معنا کردهاند<ref>رجوع کنید به طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۱۱، ج ۹، ص ۵۸۰؛ فضل طبرسی، ج ۵، ص ۱۲۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۱۶۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
*برخی لغتشناسان برای تعریف توکل از تفویض بهره گرفتهاند و برای تعریف تفویض از توکل سود جستهاند<ref>رجوع کنید به ابن فارس، همانجا؛ فیّومی، ذیل «وکل ».</ref>. در احادیث بسیاری، تفویض و توکل در کنار یکدیگر ذکر شدهاند<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص ۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۱۸۲، ج ۷۴، ص ۱۷۷، ج ۶۵، ص ۳۸۲.</ref> در برخی احادیث آمده است که با تفویضِ امور خویش به خدا، بر او توکل کنید<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۶.</ref>. این معنای تفویض در اخلاق اسلامی اهمیت ویژهای دارد و در احادیث به آن ترغیب شده<ref>فضل طبرسی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص ۴۲۰، ج ۱۰، ص ۱۷۲.</ref>. و از آن به عنوان رکن ایمان<ref>متقی، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۷.</ref> و حقیقت عبودیت و یقین<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. همچنین از جمله آثار تفویض به این موارد می توان اشاره کرد: کفایت امور انسان توسط خدا<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>، تسدید و نصرت الاهی<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص ۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص ۲۲۲).</ref>، آرامش روحی<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۵، ص ۳۸۲، ج ۷۵، ص ۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> و آسان شدن تحمل ناگواریها<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *برخی لغتشناسان برای تعریف توکل از تفویض بهره گرفتهاند و برای تعریف تفویض از توکل سود جستهاند<ref>رجوع کنید به ابن فارس، همانجا؛ فیّومی، ذیل «وکل ».</ref>. در احادیث بسیاری، تفویض و توکل در کنار یکدیگر ذکر شدهاند<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص ۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۱۸۲، ج ۷۴، ص ۱۷۷، ج ۶۵، ص ۳۸۲.</ref> در برخی احادیث آمده است که با تفویضِ امور خویش به خدا، بر او توکل کنید<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۶.</ref>. این معنای تفویض در اخلاق اسلامی اهمیت ویژهای دارد و در احادیث به آن ترغیب شده<ref>فضل طبرسی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص ۴۲۰، ج ۱۰، ص ۱۷۲.</ref>. و از آن به عنوان رکن ایمان<ref>متقی، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۷.</ref> و حقیقت عبودیت و یقین<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. همچنین از جمله آثار تفویض به این موارد می توان اشاره کرد: کفایت امور انسان توسط خدا<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>، تسدید و نصرت الاهی<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص ۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص ۲۲۲).</ref>، آرامش روحی<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۵، ص ۳۸۲، ج ۷۵، ص ۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> و آسان شدن تحمل ناگواریها<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
*علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در احادیث ذکر کردهاند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر تعلیم و تأدیب مردم و فرمان دادن مردم به اطاعت از ایشان، واگذاری بیان علوم و احکام دین بنا به صلاحدید خود یا گزینش روش [[تقیه]]، اختیار ایشان در اینکه بنا به مصالح خود گاه بر اساس ظاهر شریعت حکم کنند و گاه مطابق علم خود حقیقت احکام را بیان نمایند، و اختیار اعطای انفال و خمس و مانند اینها بنا به اراده خود<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در احادیث ذکر کردهاند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر تعلیم و تأدیب مردم و فرمان دادن مردم به اطاعت از ایشان، واگذاری بیان علوم و احکام دین بنا به صلاحدید خود یا گزینش روش [[تقیه]]، اختیار ایشان در اینکه بنا به مصالح خود گاه بر اساس ظاهر شریعت حکم کنند و گاه مطابق علم خود حقیقت احکام را بیان نمایند، و اختیار اعطای انفال و خمس و مانند اینها بنا به اراده خود<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
*معنای دیگر تفویض در احادیث، تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع تکلیف را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در احادیث نفی شده است. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در احادیث به معنای تفویض تکوینی افعال از سوی خدا به انسانها آمده است، به این معنا که خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده و خود از این قدرت رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر افعال صادر شده از آن قدرت، قادر نیست. بر این اساس، هر چند انسانها اصل توانایی انجام دادن افعال را از خدا گرفتهاند، پس از گرفتن آن، در افعال خود مستقلاند و اراده و تقدیر الاهی در این افعال مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل جبر قرار میگیرد که بر اساس آن انسان فاقد قدرت برای افعال خود است و همه افعال وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، استقلال انسان در افعال اختیاری و نفی قضا و قدر در این افعال و عجز و ضعف خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *معنای دیگر تفویض در احادیث، تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع تکلیف را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در احادیث نفی شده است. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در احادیث به معنای تفویض تکوینی افعال از سوی خدا به انسانها آمده است، به این معنا که خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده و خود از این قدرت رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر افعال صادر شده از آن قدرت، قادر نیست. بر این اساس، هر چند انسانها اصل توانایی انجام دادن افعال را از خدا گرفتهاند، پس از گرفتن آن، در افعال خود مستقلاند و اراده و تقدیر الاهی در این افعال مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل جبر قرار میگیرد که بر اساس آن انسان فاقد قدرت برای افعال خود است و همه افعال وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، استقلال انسان در افعال اختیاری و نفی قضا و قدر در این افعال و عجز و ضعف خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
==تفویض در کلام== | |||
*متکلمان در بحث از تفویض به معنای مذکور در احادیث، از جمله به مباحث تفویض تشریعی و تفویض خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} و تفویض تکوینی، نظر داشتهاند. گذشته از این، تفویض را به معنای دیگری آوردهاند که در احادیث به کار نرفته، یعنی تفویضی که در مورد صفات خبریه مطرح است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *متکلمان در بحث از تفویض به معنای مذکور در احادیث، از جمله به مباحث تفویض تشریعی و تفویض خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} و تفویض تکوینی، نظر داشتهاند. گذشته از این، تفویض را به معنای دیگری آوردهاند که در احادیث به کار نرفته، یعنی تفویضی که در مورد صفات خبریه مطرح است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
*تفویض تشریعی در تاریخ عقاید کلامی به دو صورت مطرح شده است. یکی به صورت این نظریه که همه افعال، مباح است و خداوند شریعتی معیّن نکرده و از هیچ چیز نهی ننموده است <ref>علی بن اسماعیل اشعری ، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۴۳۹.</ref>. این معنا، همان اباحیگری و نفی مطلق تکلیف است. <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۱۶۰ـ۱۶۱.</ref> فرقه مزدکیان را از اهل اباحه پیش از اسلام دانسته و خرّمدینان را که خود به دو گروه بابکیان و مازیاریان تقسیم میشوند، از معتقدان به اباحه پس از ظهور اسلام معرفی کرده است. [[شیخ مفید]] به این صورتِ تفویض تشریعی اشاره کرده و آن را قول زنادقه و طرفداران اباحیگری خوانده است <ref>جموعة مصنفات شیخ مفید، شیخ مفید، ج ۵، ص ۴۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *تفویض تشریعی در تاریخ عقاید کلامی به دو صورت مطرح شده است. یکی به صورت این نظریه که همه افعال، مباح است و خداوند شریعتی معیّن نکرده و از هیچ چیز نهی ننموده است <ref>علی بن اسماعیل اشعری ، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۴۳۹.</ref>. این معنا، همان اباحیگری و نفی مطلق تکلیف است. <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۱۶۰ـ۱۶۱.</ref> فرقه مزدکیان را از اهل اباحه پیش از اسلام دانسته و خرّمدینان را که خود به دو گروه بابکیان و مازیاریان تقسیم میشوند، از معتقدان به اباحه پس از ظهور اسلام معرفی کرده است. [[شیخ مفید]] به این صورتِ تفویض تشریعی اشاره کرده و آن را قول زنادقه و طرفداران اباحیگری خوانده است <ref>جموعة مصنفات شیخ مفید، شیخ مفید، ج ۵، ص ۴۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۲۹: | ||
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفتهاند که معتزله قضا و قدر الاهی را در افعال انسان نفی کردهاند. همچنین بنا به گزارش شهرستانی، نظّام معتزلی معتقد بوده است که خدا نسبت به گناهان انسانها قادر نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این عقیده بودهاند که انسان، خالقِ افعال خویش است و در آنها استقلال دارد. عقیده معتزله به مستقل بودن انسان در افعال و نیز نفی قضا و قدر الاهی در افعال انسان، میتواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفتهاند که معتزله قضا و قدر الاهی را در افعال انسان نفی کردهاند. همچنین بنا به گزارش شهرستانی، نظّام معتزلی معتقد بوده است که خدا نسبت به گناهان انسانها قادر نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این عقیده بودهاند که انسان، خالقِ افعال خویش است و در آنها استقلال دارد. عقیده معتزله به مستقل بودن انسان در افعال و نیز نفی قضا و قدر الاهی در افعال انسان، میتواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
*معنای دیگر تفویض در کلام، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الاهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده، [[ایمان]] میآوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است، [[ایمان]] میآوریم. به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت خدا، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | *معنای دیگر تفویض در کلام، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الاهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده، [[ایمان]] میآوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است، [[ایمان]] میآوریم. به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت خدا، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>. | ||
==تفویض در عرفان== | |||
*تفویض نزد عارفان، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة "رضا"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "تسلیم" و "توکل" قرابت دارد. این اصطلاح از آیه ۴۴ سورة مؤمن گرفته شده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>: | *تفویض نزد عارفان، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة "رضا"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "تسلیم" و "توکل" قرابت دارد. این اصطلاح از آیه ۴۴ سورة مؤمن گرفته شده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>: | ||
*"ت" ترکِ تدبیر در امور دنیا و واگذاردن کار به خدا<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>؛ | *"ت" ترکِ تدبیر در امور دنیا و واگذاردن کار به خدا<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص:۳۷۳۵.]</ref>؛ |