جز
جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
برپایه گزارشهایی، حارث در [[مکه]] [[اسلام]] آورد؛ اما به سبب [[مخالفت]] و جلوگیری خاندانش، نتوانست به [[مدینه]] [[هجرت]] کند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۹؛ الدر المنثور ج ۴، ص ۸۰.</ref> منابع به [[زمان]] دقیق پذیرش اسلامش اشاره نکردهاند؛ گویا حارث به اجبارِ پدرش زمعه و عمویش [[عقیل]]، سپاه قریش را در [[بدر]] ([[سال دوم هجری]]) [[همراهی]] کرد و هر سه اینان در [[جنگ بدر]] کشته شدند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۷۰۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۱.</ref> برخی شرکت حارث را در این [[نبرد]] از روی [[تقیه]] دانستهاند؛<ref>البدایة و النهایه، ج ۳، ۲۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۳۱.</ref> اما برخی منابع از [[کفر]] وی هنگام مرگ سخن میگویند و قائلاند که ایشان پس از اسلام به کفر بازگشتند.<ref>جامعالبیان، ج ۵، ص ۳۱۸؛ التکمیل، ص ۱۰۲؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص ۱۰.</ref> [[قاتل]] حارث را به [[اختلاف]] [[عمار]] <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۷۰۹.</ref> یا [[علی]] {{ع}} <ref>الارشاد، ص ۷۱؛ المناقب، ج ۲، ص ۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۲.</ref> دانستهاند. چنین اختلافی درباره [[قاتل]] [[زمعة بن اسود]] و برادرش [[عقیل]] نیز هست <ref>السیرة النبویه، ج ۵۲، ص ۷۰۹؛ الارشاد، ص ۷۱؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۲.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] مدعی است که [[اسود]]، جد [[حارث]]، در [[مرگ]] پسر و نوهاش بسیار [[بیتابی]] میکرد. وی همچنین [[عبدالله]] [[برادر]] حارث را از هواداران [[امام علی]] {{ع}} دانسته است.<ref> شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۰.</ref> [[وهب بن وهب]] معروف به [[ابوالبختری|ابوالبُختری]] [[قاضی]] [[هارون الرشید]] از [[نسل]] اوست. وی از [[دشمنان امیرمؤمنان]] {{ع}} بود. هموست که به فتوای او امانی را که هارونالرشید به [[یحیی بن عبدالله بن حسن علوی]] داده بود، [[باطل]] اعلام کرد و [[یحیی]] را کشت<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۳۱۸ - ۳۱۹.</ref>.<ref>[[ملازاده]]، [[حارث بن زمعه (مقاله)|مقاله «حارث بن زمعه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | برپایه گزارشهایی، حارث در [[مکه]] [[اسلام]] آورد؛ اما به سبب [[مخالفت]] و جلوگیری خاندانش، نتوانست به [[مدینه]] [[هجرت]] کند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۹؛ الدر المنثور ج ۴، ص ۸۰.</ref> منابع به [[زمان]] دقیق پذیرش اسلامش اشاره نکردهاند؛ گویا حارث به اجبارِ پدرش زمعه و عمویش [[عقیل]]، سپاه قریش را در [[بدر]] ([[سال دوم هجری]]) [[همراهی]] کرد و هر سه اینان در [[جنگ بدر]] کشته شدند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۷۰۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۱.</ref> برخی شرکت حارث را در این [[نبرد]] از روی [[تقیه]] دانستهاند؛<ref>البدایة و النهایه، ج ۳، ۲۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۳۱.</ref> اما برخی منابع از [[کفر]] وی هنگام مرگ سخن میگویند و قائلاند که ایشان پس از اسلام به کفر بازگشتند.<ref>جامعالبیان، ج ۵، ص ۳۱۸؛ التکمیل، ص ۱۰۲؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص ۱۰.</ref> [[قاتل]] حارث را به [[اختلاف]] [[عمار]] <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۷۰۹.</ref> یا [[علی]] {{ع}} <ref>الارشاد، ص ۷۱؛ المناقب، ج ۲، ص ۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۲.</ref> دانستهاند. چنین اختلافی درباره [[قاتل]] [[زمعة بن اسود]] و برادرش [[عقیل]] نیز هست <ref>السیرة النبویه، ج ۵۲، ص ۷۰۹؛ الارشاد، ص ۷۱؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۶۲.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] مدعی است که [[اسود]]، جد [[حارث]]، در [[مرگ]] پسر و نوهاش بسیار [[بیتابی]] میکرد. وی همچنین [[عبدالله]] [[برادر]] حارث را از هواداران [[امام علی]] {{ع}} دانسته است.<ref> شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۰.</ref> [[وهب بن وهب]] معروف به [[ابوالبختری|ابوالبُختری]] [[قاضی]] [[هارون الرشید]] از [[نسل]] اوست. وی از [[دشمنان امیرمؤمنان]] {{ع}} بود. هموست که به فتوای او امانی را که هارونالرشید به [[یحیی بن عبدالله بن حسن علوی]] داده بود، [[باطل]] اعلام کرد و [[یحیی]] را کشت<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۳۱۸ - ۳۱۹.</ref>.<ref>[[ملازاده]]، [[حارث بن زمعه (مقاله)|مقاله «حارث بن زمعه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
== حارث در [[ | == حارث در [[شأن نزول]] == | ||
# در [[سال دوم هجری]]، در پی اخطار و [[تهدید]] سران [[قریش]] مبنی بر [[بسیج]] کردن همه کسانی که توان [[جنگیدن]] با [[مسلمانان]] را دارند، حارث و تنی چند از مسلمانان [[مهاجرت]] نکرده، در [[نبرد بدر]] حضور یافتند. به موجب [[نقلی]] از [[مجاهد]]،<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۲۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۷۲؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۳۶.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان میگفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref> نیز درباره حارث و برخی دیگر از کسانی نازل شده که با دیدن کمی نفرات مسلمانان گفتند: اینان را دینشان [[مغرور]] ساخته است. [[خداوند]] در این آیه آنان را از منافقانِ [[بیماردل]] قلمداد کرده است. بنا به نوشته [[شعبی]] و [[حسن بصری]]، مقصود از "[[مرض]]" در آیه [[شرک]] است.<ref> التبیان، ج ۵، ص ۱۳۶.</ref> ابن [[حیان]] اندلسی به این [[دلیل]] که هیچ منافقی در نبرد بدر حضور نداشته، [[نفاق]] حارث و دوستانش را رد کرده است.<ref>البحرالمحیط، ج ۵، ص ۳۳۵.</ref> | # در [[سال دوم هجری]]، در پی اخطار و [[تهدید]] سران [[قریش]] مبنی بر [[بسیج]] کردن همه کسانی که توان [[جنگیدن]] با [[مسلمانان]] را دارند، حارث و تنی چند از مسلمانان [[مهاجرت]] نکرده، در [[نبرد بدر]] حضور یافتند. به موجب [[نقلی]] از [[مجاهد]]،<ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص ۲۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۷۲؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۳۶.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان میگفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹.</ref> نیز درباره حارث و برخی دیگر از کسانی نازل شده که با دیدن کمی نفرات مسلمانان گفتند: اینان را دینشان [[مغرور]] ساخته است. [[خداوند]] در این آیه آنان را از منافقانِ [[بیماردل]] قلمداد کرده است. بنا به نوشته [[شعبی]] و [[حسن بصری]]، مقصود از "[[مرض]]" در آیه [[شرک]] است.<ref> التبیان، ج ۵، ص ۱۳۶.</ref> ابن [[حیان]] اندلسی به این [[دلیل]] که هیچ منافقی در نبرد بدر حضور نداشته، [[نفاق]] حارث و دوستانش را رد کرده است.<ref>البحرالمحیط، ج ۵، ص ۳۳۵.</ref> | ||
# مطابق [[نقل]] [[عکرمه]]،<ref>جامعالبیان، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۸؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۰۳؛ فتح الباری، ج ۸، ص ۱۹۸.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref> درباره [[حارث]] و مسلمانانی نازل شد که از [[مهاجرت]] به [[مدینه]] خودداری کردند و در [[جنگ بدر]] نیز در صف [[سپاه مشرکان]] کشته شدند و [[سرنوشت]] شوم آنان را شرح داد که چرا شما در صفوف [[کافران]] جای گرفتید و با [[مسلمانان]] جنگیدید؟ آنها در پاسخ چنین عذر آوردند: ما در محیط خود در فشار بودیم و از همین رو [[توانایی]] اجرای [[فرمان خدا]] را نداشتیم؛ اما این عذر از آنان پذیرفته نمیشود و به زودی از [[فرشتگان]] پاسخ میشنوند که مگر [[سرزمین]] [[پروردگار]]، پهناور نبود تا با مهاجرت، خود را از آن محیط [[آلوده]] و خفقانی برهانید. جای شما [[دوزخ]] است و سرانجام [[بدی]] دارید. | # مطابق [[نقل]] [[عکرمه]]،<ref>جامعالبیان، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۸؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۰۳؛ فتح الباری، ج ۸، ص ۱۹۸.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref> درباره [[حارث]] و مسلمانانی نازل شد که از [[مهاجرت]] به [[مدینه]] خودداری کردند و در [[جنگ بدر]] نیز در صف [[سپاه مشرکان]] کشته شدند و [[سرنوشت]] شوم آنان را شرح داد که چرا شما در صفوف [[کافران]] جای گرفتید و با [[مسلمانان]] جنگیدید؟ آنها در پاسخ چنین عذر آوردند: ما در محیط خود در فشار بودیم و از همین رو [[توانایی]] اجرای [[فرمان خدا]] را نداشتیم؛ اما این عذر از آنان پذیرفته نمیشود و به زودی از [[فرشتگان]] پاسخ میشنوند که مگر [[سرزمین]] [[پروردگار]]، پهناور نبود تا با مهاجرت، خود را از آن محیط [[آلوده]] و خفقانی برهانید. جای شما [[دوزخ]] است و سرانجام [[بدی]] دارید. |