صفات ثبوتی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۶۵: خط ۶۵:
* [[عبادت]]، عبارت است از نهایت تذلل در برابر [[خدای متعال]] همراه با [[اطاعت]] که یا [[تکوینی]] است، مانند {{متن قرآن|إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا}}<ref>«جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>؛ یا اختیاری، مانند {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>.
* [[عبادت]]، عبارت است از نهایت تذلل در برابر [[خدای متعال]] همراه با [[اطاعت]] که یا [[تکوینی]] است، مانند {{متن قرآن|إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا}}<ref>«جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>؛ یا اختیاری، مانند {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>.
* [[مقام عبودیت]] و [[بندگی]] خدای [[غنی]] مطلق، از مقام‌های عالی و جامع همه [[کمالات انسانی]] است. [[بندگی خدا]] یعنی [[وابستگی]] مطلق به او، یعنی در برابر [[اراده]] او از خود اراده‌ای نداشتن، و در همه حال سر بر [[فرمان]] او نهادن. [[بندگی خدا]] یعنی [[بی‌نیازی]] از غیر او، و [[بی‌اعتنایی]] به ما سوی‌الله، و تنها چشم بر [[لطف]] او دوختن، این همان اوج [[تکامل انسان]] و [[برترین]] [[شرف]] و [[افتخار]] او است. [[عبادت]] و [[مناجات]] با خدای [[مهربان]]، یکی از صفات بارز [[خلفای الهی]] است که همیشه در پی فرصتی بوده و هستند تا با پروردگارشان [[مناجات]] و [[عبادت]] کنند، اگر چه [[انجام وظیفه]] [[رسالت]] و [[امامت]]، خود عبادتی بزرگ و عملی [[صالح]] محسوب می‌شود.
* [[مقام عبودیت]] و [[بندگی]] خدای [[غنی]] مطلق، از مقام‌های عالی و جامع همه [[کمالات انسانی]] است. [[بندگی خدا]] یعنی [[وابستگی]] مطلق به او، یعنی در برابر [[اراده]] او از خود اراده‌ای نداشتن، و در همه حال سر بر [[فرمان]] او نهادن. [[بندگی خدا]] یعنی [[بی‌نیازی]] از غیر او، و [[بی‌اعتنایی]] به ما سوی‌الله، و تنها چشم بر [[لطف]] او دوختن، این همان اوج [[تکامل انسان]] و [[برترین]] [[شرف]] و [[افتخار]] او است. [[عبادت]] و [[مناجات]] با خدای [[مهربان]]، یکی از صفات بارز [[خلفای الهی]] است که همیشه در پی فرصتی بوده و هستند تا با پروردگارشان [[مناجات]] و [[عبادت]] کنند، اگر چه [[انجام وظیفه]] [[رسالت]] و [[امامت]]، خود عبادتی بزرگ و عملی [[صالح]] محسوب می‌شود.
* البته آنان در همه حالات، حرکات و سکناتشان [[رعایت ادب]] حضور پیشگاه [[الهی]] را داشته و دارند و همه [[عزم]] و [[همت]] آنان، [[انجام وظیفه]] [[بندگی]] و جلب [[خشنودی]] [[خدای سبحان]] بوده است؛ لذا [[حق تعالی]] در [[قرآن کریم]] در [[وصف]] برخی [[پیامبران]] {{عم}} فرمود: {{متن قرآن|نِعْمَ الْعَبْدُ}}<ref>«(او) نیکو بنده بود» سوره ص، آیه ۳۰ و ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|عِبَادِنَا}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴؛ سوره صافات، آیه ۸۱، ۱۱۱ و ۱۲۲؛ سوره ص، آیه ۴۵.</ref>؛ و در [[وصف]] [[پیغمبر اعظم]] {{صل}} کلمه {{متن قرآن|عَبْدِهِ}}<ref>سوره اسراء، آیه ۱؛ سوره کهف، آیه ۱؛ سوره فرقان، آیه ۱؛ سوره نجم، آیه ۱۰؛ سوره حدید، آیه ۹.</ref> پنج مورد در [[قرآن کریم]] استعمال شده و فقط‍ یک مورد نیز در [[وصف]] [[حضرت]] [[زکریا]] {{ع}} آمده است<ref>{{متن قرآن|ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا}} «(این) یادکرد بخشایش پروردگارت به بنده‌اش زکریّاست» سوره مریم، آیه ۲.</ref>.
* البته آنان در همه حالات، حرکات و سکناتشان [[رعایت ادب]] حضور پیشگاه [[الهی]] را داشته و دارند و همه [[عزم]] و [[همت]] آنان، [[انجام وظیفه]] [[بندگی]] و جلب [[خشنودی]] [[خدای سبحان]] بوده است؛ لذا [[حق تعالی]] در [[قرآن کریم]] در وصف برخی [[پیامبران]] {{عم}} فرمود: {{متن قرآن|نِعْمَ الْعَبْدُ}}<ref>«(او) نیکو بنده بود» سوره ص، آیه ۳۰ و ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|عِبَادِنَا}}<ref>«او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴؛ سوره صافات، آیه ۸۱، ۱۱۱ و ۱۲۲؛ سوره ص، آیه ۴۵.</ref>؛ و در وصف [[پیغمبر اعظم]] {{صل}} کلمه {{متن قرآن|عَبْدِهِ}}<ref>سوره اسراء، آیه ۱؛ سوره کهف، آیه ۱؛ سوره فرقان، آیه ۱؛ سوره نجم، آیه ۱۰؛ سوره حدید، آیه ۹.</ref> پنج مورد در [[قرآن کریم]] استعمال شده و فقط‍ یک مورد نیز در وصف [[حضرت]] [[زکریا]] {{ع}} آمده است<ref>{{متن قرآن|ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا}} «(این) یادکرد بخشایش پروردگارت به بنده‌اش زکریّاست» سوره مریم، آیه ۲.</ref>.
* آیه‌ای از [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} با تعبیر قانت، [[مدح]] و [[ستایش]] کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>؛ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} امتی بود که خاضعانه [[خدای سبحان]] را در همه امور [[زندگی]] خود، [[اطاعت]] می‌کرد.
* آیه‌ای از [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} با تعبیر قانت، [[مدح]] و [[ستایش]] کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>؛ [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} امتی بود که خاضعانه [[خدای سبحان]] را در همه امور [[زندگی]] خود، [[اطاعت]] می‌کرد.
* کلمه "قانت" از "قنت" مشتق شده که طبق کتاب‌های لغت<ref>العین، ج۵، ص۱۲۹؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۱۵.</ref> به معنای [[اطاعت]] و [[مطیع]] بودن است. محققی می‌نویسد: "قانت، به معنای [[خضوع]] با [[طاعت]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۳۲۳، کلمه قنت.</ref>. و به عبارت دیگر: [[طاعت]] همراه با [[خضوع]] و رغبت شدید است.
* کلمه "قانت" از "قنت" مشتق شده که طبق کتاب‌های لغت<ref>العین، ج۵، ص۱۲۹؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۱۵.</ref> به معنای [[اطاعت]] و [[مطیع]] بودن است. محققی می‌نویسد: "قانت، به معنای [[خضوع]] با [[طاعت]] است"<ref>التحقیق، ج۹، ص۳۲۳، کلمه قنت.</ref>. و به عبارت دیگر: [[طاعت]] همراه با [[خضوع]] و رغبت شدید است.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
== [[صداقت]] در گفتار و [[کردار]] ==
== [[صداقت]] در گفتار و [[کردار]] ==
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ...}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!.».. سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>.
*{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ...}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!.».. سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>.
* و آیه‌ای دیگر نیز در [[وصف]] [[ائمه اطهار]] {{عم}} در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
* و آیه‌ای دیگر نیز در وصف [[ائمه اطهار]] {{عم}} در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
* [[صدق]] در [[آیات شریفه]] مطلق و بدون قید است که شامل [[صدق در گفتار]]، [[صدق]] در [[کردار]] ظاهری و [[باطنی]] می‌شود و گفتار با درون و ظاهر با [[باطن]] متناقض یکدیگر نیستند و دعوتشان صادقانه و بدون اغراض شخصی و فقط‍ برای [[انجام وظیفه]] [[الهی]] است.
* [[صدق]] در [[آیات شریفه]] مطلق و بدون قید است که شامل [[صدق در گفتار]]، [[صدق]] در [[کردار]] ظاهری و [[باطنی]] می‌شود و گفتار با درون و ظاهر با [[باطن]] متناقض یکدیگر نیستند و دعوتشان صادقانه و بدون اغراض شخصی و فقط‍ برای [[انجام وظیفه]] [[الهی]] است.
* در [[تفسیری]] آمده: {{عربی|الصادقين اي الصادق بالحق العامل به}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۱، ص۲۳۴.</ref>،
* در [[تفسیری]] آمده: {{عربی|الصادقين اي الصادق بالحق العامل به}}<ref>من وحی القرآن، ج۱۱، ص۲۳۴.</ref>،
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
* کلمات {{متن قرآن|الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}، جمع "ید" و "بَصَر" هستند که حاکی از [[کثرت]] [[قدرت]] و [[بصیرت]] است و چون بدون قید استعمال شده‌اند، مطلق بوده و شامل [[قدرت]] و [[درک]] مسائل [[مادّی]] و [[معنوی]] می‌شوند. و در [[آیات]] دیگر، کسی که خود را از [[درک]] مسائل [[معنوی]] [[محروم]] کند، از نابینایان محسوب می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}<ref>«و نابینا و بینا برابر نیست» سوره فاطر، آیه ۱۹؛ سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ در [[آیه]] از افراد با داشتن [[بینایی]] ظاهری به اعمی یعنی کور تعبیرشده و در مقابل آن [[بصیر]] قرار گرفته، یعنی [[بینا]] و درک‌کننده [[امور معنوی]].
* کلمات {{متن قرآن|الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ}}، جمع "ید" و "بَصَر" هستند که حاکی از [[کثرت]] [[قدرت]] و [[بصیرت]] است و چون بدون قید استعمال شده‌اند، مطلق بوده و شامل [[قدرت]] و [[درک]] مسائل [[مادّی]] و [[معنوی]] می‌شوند. و در [[آیات]] دیگر، کسی که خود را از [[درک]] مسائل [[معنوی]] [[محروم]] کند، از نابینایان محسوب می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}<ref>«و نابینا و بینا برابر نیست» سوره فاطر، آیه ۱۹؛ سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ در [[آیه]] از افراد با داشتن [[بینایی]] ظاهری به اعمی یعنی کور تعبیرشده و در مقابل آن [[بصیر]] قرار گرفته، یعنی [[بینا]] و درک‌کننده [[امور معنوی]].
* بنابراین، [[انبیا]] و اوصیای عظام {{عم}} با [[اذن الهی]] بر هر چیزی [[قدرت]] داشتند و نمونه آن خَلق پرنده از [[گِل]] توسط‍ [[حضرت عیسی]] {{ع}}{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref> «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> یا کندن درِ [[خیبر]] توسط‍ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[قدرت]] ملکوتی [[الهی]] است<ref>بحارالأنوار، ج۲۱، ص۲۶، باب ۲۲، ح۲۵؛ {{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ {{عم}} أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} قَالَ فِي رِسَالَتِهِ إِلَى سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ رَحِمَهُ الله وَ الله مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ وَ رَمَيْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِي أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيئَةٍ وَ أَنَا مِنْ أَحْمَدَ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ}}.</ref>. و نیز آنان دارای بیناییِ ملکوتی بودند و مسائل [[تکوینی]] و [[تشریعی]] را به خوبی [[درک]] می‌کردند و [[ضمیر]] و نیات افراد را تشخیص می‌دادند و طبق [[وظیفه الهی]] عمل می‌کردند، یا [[تسبیح]] موجودات برای [[خدای سبحان]] را می‌دیدند و می‌شنیدند، و چه بسا موجودات دیگر با [[تسبیح]] آنان به [[تسبیح]] [[خدای سبحان]] می‌پرداختند{{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref> «و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>. و طبق اطلاق [[آیه شریفه]]، آن [[قدرت]] و [[بصیرت]] مطلق بوده و محدود و [[مقید]] به زمان و موارد خاص نبوده است.
* بنابراین، [[انبیا]] و اوصیای عظام {{عم}} با [[اذن الهی]] بر هر چیزی [[قدرت]] داشتند و نمونه آن خَلق پرنده از [[گِل]] توسط‍ [[حضرت عیسی]] {{ع}}{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref> «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> یا کندن درِ [[خیبر]] توسط‍ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[قدرت]] ملکوتی [[الهی]] است<ref>بحارالأنوار، ج۲۱، ص۲۶، باب ۲۲، ح۲۵؛ {{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ {{عم}} أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} قَالَ فِي رِسَالَتِهِ إِلَى سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ رَحِمَهُ الله وَ الله مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ وَ رَمَيْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِي أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيئَةٍ وَ أَنَا مِنْ أَحْمَدَ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ}}.</ref>. و نیز آنان دارای بیناییِ ملکوتی بودند و مسائل [[تکوینی]] و [[تشریعی]] را به خوبی [[درک]] می‌کردند و [[ضمیر]] و نیات افراد را تشخیص می‌دادند و طبق [[وظیفه الهی]] عمل می‌کردند، یا [[تسبیح]] موجودات برای [[خدای سبحان]] را می‌دیدند و می‌شنیدند، و چه بسا موجودات دیگر با [[تسبیح]] آنان به [[تسبیح]] [[خدای سبحان]] می‌پرداختند{{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref> «و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>. و طبق اطلاق [[آیه شریفه]]، آن [[قدرت]] و [[بصیرت]] مطلق بوده و محدود و [[مقید]] به زمان و موارد خاص نبوده است.
* اما عده‌ای از [[مفسرین]]، آن را محدود به [[علم]] و [[آگاهی]] از مسائل [[دین و جامعه]] و [[قدرت]] بر انجام [[وظایف]] [[مدیریتی]] کرده‌اند و آن دو را به دو صفت مورد نیاز برای [[مدیریت جامعه]] [[تفسیر]] کرده‌اند: "[[انسان]] برای پیشبرد هدف‌هایش نیاز به دو نیرو دارد: نیروی [[درک]] و تشخیص، و نیروی کار و عمل. و به تعبیر دیگر: باید از [[علم]] و [[قدرت]] کمک گرفت تا به [[هدف]] واصل گشت. [[خداوند]] این [[پیامبران]] را به داشتن [[درک]] و تشخیص و [[بینش]] قَوی و [[قوّت]] و [[قدرت]] کافی برای انجام کار [[وصف]] کرده است. آنها افراد کم‌اطلاعی نبودند، سطح معرفتشان بالا و [[میزان]] آگاهی‌شان از [[آیین خدا]] و [[اسرار]] [[آفرینش]] و رموز [[زندگی]] قابل ملاحظه بود. از نظر [[اراده]] وتصمیم و نیروی عمل، افرادی [[سست]] و [[زبون]] و [[ناتوان]] نبودند، بلکه با [[اراده]]، پُر قُدرت، و دارای [[تصمیم]] [[قاطع]] و آهنین بودند. این، اسوه‌ای است برای همه رهروان راه [[حق]] که بعد از [[مقام عبودیت]] و [[بندگی خدا]] با این دو [[سلاح]] بُرنده مسلح گردند. از آنچه گفتیم به‌خوبی روشن شد که دست و چشم در اینجا به معنای دو عضو مخصوص نیست؛ چرا که بسیارند افرادی که دارای این دو عضوند، اما نَه [[درک]] و [[شعور]] کافی دارند، و نَه [[قدرت]] تصمیم‌گیری، و نَه [[توانایی]] بر عمل، بلکه کنایه از دو [[صفت علم]] و [[قدرت]] است"<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۳۰۸.</ref>.
* اما عده‌ای از [[مفسرین]]، آن را محدود به [[علم]] و [[آگاهی]] از مسائل [[دین و جامعه]] و [[قدرت]] بر انجام [[وظایف]] [[مدیریتی]] کرده‌اند و آن دو را به دو صفت مورد نیاز برای [[مدیریت جامعه]] [[تفسیر]] کرده‌اند: "[[انسان]] برای پیشبرد هدف‌هایش نیاز به دو نیرو دارد: نیروی [[درک]] و تشخیص، و نیروی کار و عمل. و به تعبیر دیگر: باید از [[علم]] و [[قدرت]] کمک گرفت تا به [[هدف]] واصل گشت. [[خداوند]] این [[پیامبران]] را به داشتن [[درک]] و تشخیص و [[بینش]] قَوی و [[قوّت]] و [[قدرت]] کافی برای انجام کار وصف کرده است. آنها افراد کم‌اطلاعی نبودند، سطح معرفتشان بالا و [[میزان]] آگاهی‌شان از [[آیین خدا]] و [[اسرار]] [[آفرینش]] و رموز [[زندگی]] قابل ملاحظه بود. از نظر [[اراده]] وتصمیم و نیروی عمل، افرادی [[سست]] و [[زبون]] و [[ناتوان]] نبودند، بلکه با [[اراده]]، پُر قُدرت، و دارای [[تصمیم]] [[قاطع]] و آهنین بودند. این، اسوه‌ای است برای همه رهروان راه [[حق]] که بعد از [[مقام عبودیت]] و [[بندگی خدا]] با این دو [[سلاح]] بُرنده مسلح گردند. از آنچه گفتیم به‌خوبی روشن شد که دست و چشم در اینجا به معنای دو عضو مخصوص نیست؛ چرا که بسیارند افرادی که دارای این دو عضوند، اما نَه [[درک]] و [[شعور]] کافی دارند، و نَه [[قدرت]] تصمیم‌گیری، و نَه [[توانایی]] بر عمل، بلکه کنایه از دو [[صفت علم]] و [[قدرت]] است"<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۳۰۸.</ref>.
* یا [[تفسیری]] دیگر، مراد از [[آیه]] را [[قدرت]] در انجام [[عبادت]] و داشتن [[بصیرت]] در [[دین]] دانسته است: {{متن قرآن|أُولِي الْأَيْدِي}} {{عربی|أي ذوي القوة عَلَى العبادة وَ الْأَبْصارِ الفقه في الدين}}<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۰.</ref>.
* یا [[تفسیری]] دیگر، مراد از [[آیه]] را [[قدرت]] در انجام [[عبادت]] و داشتن [[بصیرت]] در [[دین]] دانسته است: {{متن قرآن|أُولِي الْأَيْدِي}} {{عربی|أي ذوي القوة عَلَى العبادة وَ الْأَبْصارِ الفقه في الدين}}<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۰.</ref>.
* در اکثر [[تفاسیر]]<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۲۴۲؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۱۱....</ref>، [[آیه شریفه]] به معنای [[قوّت]] در [[عبادت]] و [[بصیرت]] در [[دین]]، [[تفسیر]] شده است؛ اما [[آیه شریفه]] محدود به آن [[تفسیر]] نبوده، بلکه [[قدرت]] در همه چیز به [[اذن الهی]] و [[بصیرت]] بر همه امور با [[عنایت الهی]] خواهد بود، و سرّ عدم [[اعمال]] [[علم]] و [[قدرت]] بیکران در برخورد با حوادث، متوقف بودن آن بر [[مشیت]] [[خدای حکیم]]، عدم [[تحمل]] [[درک]] افراد و مختار بودن افراد در [[انتخاب]] [[حق و باطل]] و [[اتمام حجت]] بر آنان بوده است. البته [[اسرار]] عدم [[اعمال]]، محدود به این موارد نبوده و ممکن است دلیل‌های دیگری نیز باشد<ref>و نویسنده با درک قاصر نتواند آن را درک و سپس تبیین کند.</ref>.
* در اکثر [[تفاسیر]]<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۲۴۲؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۱۱....</ref>، [[آیه شریفه]] به معنای [[قوّت]] در [[عبادت]] و [[بصیرت]] در [[دین]]، [[تفسیر]] شده است؛ اما [[آیه شریفه]] محدود به آن [[تفسیر]] نبوده، بلکه [[قدرت]] در همه چیز به [[اذن الهی]] و [[بصیرت]] بر همه امور با [[عنایت الهی]] خواهد بود، و سرّ عدم [[اعمال]] [[علم]] و [[قدرت]] بیکران در برخورد با حوادث، متوقف بودن آن بر [[مشیت]] [[خدای حکیم]]، عدم [[تحمل]] [[درک]] افراد و مختار بودن افراد در [[انتخاب]] [[حق و باطل]] و [[اتمام حجت]] بر آنان بوده است. البته [[اسرار]] عدم [[اعمال]]، محدود به این موارد نبوده و ممکن است دلیل‌های دیگری نیز باشد<ref>و نویسنده با درک قاصر نتواند آن را درک و سپس تبیین کند.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش