جز
جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'فرزند من' به 'فرزند من') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== گسترش خردگرایی و پیراستن [[اندیشهها]] از موهومها و [[خرافهها]] == | == گسترش خردگرایی و پیراستن [[اندیشهها]] از موهومها و [[خرافهها]] == | ||
بارور ساختن [[عقل]] [[انسانی]] به عنوان [[رسول باطنی]] و زدودن خرافهها و موهومها از اندیشهاش، زمینهساز تعالی [[معنوی]] اوست. [[زندگی پیامبر]] اعظم {{صل}} سرشار از وقایعی است که بیان گر حقیقتگرایی آن [[حضرت]] و [[ارزش]] و اهمیت آن در آموزههای [[وحیانی]] [[اسلام]] است. نقل است وقتی یکی از [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} به نام ابراهیم، در هجده ماهگی از [[دنیا]] رفت، حضرت بسیار [[اندوهگین]] شد و به شدت گریست و فرمود: «[[دل]] در سوز و گداز است و چشم اشکبار. فرزندم! ما از دوری تو محزون و غمگینیم، ولی چه کنیم که [[رضای الهی]] به این امر تعلق گرفته است و من برخلاف رضای او چیزی نمیخواهم». [[مسلمانان]] با دیدن [[اندوه]] و [[گریه]] [[پیامبر خدا]]، بسیار ناراحت و اندوهگین شدند. از [[قضا]] در آن [[روز]] [[خورشید]] گرفت. با این اتفاق، مسلمانان گفتند که [[آسمان]] نیز از این سوگ تیره و تار شد و این [[پندار]] در میان [[مردم]]، زبان به زبان گشت. هر چند [[رسول اکرم]] {{صل}} میتوانست از این پندار مردم به [[سود]] خود و به منظور جلب افراد [[جامعه]] بهره برد، با شنیدن این سخن به سرعت به بالای [[منبر]] رفت و فرمود: «[[خورشید گرفتگی]] و [[ماه گرفتگی]]، از جمله نشانههای [[قدرت الهی]] است و این حادثه با [[مرگ]] | بارور ساختن [[عقل]] [[انسانی]] به عنوان [[رسول باطنی]] و زدودن خرافهها و موهومها از اندیشهاش، زمینهساز تعالی [[معنوی]] اوست. [[زندگی پیامبر]] اعظم {{صل}} سرشار از وقایعی است که بیان گر حقیقتگرایی آن [[حضرت]] و [[ارزش]] و اهمیت آن در آموزههای [[وحیانی]] [[اسلام]] است. نقل است وقتی یکی از [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} به نام ابراهیم، در هجده ماهگی از [[دنیا]] رفت، حضرت بسیار [[اندوهگین]] شد و به شدت گریست و فرمود: «[[دل]] در سوز و گداز است و چشم اشکبار. فرزندم! ما از دوری تو محزون و غمگینیم، ولی چه کنیم که [[رضای الهی]] به این امر تعلق گرفته است و من برخلاف رضای او چیزی نمیخواهم». [[مسلمانان]] با دیدن [[اندوه]] و [[گریه]] [[پیامبر خدا]]، بسیار ناراحت و اندوهگین شدند. از [[قضا]] در آن [[روز]] [[خورشید]] گرفت. با این اتفاق، مسلمانان گفتند که [[آسمان]] نیز از این سوگ تیره و تار شد و این [[پندار]] در میان [[مردم]]، زبان به زبان گشت. هر چند [[رسول اکرم]] {{صل}} میتوانست از این پندار مردم به [[سود]] خود و به منظور جلب افراد [[جامعه]] بهره برد، با شنیدن این سخن به سرعت به بالای [[منبر]] رفت و فرمود: «[[خورشید گرفتگی]] و [[ماه گرفتگی]]، از جمله نشانههای [[قدرت الهی]] است و این حادثه با [[مرگ]] فرزند من ارتباطی ندارد»<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۱۳۶.</ref>. و اینگونه آن حضرت با گسترش [[خرافه]] و توهم در میان مردم [[مبارزه]] کرد. | ||
همچنین نقل است در [[دوران کودکی]] رسول اکرم {{صل}}، روزی آن حضرت خواست همراه [[کودکان]] [[حلیمه سعدیه]]، دایه خویش، به چراگاه برود. حلیمه پس از اینکه موهای آن حضرت را شانه و وی را [[معطر]] و مرتب کرد، خواست به گردن او حرزی به عنوان محافظ بیندازد، ولی آن حضرت نپذیرفت و فرمود: «مادرجان! دست نگه دار! آرام باش. این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] میکند، نه این [[حرز]]»<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>. | همچنین نقل است در [[دوران کودکی]] رسول اکرم {{صل}}، روزی آن حضرت خواست همراه [[کودکان]] [[حلیمه سعدیه]]، دایه خویش، به چراگاه برود. حلیمه پس از اینکه موهای آن حضرت را شانه و وی را [[معطر]] و مرتب کرد، خواست به گردن او حرزی به عنوان محافظ بیندازد، ولی آن حضرت نپذیرفت و فرمود: «مادرجان! دست نگه دار! آرام باش. این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] میکند، نه این [[حرز]]»<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>. |