جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
یکی از آن دو نفر و به نقل [[ابن اسحاق]]، زبیر از [[انتخاب]] وی ناراحت شد و به تعقیب حرکات ابودجانه در صحنه نبرد پرداخت. سرانجام، او را [[قهرمانی]] دید که شمشیرش در اثر [[حمله]] و ضربات خردکننده، کُند و همچون داسی خمیده شده بود<ref>واقدی، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. بنا بر نقل [[موسی بن عقبه]]، ابودجانه در [[أحد]] با [[شمشیر رسول خدا]] {{صل}} میجنگید<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۰۹.</ref> و به هنگام تحویل گرفتن شمشیر از رسول خدا {{صل}}، رجزی خواند که منابع<ref>ابن هشام، ج۳، ص۵۸۹؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref> با تفاوت اندکی آن را نقل کردهاند:{{عربی | "أنا الذي عاهدني خليلي بالشعب ذي السفح لدى الخليل ألا أقوم الدهر في الكيول أضرب بسيف الله والرسول"}}؛ | یکی از آن دو نفر و به نقل [[ابن اسحاق]]، زبیر از [[انتخاب]] وی ناراحت شد و به تعقیب حرکات ابودجانه در صحنه نبرد پرداخت. سرانجام، او را [[قهرمانی]] دید که شمشیرش در اثر [[حمله]] و ضربات خردکننده، کُند و همچون داسی خمیده شده بود<ref>واقدی، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. بنا بر نقل [[موسی بن عقبه]]، ابودجانه در [[أحد]] با [[شمشیر رسول خدا]] {{صل}} میجنگید<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۰۹.</ref> و به هنگام تحویل گرفتن شمشیر از رسول خدا {{صل}}، رجزی خواند که منابع<ref>ابن هشام، ج۳، ص۵۸۹؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref> با تفاوت اندکی آن را نقل کردهاند:{{عربی | "أنا الذي عاهدني خليلي بالشعب ذي السفح لدى الخليل ألا أقوم الدهر في الكيول أضرب بسيف الله والرسول"}}؛ | ||
[[خالد]] پسر ابودجانه [[روایت]] کرده است که رسول خدا {{صل}} در | [[خالد]] پسر ابودجانه [[روایت]] کرده است که رسول خدا {{صل}} در وصف متکبرانه [[راه رفتن]] ابودجانه در میدان نبرد فرمود: "[[خداوند]] اینگونه راه رفتن را جز در [[جنگ]]، دشمن میدارد"<ref>ابونعیم، ج۵، ص۱۴۳۷.</ref>. در [[روایت]] دیگری آمده است که [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[حق]] [[شمشیر]] فرمود: "[[مسلمانی]] را نکشی و از کافری فرار نکنی". ذیل این روایت آمده است که [[ابودجانه]] در میدان [[نبرد]]، پیروزمندانه پیش میتاخت تا اینکه در دامنه [[کوه]] [[أحد]]، زنی را دید که در جمع [[زنان]] دف نواز، سرود نحن بنات الطارق را میخواند. او به قصد کشتن آن [[زن]] شمشیر کشید، ولی از کشتن وی خودداری کرد و در توجیه کارش گفت: [[شمشیر رسول خدا]] {{صل}} گرامیتر از آن است که زن (بییاوری) با آن کشته شود<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۱؛ میثمی، ج۶، ص۱۰۹.</ref>. | ||
[[جعفر مرتضی عاملی]]<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref> اصل روایت [[برتری]] [[شخصیت]] نظامی ابودجانه را بر بسیاری از [[صحابه]] پذیرفته است، ولی در عین حال، نقدهای قابل توجهی به آن دارد. از جمله اینکه، متکبرانه [[راه رفتن]] در میدان نبرد و گفتار رسول خدا {{صل}} در این باره، با [[عمل]] [[امام علی]] {{ع}} در [[جنگ خندق]]، [[اعتراض]] [[عمر]] بر او و پاسخ [[حضرت]] شباهت دارد. | [[جعفر مرتضی عاملی]]<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref> اصل روایت [[برتری]] [[شخصیت]] نظامی ابودجانه را بر بسیاری از [[صحابه]] پذیرفته است، ولی در عین حال، نقدهای قابل توجهی به آن دارد. از جمله اینکه، متکبرانه [[راه رفتن]] در میدان نبرد و گفتار رسول خدا {{صل}} در این باره، با [[عمل]] [[امام علی]] {{ع}} در [[جنگ خندق]]، [[اعتراض]] [[عمر]] بر او و پاسخ [[حضرت]] شباهت دارد. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
به هنگام [[سختی]] [[جنگ احد]] و فرار [[اصحاب]]، او و امام علی {{ع}} از [[جان]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[دفاع]] کردند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۷.</ref>. به گزارش دیگری، همه اصحاب جز امام علی {{ع}} فرار کردند، ولی [[عاصم بن ثابت]]، ابودجانه، [[سهل بن حنیف]] و [[طلحه]] به سرعت به نبردگاه بازگشتند و به [[دفاع]] از پیامبر خدا {{صل}} پرداختند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳.</ref>. [[أبودجانه]]، در شمار هفت نفری بود که برای [[جنگیدن]] تا آخرین نفس با رسول خدا {{صل}} [[بیعت]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref>. در جنگ احد، [[قتادة بن نعمان]] از طرف مقابل و ابودجانه از پشت سر برای رسول خدا {{صل}} سپر بودند و در آن [[روز]]، پشت ابودجانه پر از تیر شد<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۸.</ref>. هنگامی که [[ابتکار]] عمل در دست [[دشمن]] بود، [[عبدالله بن حمید بن زهیر]] با [[شعار]] "من زاده زهیرم"، به میدان آمد و خواستار کشتن رسول خدا {{صل}} شد. ابودجانه با پی کردن اسب وی به او حملهور شد و گفت: "من فرزند خرشهام". [[حضرت]] فرمود: خداوندا! از ابن خرشه [[خشنود]] باش، همانگونه که من از او خوشنودم<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۶ و ۳۰۷.</ref>. پس از او، [[عبید بن حاجز]] به [[مسلمانان]] حملهور شد. [[ابودجانه]] پس از ساعتی [[نبرد]]، وی را نیز از پا درآورد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۳ و ۳۰۸.</ref>. [[کعب بن مالک]] از مجروحان [[پیکار]] احد بود. وی از [[ترس]] [[مثله]] شدن، خود را از میان کشتهها به کناری کشیده بود و حوادث [[جنگ]] را دنبال میکرد. او مردی را دید که سراپا مسلح به مسلمانان حمله میکرد و فریاد میزد: آنان را چون گوسفندان بکشید. یکی از مسلمانان با ضربتی او را دو نیمه کرد و گفت: ای [[کعب]]! این ضربت را چگونه دیدی؟ من ابودجانهام!<ref>واقدی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۰.</ref> | به هنگام [[سختی]] [[جنگ احد]] و فرار [[اصحاب]]، او و امام علی {{ع}} از [[جان]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[دفاع]] کردند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۷.</ref>. به گزارش دیگری، همه اصحاب جز امام علی {{ع}} فرار کردند، ولی [[عاصم بن ثابت]]، ابودجانه، [[سهل بن حنیف]] و [[طلحه]] به سرعت به نبردگاه بازگشتند و به [[دفاع]] از پیامبر خدا {{صل}} پرداختند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳.</ref>. [[أبودجانه]]، در شمار هفت نفری بود که برای [[جنگیدن]] تا آخرین نفس با رسول خدا {{صل}} [[بیعت]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref>. در جنگ احد، [[قتادة بن نعمان]] از طرف مقابل و ابودجانه از پشت سر برای رسول خدا {{صل}} سپر بودند و در آن [[روز]]، پشت ابودجانه پر از تیر شد<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۸.</ref>. هنگامی که [[ابتکار]] عمل در دست [[دشمن]] بود، [[عبدالله بن حمید بن زهیر]] با [[شعار]] "من زاده زهیرم"، به میدان آمد و خواستار کشتن رسول خدا {{صل}} شد. ابودجانه با پی کردن اسب وی به او حملهور شد و گفت: "من فرزند خرشهام". [[حضرت]] فرمود: خداوندا! از ابن خرشه [[خشنود]] باش، همانگونه که من از او خوشنودم<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۶ و ۳۰۷.</ref>. پس از او، [[عبید بن حاجز]] به [[مسلمانان]] حملهور شد. [[ابودجانه]] پس از ساعتی [[نبرد]]، وی را نیز از پا درآورد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۳ و ۳۰۸.</ref>. [[کعب بن مالک]] از مجروحان [[پیکار]] احد بود. وی از [[ترس]] [[مثله]] شدن، خود را از میان کشتهها به کناری کشیده بود و حوادث [[جنگ]] را دنبال میکرد. او مردی را دید که سراپا مسلح به مسلمانان حمله میکرد و فریاد میزد: آنان را چون گوسفندان بکشید. یکی از مسلمانان با ضربتی او را دو نیمه کرد و گفت: ای [[کعب]]! این ضربت را چگونه دیدی؟ من ابودجانهام!<ref>واقدی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۰.</ref> | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، شاخه خرمایی برای نبرد به ابودجانه داد و آن شاخه به [[شمشیر]] تبدیل شد. ابودجانه در | [[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، شاخه خرمایی برای نبرد به ابودجانه داد و آن شاخه به [[شمشیر]] تبدیل شد. ابودجانه در وصف این تبدیل، اشعاری سرود<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | ||
[[امام علی]] {{ع}} فرمود: در پیکار [[أحد]] من و ابودجانه، هر کدام از سویی، [[دشمن]] را دفع میکردیم و [[سعد بن ابی وقاص]] نیز گروهی را دور میزد تا اینکه [[خداوند]] گشایشی ایجاد کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر [[روایت]] [[میمون بن مهران]]، وقتی مسلمانان از احد برگشتند، امام علی {{ع}} به [[فاطمه]] {{ع}} گفت: شمشیر غیر [[نکوهش]] شده مرا بگیر. رسول خدا {{صل}} فرمود: [[نیکو]] جنگیدی! ابودجانه نیز نیکو جنگید و شمشیرش نکوهش شده نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. برخی در [[درستی]] این گزارش تردید کرده، آن را موجب تنزل [[مقام امام]] [[علی]] {{ع}} و ناسازگار با [[اخلاق]] کریمانه رسول خدا {{صل}} دانستهاند<ref>یوسفی، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و روایت مفید را صحیح شمردهاند<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref>. مفید<ref>الارشاد، ج۱، ص۹۰.</ref> روایت کرده که رسول خدا {{صل}} با شنیدن [[سخنان امام علی]] {{ع}}، خطاب به فاطمه {{ع}} فرمود: همسرت به پیمانش [[وفا]] کرد و با شمشیرش، [[اشراف قریش]] را از پا درآورد. | [[امام علی]] {{ع}} فرمود: در پیکار [[أحد]] من و ابودجانه، هر کدام از سویی، [[دشمن]] را دفع میکردیم و [[سعد بن ابی وقاص]] نیز گروهی را دور میزد تا اینکه [[خداوند]] گشایشی ایجاد کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر [[روایت]] [[میمون بن مهران]]، وقتی مسلمانان از احد برگشتند، امام علی {{ع}} به [[فاطمه]] {{ع}} گفت: شمشیر غیر [[نکوهش]] شده مرا بگیر. رسول خدا {{صل}} فرمود: [[نیکو]] جنگیدی! ابودجانه نیز نیکو جنگید و شمشیرش نکوهش شده نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. برخی در [[درستی]] این گزارش تردید کرده، آن را موجب تنزل [[مقام امام]] [[علی]] {{ع}} و ناسازگار با [[اخلاق]] کریمانه رسول خدا {{صل}} دانستهاند<ref>یوسفی، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و روایت مفید را صحیح شمردهاند<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref>. مفید<ref>الارشاد، ج۱، ص۹۰.</ref> روایت کرده که رسول خدا {{صل}} با شنیدن [[سخنان امام علی]] {{ع}}، خطاب به فاطمه {{ع}} فرمود: همسرت به پیمانش [[وفا]] کرد و با شمشیرش، [[اشراف قریش]] را از پا درآورد. | ||
[[فداکاری]] ابودجانه، [[سبب نزول]] یا [[تطبیق]] آیاتی درباره وی شد: [[ابن عباس]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>. را در | [[فداکاری]] ابودجانه، [[سبب نزول]] یا [[تطبیق]] آیاتی درباره وی شد: [[ابن عباس]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>. را در وصف افرادی مانند [[امام علی]] {{ع}}، [[حمزه]] و [[ابودجانه]] دانسته است<ref>فرات کوفی، ص۴۸۱.</ref>. بنا بر نقل [[حذیفة بن یمان]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. و {{{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref>. درباره [[پایداری]] امام علی {{ع}} و ابودجانه نازل شد و آنان را [[شاکر]] و [[صابر]] معرفی کرد<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. [[ابوطلحه انصاری]] پس از [[جنگ بدر]]، عده ای از [[مهاجر]] و [[انصار]]، از جمله ابودجانه را به مهمانی شراب [[دعوت]] کرده بود که آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. نازل شد<ref>طبری، ج۷، ص۵۰.</ref>. | ||
ابودجانه با شرکت در [[جنگ]] [[بنونضیر]]، در شمار دوازده نفری بود که [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را برای کشتن [[یاران]] عزوک [[یهودی]] به کمک امام علی {{ع}} فرستاد. آنان یاران عزوک را پیش از رسیدن به حصار بنونضیر کشتند و این کار، [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را سرعت بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۲؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} [[غنایم]] [[بنو نضیر]] را به [[مهاجران]] اختصاص داد و از [[انصار]]، جز [[ابودجانه]] و [[سهل بن حنیف]]، کسی سهمی نداشت<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۹.</ref>. | ابودجانه با شرکت در [[جنگ]] [[بنونضیر]]، در شمار دوازده نفری بود که [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را برای کشتن [[یاران]] عزوک [[یهودی]] به کمک امام علی {{ع}} فرستاد. آنان یاران عزوک را پیش از رسیدن به حصار بنونضیر کشتند و این کار، [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را سرعت بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۲؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} [[غنایم]] [[بنو نضیر]] را به [[مهاجران]] اختصاص داد و از [[انصار]]، جز [[ابودجانه]] و [[سهل بن حنیف]]، کسی سهمی نداشت<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۹.</ref>. |