پیشرفت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
بر اساس مبانی مذکور، [[انسان‌ها]] در طول [[زندگی]] و در طول [[تاریخ]] و در یک افق زمانی – علی‌رغم شباهت ظاهری - دارای انواع بی‌شمارند. از دیدگاه [[امام]]، انسان در آغاز [[تولد]] [[حیوان]] بالفعل و انسان بالقوه است و در یک شدنِ مستمر از نقطه آغاز یعنی حیوانیت به سوی مراتبِ بالاتر هستی خود به مقصد کمال بی‌نهایت، صیرورت می‌نماید<ref>«انسان در ابتدای امر حیوان بالفعل است. انسان در اول پیدایش، پس از طی منازلی، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانیت امتیازی از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیت میزان انسانیت فعلیه نیست. پس، انسان حیوانی بالفعل است در ابتدای ورود در این عالم، و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست» (شرح چهل حدیث، ص۱۶۸). و نیز فرموده‌اند: «انسان یک موجودی است در ابتدا مثل سایر حیوانات است. اگر رشد بکند، یک موجود روحانی می‌شود که بالاتر از ملائکة الله می‌شود. و اگر طرف فساد برود، یک موجودی است که از همه حیوانات پست‌تر است....».. (صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۶).</ref>. [[ساخت و ساز]] وجود [[آدمی]] به کمک دو عاملِ مقصد و عمل، صورت می‌پذیرد.
بر اساس مبانی مذکور، [[انسان‌ها]] در طول [[زندگی]] و در طول [[تاریخ]] و در یک افق زمانی – علی‌رغم شباهت ظاهری - دارای انواع بی‌شمارند. از دیدگاه [[امام]]، انسان در آغاز [[تولد]] [[حیوان]] بالفعل و انسان بالقوه است و در یک شدنِ مستمر از نقطه آغاز یعنی حیوانیت به سوی مراتبِ بالاتر هستی خود به مقصد کمال بی‌نهایت، صیرورت می‌نماید<ref>«انسان در ابتدای امر حیوان بالفعل است. انسان در اول پیدایش، پس از طی منازلی، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانیت امتیازی از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیت میزان انسانیت فعلیه نیست. پس، انسان حیوانی بالفعل است در ابتدای ورود در این عالم، و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست» (شرح چهل حدیث، ص۱۶۸). و نیز فرموده‌اند: «انسان یک موجودی است در ابتدا مثل سایر حیوانات است. اگر رشد بکند، یک موجود روحانی می‌شود که بالاتر از ملائکة الله می‌شود. و اگر طرف فساد برود، یک موجودی است که از همه حیوانات پست‌تر است....».. (صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۶).</ref>. [[ساخت و ساز]] وجود [[آدمی]] به کمک دو عاملِ مقصد و عمل، صورت می‌پذیرد.


در چارچوب نظری اندیشه‌های [[امام]]، مقصد، تحققِ حداکثری گرایشات و [[تمایلات فطری]] آدمی در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] است. بر اساس نظریه [[فطرت]] - به عنوان مبنای [[شناخت]] [[انسان]] از دیدگاه امام -انسان از آن جهت که انسان است دارای گرایشات ذاتی متفاوت از [[حیوان]] است. از منظر [[حضرت امام خمینی]] مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند، و هیچ عادتی و مذهبی و محیطی و [[اخلاقی]] در آن تأثیری نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقه‌بندی‌های سلسله بشری، امور فطریه را [[تغییر]] نمی‌دهد و آنچه [[اختلاف]] آنها است، در اصل [[امور فطری]] نیست، بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق و یا در مراتب برخورداری از امور فطری است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰ و ۹۸.</ref>. از دیدگاه [[حضرت]] امام، [[حقیقت‌طلبی]]، [[قدرت‌طلبی]] و سایر تمایلات فطری - همگی - از مصادیق «[[عشق به کمال]] مطلق» است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰.</ref>. البته از منظر امام [[تنفر]] [[فطری]] از [[نقص]] و یا «فطرت تنفر از نقص» نیز از لوازم [[فطرت عشق به کمال]] مطلق است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۶.</ref>.
در چارچوب نظری اندیشه‌های [[امام]]، مقصد، تحققِ حداکثری گرایش‌ها و [[تمایلات فطری]] آدمی در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] است. بر اساس نظریه [[فطرت]] - به عنوان مبنای [[شناخت]] [[انسان]] از دیدگاه امام -انسان از آن جهت که انسان است دارای گرایش‌های ذاتی متفاوت از [[حیوان]] است. از منظر [[حضرت امام خمینی]] مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند، و هیچ عادتی و مذهبی و محیطی و [[اخلاقی]] در آن تأثیری نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقه‌بندی‌های سلسله بشری، امور فطریه را [[تغییر]] نمی‌دهد و آنچه [[اختلاف]] آنها است، در اصل [[امور فطری]] نیست، بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق و یا در مراتب برخورداری از امور فطری است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰ و ۹۸.</ref>. از دیدگاه [[حضرت]] امام، [[حقیقت‌طلبی]]، [[قدرت‌طلبی]] و سایر تمایلات فطری - همگی - از مصادیق «[[عشق به کمال]] مطلق» است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰.</ref>. البته از منظر امام [[تنفر]] [[فطری]] از [[نقص]] و یا «فطرت تنفر از نقص» نیز از لوازم [[فطرت عشق به کمال]] مطلق است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۶.</ref>.


در یک نگاه اجمالی، مصادیق اصلی گرایشات [[فطری]] [[انسان]] که به تعبیر [[امام]] از [[عشق به کمال]] مطلق منشعب می‌شوند عبارت‌اند از:
در یک نگاه اجمالی، مصادیق اصلی [[گرایش‌های فطری]] [[انسان]] که به تعبیر [[امام]] از [[عشق به کمال]] مطلق منشعب می‌شوند عبارت‌اند از:
# [[حقیقت‌طلبی]]
# [[حقیقت‌طلبی]]
# [[میل به جاودانگی]]
# [[میل به جاودانگی]]
خط ۶۳: خط ۶۳:
در این چارچوب نظری، [[پیشرفت]] یا [[پسرفت]] - به معنای انتقال از یک ظرفیت [[اجتماعی]] به ظرفیت دیگر اجتماعی<ref>با استفاده از آراء استاد شهید مطهری، پیشرفت را چنین تعریف می‌کنیم: آنگاه که جامعه از مجموعه‌ای معین از ویژگی‌های اجتماعی به مجموعه‌ای دیگر از خصوصیات اجتماعی منتقل می‌شود که همزمان آرمان‌ها و اهداف زندگی را بیشتر تأمین می‌کند این جامعه پیشرفت به معنای تکامل یافته است. اما اگر یک جامعه در شرایط معین اجتماعی به گسترش کمی و کیفی آرمان‌های زندگی می‌پردازد این جامعه پیشرفت به معنای توسعه یافته است. بنا بر این، پیشرفت هم در خود مفهوم تعالی عمودی و هم مفهوم توسعه و گسترش افقی ظرفیت‌های زندگی معطوف به تحقق اهداف و آرمان‌های زندگی فردی و اجتماعی را داراست (رفیعی آتانی، ۱۳۹۰).</ref> - زمانی اتفاق می‌افتد که ظرفیت‌ها و نهادهای [[اجتماعی]] [[ذخیره]] کننده محصولات ناشی از تحقق [[تمایلات فطری]] با [[ناتوانی]] و محدودیت روبرو شوند. در این صورت این ظرفیت‌ها و نهادهای اجتماعی باید جای خود را به ظرفیت‌ها و نهادهای اجتماعی دیگر بدهند که از توانایی‌ها و ظرفیت بالاتری برای این ذخیره‌سازی بر خوردار باشند.
در این چارچوب نظری، [[پیشرفت]] یا [[پسرفت]] - به معنای انتقال از یک ظرفیت [[اجتماعی]] به ظرفیت دیگر اجتماعی<ref>با استفاده از آراء استاد شهید مطهری، پیشرفت را چنین تعریف می‌کنیم: آنگاه که جامعه از مجموعه‌ای معین از ویژگی‌های اجتماعی به مجموعه‌ای دیگر از خصوصیات اجتماعی منتقل می‌شود که همزمان آرمان‌ها و اهداف زندگی را بیشتر تأمین می‌کند این جامعه پیشرفت به معنای تکامل یافته است. اما اگر یک جامعه در شرایط معین اجتماعی به گسترش کمی و کیفی آرمان‌های زندگی می‌پردازد این جامعه پیشرفت به معنای توسعه یافته است. بنا بر این، پیشرفت هم در خود مفهوم تعالی عمودی و هم مفهوم توسعه و گسترش افقی ظرفیت‌های زندگی معطوف به تحقق اهداف و آرمان‌های زندگی فردی و اجتماعی را داراست (رفیعی آتانی، ۱۳۹۰).</ref> - زمانی اتفاق می‌افتد که ظرفیت‌ها و نهادهای [[اجتماعی]] [[ذخیره]] کننده محصولات ناشی از تحقق [[تمایلات فطری]] با [[ناتوانی]] و محدودیت روبرو شوند. در این صورت این ظرفیت‌ها و نهادهای اجتماعی باید جای خود را به ظرفیت‌ها و نهادهای اجتماعی دیگر بدهند که از توانایی‌ها و ظرفیت بالاتری برای این ذخیره‌سازی بر خوردار باشند.


حال اگر این [[تحول]] با [[مدیریت]] قوای [[انسانی]] بر [[قوای حیوانی]] صورت پذیرد، [[جامعه]] با [[پیشرفت]] روبرو خواهد شد، اما اگر افراد یک جامعه به جای اینکه با مدیریت قوای انسانی، قوای حیوانی خود را در [[خدمت]] تحقق [[تمایلات]] ذاتی خود قرار دهند؛ قوای انسانی را زیر [[سلطه]] قوای حیوانی قرار دهند و تمایلات خویش را به‌وسیله قوای حیوانی محقق سازند؛ این تحول اجتماعی [[پسرفت]] خواهد بود. قوای حیوانی به گونه‌ای هستند که بسیاری از تمایلات فطری [[آدمی]] را نمی‌شناسند و به صورت طبیعی در خدمت آن دسته از تمایلاتی که برای آنها قابل [[فهم]] است قرار می‌گیرند. مسأله روشن است، در این صورت قوای حیوانی مثل [[قوه شهوت]] در خدمت تحقق [[تمایل]] ذاتی لذت‌طلبی قرار خواهد گرفت و در نتیجه سایر تمایلات تعطیل خواهند شد و ممکن است افراد دارای [[فطرت]] ثانویه گردند. فطرت ثانویه حالتی است که برخی از گرایشات متعالی در [[انسان]] خواهد مرد. بنابراین با افرادی روبرو خواهیم بود که تمایل چندانی به [[حقیقت‌طلبی]]، [[فضائل اخلاقی]] و... نخواهند داشت، چرا؟ زیرا ره‌آورد [[قدرت‌طلبی]] و لذت‌طلبی ناشی از به کار‌گیری مفرط [[قوه غضب]] و قوه شهوت در نهادهای اجتماعی ذخیره می‌شود و جامعه و نهادهای با این خصوصیت در کنار سایر قوای حیوانی در خدمت تحقق این [[امیال]] قرار می‌گیرند و بالطبع این حالت به صورت به هم فزاینده ادامه خواهد یافت. در این صورت است که نهادهای اجتماعی موجود به نفع نهادهای اجتماعی که ظرف و ظرفیت خدمات رسانی به این [[فطرت]] ثانوی را خواهند داشت جابجا و متحول خواهند شد و این [[تحول]] به معنای [[پسرفت]] خواهد بود؛ زیرا [[جامعه]] حیوانی‌تر می‌شود. هر اندازه که در هر ظرفیت معین [[اجتماعی]] نیز [[تمایلات]] لذت‌طلبی و [[منفعت‌طلبی]] بیشتر محقق شود، جامعه [[توسعه]] نیافته‌تر خواهد بود. بر این اساس از آن سو که نهادهای اجتماعی و نیز [[قوای حیوانی]] در شرایط کنونی زندگانی [[مغرب زمین]] در حال گسترش و توسعه [[حکمرانی]] قوای حیوانی برای تحقق [[امیال]] لذت‌طلبی و منفعت‌طلبی [[آدمی]] هستند، در [[حقیقت]] به جای توسعه، پسرفت در حال گسترش است. در این صورت همه قوای [[انسانی]] نظیر [[عقل]] تحت [[مدیریت]] قوای حیوانی نظیر [[شهوت]] و [[غضب]] در [[خدمت]] تحقق این امیال قرار خواهند گرفت. یک نتیجه مهم این مبنای نظری آن است که از نظر منطقی [[انسان]] به جای آنکه «نوع» واحد باشد «جنس» است و دارای انوع بی‌شمار<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ۱۵۹؛ آداب الصلوة، ص۳۱۰.</ref>. اما و در هر صورت، این چارچوب نظری نتایج ذیل را در پی خواهد داشت:
حال اگر این [[تحول]] با [[مدیریت]] قوای [[انسانی]] بر [[قوای حیوانی]] صورت پذیرد، [[جامعه]] با [[پیشرفت]] روبرو خواهد شد، اما اگر افراد یک جامعه به جای اینکه با مدیریت قوای انسانی، قوای حیوانی خود را در [[خدمت]] تحقق [[تمایلات]] ذاتی خود قرار دهند؛ قوای انسانی را زیر [[سلطه]] قوای حیوانی قرار دهند و تمایلات خویش را به‌وسیله قوای حیوانی محقق سازند؛ این تحول اجتماعی [[پسرفت]] خواهد بود. قوای حیوانی به گونه‌ای هستند که بسیاری از تمایلات فطری [[آدمی]] را نمی‌شناسند و به صورت طبیعی در خدمت آن دسته از تمایلاتی که برای آنها قابل [[فهم]] است قرار می‌گیرند. مسأله روشن است، در این صورت قوای حیوانی مثل [[قوه شهوت]] در خدمت تحقق [[تمایل]] ذاتی لذت‌طلبی قرار خواهد گرفت و در نتیجه سایر تمایلات تعطیل خواهند شد و ممکن است افراد دارای [[فطرت]] ثانویه گردند. فطرت ثانویه حالتی است که برخی از گرایش‌های متعالی در [[انسان]] خواهد مرد. بنابراین با افرادی روبرو خواهیم بود که تمایل چندانی به [[حقیقت‌طلبی]]، [[فضائل اخلاقی]] و... نخواهند داشت، چرا؟ زیرا ره‌آورد [[قدرت‌طلبی]] و لذت‌طلبی ناشی از به کار‌گیری مفرط [[قوه غضب]] و قوه شهوت در نهادهای اجتماعی ذخیره می‌شود و جامعه و نهادهای با این خصوصیت در کنار سایر قوای حیوانی در خدمت تحقق این [[امیال]] قرار می‌گیرند و بالطبع این حالت به صورت به هم فزاینده ادامه خواهد یافت. در این صورت است که نهادهای اجتماعی موجود به نفع نهادهای اجتماعی که ظرف و ظرفیت خدمات رسانی به این [[فطرت]] ثانوی را خواهند داشت جابجا و متحول خواهند شد و این [[تحول]] به معنای [[پسرفت]] خواهد بود؛ زیرا [[جامعه]] حیوانی‌تر می‌شود. هر اندازه که در هر ظرفیت معین [[اجتماعی]] نیز [[تمایلات]] لذت‌طلبی و [[منفعت‌طلبی]] بیشتر محقق شود، جامعه [[توسعه]] نیافته‌تر خواهد بود. بر این اساس از آن سو که نهادهای اجتماعی و نیز [[قوای حیوانی]] در شرایط کنونی زندگانی [[مغرب زمین]] در حال گسترش و توسعه [[حکمرانی]] قوای حیوانی برای تحقق [[امیال]] لذت‌طلبی و منفعت‌طلبی [[آدمی]] هستند، در [[حقیقت]] به جای توسعه، پسرفت در حال گسترش است. در این صورت همه قوای [[انسانی]] نظیر [[عقل]] تحت [[مدیریت]] قوای حیوانی نظیر [[شهوت]] و [[غضب]] در [[خدمت]] تحقق این امیال قرار خواهند گرفت. یک نتیجه مهم این مبنای نظری آن است که از نظر منطقی [[انسان]] به جای آنکه «نوع» واحد باشد «جنس» است و دارای انوع بی‌شمار<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ۱۵۹؛ آداب الصلوة، ص۳۱۰.</ref>. اما و در هر صورت، این چارچوب نظری نتایج ذیل را در پی خواهد داشت:


۱. همان‌گونه که تبیین شد انسانِ مبنای مدل [[غربی]] توسعه تنها دارای یک [[گرایش]] ذاتی است و آن هم منفعت‌طلبی و لذت‌طلبی برآمده از ذاتیات اوست و بس! که [[هدف زندگی]] انسان را تعیین می‌کند. این گرایش نیز مشترک بین انسان و [[حیوان]] است نه گرایش ویژه نوع انسان. به علاوه این خصوصیت سبب می‌شود که [[قوه]] [[عقل انسان]] با مدیریت قوا و تمایلات [[حیوانی]] اداره شود. بر اساس همین چارچوب نظری است که [[امام]] [[پیشرفت]] غربی و [[غرب]] را پیشرفتِ حیوانی می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۹۶ و ۱۰۹. برای نمونه فرموده‌اند: ما راجع به همین پیشرفت‌هایی که اینها کرده‌اند، باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت‌ها رو به تمدن دارد می‌رود، یا رو به توحش دارد می‌رود؟ من تعبیرم این است که آمریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده‌اند به این معنا که انسان‌ها را دارند حیوان درنده بار می‌آورند، تمام این کارها که کرده‌اند برای درندگی است، دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی، تمدن نیست. رو به توحش دارد می‌رود. غرب دارد رو به توحش دارد، دارد می‌سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! بر خلاف تمدنی که مکتب‌های الهی می‌خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب‌های اینها همه‌اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد (صحیفه امام، ج۸، ص۱۰۰).</ref>.
۱. همان‌گونه که تبیین شد انسانِ مبنای مدل [[غربی]] توسعه تنها دارای یک [[گرایش]] ذاتی است و آن هم منفعت‌طلبی و لذت‌طلبی برآمده از ذاتیات اوست و بس! که [[هدف زندگی]] انسان را تعیین می‌کند. این گرایش نیز مشترک بین انسان و [[حیوان]] است نه گرایش ویژه نوع انسان. به علاوه این خصوصیت سبب می‌شود که [[قوه]] [[عقل انسان]] با مدیریت قوا و تمایلات [[حیوانی]] اداره شود. بر اساس همین چارچوب نظری است که [[امام]] [[پیشرفت]] غربی و [[غرب]] را پیشرفتِ حیوانی می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۹۶ و ۱۰۹. برای نمونه فرموده‌اند: ما راجع به همین پیشرفت‌هایی که اینها کرده‌اند، باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت‌ها رو به تمدن دارد می‌رود، یا رو به توحش دارد می‌رود؟ من تعبیرم این است که آمریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده‌اند به این معنا که انسان‌ها را دارند حیوان درنده بار می‌آورند، تمام این کارها که کرده‌اند برای درندگی است، دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی، تمدن نیست. رو به توحش دارد می‌رود. غرب دارد رو به توحش دارد، دارد می‌سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! بر خلاف تمدنی که مکتب‌های الهی می‌خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب‌های اینها همه‌اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد (صحیفه امام، ج۸، ص۱۰۰).</ref>.
[[امام]] بر آن است که تفاوت [[انسان]] و [[حیوان]] در نگاه [[غرب]] به برخورداری انسان از [[عقل]] ابزارساز برای تحقق گرایشات منحصراً مادی و [[حیوانی]] انسان است<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۴.</ref>.
[[امام]] بر آن است که تفاوت [[انسان]] و [[حیوان]] در نگاه [[غرب]] به برخورداری انسان از [[عقل]] ابزارساز برای تحقق گرایش‌ها منحصراً مادی و [[حیوانی]] انسان است<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۴.</ref>.


۲. همان‌گونه که [[پیشرفت]] به معنای [[غربی]] آن به معنای تحقق حداکثری گرایشات منحصراً حیوانی انسان است، پیشرفت اسلامی از منظر امام به معنای تحقق حداکثری همه گرایشات [[فطری]] ویژه انسان به مثابه [[رشد]] همه [[کمالات انسانی]] خواهد بود<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۱.</ref>.
۲. همان‌گونه که [[پیشرفت]] به معنای [[غربی]] آن به معنای تحقق حداکثری گرایش‌ها منحصراً حیوانی انسان است، پیشرفت اسلامی از منظر امام به معنای تحقق حداکثری همه گرایش‌های فطری ویژه انسان به مثابه [[رشد]] همه [[کمالات انسانی]] خواهد بود<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۱.</ref>.
از منظر امام تفاوت نگاه غرب و [[اسلام]] به ماهیت پیشرفت به همین تفاوت نگاه به انسان باز می‌گردد. از دیدگاه امام همه مکاتبِ غیر از اسلام، انسان را حیوان [[تصور]] کرده است، موجودی که کارش خوردن و خوابیدن است. تنها تفاوت انسان با حیوان این است که [[انسان‌ها]] به دلیل برخورداری از توانایی‌های [[انسانی]]، بهتر و با کیفیت‌تر از سایر حیوانات می‌خورند و می‌خوابند<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>. جالب آن است که امام این نگاه غرب به پیشرفت و انسان را به مبانی [[هستی‌شناختی]] و [[معرفت‌شناختی]] مبتنی بر آن، مربوط می‌داند. غربی که همه هستی و همه عینیت را برابر با [[طبیعت]] مادی تلقی می‌کند، بنابر این اساساً هستی غیر مادی موهوم است و به همین دلیل موضوع [[شناخت]] [[آدمی]] قرار نمی‌گیرد. این در حالی است که سطوح ماوراء مادی هستی و [[انسان]] از سطوح مادی آن قوی‌تر و مؤثرتر است. [[اسلام]] و [[مکاتب الهی]] بر آن‌اند که با «[[تربیت]]» [[اندیشه]] و عمل [[انسانی]]، انسان را با اهتمام به بهره‌مندی از سطح [[طبیعت]] مادی به سطوح بالاتر هستی ارتقاء دهد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>.
از منظر امام تفاوت نگاه غرب و [[اسلام]] به ماهیت پیشرفت به همین تفاوت نگاه به انسان باز می‌گردد. از دیدگاه امام همه مکاتبِ غیر از اسلام، انسان را حیوان [[تصور]] کرده است، موجودی که کارش خوردن و خوابیدن است. تنها تفاوت انسان با حیوان این است که [[انسان‌ها]] به دلیل برخورداری از توانایی‌های [[انسانی]]، بهتر و با کیفیت‌تر از سایر حیوانات می‌خورند و می‌خوابند<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>. جالب آن است که امام این نگاه غرب به پیشرفت و انسان را به مبانی [[هستی‌شناختی]] و [[معرفت‌شناختی]] مبتنی بر آن، مربوط می‌داند. غربی که همه هستی و همه عینیت را برابر با [[طبیعت]] مادی تلقی می‌کند، بنابر این اساساً هستی غیر مادی موهوم است و به همین دلیل موضوع [[شناخت]] [[آدمی]] قرار نمی‌گیرد. این در حالی است که سطوح ماوراء مادی هستی و [[انسان]] از سطوح مادی آن قوی‌تر و مؤثرتر است. [[اسلام]] و [[مکاتب الهی]] بر آن‌اند که با «[[تربیت]]» [[اندیشه]] و عمل [[انسانی]]، انسان را با اهتمام به بهره‌مندی از سطح [[طبیعت]] مادی به سطوح بالاتر هستی ارتقاء دهد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>.


خط ۹۳: خط ۹۳:


==نتیجه==
==نتیجه==
این فصل با این [[باور]] اساسی شکل گرفته است که نظریه [[توسعه]] یا [[پیشرفت]] اساساً بر مدار یک هسته سخت - به مفهوم روش‌شناختی لاکاتوش - می‌باشد. هسته سخت نظریه [[غربی]] توسعه خصوصیات [[انسانی]] است که [[فرهنگ]] و [[فلسفه]] [[غرب]] تعریف می‌کند و هسته سخت [[نظریه]] [[اسلامی]] پیشرفت، انسانی است که [[اسلام]] - در این فصل [[روایت]] [[امام]] از [[انسان اسلام]] – معرفی می‌کند. [[انسان]] معرفی شده در فرهنگ غربی از جهت گرایشات که اهداف او را در [[زندگی]] می‌سازد با [[حیوان]] فرق ندارد. تنها تفاوت انسان و حیوان در برخورداری انسان از [[عقل]] برای تحقق [[تمایلات]] [[حیوانی]] اوست. غرب و توسعه غربی محصول تحقق کامل این انسان قلمداد شده است. جالب آن است که امام نیز پیشرفت به مفهوم غربی را پیشرفت حیوانی می‌خواند. در هر صورت، [[نظام]] مرکزی و [[رهبر]] سایر [[نظامات]] زندگی در غرب - از آن سو که مقصد زندگی انسان در این نظام، تحقق [[امیال]] مادی منحصر است، [[نظام اقتصادی]] است. به همین دلیل اساساً توسعه مفهوم غربی آن به معنای [[توسعه اقتصادی]] خواهد بود.
این فصل با این [[باور]] اساسی شکل گرفته است که نظریه [[توسعه]] یا [[پیشرفت]] اساساً بر مدار یک هسته سخت - به مفهوم روش‌شناختی لاکاتوش - می‌باشد. هسته سخت نظریه [[غربی]] توسعه خصوصیات [[انسانی]] است که [[فرهنگ]] و [[فلسفه]] [[غرب]] تعریف می‌کند و هسته سخت [[نظریه]] [[اسلامی]] پیشرفت، انسانی است که [[اسلام]] - در این فصل [[روایت]] [[امام]] از [[انسان اسلام]] – معرفی می‌کند. [[انسان]] معرفی شده در فرهنگ غربی از جهت گرایش‌ها که اهداف او را در [[زندگی]] می‌سازد با [[حیوان]] فرق ندارد. تنها تفاوت انسان و حیوان در برخورداری انسان از [[عقل]] برای تحقق [[تمایلات]] [[حیوانی]] اوست. غرب و توسعه غربی محصول تحقق کامل این انسان قلمداد شده است. جالب آن است که امام نیز پیشرفت به مفهوم غربی را پیشرفت حیوانی می‌خواند. در هر صورت، [[نظام]] مرکزی و [[رهبر]] سایر [[نظامات]] زندگی در غرب - از آن سو که مقصد زندگی انسان در این نظام، تحقق [[امیال]] مادی منحصر است، [[نظام اقتصادی]] است. به همین دلیل اساساً توسعه مفهوم غربی آن به معنای [[توسعه اقتصادی]] خواهد بود.
اما در نظریه امام در مورد پیشرفت، «انسانِ در حالِ شدن و صیرورت به سمت [[کمال مطلق]]» هسته مرکزی آن است. بنابراین [[جامعه]] به وسیله تلاش انسان و دستاوردهایش در طول [[تاریخ]] دچار تحولات اساسی می‌شود. اگر صیرورت انسان و جامعه با [[مدیریت]] [[عقل آدمی]] باشد انسان و جامعه رو به پیشرفت خواهد بود و اما اگر با مدیریت [[قوای حیوانی]] وجود [[آدمی]] باشد جامعه را به [[پسرفت]] خواهد برد. در این چارچوب نظری توسعه به مفهوم غربی آن مصداق همین دومی خواهد بود. در هر صورت نظام مرکزی و رهبر در [[الگوی اسلامی پیشرفت]]، نظام [[تعلیم و تربیت]] است. بنابراین نظام تعلیم و تربیت - و به مفهوم جامع‌تر آن نظام و نهادهای [[فرهنگی]] - [[مسئول]] [[پیشرفت]] و [[پسرفت]] [[انسان]] در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خواهد بود.<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۷۳</ref>.
اما در نظریه امام در مورد پیشرفت، «انسانِ در حالِ شدن و صیرورت به سمت [[کمال مطلق]]» هسته مرکزی آن است. بنابراین [[جامعه]] به وسیله تلاش انسان و دستاوردهایش در طول [[تاریخ]] دچار تحولات اساسی می‌شود. اگر صیرورت انسان و جامعه با [[مدیریت]] [[عقل آدمی]] باشد انسان و جامعه رو به پیشرفت خواهد بود و اما اگر با مدیریت [[قوای حیوانی]] وجود [[آدمی]] باشد جامعه را به [[پسرفت]] خواهد برد. در این چارچوب نظری توسعه به مفهوم غربی آن مصداق همین دومی خواهد بود. در هر صورت نظام مرکزی و رهبر در [[الگوی اسلامی پیشرفت]]، نظام [[تعلیم و تربیت]] است. بنابراین نظام تعلیم و تربیت - و به مفهوم جامع‌تر آن نظام و نهادهای [[فرهنگی]] - [[مسئول]] [[پیشرفت]] و [[پسرفت]] [[انسان]] در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خواهد بود.<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۷۳</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش