جز
جایگزینی متن - 'انسانسازی' به 'انسانسازی'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'انسانسازی' به 'انسانسازی') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: "آن کس که نزد [[ثروتمندی]] آید و بهخاطر ثروتش برای او [[تواضع]] کند، دو سوّم دینش را از دست داده است" <ref>{{متن حدیث| مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ}}؛ نهجالبلاغة، صبحی صالح، حکمت ۲۲۸.</ref>؛ | # [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: "آن کس که نزد [[ثروتمندی]] آید و بهخاطر ثروتش برای او [[تواضع]] کند، دو سوّم دینش را از دست داده است" <ref>{{متن حدیث| مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ}}؛ نهجالبلاغة، صبحی صالح، حکمت ۲۲۸.</ref>؛ | ||
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "یکی از [[یاران پیامبر اکرم]] {{صل}} در فقری سخت واقع شد، از این رو [[همسر]] آن مرد به او گفت: به نزد [[پیامبر]] برو و از ایشان چیزی درخواست کن. آن مرد نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و چون ایشان او را دیدند فرمودند: هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند. آن مرد چون این سخن شنید، با خود گفت: منظور ایشان از این جمله من هستم. از این رو نزد همسرش بازگشت و او را از آنچه گذشته بود [[آگاه]] کرد. همسرش امّا گفت: [[پیامبر]] هم یک [[انسان]] است، از این رو باید حالت خود را برایشان شرح دهی. آن مرد نزد [[پیامبر]] {{صل}} بازگشت و چون [[پیامبر اکرم]] او را دیدند باز فرمودند: هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند. این کار سه مرتبه تکرار شد، تا آنکه آن مرد [[تبری]] به قرض گرفت، به کوه رفت، چوبی را قطع کرد و آن را به اندکی آرد، فروخت و آن را خوردند. فردا نیز به همین کار پرداخت و بیشتر از روز گذشته هیزم تهیه کرد، آن را فروخت و غذائی تهیّه کرد. او این کار را ادامه داد تا اندکاندک [[تبری]] خرید؛ پس از آن چهارپا وغلامی تهیّه کرد و کم کم ثروتمند شد. او روزی به نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و برای ایشان توضیح داد که نزد ایشان آمد تا چیزی طلب کند، و [[سخن پیامبر]] را شنید و از درخواست خود صرفنظر کرد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز فرمودند: به تو گفتم که هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ {{صل}} فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَوْ أَتَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} فَسَأَلْتَهُفَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ {{صل}} قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا يَعْنِي غَيْرِي فَرَجَعَ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُفَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ حَتَّى فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا ثُمَّ أَتَى الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِيقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَكَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَبَاعَهُ فَلَمْ يَزَلْ يَعْمَلُ وَ يَجْمَعُ حَتَّى اشْتَرَى مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّى اشْتَرَى بَكْرَيْنِوَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَىحَتَّى أَيْسَرَ فَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَأَعْلَمَهُ كَيْفَ جَاءَ يَسْأَلُهُ وَ كَيْفَ سَمِعَ النَّبِيَّ {{صل}} فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} قُلْتُ لَكَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۳۹.</ref>؛ | # [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "یکی از [[یاران پیامبر اکرم]] {{صل}} در فقری سخت واقع شد، از این رو [[همسر]] آن مرد به او گفت: به نزد [[پیامبر]] برو و از ایشان چیزی درخواست کن. آن مرد نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و چون ایشان او را دیدند فرمودند: هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند. آن مرد چون این سخن شنید، با خود گفت: منظور ایشان از این جمله من هستم. از این رو نزد همسرش بازگشت و او را از آنچه گذشته بود [[آگاه]] کرد. همسرش امّا گفت: [[پیامبر]] هم یک [[انسان]] است، از این رو باید حالت خود را برایشان شرح دهی. آن مرد نزد [[پیامبر]] {{صل}} بازگشت و چون [[پیامبر اکرم]] او را دیدند باز فرمودند: هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند. این کار سه مرتبه تکرار شد، تا آنکه آن مرد [[تبری]] به قرض گرفت، به کوه رفت، چوبی را قطع کرد و آن را به اندکی آرد، فروخت و آن را خوردند. فردا نیز به همین کار پرداخت و بیشتر از روز گذشته هیزم تهیه کرد، آن را فروخت و غذائی تهیّه کرد. او این کار را ادامه داد تا اندکاندک [[تبری]] خرید؛ پس از آن چهارپا وغلامی تهیّه کرد و کم کم ثروتمند شد. او روزی به نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و برای ایشان توضیح داد که نزد ایشان آمد تا چیزی طلب کند، و [[سخن پیامبر]] را شنید و از درخواست خود صرفنظر کرد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز فرمودند: به تو گفتم که هرکس که از ما درخواست نماید ما به او اعطا میکنیم، و هرکس استغنا ورزد و چیزی طلب نکند [[خداوند]] او را بینیاز گرداند"<ref>{{متن حدیث| عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ {{صل}} فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَوْ أَتَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} فَسَأَلْتَهُفَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ {{صل}} قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا يَعْنِي غَيْرِي فَرَجَعَ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُفَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ حَتَّى فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا ثُمَّ أَتَى الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِيقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَكَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَبَاعَهُ فَلَمْ يَزَلْ يَعْمَلُ وَ يَجْمَعُ حَتَّى اشْتَرَى مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّى اشْتَرَى بَكْرَيْنِوَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَىحَتَّى أَيْسَرَ فَجَاءَ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَأَعْلَمَهُ كَيْفَ جَاءَ يَسْأَلُهُ وَ كَيْفَ سَمِعَ النَّبِيَّ {{صل}} فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} قُلْتُ لَكَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۳۹.</ref>؛ | ||
* این [[روایت]]، درسهائی چند در خود دارد که همگی در شمار درسهای برجسته انسانسازی است. در اینجا به شماری از این دروس اشاره میکنیم: | * این [[روایت]]، درسهائی چند در خود دارد که همگی در شمار درسهای برجسته [[انسانسازی]] است. در اینجا به شماری از این دروس اشاره میکنیم: | ||
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خود ریشه درخت [[طمع]] را از قلبهای [[اصحاب]] خود بر میکند، و آثار آن را از [[دل]] آنها میزدود. این مطلب حتّی در حالت احتیاج آنان به مقدار بسیار اندکی از [[غذا]] نیز ادامه مییافت. داستان معروف [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، برادرشان عقیل و [[آهن گداخته]] نیز، میتواند در همین راستا [[تفسیر]] شود؛ چه اگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و یا هریک از [[معصومان]] [[امّت]] {{عم}}، در مییافتند که برکندن این ریشه به شدّت عمل [[نیازمند]] است، بدون [[هراس]] به آن عمل میفرمودند، تا [[جان]] [[مردمان]] را از این [[رذیلت]] بپالایند؛ همانگونه که [[صاحب]] شتری که به [[بیماری]] پوستی جرب [[مبتلا]] شده است، بدون درنگْ آهن تفتیده را بر [[بدن]] حیوان مینهد، تا آن [[بیماری]] سرانجام به [[هلاکت]] شتر نیانجامد. | # [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خود ریشه درخت [[طمع]] را از قلبهای [[اصحاب]] خود بر میکند، و آثار آن را از [[دل]] آنها میزدود. این مطلب حتّی در حالت احتیاج آنان به مقدار بسیار اندکی از [[غذا]] نیز ادامه مییافت. داستان معروف [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، برادرشان عقیل و [[آهن گداخته]] نیز، میتواند در همین راستا [[تفسیر]] شود؛ چه اگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و یا هریک از [[معصومان]] [[امّت]] {{عم}}، در مییافتند که برکندن این ریشه به شدّت عمل [[نیازمند]] است، بدون [[هراس]] به آن عمل میفرمودند، تا [[جان]] [[مردمان]] را از این [[رذیلت]] بپالایند؛ همانگونه که [[صاحب]] شتری که به [[بیماری]] پوستی جرب [[مبتلا]] شده است، بدون درنگْ آهن تفتیده را بر [[بدن]] حیوان مینهد، تا آن [[بیماری]] سرانجام به [[هلاکت]] شتر نیانجامد. | ||
# [[ناامیدی]] از [[ثروت]] [[مردم]]، موجب میشود تا [[آدمی]] از دام [[فقر]] برهد؛ گویا این رهیدن از آثار وضعی قطع [[طمع]] میباشد. | # [[ناامیدی]] از [[ثروت]] [[مردم]]، موجب میشود تا [[آدمی]] از دام [[فقر]] برهد؛ گویا این رهیدن از آثار وضعی قطع [[طمع]] میباشد. |