تعیین امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
==[[نصوص]] بر تعیین [[دوازده امام]]==
==[[نصوص]] بر تعیین [[دوازده امام]]==
در بسیاری از [[روایات]] نام دوازده امام به طور کامل ذکر شده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
در بسیاری از [[روایات]] نام دوازده امام به طور کامل ذکر شده است و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
حمویی به سندش از [[ابن عباس]] نقل می‌کند: شخصی [[یهودی]] به نام [[نعثل]] [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شد و عرض کرد: ای محمد! از تو درباره اموری سؤال می‌کنم که در سینه‌ام از مدت‌ها نهفته است، اگر به آنها جواب دهی به دست تو [[ایمان]] خواهم آورد. [[حضرت]]{{صل}} به او فرمود: سؤال کن ای [[ابوعماره]].
... خبر ده مرا از وصی‌ات که چه کسی است؟ زیرا هیچ [[پیامبری]] نیست، جز آن‌که برای او وصی‌ای است و همانا [[نبی]] ما [[موسی بن عمران]] به [[یوشع بن نون]] [[وصیت]] کرد.
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «همانا [[وصی]] و [[جانشین]] بعد از من [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است و بعد از او دو سبطم حسن و سپس حسین‌اند و بعد از این دو، نُه [[امام]] پیاپی از صلب حسین، امام نیکوکردار خواهند بود».
او عرض کرد: ای محمد! نام آنها را برای من بازگو کن. حضرت فرمود: «بعد از حسین فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از آن فرزندش [[موسی]]، آن‌گاه فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و بعد از او فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش [[حجت]]، محمد [[مهدی]] امام خواهند بود. اینان‌اند دوازده امام به تعداد نقیبان [[بنی اسرائیل]]».<ref>{{متن حدیث|قَدِمَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يُقَالُ لَهُ نَعْثَلٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَشْيَاءَ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي مُنْذُ حِينٍ فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِي عَنْهَا أَسْلَمَتُ عَلَى يَدِكَ قَالَ سَلْ يَا أَبَا عُمَارَةَ
... فَأَخْبِرْنِي عَنْ وَصِيِّكَ مَنْ هُوَ فَمَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ إِنَّ نَبِيَّنَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ أَوْصَى إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ.
فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّ وَصِيِّي وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} وَ بَعْدَهُ سِبْطَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ تَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ.
قَالَ يَا مُحَمَّدُ فَسَمِّهِمْ لِي قَالَ نَعَمْ إِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ إبْنُهُ عَلِيٌّ، ثُمَّ إبْنُهُ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ أَئِمَّةً عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}؛ حمویی جوینی، [[فرائد السمطین]]، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴، [[حدیث]] ۳۳۱.</ref>.


[[کلینی]] به سندش از [[ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری]] از [[ابوجعفر]] دوم ([[امام جواد]]{{ع}}) نقل کرده که فرمود: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و [[حسن بن علی]]{{ع}} همراهش بود و به دست [[سلمان]] تکیه داده بود و به [[مسجدالحرام]] درآمد و برنشست، به ناگاه مردی خوش قواره و خوش [[لباس]] آمد و بر امیرالمؤمنین{{ع}} [[سلام]] داد و آن [[حضرت]] جواب سلام او را داد و [[خدمت]] حضرت نشست، سپس گفت: ای امیرالمؤمنین، من از تو سه مسئله می‌پرسم، اگر پاسخ آنها را به من دادی می‌دانم که این [[مردم]] در کار تو مرتکب خلافی شدند که [[مسئول]] آن هستند، در [[دنیا]] و [[آخرت]] خود آسوده نیستند، وگرنه می‌دانم که تو با آنها [[برابری]] و امتیاز نداری. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: هر چه می‌خواهی از من بپرس.
حمویی به سندش از [[ابن عباس]] نقل می‌کند: شخصی [[یهودی]] به نام [[نعثل]] [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شد و عرض کرد: ای محمد! از تو درباره اموری سؤال می‌کنم که در سینه‌ام از مدت‌ها نهفته است، اگر به آنها جواب دهی به دست تو [[ایمان]] خواهم آورد. [[حضرت]]{{صل}} به او فرمود: سؤال کن ای [[ابوعماره]]. ... خبر ده مرا از وصی‌ات که چه کسی است؟ زیرا هیچ [[پیامبری]] نیست، جز آن‌که برای او وصی‌ای است و همانا [[نبی]] ما [[موسی بن عمران]] به [[یوشع بن نون]] [[وصیت]] کرد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «همانا [[وصی]] و [[جانشین]] بعد از من [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است و بعد از او دو سبطم حسن و سپس حسین‌اند و بعد از این دو، نُه [[امام]] پیاپی از صلب حسین، امام نیکوکردار خواهند بود». او عرض کرد: ای محمد! نام آنها را برای من بازگو کن. حضرت فرمود: «بعد از حسین فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از آن فرزندش [[موسی]]، آن‌گاه فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و بعد از او فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش [[حجت]]، محمد [[مهدی]] امام خواهند بود. اینان‌اند دوازده امام به تعداد نقیبان [[بنی اسرائیل]]»<ref>{{متن حدیث|قَدِمَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يُقَالُ لَهُ نَعْثَلٌ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَشْيَاءَ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي مُنْذُ حِينٍ فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِي عَنْهَا أَسْلَمَتُ عَلَى يَدِكَ قَالَ سَلْ يَا أَبَا عُمَارَةَ
آن مرد عرض کرد: به من بگو: مردی که می‌خوابد، روحش به کجا می‌رود؟ یادآوری و [[فراموشی]] چگونه به مرد رخ می‌دهند؟ چگونه فرزند به عموها و یا دائی‌های خود، مانند می‌شود؟
... فَأَخْبِرْنِي عَنْ وَصِيِّكَ مَنْ هُوَ فَمَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ إِنَّ نَبِيَّنَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ أَوْصَى إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ. فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّ وَصِيِّي وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} وَ بَعْدَهُ سِبْطَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ تَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ. قَالَ يَا مُحَمَّدُ فَسَمِّهِمْ لِي قَالَ نَعَمْ إِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ إبْنُهُ عَلِيٌّ، ثُمَّ إبْنُهُ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ أَئِمَّةً عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}؛ حمویی جوینی، [[فرائد السمطین]]، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴، [[حدیث]] ۳۳۱.</ref>.


امیرالمؤمنین{{ع}} رو به حسن کرد و فرمود: ای [[ابا محمد]]، پاسخ او را بده، [[امام حسن]]{{ع}} پاسخش را داد، آن مرد گفت:
[[کلینی]] به سندش از [[ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری]] از [[ابوجعفر]] دوم ([[امام جواد]]{{ع}}) نقل کرده که فرمود: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و [[حسن بن علی]]{{ع}} همراهش بود و به دست [[سلمان]] تکیه داده بود و به [[مسجدالحرام]] درآمد و برنشست، به ناگاه مردی خوش قواره و خوش [[لباس]] آمد و بر امیرالمؤمنین{{ع}} [[سلام]] داد و آن [[حضرت]] جواب سلام او را داد و [[خدمت]] حضرت نشست، سپس گفت: ای امیرالمؤمنین، من از تو سه مسئله می‌پرسم، اگر پاسخ آنها را به من دادی می‌دانم که این [[مردم]] در کار تو مرتکب خلافی شدند که [[مسئول]] آن هستند، در [[دنیا]] و [[آخرت]] خود آسوده نیستند، وگرنه می‌دانم که تو با آنها [[برابری]] و امتیاز نداری. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: هر چه می‌خواهی از من بپرس. آن مرد عرض کرد: به من بگو: مردی که می‌خوابد، روحش به کجا می‌رود؟ یادآوری و [[فراموشی]] چگونه به مرد رخ می‌دهند؟ چگونه فرزند به عموها و یا دائی‌های خود، مانند می‌شود؟ امیرالمؤمنین{{ع}} رو به حسن کرد و فرمود: ای [[ابا محمد]]، پاسخ او را بده، [[امام حسن]]{{ع}} پاسخش را داد، آن مرد گفت: من گواهم که نیست [[شایسته]] پرستشی جز [[خدا]] و همیشه به آن [[گواهی]] می‌دادم. و گواهم که محمد [[رسول خدا]]{{صل}} و همیشه بدان [[گواه]] بوده‌ام. و گواهم که تو [[وصی]] [[رسول]] خدایی و [[قائم]] به [[حجت]] او هستی. و اشاره به امیرالمؤمنین{{ع}} کرد. و همیشه بدان گواه بوده‌ام. و گواهم که تو هم وصی او هستی و قائم به حجت او. و اشاره به حسن علی کرد.
من گواهم که نیست [[شایسته]] پرستشی جز [[خدا]] و همیشه به آن [[گواهی]] می‌دادم.
و گواهم که محمد [[رسول خدا]]{{صل}} و همیشه بدان [[گواه]] بوده‌ام.
و گواهم که تو [[وصی]] [[رسول]] خدایی و [[قائم]] به [[حجت]] او هستی. و اشاره به امیرالمؤمنین{{ع}} کرد. و همیشه بدان گواه بوده‌ام.
و گواهم که تو هم وصی او هستی و قائم به حجت او. و اشاره به حسن علی کرد.


و گواهم که: [[حسین بن علی]]{{ع}} [[وصی]] [[برادر]] خود و [[قائم]] به [[حجت]] او است بعد از او.
و گواهم که: [[حسین بن علی]]{{ع}} [[وصی]] [[برادر]] خود و [[قائم]] به [[حجت]] او است بعد از او.
۱۱۳٬۱۶۱

ویرایش