←منطق عملی و ثابت پیامبر
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*سیره در زبان عربی از ماده سیر است، به معنای حرکت و رفتن. سیره یعنی نوع راه رفتن. سیره بر وزن فِعله، دلالت بر نوع میکند<ref>در زبان عربی، یک فَعله داریم و یک فِعله. عرب اگر چیزی را بر وزن فَعله گفت، یعنی عملی را یک بار انجام دادن، و اگر بر وزن فِعله گفت، یعنی عملی را به گونهای خاص انجام دادن. سیر یعنی حرکت، ولی سیره یعنی حرکت به گونه و روش خاص. ([[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج۱۷، ص ۱۷۱.</ref> مثلاً جلسه یعنی سبک و نوع نشستن. سیر یعنی رفتن، رفتار؛ ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. آنچه مهم است شناخت سبک رفتار [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است. آنها که در گذشته سیره نوشتهاند، رفتار ایشان را نوشتهاند، نه سبک و اسلوب رفتار پیامبر را. روش تبلیغی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} چه روشی بود؟ سبک رهبری و مدیریت [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در جامعه چه بود؟ سبک قضاوتش؟ ایشان مثل همه مردم زندگی خانوادگی داشت، سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در همسرداری چگونه بود؟ سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در معاشرت با اصحاب و یاران چگونه بود؟ سبک و روش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر که در قسمتهای مختلف باید روشن بشود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۵۰-۵۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref> | *سیره در زبان عربی از ماده سیر است، به معنای حرکت و رفتن. سیره یعنی نوع راه رفتن. سیره بر وزن فِعله، دلالت بر نوع میکند<ref>در زبان عربی، یک فَعله داریم و یک فِعله. عرب اگر چیزی را بر وزن فَعله گفت، یعنی عملی را یک بار انجام دادن، و اگر بر وزن فِعله گفت، یعنی عملی را به گونهای خاص انجام دادن. سیر یعنی حرکت، ولی سیره یعنی حرکت به گونه و روش خاص. ([[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج۱۷، ص ۱۷۱.</ref> مثلاً جلسه یعنی سبک و نوع نشستن. سیر یعنی رفتن، رفتار؛ ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. آنچه مهم است شناخت سبک رفتار [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است. آنها که در گذشته سیره نوشتهاند، رفتار ایشان را نوشتهاند، نه سبک و اسلوب رفتار پیامبر را. روش تبلیغی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} چه روشی بود؟ سبک رهبری و مدیریت [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در جامعه چه بود؟ سبک قضاوتش؟ ایشان مثل همه مردم زندگی خانوادگی داشت، سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در همسرداری چگونه بود؟ سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در معاشرت با اصحاب و یاران چگونه بود؟ سبک و روش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر که در قسمتهای مختلف باید روشن بشود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۵۰-۵۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref> | ||
==منطق عملی و ثابت پیامبر== | ==منطق عملی و ثابت [[پیامبر]]== | ||
*[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} روش، اسلوب و منطق داشت و ما مسلمانان موظفیم که سیره ایشان را بشناسیم و منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای اینکه از آن منطق در عمل استفاده بکنیم. | *[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} روش، اسلوب و منطق داشت و ما مسلمانان موظفیم که سیره ایشان را بشناسیم و منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای اینکه از آن منطق در عمل استفاده بکنیم. | ||
آیا انسان میتواند از اول تا آخر عمر یک منطق داشته باشد که آن منطق برای او اصالت داشته باشد؟ یا اصلاً بشر نمیتواند یک منطق ثابت داشته باشد؛ یعنی انسان تابع شرایط زمانی و مکانی و تابع شرایط زندگی و بهخصوص تابع موضعگیری طبقاتی است و در هر وضعی از شرایط اجتماعی و اقتصادی باشد، جبراً از یک منطق متناسب با آن شرایط پیروی میکند؟ این مسئله مهمی است که در دنیای امروز مطرح است. مارکسیسم بر این اساس است. | *آیا انسان میتواند از اول تا آخر عمر یک منطق داشته باشد که آن منطق برای او اصالت داشته باشد؟ یا اصلاً بشر نمیتواند یک منطق ثابت داشته باشد؛ یعنی انسان تابع شرایط زمانی و مکانی و تابع شرایط زندگی و بهخصوص تابع موضعگیری طبقاتی است و در هر وضعی از شرایط اجتماعی و اقتصادی باشد، جبراً از یک منطق متناسب با آن شرایط پیروی میکند؟ این مسئله مهمی است که در دنیای امروز مطرح است. مارکسیسم بر این اساس است. | ||
زندگی عملی پیامبر اکرم این نظریه را نقض کرد. پیامبر است و شعب ابی طالب و جمع اندکی از اصحاب که در درهای محبوساند؛ آب، غذا و نیازمندیهای دیگر به آنها نمیرسد و آنچنان بر آنان سخت است که بعضی از مسلمانان که در مکه اسلامشان را مخفی کرده بودند با مسلمانان شعب و بهویژه [[امام علی|علی]] {{ع}} رابطه برقرار کرده بودند و در آن تاریکیهای شب به آنان غذا میرساندند و مسلمین هر کدام اندکی میخوردند، همینقدر که سد جوعشان بشود. این پیامبر بعد میرسد به سال دهم هجری. در سال دهم هجری، حکومتهای جهان در مقابل او احساس خطر میکنند. نه تنها تمام جزیرةالعرب تحت نفوذ او است و بهصورت یک قدرت تمام در آمده است، بلکه قدرتمندان جهان پیشبینی میکنند که این قدرت به زودی از جزیرةالعرب سرریز میکند و متوجه آنها خواهد شد. در همان حال، با پیامبرِ شعب ابی طالب ذرهای از نظر روحیه فرق نکرده است. | *زندگی عملی [[پیامبر اکرم]] این نظریه را نقض کرد. [[پیامبر]] است و شعب ابی طالب و جمع اندکی از اصحاب که در درهای محبوساند؛ آب، غذا و نیازمندیهای دیگر به آنها نمیرسد و آنچنان بر آنان سخت است که بعضی از مسلمانان که در مکه اسلامشان را مخفی کرده بودند با مسلمانان شعب و بهویژه [[امام علی|علی]] {{ع}} رابطه برقرار کرده بودند و در آن تاریکیهای شب به آنان غذا میرساندند و مسلمین هر کدام اندکی میخوردند، همینقدر که سد جوعشان بشود. این پیامبر بعد میرسد به سال دهم هجری. در سال دهم هجری، حکومتهای جهان در مقابل او احساس خطر میکنند. نه تنها تمام جزیرةالعرب تحت نفوذ او است و بهصورت یک قدرت تمام در آمده است، بلکه قدرتمندان جهان پیشبینی میکنند که این قدرت به زودی از جزیرةالعرب سرریز میکند و متوجه آنها خواهد شد. در همان حال، با [[پیامبرِ]] شعب ابی طالب ذرهای از نظر روحیه فرق نکرده است. | ||
در حدود سال دهم هجرت که شهرت پیامبر در همه جا پیچیده است، یک عرب بیابانی خدمت [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} میآید. وقتی که میخواهد با [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} حرف بزند، روی آن چیزهایی که از حاکمان شنید - رعب پیامبر او را میگیرد، زبانش به لکنت میافتد. پیامبر {{صل}} آزرده میشود؛ او را در آغوش میگیرد و میفشارد که بدنش بدن او را لمس کند - | *در حدود سال دهم هجرت که شهرت [[پیامبر]] در همه جا پیچیده است، یک عرب بیابانی خدمت [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} میآید. وقتی که میخواهد با [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} حرف بزند، روی آن چیزهایی که از حاکمان شنید - رعب پیامبر او را میگیرد، زبانش به لکنت میافتد. [[پیامبر]]{{صل}} آزرده میشود؛ او را در آغوش میگیرد و میفشارد که بدنش بدن او را لمس کند -برادر! آسان بگو، از چه میترسی؟ من آن جباری که تو خیال کردهای نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر میدوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه میخواهد دل تنگت بگو.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref> | ||
برادر! آسان بگو، از چه میترسی؟ من آن جباری که تو خیال کردهای نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر میدوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه میخواهد دل تنگت بگو.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)| | |||
==اصول اساسی سیره پیامبر== | ==اصول اساسی سیره پیامبر== |