جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
## وی از [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[ابوبکر]] را بر [[امام]] [[جماعت]] در زمان [[بیماری]] خود، [[تعیین]] وی بر [[منصب]] [[خلافت]] را [[استنباط]] و [[اجتهاد]] میکند. دراینباره باید گفت آیا [[امامت]] [[نماز جماعت]] [[ابوبکر]] به [[دستور]] شخصی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} یا [[عایشه]] بوده است محل بحث است و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} بنا بر روایاتی، بعد از توجه به جریان [[امامت]] [[ابوبکر]]، خود شخصاً به [[اقامه نماز]] [[جماعت]] پرداخت. | ## وی از [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[ابوبکر]] را بر [[امام]] [[جماعت]] در زمان [[بیماری]] خود، [[تعیین]] وی بر [[منصب]] [[خلافت]] را [[استنباط]] و [[اجتهاد]] میکند. دراینباره باید گفت آیا [[امامت]] [[نماز جماعت]] [[ابوبکر]] به [[دستور]] شخصی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} یا [[عایشه]] بوده است محل بحث است و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} بنا بر روایاتی، بعد از توجه به جریان [[امامت]] [[ابوبکر]]، خود شخصاً به [[اقامه نماز]] [[جماعت]] پرداخت. | ||
## چنانکه منصفان [[اهل سنت]] مانند [[قاضی عبدالجبار]]<ref>ر. ک: المغنی، ج۲، ص ۱۲۳.</ref> [[تذکر]] دادند نفس [[امامت]] [[نماز جماعت]] بر [[تعیین]] [[خلافت]] هیچ دلالت صریح و مفهومی ندارد. | ## چنانکه منصفان [[اهل سنت]] مانند [[قاضی عبدالجبار]]<ref>ر. ک: المغنی، ج۲، ص ۱۲۳.</ref> [[تذکر]] دادند نفس [[امامت]] [[نماز جماعت]] بر [[تعیین]] [[خلافت]] هیچ دلالت صریح و مفهومی ندارد. | ||
# '''تحلیل گزارش [[بکر بن أخت]]:'''یکی از گزارش کنندگان، [[بکربن أخت عبدالواحد بن زیاد]] است، [[رئیس]] [[مذهب]] [[اشاعره]] یعنی شیخ [[ابوالحسن اشعری]] در کتاب خود برخی از آرای ناسازگار وی با [[اسلام]] مانند [[منافق]] بودن، [[عبادت]] [[شیطان]]، ارتکاب [[گناهان کبیره]] وی را برشمرده است که چنین آموزههایی مورد [[پذیرش]] [[اشاعره]] نیست<ref>مقالات الأسلامیین، ص ۲۸۶.</ref>. از آن برمیآید که وی از آرای شاذ و خلاف [[پیروی]] میکرد و ادعای [[نص]] بر [[ابوبکر]] وی نیز میتواند مصداق یکی از آنها باشد. [[امام نووی]] در شرح مسلم خود بعد از گزارش [[نظریه]] [[بکربن أخت]] و دیگر قائلان [[نص]] آنها را غیرقابل | # '''تحلیل گزارش [[بکر بن أخت]]:'''یکی از گزارش کنندگان، [[بکربن أخت عبدالواحد بن زیاد]] است، [[رئیس]] [[مذهب]] [[اشاعره]] یعنی شیخ [[ابوالحسن اشعری]] در کتاب خود برخی از آرای ناسازگار وی با [[اسلام]] مانند [[منافق]] بودن، [[عبادت]] [[شیطان]]، ارتکاب [[گناهان کبیره]] وی را برشمرده است که چنین آموزههایی مورد [[پذیرش]] [[اشاعره]] نیست<ref>مقالات الأسلامیین، ص ۲۸۶.</ref>. از آن برمیآید که وی از آرای شاذ و خلاف [[پیروی]] میکرد و ادعای [[نص]] بر [[ابوبکر]] وی نیز میتواند مصداق یکی از آنها باشد. [[امام نووی]] در شرح مسلم خود بعد از گزارش [[نظریه]] [[بکربن أخت]] و دیگر قائلان [[نص]] آنها را غیرقابل وصف میکند<ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref>. | ||
حاصل آنکه در خود منابع [[اهل سنت]] [[روایت|روایتی]] از [[صحابه]] مورد [[وثوق]] خود [[اهل سنت]] مبنی بر وجود [[نص]] درباره [[ابوبکر]] وجود ندارد وادعای چنین [[روایت|روایتی]] از عصرهای بعدی پیدا شده است که [[راویان]] آنها دارای [[ضعف]] و اشکالاتی بودند، علاوه آنکه این سؤال مطرح میشود اگر واقعاً چنین روایاتی وجود داشت، چرا توسط [[صحابه]] و درعصر خود [[ابوبکر]] [[نقل]] نشده است تا موجب [[مشروعیت]] [[حکومت]] وی نیز گردد. افزون بر نکات مذکور بعض [[اندیشوران]] [[اهل سنت]] درباره عدم وجود [[نص]] مدعی [[اجماع]] شدند<ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref> و تنها [[بکربن أخت]] درباره [[نص]] بر [[ابوبکر]] را استثنا میکنند و از آن برمیآید که [[رأی]] بکر منحصر به فرد و برخلاف مبانی [[اهل سنت]] است. | حاصل آنکه در خود منابع [[اهل سنت]] [[روایت|روایتی]] از [[صحابه]] مورد [[وثوق]] خود [[اهل سنت]] مبنی بر وجود [[نص]] درباره [[ابوبکر]] وجود ندارد وادعای چنین [[روایت|روایتی]] از عصرهای بعدی پیدا شده است که [[راویان]] آنها دارای [[ضعف]] و اشکالاتی بودند، علاوه آنکه این سؤال مطرح میشود اگر واقعاً چنین روایاتی وجود داشت، چرا توسط [[صحابه]] و درعصر خود [[ابوبکر]] [[نقل]] نشده است تا موجب [[مشروعیت]] [[حکومت]] وی نیز گردد. افزون بر نکات مذکور بعض [[اندیشوران]] [[اهل سنت]] درباره عدم وجود [[نص]] مدعی [[اجماع]] شدند<ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref> و تنها [[بکربن أخت]] درباره [[نص]] بر [[ابوبکر]] را استثنا میکنند و از آن برمیآید که [[رأی]] بکر منحصر به فرد و برخلاف مبانی [[اهل سنت]] است. | ||
=== اعتراف [[اهل سنت]] به عدم [[نص]] === | === اعتراف [[اهل سنت]] به عدم [[نص]] === | ||
[[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[سنّت]] معترفاند درباره [[امامت]] و [[خلافت]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} درباره هیچکس حتی درباره [[ابوبکر]] [[نص|نصی]] وارد نشده است، این اعتراف به این معناست که خود [[اهل سنت]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نمیپذیرند و بر آنها اشکال سندی یا اشکال دلالتی متوجه میکنند. به دیگر سخن، اینکه خود رقیب [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را برنمیتابد و آنها را [[حجت]] و معتبر نمیشمارند، [[تکلیف]] عدم اعتبار آن روشن میشود و لذا چنین روایاتی که خودشان به [[سند]] یا دلالت آنها [[وثوق]] ندارند، چگونه با [[نصوص]] [[امامت حضرت علی]] {{ع}} توان [[تعارض]] را پیدا میکند؟ به تقریر دیگر، [[اهل سنت]]ی که [[دوست]] داشتند [[مشروعیت]] [[خلافت]] خلفای خودشان را به هر نحوی که شده به [[شرع]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} مستند کنند، نهایت دلالت [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نه در حد دلالت روشن و شفاف، بلکه در حد پنهان و خفی | [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[سنّت]] معترفاند درباره [[امامت]] و [[خلافت]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} درباره هیچکس حتی درباره [[ابوبکر]] [[نص|نصی]] وارد نشده است، این اعتراف به این معناست که خود [[اهل سنت]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نمیپذیرند و بر آنها اشکال سندی یا اشکال دلالتی متوجه میکنند. به دیگر سخن، اینکه خود رقیب [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را برنمیتابد و آنها را [[حجت]] و معتبر نمیشمارند، [[تکلیف]] عدم اعتبار آن روشن میشود و لذا چنین روایاتی که خودشان به [[سند]] یا دلالت آنها [[وثوق]] ندارند، چگونه با [[نصوص]] [[امامت حضرت علی]] {{ع}} توان [[تعارض]] را پیدا میکند؟ به تقریر دیگر، [[اهل سنت]]ی که [[دوست]] داشتند [[مشروعیت]] [[خلافت]] خلفای خودشان را به هر نحوی که شده به [[شرع]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} مستند کنند، نهایت دلالت [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نه در حد دلالت روشن و شفاف، بلکه در حد پنهان و خفی وصف میکنند. از اینجا نیز روشن میشود روایاتی با حد دلالت خفا توان [[تعارض]] با [[روایات]] شفاف و صریح را ندارند. این اعتراف یعنی عدم [[نص]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[مورد اتفاق]] [[اهل سنت]] قرار گرفته است<ref>ر. ک: بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۴۹؛ غزالی، قواعد العقائد، ص ۲۲۶؛ نووی، صحیح مسلم، حاشیه نووی، ج۱۲، ص۲۰۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص ۲۱۹.</ref>. با دو نکته فوق اعتبار [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] مخدوش شده و دیگر برای طرح و ارزیابی تک تک [[روایات]] مزبور [[نیاز]] ونیز مجالی نیست<ref>ر. ک: کتب کلامی، ذیل بحث [[امامت]] و نیز: علی اصغر رضوانی، [[امامشناسی (کتاب)|امامشناسی]]، ج۲، صص ۶۳۴ - ۶۴۵.</ref> | ||
=== عدم استناد [[ابوبکر]] و [[عمر]] === | === عدم استناد [[ابوبکر]] و [[عمر]] === | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
# [[ابن عباس]] همچنین گزارش میکند وقتی بر [[عمر]] وارد شدم، او از [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره مطرح کردن خود به عنوان [[خلیفه]] در میان [[مردم]] گلایه کرد. [[ابن عباس]] در پاسخ وی صریحاً و با [[شجاعت]] گفت که او خود را کاندیدا مطرح نمیکند، بلکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] وی را [[نصب]] نموده اما دیگران از او این [[حق]] را گرفتند<ref>{{عربی|"قَدْ رَشَّحَهُ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَصُرِفَتْ عَنْهُ"}}</ref>. در اینجا باید به پاسخ [[عمر]] دقت کرد که آیا وی اصل [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را نفی میکند یا به توجیه کنار گذاشتن [[حضرت علی]] {{ع}} میپردازد؟ جواب [[عمر]] مطابق گزارش [[ابن ابی الحدید]] [[سنی]] چنین است: [[عمر]] گفت همانا او [[جوان]] تازه کار بود که [[عرب]] سنّ او را کوچک شمردند<ref>{{عربی|"قَالَ: إِنَّهُ كَانَ شَابّاً حَدَثاً فَاسْتَصْغَرَتِ الْعَرَبُ سِنَّهُ"}}؛ [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، ص۸۰.</ref>. [[خلیفه دوم]] در این پاسخ اصل ادعای [[ابن عباس]] مبنی بر [[انتخاب]] [[امام علی|علی]] {{ع}} به [[امامت]] و [[حکومت]] توسط [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را نفی نکرد، بلکه به توجیه [[رفتار]] و [[کردار]] شخص خود در [[سقیفه]] پرداخت که [[ابوبکر]] را برآن حضرت مقدم داشت و برای این کار خود پای [[عرب]] را پیش میکشد که عرب به علت [[جوانی]] از [[پذیرفتن]] [[حکومت]] ابا میکردند. [[ابن عباس]] جواب این [[استدلال]] [[عمر]] را درهمانجا میدهد. | # [[ابن عباس]] همچنین گزارش میکند وقتی بر [[عمر]] وارد شدم، او از [[امام علی|علی]] {{ع}} درباره مطرح کردن خود به عنوان [[خلیفه]] در میان [[مردم]] گلایه کرد. [[ابن عباس]] در پاسخ وی صریحاً و با [[شجاعت]] گفت که او خود را کاندیدا مطرح نمیکند، بلکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] وی را [[نصب]] نموده اما دیگران از او این [[حق]] را گرفتند<ref>{{عربی|"قَدْ رَشَّحَهُ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَصُرِفَتْ عَنْهُ"}}</ref>. در اینجا باید به پاسخ [[عمر]] دقت کرد که آیا وی اصل [[انتخاب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را نفی میکند یا به توجیه کنار گذاشتن [[حضرت علی]] {{ع}} میپردازد؟ جواب [[عمر]] مطابق گزارش [[ابن ابی الحدید]] [[سنی]] چنین است: [[عمر]] گفت همانا او [[جوان]] تازه کار بود که [[عرب]] سنّ او را کوچک شمردند<ref>{{عربی|"قَالَ: إِنَّهُ كَانَ شَابّاً حَدَثاً فَاسْتَصْغَرَتِ الْعَرَبُ سِنَّهُ"}}؛ [[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، ص۸۰.</ref>. [[خلیفه دوم]] در این پاسخ اصل ادعای [[ابن عباس]] مبنی بر [[انتخاب]] [[امام علی|علی]] {{ع}} به [[امامت]] و [[حکومت]] توسط [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را نفی نکرد، بلکه به توجیه [[رفتار]] و [[کردار]] شخص خود در [[سقیفه]] پرداخت که [[ابوبکر]] را برآن حضرت مقدم داشت و برای این کار خود پای [[عرب]] را پیش میکشد که عرب به علت [[جوانی]] از [[پذیرفتن]] [[حکومت]] ابا میکردند. [[ابن عباس]] جواب این [[استدلال]] [[عمر]] را درهمانجا میدهد. | ||
# [[حضرت علی]] {{ع}} وقتی از مسجدی خارج شد، یکی از حضار حضرت را به [[کبر]] و [[عُجب]] متهم میکرد، [[عمر]] در جواب او میگفت: برای مثل وی حقش است که خود را فرا دست بگیرد؛ چراکه قسم به [[خدا]] اگر [[شمشیر]] او نبود عمود [[اسلام]] برجا باقی نمیماند. دراین هنگام همان شخص از [[عمر]] پرسید پس چرا وی را از حقش منع کردید؟<ref>{{عربی|"فَمَا مَنَعَكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَنْه"}}</ref> از سؤال سائل که پس شما چرا او را [[مانع]] شدید، برمیآید در اذهان [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] وجود [[نص]] و تعلق [[حکومت]] [[نبوی]] به آن حضرت متمرکز بود، لذا [[عمر]] در جواب وی نگفت که وی اصلاً حقی نداشت، بلکه دوباره به توجیه قدیمی یعنی [[جوانی]] و [[دوست داشتن]] [[فرزندان]] [[عبدالمطلب]] روی آورد<ref>{{عربی|"كَرِهْنَاهُ عَلَى حَدَاثَةِ السِّنِّ وَ حُبِّهِ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِب"}}</ref>.<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، صص ۸۱و۸۲</ref> | # [[حضرت علی]] {{ع}} وقتی از مسجدی خارج شد، یکی از حضار حضرت را به [[کبر]] و [[عُجب]] متهم میکرد، [[عمر]] در جواب او میگفت: برای مثل وی حقش است که خود را فرا دست بگیرد؛ چراکه قسم به [[خدا]] اگر [[شمشیر]] او نبود عمود [[اسلام]] برجا باقی نمیماند. دراین هنگام همان شخص از [[عمر]] پرسید پس چرا وی را از حقش منع کردید؟<ref>{{عربی|"فَمَا مَنَعَكُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَنْه"}}</ref> از سؤال سائل که پس شما چرا او را [[مانع]] شدید، برمیآید در اذهان [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] وجود [[نص]] و تعلق [[حکومت]] [[نبوی]] به آن حضرت متمرکز بود، لذا [[عمر]] در جواب وی نگفت که وی اصلاً حقی نداشت، بلکه دوباره به توجیه قدیمی یعنی [[جوانی]] و [[دوست داشتن]] [[فرزندان]] [[عبدالمطلب]] روی آورد<ref>{{عربی|"كَرِهْنَاهُ عَلَى حَدَاثَةِ السِّنِّ وَ حُبِّهِ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِب"}}</ref>.<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]]، ج۱۲، صص ۸۱و۸۲</ref> | ||
# [[خلیفه دوم]] در گفتگوی دیگر با [[ابن عباس]] با تأکید و آوردن قسم به اولویت اول [[امام علی|علی]] {{ع}} برای [[حکومت]] بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} اعتراف میکند:{{عربی|"أما و الله إن كان صاحبك هذا أولى الناس بالأمر بعد وفاة رسول الله إلا أنا خفناه على اثنتين قال ابن عباس فجاء بمنطق لم أجد بدا معه من مسألته عنه فقلت يا أمير المؤمنين ما هما قال خشيناه على حداثة سنه و حبه بني عبد المطلب"}}<ref>[[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. [[ابن عباس]] در این [[روایت]] [[منطق]] و مبنای [[خلیفه دوم]] را به نوعی اعجابآور | # [[خلیفه دوم]] در گفتگوی دیگر با [[ابن عباس]] با تأکید و آوردن قسم به اولویت اول [[امام علی|علی]] {{ع}} برای [[حکومت]] بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} اعتراف میکند:{{عربی|"أما و الله إن كان صاحبك هذا أولى الناس بالأمر بعد وفاة رسول الله إلا أنا خفناه على اثنتين قال ابن عباس فجاء بمنطق لم أجد بدا معه من مسألته عنه فقلت يا أمير المؤمنين ما هما قال خشيناه على حداثة سنه و حبه بني عبد المطلب"}}<ref>[[شرح نهج البلاغه]] [[ابن ابی الحدید]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. [[ابن عباس]] در این [[روایت]] [[منطق]] و مبنای [[خلیفه دوم]] را به نوعی اعجابآور وصف میکند، و آن را قانع کننده نمیداند که [[اعتراض]] خود را در موارد دیگر به [[خلیفه دوم]] به صورت صریح و شفاف ذکر کرده است. | ||
# جمعی از [[صحابه]]: غیر از [[خلیفه دوم]] جمعی از [[صحابه]] درباره ورود اصل [[نص]] و به تعبیر دقیقتر اصل [[نصب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[روایات]] مختلفی را گزارش نمودند که بخشی از آنها در پاسخ [[شبهه]] عدم ورود [[نص]] در [[روایات نبوی]] در فصل چهارم گزارش شد که خواننده [[فاضل]] را به آن حواله میدهیم. | # جمعی از [[صحابه]]: غیر از [[خلیفه دوم]] جمعی از [[صحابه]] درباره ورود اصل [[نص]] و به تعبیر دقیقتر اصل [[نصب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[روایات]] مختلفی را گزارش نمودند که بخشی از آنها در پاسخ [[شبهه]] عدم ورود [[نص]] در [[روایات نبوی]] در فصل چهارم گزارش شد که خواننده [[فاضل]] را به آن حواله میدهیم. | ||
# [[ابن ابی الحدید]]: [[شارع]] [[معتزلی]] [[نهج البلاغه]] بعد از گزارش موارد فوق اعتراف میکند که این گزارشات بر [[نص]] دلالت میکند<ref> {{عربی|وما أراها الا تکادداله علی النص}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص۸۲.</ref> لکن وی بین دو امر یعنی اخذ ظاهر [[نصوص]] فوق - که لازمهاش [[انتخاب]] [[مذهب شیعه]] است - و چگونگی توجیه [[رفتار]] [[صحابه]] که از این [[نصوص]] روی برگرداندند، متحیر مانده است، لذا مشکل و تحیّر خود را از [[نقیب]] [[ابوجعفر]] [[ابوزید]] میپرسد که ما توجیه او را در فصل توجیهات [[نصب]] ذیل توجیه تفکیک [[نصوص]] [[پیامبر]] از [[دینی]] و غیر [[دینی]] [[نقل]] ونقد خواهیم کرد. | # [[ابن ابی الحدید]]: [[شارع]] [[معتزلی]] [[نهج البلاغه]] بعد از گزارش موارد فوق اعتراف میکند که این گزارشات بر [[نص]] دلالت میکند<ref> {{عربی|وما أراها الا تکادداله علی النص}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص۸۲.</ref> لکن وی بین دو امر یعنی اخذ ظاهر [[نصوص]] فوق - که لازمهاش [[انتخاب]] [[مذهب شیعه]] است - و چگونگی توجیه [[رفتار]] [[صحابه]] که از این [[نصوص]] روی برگرداندند، متحیر مانده است، لذا مشکل و تحیّر خود را از [[نقیب]] [[ابوجعفر]] [[ابوزید]] میپرسد که ما توجیه او را در فصل توجیهات [[نصب]] ذیل توجیه تفکیک [[نصوص]] [[پیامبر]] از [[دینی]] و غیر [[دینی]] [[نقل]] ونقد خواهیم کرد. | ||
# [[قاضی عبدالجبار]]: وی از [[عالمان]] بنام [[معتزله]] و [[صاحب]] کتاب گرانسنگ المغنی فی ابواب التوحید و العدل و کتاب معروف دیگر شرح الأصول الخمسة است که درباره [[امامت]] و [[امام]] بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} تصریح نموده است که: {{عربی|"ان مذهبنا ان الامام بعد النبی علی بن ابی طالب"}}<ref>المغنی، ج۱، ص۵۱۶. وی در ادامه تأکید میکند [[امام]] نزد [[معتزله]] بعد از [[پیامبر]] چهار [[خلیفه]] معروف هستند بعد از آنها نوبت به [[اختیار]] [[امت]] میرسد. نکته دیگر اینکه وی هرچند [[حضرت علی]] {{ع}} را [[امام]] بلافصل میداند و لکن در اشتراط صفات [[امامت]] مانند عصمت، [[علم غیب]] ولدنی [[مخالف]] [[امامیه]] بوده وآن را شرط [[امام]] نمیداند؛ المغنی، ج۲۰، ص ۱۸.</ref>. نکته دیگر اینکه برخی [[معتزله]] [[امام علی]] {{ع}} را [[افضل]] از [[خلیفه اول]] میدانند ولکن بر این باورند | # [[قاضی عبدالجبار]]: وی از [[عالمان]] بنام [[معتزله]] و [[صاحب]] کتاب گرانسنگ المغنی فی ابواب التوحید و العدل و کتاب معروف دیگر شرح الأصول الخمسة است که درباره [[امامت]] و [[امام]] بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} تصریح نموده است که: {{عربی|"ان مذهبنا ان الامام بعد النبی علی بن ابی طالب"}}<ref>المغنی، ج۱، ص۵۱۶. وی در ادامه تأکید میکند [[امام]] نزد [[معتزله]] بعد از [[پیامبر]] چهار [[خلیفه]] معروف هستند بعد از آنها نوبت به [[اختیار]] [[امت]] میرسد. نکته دیگر اینکه وی هرچند [[حضرت علی]] {{ع}} را [[امام]] بلافصل میداند و لکن در اشتراط صفات [[امامت]] مانند عصمت، [[علم غیب]] ولدنی [[مخالف]] [[امامیه]] بوده وآن را شرط [[امام]] نمیداند؛ المغنی، ج۲۰، ص ۱۸.</ref>. نکته دیگر اینکه برخی [[معتزله]] [[امام علی]] {{ع}} را [[افضل]] از [[خلیفه اول]] میدانند ولکن بر این باورند وصف [[افضلیت]] در [[امامت]] شرط نیست<ref>«فاما عندنا: ان [[افضل]] الصحابه [[امیرالمؤمنین]] علیّ ثم الحسن والحسین {{عم}}»؛ شرح اصول الخمسه، ص ۷۶۷.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۵۸ - ۳۶۹.</ref> | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |