چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۱ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۶
، ۳۱ اکتبر ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول'
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
جز (جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
* [[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر [[سامره]] خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | * [[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر [[سامره]] خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
* [[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>. | * [[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>. | ||
* [[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آنجناب ابتدا به سخن نموده فرمود:ای [[احمد]] بن [[اسحاق]]! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمیگذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع میشود و [[باران]] نازل میگردد و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. عرض کردم: | * [[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آنجناب ابتدا به سخن نموده فرمود:ای [[احمد]] بن [[اسحاق]]! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمیگذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع میشود و [[باران]] نازل میگردد و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. عرض کردم: یا ابن [[رسول]] [[الله]]! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سهسالهای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: [[احمد]]! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمیدادم، بدان که این کودک همنام و همکنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>. | ||
* [[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] میرسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>. | * [[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] میرسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>. | ||
* [[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: | * [[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یا ابن [[رسول]] [[الله]]! ما آمدهایم از موضوعی سؤال کنیم که شما بهتر میدانید. [[حضرت]] فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پارهای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید لکن دیگر او را نخواهید دید<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
* ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالی که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | * ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالی که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
* [[یعقوب]] میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن [[حضرت]] اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی ظاهر شده آمد بر روی زانوی آن [[حضرت]] نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>. | * [[یعقوب]] میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن [[حضرت]] اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی ظاهر شده آمد بر روی زانوی آن [[حضرت]] نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
* [[سعد بن عبد الله]] میگوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالی که صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>. | * [[سعد بن عبد الله]] میگوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالی که صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>. | ||
* [[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] میدادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | * [[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] میدادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | ||
* [[ابراهیم بن محمد]] میگوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: | * [[ابراهیم بن محمد]] میگوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یا ابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر میخواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری بهدست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>. | ||
این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودهاند که [[فرزند]] آنجناب را در کودکی دیده و به وجودش [[شهادت]] دادهاند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل میشود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>. | این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودهاند که [[فرزند]] آنجناب را در کودکی دیده و به وجودش [[شهادت]] دادهاند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل میشود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>. |