ارم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۲٬۰۴۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'برخی از بزرگان و علما' به 'برخی از دانشمندان')
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳: خط ۳:
| موضوع مرتبط = ارم
| موضوع مرتبط = ارم
| عنوان مدخل  = [[ارم]]
| عنوان مدخل  = [[ارم]]
| مداخل مرتبط = [[ارم در قرآن]] - [[ارم در حدیث]] - [[ارم در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[ارم در قرآن]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
واژه «ارم» فقط یک بار در آیه‌ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، در گزارشی از [[قوم]] «[[عاد]]» ذکر شده است.
ارم در لغت به‌معنای نشانه‌ای از سنگ و مانند آن است که در گذشته برای [[راهنمایی]] رهگذران در بیابان‌ها [[نصب]] می‌شده است.<ref>مفردات، ص‌۷۴، البرهان فی غریب القرآن، ص‌۱۷، مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۸۵‌.</ref> جمع این واژه به‌صورت «آرام» و «اروم» گزارش شده است.<ref>مفردات، ص‌۷۴، المجموع المغیث، ج‌۱، ص‌۵۶.</ref> در فرایند ریشه‌یابی این کلمه، میان واژه پژوهان و به [[پیروی]] از آنان [[مفسّران]]، به اتّفاق نظری نمی‌توان دست یافت. بیش‌تر کسانی‌که در صدد [[کاوش]] درباره این واژه بوده یا به [[تفسیر آیه]] مزبور پرداخته‌اند، ارم را واژه‌ای [[عربی]] دانسته و در تکاپوی استدلال‌های گوناگون بر مدّعای خویش، از [[قرائت‌ها]] و ترکیب [[آیه]] بهره برده‌اند.<ref>معانی القرآن، فرّاء، ج‌۳، ص‌۲۶۰.</ref> برخی از پژوهندگان واژه‌های غیرعربی در [[قرآن]]، در دیدگاهی متفاوت با مشهور لغویان، [[اختلاف]] قرائت‌های آیه را بر عجمی بودن «اِرم» [[گواه]] گرفته و به جستوجوی ریشه این واژه در زبان‌های دیگر پرداخته <ref>واژه‌های دخیل، ص‌۱۱۰.</ref> و عدّه‌ای از آنان با استناد به وجود واژه‌ای شبیه به آن در [[عهد عتیق]]،<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۰ و ۲۲‌ـ‌۲۳.</ref> آن را واژه‌ای [[عبری]] دانسته‌اند که در [[زبان عربی]] به‌صورت «اِرم» درآمده است.<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۷۳.</ref>
به‌هر حال، همان‌گونه که از [[آیات]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> برمی‌آید، [[خداوند]] متعالی در تذکّری به [[پیامبراکرم]]{{صل}} و همه مخاطبان قرآن، از [[سرنوشت]] قومی که در پی [[سرپیچی]] از دستورهای خداوند و [[طغیان]] و [[سرکشی]]، گرفتار [[عذاب]] شده و سرانجامی ناگوار برای آنان رقم خورده است، خبر می‌دهد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟» سوره فجر، آیه 6.</ref>.
مفسّران درباره [[تفسیر]] این آیه و آیه بعد {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.</ref> بر یک نظر نیستند. [[جمهور]] مفسّران، مقصود از «عاد» را همان «عاد أُولی» می‌دانند که در آیه {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد» سوره نجم، آیه ۵۰.</ref>، و {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، از نابودی آنان به‌وسیله طوفانی سهمگین، خبر داده شده است.<ref>جامع‌البیان، مج۱۳، ج۲۷، ص‌۱۰۱، التبیان، ج‌۱۰، ص‌۳۴۲، مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷.</ref> هم‌چنین [[مفسّران]] با توجّه به دیدگاه‌های گوناگون در ترکیب ادبی [[آیه]] {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود» سوره فجر، آیه ۷.</ref>، [[تفاسیر]] مختلفی از آن ارائه کرده‌اند. بیش‌تر آنان به [[پیروی]] از نظر مشهور در ترکیب آیه به‌صورت {{عربی|"بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد"}} بنابراینکه «[[ارم]]» بدل یا عطف بیان از عاد باشد،<ref> البرهان، ج‌۶، ص‌۵۰۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱، الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸.</ref> آن را نام «قبیله‌ای» می‌دانند.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۰، تفسیر بیضاوی، ج‌۴، ص‌۴۱۴.</ref> در توجیه این نام‌گذاری گفته شده: «ارم» نام جد<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، نزهة القلوب، ص‌۱۳۵.</ref> یا [[مادر]] [[عاد]] <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸.</ref> یا [[لقب]] <ref> مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۳۷، تفسیرمراغی، مج۱۰، ج۳۰، ص۱۴۲.</ref> خود او بوده، ازاین‌رو قبیله‌اش بدین نام [[شهرت]] یافته‌اند.
در فرض دیگری «ارم» مضافٌ الیه برای «عاد» یا مضاف محذوفی مانند «[[اهل]]» یا «صاحب» گزارش شده است. بنابراین فرض، مقصود از آن، نام [[شهر]] یا سرزمینی خواهد بود. [[محمد بن کعب قرظی]]، آن شهر را «اسکندریّه»<ref> تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲، الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۹، تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۲.</ref> و [[سعید بن مسیّب]] و [[عکرمه]] آن را «[[دمشق]]» دانسته‌اند.<ref> التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تاریخ دمشق، ج‌۱، ص‌۱۳، معجم ما استعجم، ج‌۱، ص‌۱۴۰.</ref> برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که [[شداد بن عاد]] با جمع‌آوری جواهرات، سنگ‌های قیمتی و‌... در طول سیصد‌ سال و با [[مشکلات]] فراوان بنا کرد، ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای ببرد.<ref> معجم‌البلدان، ج۱، ص۱۵۵، تنویرالمقباس، ص۵۱۰، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۸.</ref>
همچنین در حکایت افسانه‌ای دیگر گفته شده: این شهر، در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و [[مردم]] از آن بهره‌ می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار‌ می‌شد.<ref>مروج الذهب، ج‌۱، ص‌۲۰۱.</ref>
در برخی از اشعار [[عربی]] که [[مجاهد]]، آنها را نقل کرده، «[[ارم]]» به‌معنای «[[امّت]]» یا «[[امت]] قدیمه» آمده است.<ref> تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۲۶۷‌ـ‌۲۶۸، جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۱۹، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲.</ref> [[ابوعبیده]] گفته: دو عاد وجود داشته است: [[عاد]] نخست که همان ارم است و آیه‌ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد» سوره نجم، آیه ۵۰.</ref> درباره‌اش نازل شده و عاد دیگری که در برخی از [[آیات]] مانند [[آیه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، از احوال آنان خبر داده است <ref> التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیرنسفی، ج‌۴، ص‌۳۳۶، المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۸۰.</ref>.
در قرائت شاذّی نیز «ارم» به صیغه فعل ماضی «أَرَّمَ» (به فتح و تشدید راء) یا «أَرَمَّ» (به فتح و تشدید میم)، به‌معنای «هلکوا» قرائت شده است. [[ابن‌ابی‌حاتم]] از [[ضحاک]] نقل کرده که «الارم» به‌معنای «الهلاک» است،<ref> الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۶.</ref> و با همین مناسبت گفته می‌شود: {{عربی|"ارم بنو فلان"}}، یعنی «هلکوا»، البتّه [[ابن‌ حجر]] این معنا را فقط بنابر [[قرائت]] «اَرَّمَ» (به فتح هر دو و تشدید راء) صحیح دانسته است <ref> الدر المنثور، ج‌۸، ص‌۵۰۶.</ref> بنابراین قرائت، «[[ذات العماد]]»، مفعولٌ به و [[منصوب]] است. چنان‌چه «ارم» بدل یا عطف بیان از «عاد» یا مضافٌ‌الیه باشد، به‌دلیل وجود دو عامل «تأنیث» و «علمیّت» غیر منصرف و مفتوح خواهد بود.<ref>البرهان، ج‌۶، ص‌۵۰۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref>
[[مفسّران]] در [[تفسیر]] «ذات العماد» نیز همانند «ارم»، دیدگاه‌های گوناگونی را مطرح کرده‌اند که برخی از آنها بر تفاسیری که از «ارم» ارائه شده، مبتنی است. در [[روایت]] عطا از [[ابن‌عبّاس]]، و کلبی از [[قتاده]] نقل شده که «ذات العماد» از «[[عمود]]» به‌معنای «ستون» گرفته شده؛ زیرا این [[قوم]] به‌سبب [[کوچ‌نشینی]] دارای چادرهایی بوده‌اند که در فصل [[بهار]] به‌سوی صحراها و مناطق گیاه‌خیز کوچ می‌کردند و هنگامی که گیاهان خشک می‌شدند، به خانه‌های خود بازمی‌گشتند.<ref>مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۳۷، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۵۴۲، تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، [[عرب]] مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد،<ref>معانی القرآن، زجاج، ج‌۵، ص‌۳۲۲، الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۴۷.</ref> بر این باورند که این [[قوم]] دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت [[شهرت]] یافته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۳۱، التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیر ابی‌السعود، ج۹، ص‌۱۵۴.</ref> در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>
گروهی از [[مفسّران]] با [[استشهاد]] به [[آیه]] بعد {{متن قرآن|الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند؛» سوره فجر، آیه ۸.</ref>، و‌ با ارجاع [[ضمیر]] «‌ها» در این آیه به «[[ذات العماد]]»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵، کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۶۸.</ref> بنابراین [[تفسیر]]، «[[تخلق]]» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. [[ابن‌کثیر]] با بهره‌گیری از معنای لغوی «[[ارم]]» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای [[راهنمایی]] رهگذران در اطراف [[شهرها]] یا در صحراها [[نصب]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵.</ref> با وجود [[اختلاف]] نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> و با کمک از این نظریّه ادیبان [[قرآنی]] مانند: فرّاء، کسائی، [[ابن‌انباری]] و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند،<ref>البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> این دیدگاه که ارم نام [[قبیله]] یا شهری باشد که [[قوم عاد]] در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با [[آیات]] دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها  هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.</ref> به‌ویژه اینکه درباره [[آیه]] دوم، برخی از [[مفسّران]]، {{متن قرآن|ذُو الْأَوْتَادِ}} را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۵۶، مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۷۲۹، التبیان، ج‌۸، ص‌۵۴.</ref> و این معنا با «[[ذات العماد]]» که در وصف «[[ارم]]» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۴-۵۲۷.</ref>
== ارم در [[عهدین]] ==
اگر چه در هیچ جای عهدین، واژه «ارم» به [[صراحت]] نیامده است، با این حال، برخی از واژه پژوهان [[اذعان]] داشته‌اند که این واژه از ریشه‌ای [[عبری]] اشتقاق یافته است.<ref>واژه‌های دخیل، ص‌۱۱۰.</ref> در‌صورت پذیرش این دیدگاه می‌توان با جستوجوی عهدین به‌کاربردهای متفاوت این واژه که برخی از آنها با معانی و کاربردهای [[قرآن]] سازگاری دارند، [[دست]] یافت.
در عهدین، ارام گاهی به‌معنای [[سرزمین]]، نام [[قوم]] یا برخی افراد آمده است. در [[عهد عتیق]] از سه شخص با این نام یاد‌ شده: [[ارام بن سام بن نوح]]،<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۱۰:۲۲.</ref> ارام نوه ناحور <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۲:۲۱.</ref> ([[برادر]] [[ابراهیم]]{{ع}}) و ارام یکی از نیاکان [[عیسی]]{{ع}}<ref>کتاب مقدس، لوقا، ۳:۳۳.</ref>.
در گزارشی دیگر، ارام به نام مملکتی نزدیکی [[شام]] آمده است که [[عبرانیان]] آن را برای تمام املاکی که در شمال [[فلسطین]] قرار داشته و در جهت [[شرق]]، از دجله امتداد می‌یافته و تا دریای اوسط می‌رسیده و در جهت شمال تا سلسله کوه‌های «تاروس» کشیده می‌شده است، به‌کار می‌بردند.<ref> قاموس کتاب مقدس، «ارام»، ص‌۳۱.</ref> در این صورت، این منطقه، [[الجزیره]] را که عبرانیان آن را «ارام نهریم»<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۴:۱۰.</ref> یا «پَدن ارام» <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵:۲۰.</ref> (یعنی دشت ارم) می‌گفتند، شامل می‌شود، هم‌چنین در گزارشی دیگر، از شهرهایی مانند: «ارام‌ دمشق»،<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ، ۱۹: ۶.</ref> «ارام‌ مَعَکه»،<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ، ۱۹: ۶.</ref> «ارام‌ جشور»<ref>قاموس کتاب مقدس، ص‌۳۱.</ref> و «ارام‌ صُوبه»،<ref>کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۱۰: ۶ و ۸.</ref> نام‌برده شده است.
گاهی نیز «ارام‌نهریم» و «پَدَّن‌ارام» نامی برای [[شهرها]] دانسته شده است، مانند گزارش عهد عتیق از [[سفر]] [[غلام]] [[ابراهیم]]{{ع}} به «ارام‌نهریم»،<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۴:۱۰.</ref> و [[ازدواج]] [[اسحاق]]{{ع}} با «رِبِکا» دختر «بتوئیل‌ارامی» در [[شهر]] «پَدَّن‌ارام» <ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵:۲۰.</ref>.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۷-۵۲۸.</ref>
== بازتاب [[ارم]] در [[ادبیات]] [[عربی]] و [[فارسی]] ==
بر اثر اسطوره‌ای و افسانه‌ای بودن شهر ارم در میان [[مسلمانان]] و با بهره‌گیری از گزارش‌های [[تاریخی]] و [[روایی]] بسیاری که در وصف این شهر یا [[قبیله]] در [[منابع اسلامی]] آمده، استفاده از این نام در آثار ادبی فراوان به چشم می‌خورد. در اشعار کهن عربی و دیوان‌های گوناگون به‌کاربردهای متفاوت و گاه متعارضی از این واژه بر می‌خوریم<ref>دیوان، المرؤ القیس، ص‌۲۱۵، الاکلیل، ج‌۱، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.</ref> که برای نمونه می‌توان از برخی اشعار [[شبیب بن یزید بن نعمان بن بشیر]] <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۳۶۴.</ref> و [[بُحتری]] <ref>دیوان، العبادی، ص‌۸۴.</ref> یاد‌ کرد، هم‌چنین در [[نظم]] و [[نثر]] فارسی نیز از نام و داستان ارم به وفور استفاده شده است.<ref>شاه‌نامه، ج‌۱، ص‌۶۷، دیوان، سنایی، ص‌۱۶۷.</ref> به نظر می‌رسد حالت اسطوره‌ای این نام یا گزارش‌های مفصّل که آن شهر یا قبیله را دارای بناهایی رفیع و منطقه‌ای خرّم و خوش آب و هوا و دارای سرزمین‌هایی سرسبز و حاصل‌خیز معرّفی کرده‌اند، در این استفاده‌ها دخالت داشته است.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۸-۵۲۹.</ref>


==جغرافیای [[ارم]]، در [[سوره مبارکه فجر]]==
==جغرافیای [[ارم]]، در [[سوره مبارکه فجر]]==
خط ۳۲: خط ۶۷:
۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی [[شام]]، [[عبرانیان]] این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین [[فلسطین]] واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -[[سفر]] پیدایش ۱۰:۲۴- یا [[پدران]] آرام، یعنی دشت [[ارم]] می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب [[عهدین]] آمده ذکر می‌نماید چون: آرام [[دمشق]]، آرام جشور، آرام صوبه، آرام [[بیت]] رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و [[استقلال]] بوده، بارها با [[اسرائیل]] جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از [[سوریه]] است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در [[میانه]] فلسطین شمالی و [[نهر فرات]] است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل [[زمین]] حاصل‌خیزی است، که در میانه [[فرات]] و دجله واقع و به [[بین النهرین]] مسمی است»<ref>سند شماره ۵.</ref>.
۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی [[شام]]، [[عبرانیان]] این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین [[فلسطین]] واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -[[سفر]] پیدایش ۱۰:۲۴- یا [[پدران]] آرام، یعنی دشت [[ارم]] می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب [[عهدین]] آمده ذکر می‌نماید چون: آرام [[دمشق]]، آرام جشور، آرام صوبه، آرام [[بیت]] رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و [[استقلال]] بوده، بارها با [[اسرائیل]] جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از [[سوریه]] است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در [[میانه]] فلسطین شمالی و [[نهر فرات]] است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل [[زمین]] حاصل‌خیزی است، که در میانه [[فرات]] و دجله واقع و به [[بین النهرین]] مسمی است»<ref>سند شماره ۵.</ref>.


۸. برخی از پژوهشگران<ref>محمد تقی شریعتی؛ تفسیر نوین، ص۱۷۷.</ref> در ادامه توضیح لفظ عاد، در مورد [[محل زندگی]] [[قوم عاد]] ارم می‌نویسند: «قوم عاد در ریگستان‌ها و شنزارهای میان عمان و حضرموت سکونت داشتند و [[خداوند]] [[هود]] را بر آنها [[مبعوث]] فرمود.»... همان گونه که ملاحظه می‌فرمایید نظریات [[اهل]] تحقیق در مورد ارم بسیار پراکنده و گسترده است و هر [[پژوهشگری]] مکان یا مکان‌هایی را به نام ارم نشان می‌دهد، که آن اماکن، فهرست‌وار به شرح زیر می‌باشند:
۸. برخی از پژوهشگران<ref>محمد تقی شریعتی؛ تفسیر نوین، ص۱۷۷.</ref> در ادامه توضیح لفظ عاد، در مورد [[محل زندگی]] [[قوم عاد]] ارم می‌نویسند: «قوم عاد در ریگستان‌ها و شنزارهای میان عمان و حضرموت سکونت داشتند و [[خداوند]] [[هود]] را بر آنها [[مبعوث]] فرمود». همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید نظریات [[اهل]] تحقیق در مورد ارم بسیار پراکنده و گسترده است و هر [[پژوهشگری]] مکان یا مکان‌هایی را به نام ارم نشان می‌دهد، که آن اماکن، فهرست‌وار به شرح زیر می‌باشند:
۱. اسکندریه ۲. بین النهرین ۳. بین عمان و حضرموت ۴. دمشق ۵. [[شام]] ۶. فلسطین، چه بسا نظر‌های دیگری هم بیان شده باشد، که ما در این [[پژوهش]] بدان دسترسی نیافته باشیم، ولی [[شایسته]] است که اهل تحقیق و اندیشمندانی که در [[تاریخ]] و [[باستان‌شناسی]] تخصص دارند: موضوعاتی از این قبیل را، که [[قرآن]] با ابهام اشاره نموده است، بیشتر مورد تحقیق قرار دهند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص۹۸.</ref>
۱. اسکندریه ۲. بین النهرین ۳. بین عمان و حضرموت ۴. دمشق ۵. [[شام]] ۶. فلسطین، چه بسا نظر‌های دیگری هم بیان شده باشد، که ما در این [[پژوهش]] بدان دسترسی نیافته باشیم، ولی [[شایسته]] است که اهل تحقیق و اندیشمندانی که در [[تاریخ]] و [[باستان‌شناسی]] تخصص دارند: موضوعاتی از این قبیل را، که [[قرآن]] با ابهام اشاره نموده است، بیشتر مورد تحقیق قرار دهند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص۹۸.</ref>


خط ۳۸: خط ۷۳:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش