ابوالعاص بن الربیع: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن')
خط ۸: خط ۸:
هنگامی که [[مشرکان]] برای در فشار گذاشتن پیامبر، از او خواستند دخترش را [[طلاق]] دهد، ابوالعاص تقاضای آنان را نپذیرفت و از این کار سرباز زد. این [[رفتار]]، [[سپاس]] رسول خدا {{صل}} را برانگیخت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. او در [[هجرت]] [[مهاجران به مدینه]]، مانع هجرت همسرش شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref>، ولی برخی [[روایات]]، هجرت زینب را به همراه [[پدر]] خود گزارش کرده‌اند<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۸، ص۱۵۱.</ref> که صحیح نیست؛ زیرا هجرت وی بر اساس گزارش‌های [[تأیید]] شده، پس از [[بدر]] بوده است.
هنگامی که [[مشرکان]] برای در فشار گذاشتن پیامبر، از او خواستند دخترش را [[طلاق]] دهد، ابوالعاص تقاضای آنان را نپذیرفت و از این کار سرباز زد. این [[رفتار]]، [[سپاس]] رسول خدا {{صل}} را برانگیخت<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. او در [[هجرت]] [[مهاجران به مدینه]]، مانع هجرت همسرش شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref>، ولی برخی [[روایات]]، هجرت زینب را به همراه [[پدر]] خود گزارش کرده‌اند<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۵؛ ابن حجر، ج۸، ص۱۵۱.</ref> که صحیح نیست؛ زیرا هجرت وی بر اساس گزارش‌های [[تأیید]] شده، پس از [[بدر]] بوده است.


ابوالعاص در [[جنگ بدر]] در صف [[مشرکان قریش]] بود و به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمد. او در گزارشی، رفتار مسلمانان را با [[اسیران]]، از جمله خودش ستوده است<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. برای فدیه وی، همسرش زینب، گردن بندش را که [[خدیجه]] هنگام [[ازدواج]] به او داده بود، برای [[مسلمانان]] فرستاد. [[رسول خدا]] {{صل}} با دیدن گردنبند، به یاد خدیجه افتاده، به ترحم آمد و از [[اصحاب]] خواست [[همسر]] وی را بدون بها [[آزاد]] کنند و گردنبندش را پس دهند که چنین نیز شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸؛ واقدی، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. پس از [[آزادی]]، رسول خدا {{صل}} از او خواست برای [[پیوستن]] [[زینب]] بدو منعی ایجاد نکند که وی پذیرفت و به آن عمل کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و رسول خدا {{صل}} نیز این عمل او را ستود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۲.</ref>.
ابوالعاص در [[جنگ بدر]] در صف [[مشرکان قریش]] بود و به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآمد. او در گزارشی، رفتار مسلمانان را با [[اسیران]]، از جمله خودش ستوده است<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. برای فدیه وی، همسرش زینب، گردن بندش را که [[خدیجه]] هنگام [[ازدواج]] به او داده بود، برای [[مسلمانان]] فرستاد. [[رسول خدا]] {{صل}} با دیدن گردنبند، به یاد خدیجه افتاده، به ترحم آمد و از [[اصحاب]] خواست [[همسر]] وی را بدون بها [[آزاد]] کنند و گردنبندش را پس دهند که چنین نیز شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸؛ واقدی، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. پس از [[آزادی]]، رسول خدا {{صل}} از او خواست برای پیوستن [[زینب]] بدو منعی ایجاد نکند که وی پذیرفت و به آن عمل کرد<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۶؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸.</ref> و رسول خدا {{صل}} نیز این عمل او را ستود<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۲.</ref>.


[[ابوالعاص]] [[اموال]] بسیاری داشت و [[اهل]] [[تجارت]] و [[امانت]] بود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. کاروان تجاری او در مسیر بازگشت از [[شام]]، در [[سال ششم هجرت]] به سریه‌ای به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]] برخورد. آنها اموال کاروان وی را ضبط و تعدادی از همراهانش را [[اسیر]] کردند، ولی خود ابوالعاص گریخت و به منظور یافتن راهی برای بازپس‌گیری اموالش، به [[مدینه]] آمد و به زینب [[پناهنده]] شد و زینب نیز بدو [[پناه]] داد. این [[پناهندگی]]، با سخن مشهور رسول خدا {{صل}} {{متن حدیث|انه يُجِيرُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ أَدْنَاهُمْ }}؛ [[تأیید]] شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳؛ ابن ابی عاصم، ج۵، ص۳۷۲؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۸.</ref>. رسول خدا {{صل}} از زینب خواست تا هنگامی که ابوالعاص بر شرکش باقی است، بدو نزدیک نشود<ref> ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳.</ref>. توجه رسول خدا {{صل}} به ابوالعاص در وساطت برای باز پس گرفتن اموالی که به [[تصرف]] سریه درآمده بود، آشکار بود و چون مسلمانان این [[تمایل]] را دیدند، تمام اموال وی را بازگرداندند<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref>.
[[ابوالعاص]] [[اموال]] بسیاری داشت و [[اهل]] [[تجارت]] و [[امانت]] بود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۰۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۰۷.</ref>. کاروان تجاری او در مسیر بازگشت از [[شام]]، در [[سال ششم هجرت]] به سریه‌ای به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]] برخورد. آنها اموال کاروان وی را ضبط و تعدادی از همراهانش را [[اسیر]] کردند، ولی خود ابوالعاص گریخت و به منظور یافتن راهی برای بازپس‌گیری اموالش، به [[مدینه]] آمد و به زینب [[پناهنده]] شد و زینب نیز بدو [[پناه]] داد. این [[پناهندگی]]، با سخن مشهور رسول خدا {{صل}} {{متن حدیث|انه يُجِيرُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ أَدْنَاهُمْ }}؛ [[تأیید]] شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳؛ ابن ابی عاصم، ج۵، ص۳۷۲؛ طبرانی، ج۲۲، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۱۸.</ref>. رسول خدا {{صل}} از زینب خواست تا هنگامی که ابوالعاص بر شرکش باقی است، بدو نزدیک نشود<ref> ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ واقدی، ج۲، ص۵۵۳.</ref>. توجه رسول خدا {{صل}} به ابوالعاص در وساطت برای باز پس گرفتن اموالی که به [[تصرف]] سریه درآمده بود، آشکار بود و چون مسلمانان این [[تمایل]] را دیدند، تمام اموال وی را بازگرداندند<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۷.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش