بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ابوطالب | | موضوع مرتبط = ابوطالب | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = ابوطالب | ||
| مداخل مرتبط = [[ابوطالب در قرآن]] - [[ابوطالب در نهج البلاغه]] - [[ابوطالب در تاریخ اسلامی]] - [[ابوطالب در معارف و سیره رضوی]] | | مداخل مرتبط = [[ابوطالب در قرآن]] - [[ابوطالب در نهج البلاغه]] - [[ابوطالب در تاریخ اسلامی]] - [[ابوطالب در معارف و سیره رضوی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''ابوطالب'''، عموی [[حضرت محمد]] {{صل}} و پدر [[امام علی]] {{ع}}، ۳۵ سال پیش از | '''ابوطالب'''، عموی [[حضرت محمد]] {{صل}} و پدر [[امام علی]] {{ع}}، ۳۵ سال پیش از تولد [[پیامبر]] {{صل}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. [[همسر]] او [[فاطمه بنت اسد]] است و از فرزندان او میتوان به طالب، عقیل، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر]] و [[حضرت علی]] {{ع}} اشاره کرد. او مردی تاجر و سخاوتمند بود و پس از فوت [[عبدالمطلب]]، حامی و سرپرست [[حضرت محمّد]] {{صل}} شد. به دلیل شرایط آن زمان و حمایت از برادرزادهاش ایمان خود را مخفی میکرد. ایشان سرانجام در سال دهم بعثت و بعد از خروج [[رسول خدا]] {{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب ابی طالب]]، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به خاک سپرده شد. | ||
== نسب == | == نسب == | ||
[[حضرت | [[حضرت ابوطالب]]، [[فرزند]] [[عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، عموی بزرگوار [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، یگانه حامی ایشان پس از [[عبدالمطلب]]، پدر [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، بزرگ [[قریش]] و [[رئیس]] [[مکه]] که دارای [[وقار]] [[حکما]] و هیبت فرمانروایان بود؛ درباره نامش میان [[اسامی]] [[عمران]]، عبدمناف و ابوطالب اختلاف نظر است و مشهور و معروف میان مؤرخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>. | ||
ابوطالب در سال ۵۳۵ م یعنی 35 قبل از | ابوطالب در سال ۵۳۵ م یعنی 35 قبل از تولد [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و ۷۵ سال قبل از [[بعثت]] ایشان متولد شد<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲۱.</ref>. او با [[عبدالله]]، پدر پیامبر {{صل}} و [[زبیر]] از یک مادر بودند و مادر ایشان [[فاطمه]]، دختر [[عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم]] بود<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۲۳۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۶.</ref>. | ||
ابوطالب میان [[فرزندان عبدالمطلب]] از همه عاقلتر و داناتر و نیز مردی سخنور و شاعر بود. [[اکثم صیفی]]، دانشمند مشهور [[عرب]]، درباره او میگوید: "دانش و [[سیاست]] و [[بردباری]] و [[ادب]] را از ابوطالب فرا گرفتم که [[سید]] [[عجم]] و عرب و همپیمان [[حلم]] و ادب بود"<ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۳۴۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>. | ابوطالب میان [[فرزندان عبدالمطلب]] از همه عاقلتر و داناتر و نیز مردی سخنور و شاعر بود. [[اکثم صیفی]]، دانشمند مشهور [[عرب]]، درباره او میگوید: "دانش و [[سیاست]] و [[بردباری]] و [[ادب]] را از ابوطالب فرا گرفتم که [[سید]] [[عجم]] و عرب و همپیمان [[حلم]] و ادب بود"<ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۳۴۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>. | ||
او از [[همسر]] خود، [[فاطمه بنت اسد]]، چهار پسر به نامهای طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]] و [[علی]] {{ع}} و دو دختر به نامهای [[فاخته]] ـ که به [[کنیه]] [[ام هانی]] مشهور بود ـ و جُمانه داشت<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. گفته شده، از جهت فاصله | او از [[همسر]] خود، [[فاطمه بنت اسد]]، چهار پسر به نامهای طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]] و [[علی]] {{ع}} و دو دختر به نامهای [[فاخته]] ـ که به [[کنیه]] [[ام هانی]] مشهور بود ـ و جُمانه داشت<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. گفته شده، از جهت فاصله تولد، بین چهار فرزند پسرش ده سال فاصله بود و تمامی آنها به جز طالب صاحب فرزند شدند. جُمانه با [[سفیان بن حارث بن عبدالمطلب]] [[ازدواج]] کرد و ام هانی نیز [[همسر]] أبو وهب، [[هبیرة بن عمرو مخزومی]] شد؛ [[جعدة بن هبیره]] که از جانب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[امارت]] [[خراسان]] را داشت، فرزند اوست. | ||
[[روایت]] شده [[ابوطالب]]، [[امانتدار]] وصیتها و آثار [[انبیاء]] بود و آنها را به [[پیامبر]] {{صل}} تحویل داد<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ ص قَالَ قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِهِ فَقَالَ لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. در [[روایات]] بسیاری آمده است که [[مَثَل]] ابوطالب، مَثَل [[اصحاب کهف]] است و او [[ایمان]] خود را پنهان کرد تا بتواند پیامبر {{صل}} را [[یاری]] کند و [[شرّ]] [[کفار]] [[قریش]] را از آن [[حضرت]] دور کند<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. همچنین روایت شده [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}}) را خاموش میکند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>. | [[روایت]] شده [[ابوطالب]]، [[امانتدار]] وصیتها و آثار [[انبیاء]] بود و آنها را به [[پیامبر]] {{صل}} تحویل داد<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ ص قَالَ قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِهِ فَقَالَ لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. در [[روایات]] بسیاری آمده است که [[مَثَل]] ابوطالب، مَثَل [[اصحاب کهف]] است و او [[ایمان]] خود را پنهان کرد تا بتواند پیامبر {{صل}} را [[یاری]] کند و [[شرّ]] [[کفار]] [[قریش]] را از آن [[حضرت]] دور کند<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. همچنین روایت شده [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}}) را خاموش میکند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
با اینکه [[ابوطالب]]، مردی تاجر بود و از سخاوتمندان [[قریش]] به شمار میرفت، در دورانی که [[خشکسالی]] همه جا را فراگرفته بود، برای تأمین [[آب]] [[زائران]] [[خانه خدا]] با مشکل روبه رو شد؛ از اینرو، برای رفع آن، دو سال پیاپی، مجموعاً ۲۴۰۰۰ درهم از برادرش، [[عباس]] قرض گرفت. [[ابوطالب]] در سال سوم و در پی [[توانایی]] در بازپرداخت بدهیاش مجبور شد سقایت [[حجاج]] را به [[عباس]] واگذار کند<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.</ref>؛ سقایت، منصبی بود که [[عبدالمطلب]] در روزهای پایانی [[عمر]] خود برای او تعیین کرده بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳. </ref>. | با اینکه [[ابوطالب]]، مردی تاجر بود و از سخاوتمندان [[قریش]] به شمار میرفت، در دورانی که [[خشکسالی]] همه جا را فراگرفته بود، برای تأمین [[آب]] [[زائران]] [[خانه خدا]] با مشکل روبه رو شد؛ از اینرو، برای رفع آن، دو سال پیاپی، مجموعاً ۲۴۰۰۰ درهم از برادرش، [[عباس]] قرض گرفت. [[ابوطالب]] در سال سوم و در پی [[توانایی]] در بازپرداخت بدهیاش مجبور شد سقایت [[حجاج]] را به [[عباس]] واگذار کند<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷.</ref>؛ سقایت، منصبی بود که [[عبدالمطلب]] در روزهای پایانی [[عمر]] خود برای او تعیین کرده بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳. </ref>. | ||
ابوطالب [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهیدستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | ابوطالب [[سروری]] بزرگوار و باعظمت بود. [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} درباره پدرش فرموده است: "پدرم در عین [[ناداری]] ([[تهیدستی]]) سروری کرد و پیش از او فقیری سروری نیافت"<ref>{{متن حدیث| أَبِي سَادَ فَقِيراً، وَ مَا سَادَ فَقِيرُ قَبْلَهُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۷-۴۹؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۵ ـ ۸۶.</ref> | ||
== [[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]] {{صل}} == | == [[ابوطالب]] و [[سرپرستی]] [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
پدر [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]] قبل از ولادت ایشان از [[دنیا]] رفت و [[رسول خدا]] از [[کودکی]] تحت سرپرستی جدش [[عبدالمطلب]] بود و وقتی پیامبر {{صل}} هشت ساله شد، عبدالمطلب در سن ۱۰۲ سالگی از دنیا رفت. | |||
[[ابن اثیر]] درباره اینکه پس از عبدالمطلب، ابوطالب سرپرستی پیامبر را بر عهده گرفت، چند قول را [[نقل]] میکند؛ مانند اینکه چون هنگام [[مرگ]] عبدالمطلب فرا رسید پسرانش را جمع کرده و درباره رسول خدا به آنها سفارش کرد و به دنبال آن [[زبیر]] و ابوطالب ـ دو تن از پسران عبدالمطلب ـ درباره سرپرستی رسول خدا {{صل}} قرعه زدند و قرعه به نام ابوطالب درآمد، قول دیگر آن است که خود عبدالمطلب ابوطالب را برای سرپرستی آن حضرت [[انتخاب]] نمود، چون ابوطالب در میان عموهای آن حضرت مهربانتر از دیگران نسبت به ایشان بود، قول سوم آن است که عبدالمطلب در این باره مستقیماً به ابوطالب [[وصیت]] کرد و محمد {{صل}} را تحت سرپرستی او قرار داد و قول چهارم آن است که نخست زبیر سرپرستی آن حضرت را بر عهده گرفت و چون زبیر از دنیا رفت، ابوطالب سرپرستی آن حضرت را به عهده گرفت که البته خود ابن اثیر این قول آخر را از نظر [[تاریخی]] غلط دانسته و رد میکند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۲.</ref>. | [[ابن اثیر]] درباره اینکه پس از عبدالمطلب، ابوطالب سرپرستی پیامبر را بر عهده گرفت، چند قول را [[نقل]] میکند؛ مانند اینکه چون هنگام [[مرگ]] عبدالمطلب فرا رسید پسرانش را جمع کرده و درباره رسول خدا به آنها سفارش کرد و به دنبال آن [[زبیر]] و ابوطالب ـ دو تن از پسران عبدالمطلب ـ درباره سرپرستی رسول خدا {{صل}} قرعه زدند و قرعه به نام ابوطالب درآمد، قول دیگر آن است که خود عبدالمطلب ابوطالب را برای سرپرستی آن حضرت [[انتخاب]] نمود، چون ابوطالب در میان عموهای آن حضرت مهربانتر از دیگران نسبت به ایشان بود، قول سوم آن است که عبدالمطلب در این باره مستقیماً به ابوطالب [[وصیت]] کرد و محمد {{صل}} را تحت سرپرستی او قرار داد و قول چهارم آن است که نخست زبیر سرپرستی آن حضرت را بر عهده گرفت و چون زبیر از دنیا رفت، ابوطالب سرپرستی آن حضرت را به عهده گرفت که البته خود ابن اثیر این قول آخر را از نظر [[تاریخی]] غلط دانسته و رد میکند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۲.</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
ابوطالب هم به خوبی از [[پیامبر بزرگوار اسلام]] [[حمایت]] کرد و در مقابل [[یهود]] که [[دشمن]] سرسخت وی بودند و در مقابل برخی از بستگانش و برخی از [[عرب]] که نسبت به [[مقام]] وی [[حسد]] میورزیدند، [[ایستادگی]] کرد و از او [[پشتیبانی]] نمود. | ابوطالب هم به خوبی از [[پیامبر بزرگوار اسلام]] [[حمایت]] کرد و در مقابل [[یهود]] که [[دشمن]] سرسخت وی بودند و در مقابل برخی از بستگانش و برخی از [[عرب]] که نسبت به [[مقام]] وی [[حسد]] میورزیدند، [[ایستادگی]] کرد و از او [[پشتیبانی]] نمود. | ||
ابوطالب درباره [[پیامبر]] {{صل}} چنان [[محبت]] میکرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمیکرد. او کنار پیامبر {{صل}} میخوابید و هرگاه بیرون میرفت [[رسول خدا]] {{صل}} را به همراه میبرد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر {{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراکهای خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار میداد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] میخوردند و پیامبر {{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمیکردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] میخوردند احساس [[راحتی]] و سیری میکردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] میخواستند غذا بخورند، ابوطالب میگفت: خودتان میدانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]] {{صل}}) [[صبر]] کنید و چون [[پیامبر]] {{صل}} میآمد و همراه ایشان غذا میخورد، چیزی از غذایشان اضافه میآمد و ابوطالب به پیامبر {{صل}} میگفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | ابوطالب درباره [[پیامبر]] {{صل}} چنان [[محبت]] میکرد که درباره هیچ یک از [[فرزندان]] خود تا آن [[درجه]] ابراز محبت نمیکرد. او کنار پیامبر {{صل}} میخوابید و هرگاه بیرون میرفت [[رسول خدا]] {{صل}} را به همراه میبرد و چنان [[دلبستگی]] شدیدی به پیامبر {{صل}} داشت که نسبت به هیچ کس چنان نبود و خوراکهای خوب را ویژه آن [[حضرت]] قرار میداد. [[خاندان]] ابوطالب هرگاه تنها یا با هم [[غذا]] میخوردند و پیامبر {{صل}} سر سفره حاضر نبود، [[احساس]] سیری نمیکردند و هرگاه همراه ایشان [[غذا]] میخوردند احساس [[راحتی]] و سیری میکردند و معمولاً هنگامی که [[خانواده]] [[ابوطالب]] میخواستند غذا بخورند، ابوطالب میگفت: خودتان میدانید که بهتر است تا آمدن پسرم ([[محمد]] {{صل}}) [[صبر]] کنید و چون [[پیامبر]] {{صل}} میآمد و همراه ایشان غذا میخورد، چیزی از غذایشان اضافه میآمد و ابوطالب به پیامبر {{صل}} میگفت: تو [[فرخنده]] و مبارکی<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۴، ص۹۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۱-۵۳؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۶.</ref> | ||
== علاقه [[پیغمبر]] {{صل}} به [[ابوطالب]] == | == علاقه [[پیغمبر]] {{صل}} به [[ابوطالب]] == | ||
پس از [[وفات]] ابوطالب، زمانی که چشم مبارک [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[بدن]] ابوطالب افتاد فرمود: "عمو [[جان]]! [[یتیم]] بودم از من [[پرستاری]] نمودی، [[کودک]] بودم تربیتم نمودی و وقتی بزرگ شدم یاریام کردی؛ [[خدا]] تو را از جانب من [[پاداش]] [[خیر]] دهد". سپس به امیرالمؤمنین علی {{ع}} [[دستور]] داد تا او را [[غسل]] دهد. [[روایت]] شده پیامبر اکرم {{صل}} به [[عقیل بن ابیطالب]] میفرمود: "تو را از دو جهت دوست دارم؛ یکی به جهت خودت و دیگر آنکه چون ابوطالب تو را [[دوست]] داشت و من به خاطر [[دوستی]] او تو را دوست میدارم"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۷۶؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۳۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | پس از [[وفات]] ابوطالب، زمانی که چشم مبارک [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[بدن]] ابوطالب افتاد فرمود: "عمو [[جان]]! [[یتیم]] بودم از من [[پرستاری]] نمودی، [[کودک]] بودم تربیتم نمودی و وقتی بزرگ شدم یاریام کردی؛ [[خدا]] تو را از جانب من [[پاداش]] [[خیر]] دهد". سپس به امیرالمؤمنین علی {{ع}} [[دستور]] داد تا او را [[غسل]] دهد. [[روایت]] شده پیامبر اکرم {{صل}} به [[عقیل بن ابیطالب]] میفرمود: "تو را از دو جهت دوست دارم؛ یکی به جهت خودت و دیگر آنکه چون ابوطالب تو را [[دوست]] داشت و من به خاطر [[دوستی]] او تو را دوست میدارم"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۷۶؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۲۳۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۹-۵۱.</ref> | ||
[[ابوطالب]] با همه وجود به [[پیامبر]] {{صل}} [[محبت]] میورزید؛ او را از خود جدا نمیکرد و حتی در یکی از سفرهای تجاری [[شام]]، وی را نیز با خود همراه کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. [[محبت]] [[ابوطالب]] به آن [[حضرت]] در [[ازدواج]] ایشان نیز نمایان بود. او همراه با عدهای از بزرگان [[قریش]] به خواستگاری [[خدیجه]] رفت و خود نیز ولیمة [[عروسی]] را داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.</ref>. | [[ابوطالب]] با همه وجود به [[پیامبر]] {{صل}} [[محبت]] میورزید؛ او را از خود جدا نمیکرد و حتی در یکی از سفرهای تجاری [[شام]]، وی را نیز با خود همراه کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. [[محبت]] [[ابوطالب]] به آن [[حضرت]] در [[ازدواج]] ایشان نیز نمایان بود. او همراه با عدهای از بزرگان [[قریش]] به خواستگاری [[خدیجه]] رفت و خود نیز ولیمة [[عروسی]] را داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.</ref>. | ||
در مقابل، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز تلاش میکرد خوبیهای عموی خود را جبران کند. او در دوران خشکسالی [[مکه]]، زمانی که [[تنگدستی]] بر [[ابوطالب]] چیره شده بود، [[امام علی]] {{ع}}، از [[فرزندان ابوطالب]] را در [[خانه]] خود پذیرفت. آن [[حضرت]] در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به [[تربیت]] و [[تعلیم]] [[علی]] {{ع}} نیز پرداخت. در این میان، [[عباس]]، عموی دیگر [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[جعفر]]، [[فرزند]] دیگر [[ابوطالب]] را به [[خانه]] خود برد تا او نیز از هزینههای [[ابوطالب]] بکاهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| | در مقابل، [[رسول خدا]] {{صل}} نیز تلاش میکرد خوبیهای عموی خود را جبران کند. او در دوران خشکسالی [[مکه]]، زمانی که [[تنگدستی]] بر [[ابوطالب]] چیره شده بود، [[امام علی]] {{ع}}، از [[فرزندان ابوطالب]] را در [[خانه]] خود پذیرفت. آن [[حضرت]] در این راه نه تنها کمکی به عموی بزرگوار خود کرد؛ بلکه به [[تربیت]] و [[تعلیم]] [[علی]] {{ع}} نیز پرداخت. در این میان، [[عباس]]، عموی دیگر [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[جعفر]]، [[فرزند]] دیگر [[ابوطالب]] را به [[خانه]] خود برد تا او نیز از هزینههای [[ابوطالب]] بکاهد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|ففرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۷.</ref> | ||
== ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر {{صل}} == | == ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر {{صل}} == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]] {{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | {{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]] {{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | ||
در [[روایت]] دیگری است [[فاطمه | در [[روایت]] دیگری است [[فاطمه زهرا]] کثافات را از لباس پدر پاک کرد و سپس نزد ابوطالب آمد و گفت: "عمو [[جان]] موقعیت پدرم نزد شما چگونه است؟" ابوطالب پاسخ داد: "او سرور، بزرگوار، [[عزیز]] و محترم است"، بعد پرسید: مگر چه شده است؟ [[حضرت فاطمه]] ماجرا را گفت و ابوطالب همانگونه عمل کرد و سپس نزد فاطمه برگشت و فرمود: "دخترکم، موقعیت پدر تو نزد ما این است"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹، باب مولد النبی {{صل}}، ح۳۰.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۴-۵۵.</ref> | ||
=== نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب === | === نمونه دوم از [[پشتیبانی]] ابوطالب === | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
{{عربی|فَقُلْتُ لَهُمُ اللَّهُ رَبِّي وَ نَاصِرِي *** عَلَى كُلِّ بَاغٍ مِنْ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۱.</ref>. | {{عربی|فَقُلْتُ لَهُمُ اللَّهُ رَبِّي وَ نَاصِرِي *** عَلَى كُلِّ بَاغٍ مِنْ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۱.</ref>. | ||
در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]] {{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر {{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | در [[عظمت]] پشتیبانی او از [[پیامبر]] {{صل}} همین بس که پس از [[وفات]] [[ابوطالب]] به پیامبر {{صل}} [[الهام]] شد اکنون که یاور و [[پشتیبان]] تو از [[دنیا]] رفت، از [[مکه]] خارج شو<ref>انفال، ص۳۰؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۵۶۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۵-۵۶.</ref> | ||
=== نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب === | === نمونه سوم از پشتیبانی ابوطالب === | ||
[[ابن جوزی]] [[نقل]] کرده که ابوطالب [[صبح و شام]] مراقب رسول خدا {{صل}} بود و هرگاه در یکی از این اوقات او را نمیدید ناراحت میشد و در پی دیدن او میآمد. روزی هنگام صبح او را ندید و موقع [[شب]] هم او را نیافت؛ صبح [[روز]] دوم هم خبری از پیامبر {{صل}} به دست نیاورد؛ پس [[فرزندان]] و [[غلامان]] خود را خواست و گفت: "دیروز و امروز [[محمد]] را نیافتهام، میترسم [[قریش]] در پنهانی او را از بین برده باشند، همه اطراف را جز قسمتی که [[گمان]] نمیکنم در آنجا باشد جستجو کردم" و سپس بیست نفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] را [[انتخاب]] نمود و به آنها گفت: "هر یک کاردی را با خود بردارید و در [[مسجدالحرام]] هر یک پهلوی یکی از بزرگان [[قریش]] بنشینید، موقعی که من به [[مسجد]] آمدم اگر [[محمد]] همراه من بود کاری نکنید و اگر تنها آمدم، هر یک از شما کسی را که پهلوی اوست با کارد از پای درآورد". | [[ابن جوزی]] [[نقل]] کرده که ابوطالب [[صبح و شام]] مراقب رسول خدا {{صل}} بود و هرگاه در یکی از این اوقات او را نمیدید ناراحت میشد و در پی دیدن او میآمد. روزی هنگام صبح او را ندید و موقع [[شب]] هم او را نیافت؛ صبح [[روز]] دوم هم خبری از پیامبر {{صل}} به دست نیاورد؛ پس [[فرزندان]] و [[غلامان]] خود را خواست و گفت: "دیروز و امروز [[محمد]] را نیافتهام، میترسم [[قریش]] در پنهانی او را از بین برده باشند، همه اطراف را جز قسمتی که [[گمان]] نمیکنم در آنجا باشد جستجو کردم" و سپس بیست نفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] را [[انتخاب]] نمود و به آنها گفت: "هر یک کاردی را با خود بردارید و در [[مسجدالحرام]] هر یک پهلوی یکی از بزرگان [[قریش]] بنشینید، موقعی که من به [[مسجد]] آمدم اگر [[محمد]] همراه من بود کاری نکنید و اگر تنها آمدم، هر یک از شما کسی را که پهلوی اوست با کارد از پای درآورد". | ||
[[ابوطالب]] برای پیدا کردن [[پیامبر]] حرکت کرد و جوانان بنیهاشم هم در پی [[مأموریت]] خود رفتند. ابوطالب در حال جستجو دید که پیامبر {{صل}} در پایین [[مکه]] در کنار سنگی [[نماز]] میخواند، او را در آغوش کشید و [[غرق]] در بوسه کرد و گفت: "برادرزادهام! نزدیک بود سبب نابودی اقوامت گردی". سپس ابوطالب به همراه ایشان در حالی که دستش را گرفته بود، وارد مسجد شدند. قریش که حالت ابوطالب را دگرگون دیدند، گفتند: گویا امر تازهای رخ داده است؟ ابوطالب به جوانان بنیهاشم گفت: "آنچه با خود دارید بیرون آورید"، آنها نیز کاردها را بیرون آوردند. قریش پرسیدند: چه شده است! ابوطالب گفت: "دو [[روز]] بود محمد را ندیده بودم، گمان کردم او را از بین برده باشید؛ پس [[دستور]] دادم اگر پیامبر را نیابم هر یک از [[غلامان]] یک نفر از شما را که در کنارش نشسته است بکشد، هر چند [[هاشمی]] باشد". قریش با تعجب پرسیدند: ابوطالب! به [[راستی]] این کار را میکردی؟! ابوطالب گفت: "آری، به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم که انجام میدادم". [[مطعم بن عدی]] گفت: "با این عمل بستگانت را از بین میبردی!" ابوطالب گفت: "هر چند چنین میشد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۳؛ الاحتجاج، طبرسی، پاورقی صفحه ۳۴۱؛ العمده، ابن البطریق، ص۴۱۱.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | [[ابوطالب]] برای پیدا کردن [[پیامبر]] حرکت کرد و جوانان بنیهاشم هم در پی [[مأموریت]] خود رفتند. ابوطالب در حال جستجو دید که پیامبر {{صل}} در پایین [[مکه]] در کنار سنگی [[نماز]] میخواند، او را در آغوش کشید و [[غرق]] در بوسه کرد و گفت: "برادرزادهام! نزدیک بود سبب نابودی اقوامت گردی". سپس ابوطالب به همراه ایشان در حالی که دستش را گرفته بود، وارد مسجد شدند. قریش که حالت ابوطالب را دگرگون دیدند، گفتند: گویا امر تازهای رخ داده است؟ ابوطالب به جوانان بنیهاشم گفت: "آنچه با خود دارید بیرون آورید"، آنها نیز کاردها را بیرون آوردند. قریش پرسیدند: چه شده است! ابوطالب گفت: "دو [[روز]] بود محمد را ندیده بودم، گمان کردم او را از بین برده باشید؛ پس [[دستور]] دادم اگر پیامبر را نیابم هر یک از [[غلامان]] یک نفر از شما را که در کنارش نشسته است بکشد، هر چند [[هاشمی]] باشد". قریش با تعجب پرسیدند: ابوطالب! به [[راستی]] این کار را میکردی؟! ابوطالب گفت: "آری، به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم که انجام میدادم". [[مطعم بن عدی]] گفت: "با این عمل بستگانت را از بین میبردی!" ابوطالب گفت: "هر چند چنین میشد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۳؛ الاحتجاج، طبرسی، پاورقی صفحه ۳۴۱؛ العمده، ابن البطریق، ص۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۶-۵۸؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۸.</ref> | ||
از میان موارد متعدد حوادث مربوط به [[پیامبر]] {{صل}} و [[ابوطالب]]، میتوان به جریان [[یوم الانذار]] اشاره کرد. در جلسهای که [[محمد]]، [[اقوام]] و [[خویشان]] خود را مهمان کرد تا آنان را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کند، وقتی با [[مخالفت]] [[ابولهب]]، عموی خود روبهرو شد، [[ابوطالب]] به پا خواست و به [[بهترین]] شکل از [[رسول خدا]] {{صل}}[[دفاع]] کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | از میان موارد متعدد حوادث مربوط به [[پیامبر]] {{صل}} و [[ابوطالب]]، میتوان به جریان [[یوم الانذار]] اشاره کرد. در جلسهای که [[محمد]]، [[اقوام]] و [[خویشان]] خود را مهمان کرد تا آنان را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] کند، وقتی با [[مخالفت]] [[ابولهب]]، عموی خود روبهرو شد، [[ابوطالب]] به پا خواست و به [[بهترین]] شکل از [[رسول خدا]] {{صل}}[[دفاع]] کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
آن [[حضرت]] در طول سه سال [[دعوت]] مخفیانه، همواره از طرف [[ابوطالب]] [[پشتیبانی]] میشد و پس از آنکه [[رسالت]] خود را آشکار کرد نیز این چنین بود. زمانی که [[رسول الله]] {{صل}} [[مخالفت]] خود را با شیوه و [[آیین]] [[مشرکان]]، اظهار و [[بتها]] و [[افکار]] [[جاهلی]] آنان را [[انکار]] کرد، گروهی از سران [[مشرک]] [[مکه]] نزد [[ابوطالب]] رفتند و خواستار مقابله جدی با ایشان شدند. در این گروه که [[ابوسفیان]]، [[ابوجهل]]، [[ولید بن مغیره]]، [[عاص بن وائل]] و... حاضر بودند، [[ابوطالب]] با [[خوشرویی]] و [[ملایمت]]، آنان را آرام کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref>. | آن [[حضرت]] در طول سه سال [[دعوت]] مخفیانه، همواره از طرف [[ابوطالب]] [[پشتیبانی]] میشد و پس از آنکه [[رسالت]] خود را آشکار کرد نیز این چنین بود. زمانی که [[رسول الله]] {{صل}} [[مخالفت]] خود را با شیوه و [[آیین]] [[مشرکان]]، اظهار و [[بتها]] و [[افکار]] [[جاهلی]] آنان را [[انکار]] کرد، گروهی از سران [[مشرک]] [[مکه]] نزد [[ابوطالب]] رفتند و خواستار مقابله جدی با ایشان شدند. در این گروه که [[ابوسفیان]]، [[ابوجهل]]، [[ولید بن مغیره]]، [[عاص بن وائل]] و... حاضر بودند، [[ابوطالب]] با [[خوشرویی]] و [[ملایمت]]، آنان را آرام کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref>. | ||
[[مخالفان پیامبر]]، [[ابوطالب]] را بزرگترین مانع از بین بردن وی میدانستند، تلاش آنان در [[راضی]] کردن [[ابوطالب]] به اینکه او دست از [[حمایت]] [[محمد]] {{صل}} بردارد، آشکار است. [[مخالفان]] در این باره جلسات متعددی با [[ابوطالب]] گذاشتند؛ اما او پشتوانهای محکم برای آن [[حضرت]] به شمار میرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳.</ref><ref> [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | [[مخالفان پیامبر]]، [[ابوطالب]] را بزرگترین مانع از بین بردن وی میدانستند، تلاش آنان در [[راضی]] کردن [[ابوطالب]] به اینکه او دست از [[حمایت]] [[محمد]] {{صل}} بردارد، آشکار است. [[مخالفان]] در این باره جلسات متعددی با [[ابوطالب]] گذاشتند؛ اما او پشتوانهای محکم برای آن [[حضرت]] به شمار میرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳.</ref><ref> [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۸.</ref>. | ||
آنان پس از مدتی، زمانی که نفوذ و انتشار [[اسلام]] و [[معنویت]] [[پیامبر]] {{صل}} را [[مشاهده]] کردند، بار دیگر به طور دستهجمعی و با افراد بیشتری نزد [[ابوطالب]] آمدند و [[اعتراض]] شدید خود را به وی اعلام کردند. [[مخالفان]] از اینکه [[ابوطالب]] به درخواست اولیهشان بیاعتنا بوده است و اینکه [[پیامبر]] {{صل}} هر آنچه میخواهد علیه بتان و عقایدشان میگوید سخت ناراحت بودند. [[ابوطالب]] نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او [[گفتگو]] کند. او در رویارویی با [[رسول خدا]] {{صل}} وقتی جریان [[ملاقات]] خود با [[مشرکان]] را بیان و در مقابل، [[عزم]] [[راسخ]] [[حضرت]] را در ادامه [[رسالت]] | آنان پس از مدتی، زمانی که نفوذ و انتشار [[اسلام]] و [[معنویت]] [[پیامبر]] {{صل}} را [[مشاهده]] کردند، بار دیگر به طور دستهجمعی و با افراد بیشتری نزد [[ابوطالب]] آمدند و [[اعتراض]] شدید خود را به وی اعلام کردند. [[مخالفان]] از اینکه [[ابوطالب]] به درخواست اولیهشان بیاعتنا بوده است و اینکه [[پیامبر]] {{صل}} هر آنچه میخواهد علیه بتان و عقایدشان میگوید سخت ناراحت بودند. [[ابوطالب]] نیز این بار قول داد که سخنان آنان را به برادرزاده خود برساند و در این باره با او [[گفتگو]] کند. او در رویارویی با [[رسول خدا]] {{صل}} وقتی جریان [[ملاقات]] خود با [[مشرکان]] را بیان و در مقابل، [[عزم]] [[راسخ]] [[حضرت]] را در ادامه [[رسالت]] مشاهده کرد، قسم خورد که تا پایان [[عمر]] در این راه از [[پیامبر]] {{صل}}[[دفاع]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. او حتی شبهایی [[رسول الله]] {{صل}} را بیدار میکرد و پسرش [[علی]] {{ع}} را در بستر وی میخواباند؛ تا جای [[محمد]] شناخته نشود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۴.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۸-۸۹.</ref>. | ||
== [[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]] == | == [[ابوطالب]] و [[دعوت به اسلام]] == | ||
[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]] {{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به [[جماعت]] میخواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور میکردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: "پهلوی پسر عمویت نماز بخوان"، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "اولین [[نماز]] جماعتی که برپا شد نمازی بود که [[پیامبر]] {{صل}} با [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به [[جماعت]] میخواند و در این حال [[حضرت]] ابوطالب و فرزندش، [[جعفر]] از کنار ایشان عبور میکردند، پس ابوطالب به جعفر فرمود: "پهلوی پسر عمویت نماز بخوان"، چون او هم به نماز مشغول شد ابوطالب خوشحال شد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۵۹۸؛ الفصول المختاره، سید مرتضی، ص۱۷۱؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۸.</ref> | ||
== ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]] == | == ابوطالب و [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]] == | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
{{عربی|و إنكم تتلونه في كتابكم *** بصدق حديث لا حديث الترجم}} | {{عربی|و إنكم تتلونه في كتابكم *** بصدق حديث لا حديث الترجم}} | ||
{{عربی|فلا تجعلوا لله ندا و أسلموا *** فإن طريق الحق ليس بمظلم}} | {{عربی|فلا تجعلوا لله ندا و أسلموا *** فإن طريق الحق ليس بمظلم}} | ||
{{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | {{عربی|و إنك ما يأتيك منا عصابة *** لقصدك إلا أرجعوا بالتكرم}}؛ سیره ابن اسحاق، ابن اسحاق، ج۴، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۵۹-۶۰؛ [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابوطالب ۱ (مقاله)|ابوطالب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۸۸.</ref> | ||
== [[ابوطالب]] و [[ابولهب]] == | == [[ابوطالب]] و [[ابولهب]] == | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
وقتی عدهای از [[مهاجران به حبشه]] به [[مکه]] بازگشتند، [[ابوسلمه]]، خواهرزاده [[ابوطالب]] نیز در میان آنها بود. ابوسلمه به ابوطالب [[پناهنده]] شد تا [[مشرکین]] او را [[آزار]] ندهند. در این هنگام جمعی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] به نزد ابوطالب رفتند و گفتند: تو برادرزادهات، [[محمّد]] را در [[پناه]] خویش درآوردهای و به این وسیله جلوی آزار او را گرفتهای، اکنون به این اکتفا نکرده و مردی از [[عشیره]] ما را نیز پناه دادهای؟ ابوطالب گفت: "او خواهرزاده من است و به من پناه آورده و اگر من خواهرزادهام را پناه ندهم، نمیتوانم برادرزادهام را در پناه خود گیرم!" | وقتی عدهای از [[مهاجران به حبشه]] به [[مکه]] بازگشتند، [[ابوسلمه]]، خواهرزاده [[ابوطالب]] نیز در میان آنها بود. ابوسلمه به ابوطالب [[پناهنده]] شد تا [[مشرکین]] او را [[آزار]] ندهند. در این هنگام جمعی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] به نزد ابوطالب رفتند و گفتند: تو برادرزادهات، [[محمّد]] را در [[پناه]] خویش درآوردهای و به این وسیله جلوی آزار او را گرفتهای، اکنون به این اکتفا نکرده و مردی از [[عشیره]] ما را نیز پناه دادهای؟ ابوطالب گفت: "او خواهرزاده من است و به من پناه آورده و اگر من خواهرزادهام را پناه ندهم، نمیتوانم برادرزادهام را در پناه خود گیرم!" | ||
ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده میگیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] | ابولهب از ماجرای [[اعتراض]] بنی مخزوم به ابوطالب [[آگاه]] شد، به میان قریش آمد و فریاد زد: "ای گروه قریش! به [[خدا]] درباره این پیرمرد گستاخی کردید چون پیوسته درباره پناهندگان به او خرده میگیرید؛ به خدا اگر از این [[رفتار]] دست برندارید، من هم برای طرفداری و [[پشتیبانی]] از او [[قیام]] خواهم کرد تا بهتر بتواند از پناهندگان خود محافظت کند". قریش که چنان دیدند، گفتند: ما از این پس به چنین کارهایی که موجب [[ناراحتی]] تو گردد، [[اقدام]] نخواهیم کرد و بدین وسیله ابولهب را که در [[دشمنی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} هم [[عقیده]] آنها بود، ساکت کردند. ابوطالب که سخنان ابولهب را در [[دفاع]] از او شنید، به [[امید]] آنکه شاید او از [[مخالفت]] خویش با [[بنیهاشم]] در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} دست بردارد، اشعاری سرود که در آنها [[ابولهب]] را به [[یاری]] خود و دفاع از [[پیامبر]] {{صل}} [[دعوت]] نمود؛ ولی این اشعار تأثیری در ابولهب نکرد و او همچنان به مخالفت خویش ادامه داد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۶۰-۴۹.</ref> | ||
== [[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابیطالب]] == | == [[ابوطالب]] و محاصره در [[شِعب]] [[ابیطالب]] == | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
مگر ندانستند که محمد را مانند [[موسی]] [[پیغمبری]] میدانیم که نامش زینتبخش آغاز کتابهاست؟ | مگر ندانستند که محمد را مانند [[موسی]] [[پیغمبری]] میدانیم که نامش زینتبخش آغاز کتابهاست؟ | ||
مگر نبود که [[هاشم]]، | مگر نبود که [[هاشم]]، پدر ما او را [[تأیید]] نمود و به ما [[وصیت]] کرد که از او با نیزه و [[شمشیر]] [[دفاع]] کنیم؟ | ||
نامهای که به دیوار آویختهاید روزی برای شما چون [[خوراک]] گرسنه خواهد شد.<ref>{{عربی|أ لم تعلموا أنّا وجدنا محمّدا *** نبيّا كموسى خطّ في أوّل الكتب}} | نامهای که به دیوار آویختهاید روزی برای شما چون [[خوراک]] گرسنه خواهد شد.<ref>{{عربی|أ لم تعلموا أنّا وجدنا محمّدا *** نبيّا كموسى خطّ في أوّل الكتب}} | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
به [[بیت]] [[عتیق]] ([[کعبه]]) قسم که هیچگاه به [[دروغ]] به [[خانه]] عتیق و پردهدار قسم نمیخورید؛ | به [[بیت]] [[عتیق]] ([[کعبه]]) قسم که هیچگاه به [[دروغ]] به [[خانه]] عتیق و پردهدار قسم نمیخورید؛ | ||
که از او جدا نخواهیم شد تا | که از او جدا نخواهیم شد تا آنکه کشته شده و اطراف او به [[زمین]] افتاده باشیم و [[تکذیب]] یک نفر از نزدیکانش اثری ندارد<ref>{{عربی|فَلَا تَحْسَبُونَا خَاذِلِينَ مُحَمَّداً *** لَدَى غُرْبَةٍ مِنَّا وَ لَا مُتَقَرِّبٍ}} | ||
{{عربی|سَتَمْنَعُهُ مِنَّا يَدٌ هَاشِمِيَّةٌ *** وَ مُرَكَّبُهَا فِي النَّاسِ أَحْسَنُ مُرَكَّبٍ}} | {{عربی|سَتَمْنَعُهُ مِنَّا يَدٌ هَاشِمِيَّةٌ *** وَ مُرَكَّبُهَا فِي النَّاسِ أَحْسَنُ مُرَكَّبٍ}} | ||
{{عربی|يَمِيناً صَدَقْنَا اللَّهَ فِيهَا وَ لَمْ نَكُنْ *** لِنَحْلِفَ بُطْلًا بِالْعَتِيقِ الْمُحَجَّبِ}} | {{عربی|يَمِيناً صَدَقْنَا اللَّهَ فِيهَا وَ لَمْ نَكُنْ *** لِنَحْلِفَ بُطْلًا بِالْعَتِيقِ الْمُحَجَّبِ}} | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
{{عربی|كُلُّ حَيٍّ وَ إِنْ تُطَاوِل عُمراً *** آخِذٌ مِنْ سِهَامِهَا بِنَصِيب}}</ref> | {{عربی|كُلُّ حَيٍّ وَ إِنْ تُطَاوِل عُمراً *** آخِذٌ مِنْ سِهَامِهَا بِنَصِيب}}</ref> | ||
[[علی]] {{ع}} نیز در پاسخ | [[علی]] {{ع}} نیز در پاسخ پدر این اشعار را سرود: در [[یاری]] [[احمد]] {{صل}} به من [[دستور]] [[شکیبایی]] میدهی! به [[خدا]] قسم، آنچه گفتم از [[ناشکیبایی]] نبود. | ||
[[دوست]] داشتم یاری مرا ببینی تا بدانی همیشه [[فرمانبردار]] شما بودهام. | [[دوست]] داشتم یاری مرا ببینی تا بدانی همیشه [[فرمانبردار]] شما بودهام. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
سفیدروی است که به وسیله او از [[ابر]] [[طلب]] [[باران]] میشود و [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و بیوهزنان است. | سفیدروی است که به وسیله او از [[ابر]] [[طلب]] [[باران]] میشود و [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و بیوهزنان است. | ||
بیچارگان از [[بنیهاشم]] پروانهوار به اطرافش میچرخند و نزد او در [[نعمت]] و آسایشاند. | |||
به [[خانه خدا]] قسم، به [[دروغ]] تصور کردید از محمد دست برمیداریم با آنکه هنوز در راه او نیزهای به کار نبرده و [[جنگی]] نکردهایم. | به [[خانه خدا]] قسم، به [[دروغ]] تصور کردید از محمد دست برمیداریم با آنکه هنوز در راه او نیزهای به کار نبرده و [[جنگی]] نکردهایم. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
{{عربی| وَ نُسْلِمُهُ حَتَّى نُصَرَّعَ دُونَهُ *** وَ نَذْهَلَ عَنْ أَبْنَائِنَا وَ الْحَلَائِلِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۲۱.</ref>. | {{عربی| وَ نُسْلِمُهُ حَتَّى نُصَرَّعَ دُونَهُ *** وَ نَذْهَلَ عَنْ أَبْنَائِنَا وَ الْحَلَائِلِ}}؛ ایمان ابوطالب، شیخ مفید، ص۲۱.</ref>. | ||
پس از آنکه بنیهاشم چهار سال در چنین محاصرهای به سر بردند، [[خدای متعال]] موریانهای را [[مأمور]] ساخت تا آنچه در آن [[عهدنامه]] نوشته شده بود، بخورد و به جز [[نام خدا]] و چهل مهر افراد [[قریش]] چیزی از نوشتهها باقی نگذارد. وقتی [[جبرییل]] این مژده را برای [[پیامبر]] آورد، [[رسول خدا]] عمویش ابوطالب را خواست و [[پیام]] جبرییل را به او خبر داد، ابوطالب [[لباس]] پوشید و به [[مسجدالحرام]] آمد. قریش که ابوطالب را دیدند با خود گفتند مثل اینکه [[بنیهاشم]] به تنگ آمدهاند و [[ابوطالب]] آمده تا [[محمد]] را به ما بسپارد. پس گفتند: ابوطالب! گویا نزد ما آمدهای تا پسر برادرت را به ما [[تسلیم]] نمایی! ابوطالب گفت: "نه، برای این منظور نیامدهام، اما فرزند برادرم به من خبر داد و او [[دروغ]] نمیگوید که موریانه [[نامه]] شما را از بین برده و به جز [[نام خدا]] و مهرها از آن چیزی باقی نمانده است؛ بروید ملاحظه کنید، اگر راست گفته بود از این [[ظلم]] و [[جنایت]] و [[قطع رحم]] | پس از آنکه بنیهاشم چهار سال در چنین محاصرهای به سر بردند، [[خدای متعال]] موریانهای را [[مأمور]] ساخت تا آنچه در آن [[عهدنامه]] نوشته شده بود، بخورد و به جز [[نام خدا]] و چهل مهر افراد [[قریش]] چیزی از نوشتهها باقی نگذارد. وقتی [[جبرییل]] این مژده را برای [[پیامبر]] آورد، [[رسول خدا]] عمویش ابوطالب را خواست و [[پیام]] جبرییل را به او خبر داد، ابوطالب [[لباس]] پوشید و به [[مسجدالحرام]] آمد. قریش که ابوطالب را دیدند با خود گفتند مثل اینکه [[بنیهاشم]] به تنگ آمدهاند و [[ابوطالب]] آمده تا [[محمد]] را به ما بسپارد. پس گفتند: ابوطالب! گویا نزد ما آمدهای تا پسر برادرت را به ما [[تسلیم]] نمایی! ابوطالب گفت: "نه، برای این منظور نیامدهام، اما فرزند برادرم به من خبر داد و او [[دروغ]] نمیگوید که موریانه [[نامه]] شما را از بین برده و به جز [[نام خدا]] و مهرها از آن چیزی باقی نمانده است؛ بروید ملاحظه کنید، اگر راست گفته بود از این [[ظلم]] و [[جنایت]] و [[قطع رحم]] دست بکشید و اگر چنین نبود و او دروغ گفته بود، او را به شما تسلیم خواهم کرد؛ خواستید او را بکشید و خواستید زنده نگه دارید". | ||
وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیهروزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنیهاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | وقتی [[قریش]] نامه را دیدند، هر کس مهر خود را [[مشاهده]] کرد اما چیز دیگری در آن ندید. ابوطالب نیز آنها را [[نصیحت]] کرد و آنها هم سرها را به زیر انداخته و متفرق شدند. سپس در این باره جلساتی تشکیل دادند اما به نتیجه و جوابی نرسیدند، تا آنکه [[ابوجهل]] گفت: "مبارزه با این امر، توأم با سیهروزی است". پس جمعیتی از قریش از این [[پیمان]] خود دست کشیدند و بنیهاشم توانستند از محاصره بیرون آیند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۹ و به همین مضمون: الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۶۲-۶۷.</ref> | ||
== [[ایمان]] [[ابوطالب]] == | == [[ایمان]] [[ابوطالب]] == | ||
تمام [[علمای شیعه]]<ref>ر. ک: الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید ابن طاوس، ص۲۹۷-۳۰۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۴۰۰ - ۳۵۵. علامه امینی فهرستی از کتابهایی را که درباره ایمان ابوطالب نوشته شده، ذکر نموده است (الغدیر، ج۷، ص۴۰۱-۴۰۳).</ref> و بعضی از بزرگان [[اهل تسنن]]<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۵-۸۳.</ref> ابوطالب را از [[مؤمنان]] به [[اسلام]] میدانند. در منابع اصیل [[اسلامی]] نیز شواهد فراوانی بر این موضوع یافت میشود که با بررسی آنها جای بسی تعجب است که چرا عدهای با [[ابوطالب]] این چنین با [[بیمهری]] [[رفتار]] کردهاند و به او [[تهمت]] زدهاند! کسی که با تمام وجود خود از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[دفاع]] میکرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام {{صل}} قرار داد، چگونه ممکن است چنین اتهامی به او زده شود؟! به این علت، محققان باریک بین چنین [[حدس]] زدهاند که [[مخالفت]] با ابوطالب یک مسأله [[سیاسی]] است که از مخالفت "شجره خبیثه بنیامیه" با موقعیت [[علی]] {{ع}} سرچشمه گرفته است. البته تنها ابوطالب نیست که به خاطر خویشاوندیاش با [[علی]] {{ع}} این گونه مورد تهاجم قرار گرفته، بلکه هر کس در [[تاریخ اسلام]] به نحوی با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[ارتباط]] نزدیکی داشته از این حملات ناجوانمردانه در [[امان]] نمانده است؛ در [[حقیقت]]، ابوطالب گناهی نداشته جز اینکه | تمام [[علمای شیعه]]<ref>ر. ک: الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید ابن طاوس، ص۲۹۷-۳۰۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۴۰۰ - ۳۵۵. علامه امینی فهرستی از کتابهایی را که درباره ایمان ابوطالب نوشته شده، ذکر نموده است (الغدیر، ج۷، ص۴۰۱-۴۰۳).</ref> و بعضی از بزرگان [[اهل تسنن]]<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ص۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۵-۸۳.</ref> ابوطالب را از [[مؤمنان]] به [[اسلام]] میدانند. در منابع اصیل [[اسلامی]] نیز شواهد فراوانی بر این موضوع یافت میشود که با بررسی آنها جای بسی تعجب است که چرا عدهای با [[ابوطالب]] این چنین با [[بیمهری]] [[رفتار]] کردهاند و به او [[تهمت]] زدهاند! کسی که با تمام وجود خود از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[دفاع]] میکرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام {{صل}} قرار داد، چگونه ممکن است چنین اتهامی به او زده شود؟! به این علت، محققان باریک بین چنین [[حدس]] زدهاند که [[مخالفت]] با ابوطالب یک مسأله [[سیاسی]] است که از مخالفت "شجره خبیثه بنیامیه" با موقعیت [[علی]] {{ع}} سرچشمه گرفته است. البته تنها ابوطالب نیست که به خاطر خویشاوندیاش با [[علی]] {{ع}} این گونه مورد تهاجم قرار گرفته، بلکه هر کس در [[تاریخ اسلام]] به نحوی با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[ارتباط]] نزدیکی داشته از این حملات ناجوانمردانه در [[امان]] نمانده است؛ در [[حقیقت]]، ابوطالب گناهی نداشته جز اینکه پدر [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، پیشوای بزرگ [[اسلام]] بوده است<ref>تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. | ||
در اینجا دلائل گوناگونی را که به روشنی بر [[ایمان ابوطالب]] [[گواهی]] میدهد، فهرستوار بیان میکنیم: | در اینجا دلائل گوناگونی را که به روشنی بر [[ایمان ابوطالب]] [[گواهی]] میدهد، فهرستوار بیان میکنیم: | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
١. ابوطالب از علائمی که قبل از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} دیده بود، میدانست پسر برادرش به [[پیامبری]] میرسد؛ مانند [[قصه]] [[بحیرا]] که قبلاً ذکر شد و یا آنچه [[یعقوبی]] [[نقل]] کرده است: چون [[رسول خدا]] {{صل}} بیست ساله شد، [[نشانهها]] در وی آشکار شد و [[اهل کتاب]] درباره ایشان [[سخن]] میگفتند و از حالش جستجو میکردند و ظهورش را نزدیک میشمردند. پس روزی [[پیامبر]] به ابوطالب گفت: "ای عمو! مردی را به [[خواب]] میبینم که همراه دو مرد نزد من میآید و آن دو مرد میگویند: خود اوست، پس هرگاه (به [[رسالت]]) برسد مواظب او باش و آن مرد سخن نمیگوید"<ref>{{متن حدیث| يَا عَمِّ إِنِّي أَرَى فِي اَلْمَنَامِ رَجُلاً يَأْتِينِي وَ مَعَهُ آخَرُ فَيَقُولاَنِ هُوَ هُوَ فَإِذَا بَلَغَ فَشَأْنَكَ بِهِ وَ اَلرَّجُلُ لاَ يَتَكَلَّمُ }}؛</ref>. ابوطالب گفتار او را برای یکی از دانایان [[مکه]] بازگو کرد و چون او به رسول خدا نگریست، گفت: این شخص، [[روحی]] [[پاک]] است و به [[خدا]] قسم که نبّی [[مطهّر]] است. پس [[ابوطالب]] گفت: {{عربی| فاكتم على ابن أخي لا تغر به قومه، فو الله إنما قلت لعلي ما قلت، و لقد أنبأني أبي عبد المطلب بأنه النبي المبعوث و أمرني أن أستر ذلك لئلا يغري به الأعادي}}؛ اکنون امر برادرزادهام را [[کتمان]] کن و [[قریش]] را بر او مشوران. به خدا قسم من خود آنچه را گفتی به [[علی]] گفتهام و پدرم، [[عبدالمطلب]] به من خبر داده است که او [[پیامبر]] برانگیخته خداست و به من فرموده است این [[راز]] را بپوشانم تا مبادا [[دشمنان]] درباره او تحریک شوند<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. | ١. ابوطالب از علائمی که قبل از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} دیده بود، میدانست پسر برادرش به [[پیامبری]] میرسد؛ مانند [[قصه]] [[بحیرا]] که قبلاً ذکر شد و یا آنچه [[یعقوبی]] [[نقل]] کرده است: چون [[رسول خدا]] {{صل}} بیست ساله شد، [[نشانهها]] در وی آشکار شد و [[اهل کتاب]] درباره ایشان [[سخن]] میگفتند و از حالش جستجو میکردند و ظهورش را نزدیک میشمردند. پس روزی [[پیامبر]] به ابوطالب گفت: "ای عمو! مردی را به [[خواب]] میبینم که همراه دو مرد نزد من میآید و آن دو مرد میگویند: خود اوست، پس هرگاه (به [[رسالت]]) برسد مواظب او باش و آن مرد سخن نمیگوید"<ref>{{متن حدیث| يَا عَمِّ إِنِّي أَرَى فِي اَلْمَنَامِ رَجُلاً يَأْتِينِي وَ مَعَهُ آخَرُ فَيَقُولاَنِ هُوَ هُوَ فَإِذَا بَلَغَ فَشَأْنَكَ بِهِ وَ اَلرَّجُلُ لاَ يَتَكَلَّمُ }}؛</ref>. ابوطالب گفتار او را برای یکی از دانایان [[مکه]] بازگو کرد و چون او به رسول خدا نگریست، گفت: این شخص، [[روحی]] [[پاک]] است و به [[خدا]] قسم که نبّی [[مطهّر]] است. پس [[ابوطالب]] گفت: {{عربی| فاكتم على ابن أخي لا تغر به قومه، فو الله إنما قلت لعلي ما قلت، و لقد أنبأني أبي عبد المطلب بأنه النبي المبعوث و أمرني أن أستر ذلك لئلا يغري به الأعادي}}؛ اکنون امر برادرزادهام را [[کتمان]] کن و [[قریش]] را بر او مشوران. به خدا قسم من خود آنچه را گفتی به [[علی]] گفتهام و پدرم، [[عبدالمطلب]] به من خبر داده است که او [[پیامبر]] برانگیخته خداست و به من فرموده است این [[راز]] را بپوشانم تا مبادا [[دشمنان]] درباره او تحریک شوند<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. | ||
٢. | ٢. دانشمندان و مؤرخان [[اسلامی]] قصائد شیوایی را از ابوطالب حکایت کردهاند که از محتوای آنها میتوان به [[ایمان راستین]] وی پی برد و ما از میان آن آثار انبوه به برخی از آنها اشاره میکنیم: | ||
ای برادرزاده! تا ابوطالب در میان [[خاک]] نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت. | ای برادرزاده! تا ابوطالب در میان [[خاک]] نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت. | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
٣. در [[احادیث]] [[نقل]] شده از [[اهلبیت]] {{عم}} نیز مدارک فراوانی بر [[ایمان]] و [[اخلاص]] ابوطالب دیده میشود. این احادیث، آمیخته با استدلالات منطقی و [[عقلی]] است، مانند روایتی از [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} که ایشان در پاسخ سؤالی بیان میدارد، ابوطالب [[مؤمن]] بود و در ادامه میفرماید: "در شگفتم که چرا برخی میپندارند ابوطالب، [[کافر]] بوده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَاهُنَا قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَافِرٌ}}</ref>. سپس در ادامه میفرماید: "آیا نمیدانند با این [[عقیده]]، بر [[پیامبر]] {{صل}} و ابوطالب [[طعنه]] میزنند؟ مگر نه این است که [[خداوند]] در چندین [[آیه]] از [[آیات قرآن]] از این موضوع منع کرده است که [[زن]] بعد از [[اسلام آوردن]] [[همسر]] شوهر کافر خود باشد و این مسلم است که [[فاطمه بنت اسد]] از پیشگامان در اسلام است و تا پایان [[عمر]] ابوطالب همسرش بود تا اینکه ابوطالب از [[دنیا]] رفت<ref>{{متن حدیث| وَا عَجَبَاهْ أَ يَطْعَنُونَ عَلَى أَبِي طَالِبٍ أَوْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ نَهَاهُ اَللَّهُ أَنْ يُقِرَّ مُؤْمِنَةً مَعَ كَافِرٍ فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ يَشُكُّ أَحَدٌ أَنَّ بِنْتَ أَسَدٍ مِنَ اَلْمُؤْمِنَاتِ اَلسَّابِقَاتِ وَ أَنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَحْتَ أَبِي طَالِبٍ حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِبٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ }}؛ الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۳۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۹. البته لازم به ذکر است این تحریم در سوره مدنی ممتحنه که پس از صلح حدیبیه در سال هفتم پس از هجرت نازل گردیده، آمده است؛ مگر اینکه اثبات شود این تحریم قبلاً از سنت نبوی بوده است و شاید مؤید آن این باشد که پیامبر {{صل}} به دخترش، زینب، درباره همسرش، ابی العاص بن الربیع، در سال سوم هجرت چنین فرموده است. (یوسفی غروی).</ref>. | ٣. در [[احادیث]] [[نقل]] شده از [[اهلبیت]] {{عم}} نیز مدارک فراوانی بر [[ایمان]] و [[اخلاص]] ابوطالب دیده میشود. این احادیث، آمیخته با استدلالات منطقی و [[عقلی]] است، مانند روایتی از [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} که ایشان در پاسخ سؤالی بیان میدارد، ابوطالب [[مؤمن]] بود و در ادامه میفرماید: "در شگفتم که چرا برخی میپندارند ابوطالب، [[کافر]] بوده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَاهُنَا قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّهُ كَافِرٌ}}</ref>. سپس در ادامه میفرماید: "آیا نمیدانند با این [[عقیده]]، بر [[پیامبر]] {{صل}} و ابوطالب [[طعنه]] میزنند؟ مگر نه این است که [[خداوند]] در چندین [[آیه]] از [[آیات قرآن]] از این موضوع منع کرده است که [[زن]] بعد از [[اسلام آوردن]] [[همسر]] شوهر کافر خود باشد و این مسلم است که [[فاطمه بنت اسد]] از پیشگامان در اسلام است و تا پایان [[عمر]] ابوطالب همسرش بود تا اینکه ابوطالب از [[دنیا]] رفت<ref>{{متن حدیث| وَا عَجَبَاهْ أَ يَطْعَنُونَ عَلَى أَبِي طَالِبٍ أَوْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ نَهَاهُ اَللَّهُ أَنْ يُقِرَّ مُؤْمِنَةً مَعَ كَافِرٍ فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ يَشُكُّ أَحَدٌ أَنَّ بِنْتَ أَسَدٍ مِنَ اَلْمُؤْمِنَاتِ اَلسَّابِقَاتِ وَ أَنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَحْتَ أَبِي طَالِبٍ حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِبٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ }}؛ الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۳۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۹. البته لازم به ذکر است این تحریم در سوره مدنی ممتحنه که پس از صلح حدیبیه در سال هفتم پس از هجرت نازل گردیده، آمده است؛ مگر اینکه اثبات شود این تحریم قبلاً از سنت نبوی بوده است و شاید مؤید آن این باشد که پیامبر {{صل}} به دخترش، زینب، درباره همسرش، ابی العاص بن الربیع، در سال سوم هجرت چنین فرموده است. (یوسفی غروی).</ref>. | ||
٤. در این [[حقیقت]] هیچ کس نمیتواند تردید کند که [[ابوطالب]] از حامیان [[درجه]] اول [[اسلام]] و [[پیامبر]] بود. [[حمایت]] او از پیامبر و اسلام به حدی بود که هرگز نمیتوان آن را با علایق و [[پیوندهای خویشاوندی]] و [[تعصبات قبیلهای]] [[تفسیر]] کرد. نمونه مهم آن داستان [[شعب]] [[ابیطالب]] است. ابوطالب به منظور حمایت از اسلام و حراست از پیامبر {{صل}} سه سال آوارگی و [[زندگی]] در [[شعب]] را در کنار [[رسول خدا]]، به [[ریاست]] بر [[قریش]] ترجیح داد و تا پایان | ٤. در این [[حقیقت]] هیچ کس نمیتواند تردید کند که [[ابوطالب]] از حامیان [[درجه]] اول [[اسلام]] و [[پیامبر]] بود. [[حمایت]] او از پیامبر و اسلام به حدی بود که هرگز نمیتوان آن را با علایق و [[پیوندهای خویشاوندی]] و [[تعصبات قبیلهای]] [[تفسیر]] کرد. نمونه مهم آن داستان [[شعب]] [[ابیطالب]] است. ابوطالب به منظور حمایت از اسلام و حراست از پیامبر {{صل}} سه سال آوارگی و [[زندگی]] در [[شعب]] را در کنار [[رسول خدا]]، به [[ریاست]] بر [[قریش]] ترجیح داد و تا پایان محاصره اقتصادی [[مسلمانان]]، در کنار ایشان باقی ماند و همه [[مشکلات]] را در آن شرایط طاقتفرسا [[تحمل]] نمود. | ||
هر کس بدون [[تعصب]] [[تاریخ]] زندگی ابوطالب را مطالعه کند با [[ابن ابی الحدید]] هم صدا خواهد بود که میگوید: اگر ابوطالب و فرزند برومندش نبودند هرگز [[دین]] و [[مکتب اسلام]] قد راست نمیکرد. ابوطالب در [[مکه]] به [[یاری پیامبر]] {{صل}} شتافت و [[علی]] {{ع}} در [[یثرب]] ([[مدینه]]) در راه حمایت از اسلام با [[مرگ]] در تماس بود<ref>{{عربی|و لولا أبوطالب و ابنه *** لما مثل الدين شخصاً و قاما}} | هر کس بدون [[تعصب]] [[تاریخ]] زندگی ابوطالب را مطالعه کند با [[ابن ابی الحدید]] هم صدا خواهد بود که میگوید: اگر ابوطالب و فرزند برومندش نبودند هرگز [[دین]] و [[مکتب اسلام]] قد راست نمیکرد. ابوطالب در [[مکه]] به [[یاری پیامبر]] {{صل}} شتافت و [[علی]] {{ع}} در [[یثرب]] ([[مدینه]]) در راه حمایت از اسلام با [[مرگ]] در تماس بود<ref>{{عربی|و لولا أبوطالب و ابنه *** لما مثل الدين شخصاً و قاما}} | ||
خط ۲۶۴: | خط ۲۶۴: | ||
{{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>. | {{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>. | ||
[[امام صادق]] {{ع}} درباره [[ابوطالب]] میفرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را پنهان کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]] {{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] میفرستد و میفرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، | [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[ابوطالب]] میفرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را پنهان کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]] {{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] میفرستد و میفرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، مادر توست و مراد از دامان، ابوطالب است که تو را پرورش داد. در [[روایت]] ابن فضال، [[فاطمه بنت اسد]] آمده است"<ref>{{متن حدیث|نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ اَلنَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ اَلْبَطْنُ اَلَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ. وَ فِي رِوَايَةِ اِبْنِ فَضَّالٍ: وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ}}اصول کافی، کلینی، ج۲، ص۴۵۲.</ref>. | ||
ابن أبی الحدید مینویسد: "[[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر میپذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>. | ابن أبی الحدید مینویسد: "[[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر میپذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>. | ||
از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است، ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[خدای عزوجل]] درباره چهار کس: پدرم، مادرم، عمویم و برادری که پیش از اسلام داشتم که درباره آنها به من [[وعده]] داده است، ([[نیکی]] خواهد نمود"<ref>{{متن حدیث| إن الله عز وجل وعدني في أربعة في أبي وأمي وعمي وأخ كان لي في الجاهلية}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۶۷-۷۶.</ref> | ||
== آیا ابوطالب [[بیایمان]] از [[دنیا]] رفت؟ == | == آیا ابوطالب [[بیایمان]] از [[دنیا]] رفت؟ == | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۷۹: | ||
اما روایتی را که برخی [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] نقل کردهاند، بسیاری از ایشان آن را مردود دانسته و این [[روایت]] از روایات دوران [[معاویة بن ابیسفیان]]، یعنی دوران [[جعل]] [[احادیث]] است. باعث تعجب است که چگونه برخی علمای اهل سنت به این روایت اعتنا کردهاند، با آنکه ناقل آن، [[مغیره بن شعبه]]، یعنی همان شخص [[فاسق]] و زناکاری است که داستان زنای او در شرح حال [[ابوبکره]] بیان شد و به همین [[دلیل]]، دانشمندان آن را مردود و مجعول دانستهاند. | اما روایتی را که برخی [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] نقل کردهاند، بسیاری از ایشان آن را مردود دانسته و این [[روایت]] از روایات دوران [[معاویة بن ابیسفیان]]، یعنی دوران [[جعل]] [[احادیث]] است. باعث تعجب است که چگونه برخی علمای اهل سنت به این روایت اعتنا کردهاند، با آنکه ناقل آن، [[مغیره بن شعبه]]، یعنی همان شخص [[فاسق]] و زناکاری است که داستان زنای او در شرح حال [[ابوبکره]] بیان شد و به همین [[دلیل]]، دانشمندان آن را مردود و مجعول دانستهاند. | ||
برخی درباره کلمات و اشعار ابوطالب که حاکی از | برخی درباره کلمات و اشعار ابوطالب که حاکی از تصدیق نمودن [[پیامبر]] {{صل}} و [[ایمان آوردن]] اوست، گفتهاند: آنها نظیر چیزی است که [[خدا]] درباره [[کفار]] [[قریش]] نقل میکند: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref> و با آنکه دلهایشان به آن [[یقین]] داشت از روی [[ظلم]] و [[تکبر]] آن را [[انکار]] کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه خواهد بود <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref> و گفتهاند اینکه ابوطالب، فرزندانش [[علی]] {{ع}} و [[جعفر]] را به [[تبعیت]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[امر]] میکرد ولی خود این کار را نمیکرد، از روی [[عناد]] بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. ولی [[رفتار]] [[ابوطالب]] با پیامبر {{صل}} و حمایتهایی که از ایشان در طول زندگیشان داشتند، نبود عناد و [[کبر]] را در وجود او مشخص میسازد، چرا که این گونه افراد با پیامبر {{صل}} [[مبارزه]] میکردند نه اینکه از او [[حمایت]] کنند. علاوه بر این، مطلبی که [[آیه]] میخواهد بیان کند این است، [[کفار]] [[قریش]] که به [[زبان]] با پیامبر {{صل}} [[مخالفت]] میکردند، در [[دل]] به کار او [[یقین]] داشتند؛ ولی ابوطالب علاوه بر اینکه در دل پیامبر {{ع}} را قبول داشت، با سخنان و کارهای خود نیز [[حضرت]] را [[تأیید]] میکرد اما پیش قریش [[ایمان]] خود را اظهار نمیکرد. | ||
همچنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر {{صل}} بر او [[نماز]] میگزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همانگونه که پیامبر {{صل}} بر [[حضرت خدیجه]] {{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | همچنین گفته شده اگر ابوطالب [[مسلمان]] شده بود، پیامبر {{صل}} بر او [[نماز]] میگزارد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۲۰۰. </ref>. ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن [[زمان]] هنوز نماز گزاردن بر میت [[سنت]] نشده بود؛ همانگونه که پیامبر {{صل}} بر [[حضرت خدیجه]] {{س}} نیز که سه [[روز]] بعد از ابوطالب [[رحلت]] نمود، نماز نگزارد<ref>آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۷۲۶.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۷۶-۷۸.</ref> | ||
== گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب == | == گفتار [[دانشمندان]] درباره ابوطالب == | ||
خط ۳۰۳: | خط ۳۰۳: | ||
{{عربی|کما لایضر إیاب الصباح *** من ظن ضوء النهار الظلاما}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۳، ص۳۱۷.</ref>. | {{عربی|کما لایضر إیاب الصباح *** من ظن ضوء النهار الظلاما}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج۳، ص۳۱۷.</ref>. | ||
[[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین میگوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] میداشت. او [[سرپرست]] و تربیتکننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، | [[ابوعثمان، عمر بن بحر جاحظ]]، که یکی از علمای [[تسنن]] است درباره ابوطالب چنین میگوید: "ابوطالب، [[پشتیبان]] و [[یاور]] [[پیامبر]] بود و او را بسیار [[دوست]] میداشت. او [[سرپرست]] و تربیتکننده پیامبر بود و او کسی بود که به [[پیامبری]] و [[رسالت]] وی اعتراف داشت و درباره [[مناقب]] و [[فضایل]] پیامبر اشعار بسیاری گفته است و او بزرگ [[قریش]] بود"<ref>{{عربی|حامی النبی و معینه و محبه أشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوّته و المعترف برسالته و المنشد فی مناقبه أبیاتا کثیرة و شیخ قریش أبوطالب}}؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۴۵۹-۴۶۰ (باب ۵۲).</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۷۸-۷۹.</ref> | ||
== [[ارتحال ابوطالب]] == | == [[ارتحال ابوطالب]] == | ||
ابوطالب سه سال [[قبل از هجرت]]، در [[سال دهم بعثت]] و بعد از خروج [[رسول خدا]] {{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب]] ابوطالب، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به [[خاک]] سپرده شد. [[مرگ]] وی، برای [[پیامبر]] بسیار سنگین بود چراکه یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داده بود. درّهای که در [[مکه]]، محل محاصرۀ چندین سالۀ [[مسلمانان]] بود ([[شعب ابیطالب]]) و قبرستانی که هماکنون نیز در [[مکه]] وجود دارد ([[قبرستان ابوطالب]]) به نام آن مرد بزرگ است. [[پیامبر خدا]] {{صل}} | ابوطالب سه سال [[قبل از هجرت]]، در [[سال دهم بعثت]] و بعد از خروج [[رسول خدا]] {{صل}} و [[بنی هاشم]] از [[شعب]] ابوطالب، در سن ۸۷ سالگی از [[دنیا]] رفت و در [[مکه]] به [[خاک]] سپرده شد. [[مرگ]] وی، برای [[پیامبر]] بسیار سنگین بود چراکه یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داده بود. درّهای که در [[مکه]]، محل محاصرۀ چندین سالۀ [[مسلمانان]] بود ([[شعب ابیطالب]]) و قبرستانی که هماکنون نیز در [[مکه]] وجود دارد ([[قبرستان ابوطالب]]) به نام آن مرد بزرگ است. [[پیامبر خدا]] {{صل}} سال از دست دادن او را به عنوان فقدان قویترین [[پشتیبان]]، سال [[حزن]] و [[اندوه]] نامید و پس از آن نتوانست در [[مکّه]] بماند و مقدّمات [[هجرت به مدینه]] را فراهم آورد. [[روایت]] شده است [[پیامبر]] اندکی پس از [[ارتحال]] ابوطالب، وارد [[خانه]] شد. ابوطالب را در پارچهای پیچیده بودند. [[پیامبر]] با عمویش اینگونه سخن گفت: «ای عمو، مرا که [[یتیم]] بودم [[سرپرستی]] کردی در کوچکی پرورشم دادی و در بزرگی یاریام کردی. [[خداوند]] از جانب من به تو [[پاداش]] [[خیر]] دهد» آنگاه به [[امام علی]] {{ع}} [[فرمان]] داد که پدرش را [[غسل]] دهد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۸ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۸؛ [[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۸۶.</ref>. | ||
== [[وصیت]] ابوطالب == | == [[وصیت]] ابوطالب == | ||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۷: | ||
وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]] {{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در بزرگی [[یاری]] نمودی، [[خدا]] به تو جزای خیر دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]] {{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در بزرگی [[یاری]] نمودی، [[خدا]] به تو جزای خیر دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | ||
پیامبر {{صل}} | پیامبر {{صل}} سال [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]] {{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمیدانم به کدام یک از آن دو بیتابتر باشم <ref>{{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref> و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابیطالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۷۹-۸۱.</ref> | ||
== ابوطالب در دانشنامه سیره نبوی == | == ابوطالب در دانشنامه سیره نبوی == | ||
خط ۳۲۴: | خط ۳۲۴: | ||
بعضی نیز گفتهاند "ابوطالب" نام وی است؛ زیرا [[امام علی]] {{ع}} ذیل [[نامه]] رسول خدا {{صل}} که برای یهودان [[خیبر]] به [[املای پیامبر]] به قلم آورده بود، چنین رقم زد "و این را [[علی بن ابی طالب]] نوشت" و الف را از سر "ابن" بینداخت. اگر ابوطالب نام نبود و [[کنیه]] بود، میبایست الف را آورده باشد<ref>مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. همچنین در پایان نسخهای از [[قرآن]] به خط علی {{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"وكتبه علي بن ابو طالب"}}. در این عبارت، چون "ابوطالب" با "واو" نه با "یا" نوشته شده، چنین [[استنباط]] گردیده که ابوطالب نام است و حال آنکه اینگونه نوشتار صحیح نیست و کنیه اگر عَلَم و نام نیز شود، اعرابش به حروف است. ضمن آنکه در نسخه خطی یاد شده که به خط [[کوفی]] بوده، "یا" به "واو" مشتبه شده است<ref>امین، ج۸، ص۱۱۴؛ و ر. ک: المجدی، ص۱۸۸.</ref>. چنانکه [[حاکم]]<ref>ج۳، ص۱۰۸.</ref> گفته است، نظر بیشتر متقدمان این است که [[کنیه]] وی، همان اسمش است. نظر صحیح درباره نام [[ابوطالب]]، "[[عبدمناف]]" است؛ چنان که در شعری [[عبدالمطلب]] از او با نام "عبدمناف" یاد کرده است<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و ابوطالب، کنیهای بوده که به آن اشتهار یافته است؛ چنان که عبدالمطلب در شعری کنیه او را ابوطالب ذکر میکند<ref>علی بن حمزه بصری، ص۱۴۳ بیهقی، ج۲، ص۲۲.</ref>. این کنیه به مرور به جای نام اصلی وی بهکار رفته و کنیه "ابوطالب" بر نامش [[غلبه]] یافته است<ref>ابن حبیب بغدادی، کنی الشعراء، ص۲۸۱.</ref>. | بعضی نیز گفتهاند "ابوطالب" نام وی است؛ زیرا [[امام علی]] {{ع}} ذیل [[نامه]] رسول خدا {{صل}} که برای یهودان [[خیبر]] به [[املای پیامبر]] به قلم آورده بود، چنین رقم زد "و این را [[علی بن ابی طالب]] نوشت" و الف را از سر "ابن" بینداخت. اگر ابوطالب نام نبود و [[کنیه]] بود، میبایست الف را آورده باشد<ref>مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. همچنین در پایان نسخهای از [[قرآن]] به خط علی {{ع}} چنین آمده است: {{عربی|"وكتبه علي بن ابو طالب"}}. در این عبارت، چون "ابوطالب" با "واو" نه با "یا" نوشته شده، چنین [[استنباط]] گردیده که ابوطالب نام است و حال آنکه اینگونه نوشتار صحیح نیست و کنیه اگر عَلَم و نام نیز شود، اعرابش به حروف است. ضمن آنکه در نسخه خطی یاد شده که به خط [[کوفی]] بوده، "یا" به "واو" مشتبه شده است<ref>امین، ج۸، ص۱۱۴؛ و ر. ک: المجدی، ص۱۸۸.</ref>. چنانکه [[حاکم]]<ref>ج۳، ص۱۰۸.</ref> گفته است، نظر بیشتر متقدمان این است که [[کنیه]] وی، همان اسمش است. نظر صحیح درباره نام [[ابوطالب]]، "[[عبدمناف]]" است؛ چنان که در شعری [[عبدالمطلب]] از او با نام "عبدمناف" یاد کرده است<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref> و ابوطالب، کنیهای بوده که به آن اشتهار یافته است؛ چنان که عبدالمطلب در شعری کنیه او را ابوطالب ذکر میکند<ref>علی بن حمزه بصری، ص۱۴۳ بیهقی، ج۲، ص۲۲.</ref>. این کنیه به مرور به جای نام اصلی وی بهکار رفته و کنیه "ابوطالب" بر نامش [[غلبه]] یافته است<ref>ابن حبیب بغدادی، کنی الشعراء، ص۲۸۱.</ref>. | ||
پدر وی [[عبدالمطلب بن هاشم]] و مادرش [[فاطمه]] دختر [[عمرو بن عائذ مخزومیه]] بود. بنابراین، وی و [[عبدالله]] پدر [[رسول خدا]] {{صل}}، از یک پدر و مادر بودند<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۱۴ و ۱۶۱.</ref>. | |||
ابوطالب ۳۵ سال پیش از [[تولد پیامبر]] به [[دنیا]] آمد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.</ref> و از آنجا که ولادت [[پیامبر]] بنا بر مشهور، در حادثه [[عام الفیل]] بود، ابوطالب ۳۵ سال پیش از عام الفیل متولد شده است. | ابوطالب ۳۵ سال پیش از [[تولد پیامبر]] به [[دنیا]] آمد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.</ref> و از آنجا که ولادت [[پیامبر]] بنا بر مشهور، در حادثه [[عام الفیل]] بود، ابوطالب ۳۵ سال پیش از عام الفیل متولد شده است. | ||
درباره ویژگیهای ظاهری ابوطالب گفته شده که وی لنگ بود<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۰۶؛ ابن رسته، ص۲۷۱.</ref>. [[جاحظ]]<ref>برصان، ص۴۶.</ref> نیز برای [[اثبات]] نقیصه جسمی ابوطالب، به ایراد یکی از [[همسران]] او اشاره کرده و بیتی از [[شعر]] ابوطالب را که در پاسخ اوست، آورده است. این شعر که بر لنگی ابوطالب دلالت میکند، در [[دیوان]] چاپ شده وی موجود نیست و محتمل است از سوی | درباره ویژگیهای ظاهری ابوطالب گفته شده که وی لنگ بود<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۰۶؛ ابن رسته، ص۲۷۱.</ref>. [[جاحظ]]<ref>برصان، ص۴۶.</ref> نیز برای [[اثبات]] نقیصه جسمی ابوطالب، به ایراد یکی از [[همسران]] او اشاره کرده و بیتی از [[شعر]] ابوطالب را که در پاسخ اوست، آورده است. این شعر که بر لنگی ابوطالب دلالت میکند، در [[دیوان]] چاپ شده وی موجود نیست و محتمل است از سوی مخالفان ساخته شده باشد. | ||
== | == کودکی و [[جوانی]] == | ||
ابوطالب، [[دوران کودکی]] و جوانی را تحت [[سرپرستی]] پدر خود، عبدالمطلب [[رئیس]] [[قریش]] گذراند و توانست جایگاه ممتازی به دست آورد. در چند گزارش، از فعالیت ابوطالب در دوران پدر یاد شده که نشان میدهد وی همراه با پدر در حوادث آن دوران شرکت داشته است. این موارد به شرح زیر است: | ابوطالب، [[دوران کودکی]] و جوانی را تحت [[سرپرستی]] پدر خود، عبدالمطلب [[رئیس]] [[قریش]] گذراند و توانست جایگاه ممتازی به دست آورد. در چند گزارش، از فعالیت ابوطالب در دوران پدر یاد شده که نشان میدهد وی همراه با پدر در حوادث آن دوران شرکت داشته است. این موارد به شرح زیر است: | ||
# '''[[منازعه]] عبدالمطلب و [[قیس عیلان]]:''' چون منازعهای میان عبدالمطلب و [[قبیله]] قیس عیلان بر سر چاهی پیش آمد و در این [[منازعه]] [[عبدالمطلب]] [[پیروز]] شد، او به پسرش [[ابوطالب]] [[دستور]] داد تعدادی از شتران را بالای [[کوه]] ابوقبیس برد و در آنجا نحر کند. ابوطالب نیز دستور | # '''[[منازعه]] عبدالمطلب و [[قیس عیلان]]:''' چون منازعهای میان عبدالمطلب و [[قبیله]] قیس عیلان بر سر چاهی پیش آمد و در این [[منازعه]] [[عبدالمطلب]] [[پیروز]] شد، او به پسرش [[ابوطالب]] [[دستور]] داد تعدادی از شتران را بالای [[کوه]] ابوقبیس برد و در آنجا نحر کند. ابوطالب نیز دستور پدر را [[اجرا]] و در شعری از [[اقدام]] خود چنین یاد کرد: "هنگامی که دستهای بخشندگان و جوانمردان میلرزد، به [[مردم]] [[خوراک]] میدهیم که پرندگان هم از مازاد خوراک ما میخورند"<ref>{{عربی|و نطعم حتی یأکل الطیر فضلنا إذا جعلت أیدی الفیضین ترعد}}؛ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۰.</ref>؛ | ||
# '''[[قربانی]] شدن [[عبدالله]]:''' مطابق [[روایات]]، چون عبدالمطلب خواست به [[نذر]] خویش درباره [[قربانی کردن]] یکی از [[فرزندان]] خود عمل کند، قرعه به نام عبدالله افتاد که [[برادر]] تنی ابوطالب بود. ابوطالب که [[مخالف]] این اقدام بود، در برابر پدر ایستاد و با سرودن شعری، [[مخالفت]] خود را ابراز کرد:"کشتن عبدالله از میان گروه [[جوانان]]، کاری بازیچه نیست"<ref>{{عربی|ماقتل عبدالله باللعاب من بین رهط عصبة شباب}}ابن اسحاق، ص۳۵.</ref>. | # '''[[قربانی]] شدن [[عبدالله]]:''' مطابق [[روایات]]، چون عبدالمطلب خواست به [[نذر]] خویش درباره [[قربانی کردن]] یکی از [[فرزندان]] خود عمل کند، قرعه به نام عبدالله افتاد که [[برادر]] تنی ابوطالب بود. ابوطالب که [[مخالف]] این اقدام بود، در برابر پدر ایستاد و با سرودن شعری، [[مخالفت]] خود را ابراز کرد:"کشتن عبدالله از میان گروه [[جوانان]]، کاری بازیچه نیست"<ref>{{عربی|ماقتل عبدالله باللعاب من بین رهط عصبة شباب}}ابن اسحاق، ص۳۵.</ref>. | ||
درباره [[شغل]] ابوطالب گفته شده که وی در کار [[تجارت]] بود و گاه نیز در همین راستا به سفرهای تجاری به [[شام]] میرفت، چنان که منابع به مواردی از آن اشاره کردهاند. ابوطالب در کار [[خرید و فروش]] [[عطر]] بود و گاه گندم نیز میفروخت<ref>ابن قتیبه، ص۵۷۵.</ref>. برخی منابع گفتهاند وی شیر نیز میفروخته است<ref>ابن رسته، ص۲۶۰.</ref> که با توجه به اینکه ابوطالب تعدادی شتر در بیرون از [[مکه]] داشت و شیر آنها برایش آورده میشد <ref>خرگوشی، ج۱، ص۲۹۱.</ref>، صحیح به نظر میرسد. | درباره [[شغل]] ابوطالب گفته شده که وی در کار [[تجارت]] بود و گاه نیز در همین راستا به سفرهای تجاری به [[شام]] میرفت، چنان که منابع به مواردی از آن اشاره کردهاند. ابوطالب در کار [[خرید و فروش]] [[عطر]] بود و گاه گندم نیز میفروخت<ref>ابن قتیبه، ص۵۷۵.</ref>. برخی منابع گفتهاند وی شیر نیز میفروخته است<ref>ابن رسته، ص۲۶۰.</ref> که با توجه به اینکه ابوطالب تعدادی شتر در بیرون از [[مکه]] داشت و شیر آنها برایش آورده میشد <ref>خرگوشی، ج۱، ص۲۹۱.</ref>، صحیح به نظر میرسد. | ||
خط ۳۴۱: | خط ۳۴۱: | ||
از جمله حوادث دیگری که در این دوران پیش آمد و ابوطالب برای رفع آن کوشید، به [[سرقت]] رفتن مجسمه غزالی بود که در [[کعبه]] از آن نگهداری میشد. ابوطالب برای یافتن سارقان آن تلاش کرد و چون سارقان مشخص شدند، آنان را وادار کرد تعداد زیادی شتر در برابر کار انجام شده بدهند، و این شتران را برای [[پذیرایی]] زایران کعبه [[مصرف]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۶۶.</ref>. همچنین ابوطالب در [[درگیریها]] و اختلافهای پیش آمده میان [[قبایل]]، وساطت میکرد و پیشنهادهایی برای فرونشاندن [[اختلافها]] ارائه میداد که به مواردی از آن در [[منابع تاریخی]] اشاره شده است<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۴۳.</ref>. | از جمله حوادث دیگری که در این دوران پیش آمد و ابوطالب برای رفع آن کوشید، به [[سرقت]] رفتن مجسمه غزالی بود که در [[کعبه]] از آن نگهداری میشد. ابوطالب برای یافتن سارقان آن تلاش کرد و چون سارقان مشخص شدند، آنان را وادار کرد تعداد زیادی شتر در برابر کار انجام شده بدهند، و این شتران را برای [[پذیرایی]] زایران کعبه [[مصرف]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۶۶.</ref>. همچنین ابوطالب در [[درگیریها]] و اختلافهای پیش آمده میان [[قبایل]]، وساطت میکرد و پیشنهادهایی برای فرونشاندن [[اختلافها]] ارائه میداد که به مواردی از آن در [[منابع تاریخی]] اشاره شده است<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۴۳.</ref>. | ||
با [[مرگ]] زبیر (بعد از سال سیام [[عام الفیل]])، ریاست بنی هاشم به ابوطالب رسید. زبیر، ریاست را به ابوطالب وصیت کرد و حلفها و تعهدات خود را نیز به او سپرد<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸۸.</ref>. | با [[مرگ]] زبیر (بعد از سال سیام [[عام الفیل]])، ریاست بنی هاشم به ابوطالب رسید. زبیر، ریاست را به ابوطالب وصیت کرد و حلفها و تعهدات خود را نیز به او سپرد<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۸۸.</ref>. | ||
ابوطالب در کار رهبری [[قریش]]، با دو مشکل تنگ دستی و کاهش [[قدرت]] بنی هاشم در [[مکه]] با برآمدن قبایل دیگر مواجه بود<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۳۱.</ref>، اما آنچه ابوطالب را در این وضع کمک میکرد، [[شخصیت]] ممتاز، [[درایت]] و [[تدبیر]] وی بود که او را در کار ریاست بنی هاشم با مشکلی روبه رو نساخت و با وجود [[تنگدستی]]، در تمام طول دوران ریاستش که نزدیک به دو دهه به درازا کشید، هیچ رقیب و منازعی نداشت و به دلیل [[حسن تدبیر]] [[ابوطالب]]، [[بنی هاشم]] نیز از او [[حمایت]] کردند. این مسئله که وی بدون توان [[مالی]] بسیار، به [[سیادت]] رسید، در منابع بسیاری آمده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. از جمله [[امام علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: "پدرم در عین [[ناداری]] [[سروری]] کرد"<ref>{{متن حدیث|أَبِي سَادَ فَقِيراً}}؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. | ابوطالب در کار رهبری [[قریش]]، با دو مشکل تنگ دستی و کاهش [[قدرت]] بنی هاشم در [[مکه]] با برآمدن قبایل دیگر مواجه بود<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۳۳۱.</ref>، اما آنچه ابوطالب را در این وضع کمک میکرد، [[شخصیت]] ممتاز، [[درایت]] و [[تدبیر]] وی بود که او را در کار ریاست بنی هاشم با مشکلی روبه رو نساخت و با وجود [[تنگدستی]]، در تمام طول دوران ریاستش که نزدیک به دو دهه به درازا کشید، هیچ رقیب و منازعی نداشت و به دلیل [[حسن تدبیر]] [[ابوطالب]]، [[بنی هاشم]] نیز از او [[حمایت]] کردند. این مسئله که وی بدون توان [[مالی]] بسیار، به [[سیادت]] رسید، در منابع بسیاری آمده است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. از جمله [[امام علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: "پدرم در عین [[ناداری]] [[سروری]] کرد"<ref>{{متن حدیث|أَبِي سَادَ فَقِيراً}}؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.</ref>. | ||
خط ۳۵۴: | خط ۳۵۴: | ||
== [[سرپرستی]] [[پیامبر]] == | == [[سرپرستی]] [[پیامبر]] == | ||
پس از درگذشت [[عبدالمطلب]]، سرپرستی پیامبر به ابوطالب واگذار شد. منابع درباره اینکه ابوطالب چگونه به سرپرستی پیامبر رسید، چند نظر را نقل کردهاند. بنا بر قول مشهور، سرپرستی پیامبر به سفارش عبدالمطلب به ابوطالب واگذار شد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. قرعه زدن، [[انتخاب]] خود پیامبر یا واگذاری سرپرستی به [[زبیر]] و انتقال آن پس از [[مرگ]] زبیر به ابوطالب، از جمله اقوال دیگر است. نظر اخیر مورد پذیرش [[ | پس از درگذشت [[عبدالمطلب]]، سرپرستی پیامبر به ابوطالب واگذار شد. منابع درباره اینکه ابوطالب چگونه به سرپرستی پیامبر رسید، چند نظر را نقل کردهاند. بنا بر قول مشهور، سرپرستی پیامبر به سفارش عبدالمطلب به ابوطالب واگذار شد<ref>ابن هشام، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. قرعه زدن، [[انتخاب]] خود پیامبر یا واگذاری سرپرستی به [[زبیر]] و انتقال آن پس از [[مرگ]] زبیر به ابوطالب، از جمله اقوال دیگر است. نظر اخیر مورد پذیرش [[تاریخنگاران]] قرار نگرفته و بر [[نادرست]] بودن آن تأکید کردهاند؛ زیرا [[زبیر بن عبدالمطلب]] دستکم تا هنگامی که پیامبر به بیست و چند سالگی رسید، زنده بود، در حالی که بیشتر منابع از [[سفر]] پیامبر در سنین پیش از ده سالگی با ابوطالب گزارش میدهند که نشان از سرپرستی ابوطالب دارد<ref>بلاذری، ج۱، ص۹۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. | ||
پیامبر هنگام درگذشت عبدالمطلب، هشت ساله بود و ابوطالب ۴۳ سال داشت. عبدالمطلب سفارش پیامبر را به ابوطالب در شعری چنین آورد:"و من به کسی که کُنیه از طالب دارد، درباره پسر کسی که رفت و باز نخواهد گشت، سفارش کردهام"<ref>{{عربی|أوصیت من کنیته بطالب بابن الذی قد غاب لیس بآیب}}؛ مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | پیامبر هنگام درگذشت عبدالمطلب، هشت ساله بود و ابوطالب ۴۳ سال داشت. عبدالمطلب سفارش پیامبر را به ابوطالب در شعری چنین آورد:"و من به کسی که کُنیه از طالب دارد، درباره پسر کسی که رفت و باز نخواهد گشت، سفارش کردهام"<ref>{{عربی|أوصیت من کنیته بطالب بابن الذی قد غاب لیس بآیب}}؛ مسعودی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | ||
خط ۳۷۵: | خط ۳۷۵: | ||
مطابق [[روایات]] بسیاری که در کتب [[تاریخ]] بدان اشاره شده، ابوطالب، هنگامی که پیامبر {{صل}} به ۲۵ سالگی رسید، برای به سامان شدن اوضاع [[اقتصادی]] و معیشتی وی، او را [[تشویق]] کرد با کاروان تجاری [[خدیجه]] به [[شام]] رود تا از این راه سودی نصیبش گردد و گشایشی در زندگیاش حاصل شود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۴.</ref>، بلکه زمینه [[ازدواج]] و [[تشکیل خانواده]] برای وی فراهم آید. پس از [[تجارت]] موفق [[پیامبر]]، [[ابوطالب]] برای [[ازدواج خدیجه]] و پیامبر گام برداشت و در [[مراسم عقد]] ایشان حاضر شد و [[خطبه]] غرایی درباره ویژگی [[خاندان پیامبر]] و صفات آن [[حضرت]] خواند و [[پرداخت مهریه]] این ازدواج را خود پذیرفت<ref>یعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ کلینی، ج۵، ص۲۷۵.</ref>. مبرد<ref>مبرد، ج۴، ص۲۸۶.</ref>، این خطبه را از [[بهترین]] خطبههای [[عصر جاهلی]] دانسته است. | مطابق [[روایات]] بسیاری که در کتب [[تاریخ]] بدان اشاره شده، ابوطالب، هنگامی که پیامبر {{صل}} به ۲۵ سالگی رسید، برای به سامان شدن اوضاع [[اقتصادی]] و معیشتی وی، او را [[تشویق]] کرد با کاروان تجاری [[خدیجه]] به [[شام]] رود تا از این راه سودی نصیبش گردد و گشایشی در زندگیاش حاصل شود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۴.</ref>، بلکه زمینه [[ازدواج]] و [[تشکیل خانواده]] برای وی فراهم آید. پس از [[تجارت]] موفق [[پیامبر]]، [[ابوطالب]] برای [[ازدواج خدیجه]] و پیامبر گام برداشت و در [[مراسم عقد]] ایشان حاضر شد و [[خطبه]] غرایی درباره ویژگی [[خاندان پیامبر]] و صفات آن [[حضرت]] خواند و [[پرداخت مهریه]] این ازدواج را خود پذیرفت<ref>یعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ کلینی، ج۵، ص۲۷۵.</ref>. مبرد<ref>مبرد، ج۴، ص۲۸۶.</ref>، این خطبه را از [[بهترین]] خطبههای [[عصر جاهلی]] دانسته است. | ||
پس از ازدواج [[رسول خدا]] {{صل}} با خدیجه، بنا بر [[اخبار]]، در برههای [[شهر | پس از ازدواج [[رسول خدا]] {{صل}} با خدیجه، بنا بر [[اخبار]]، در برههای [[شهر مکه]] دچار [[خشکسالی]] و کمبود آذوقه شد. در این اوضاع که رسول خدا {{صل}} در پرتو [[ازدواج با خدیجه]] از [[تمکن مالی]] برخوردار بود و [[خانواده]] ابوطالب را پُر [[جمعیت]] میدید، به پاس خدمات ابوطالب به وی، به عمویش [[عباس بن عبدالمطلب]] که از [[توانگران]] [[قریش]] بود، پیشنهاد کرد برای کاستن از بارهای [[زندگی]] ابوطالب، هر کدام [[فرزندی]] از او را برای [[سرپرستی]] بپذیرند تا دوران [[مشقت]] به سر آید. چون این پیشنهاد با ابوطالب مطرح شد، مورد استقبال وی قرار گرفت و اظهار [[تمایل]] کرد اگر تنها [[عقیل]] نزد وی باقی بماند، برایش کافی است. بدین ترتیب، [[امام علی]] {{ع}} به [[خانه پیامبر]]، و [[جعفر]] به [[خانه]] [[عباس]] راه یافت<ref>ابن هشام، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. بنا بر گزارشها در همین ایام، ابوطالب به دلیل [[ناتوانی]] از پرداخت [[مالی]] که عباس بدو [[قرض]] داده بود، [[منصب]] سقایت و رفادت آبرسانی و [[پذیرایی]] از [[حاجیان]]) را به او واگذار میکند<ref>بلاذری، ج۱، ص۶۴.</ref>. | ||
پذیرش [[فقر]] و [[نیازمندی]] ابوطالب، بدان اندازه که نتواند از عهده خانواده خویش براید، به [[حق]] مورد تردید نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛ زیرا اولاً: [[خانواده]] ابوطالب - در مقایسه با خانوادههای دیگر همچون [[عبدالمطلب]] - پُر جمعیت نبود، ضمن آنکه چهار تن از هفت فرزند وی، پسر بودند و پسران معمولا در مسائل [[اقتصادی]] کمک کار [[خانه]] هستند و میتوانند باری از دوش [[خانواده]] بردارند. به ویژه که [[فرزندان ابوطالب]] در این [[زمان]] به جز [[امام علی]] {{ع}} که خردسال بود، باقی همه یا [[ازدواج]] کرده بودند یا در سن [[جوانی]] به سر میبردهاند که در هر دو صورت، میتوانستند از نظر اقتصادی کمک کار خانواده باشند و خانواده را از [[تنگدستی]] برهانند. ضمن آنکه انتقال [[فرزندی]] از خانهای به خانه دیگر، با توجه به اینکه خانههای [[بنی هاشم]] کنار یکدیگر بود، معنایی نداشت. به ویژه که [[دستگیری]] از خانوادهای [[نیازمند]]، میتوانست به صورت [[کمک مالی]] باشد، نه جدا کردن فرزند از خانواده. آنچه در موضوع [[تمکن مالی]] [[ابوطالب]] صحیح به نظر میرسد اینکه، ابوطالب [[ثروت]] فراوانی همانند [[برادر]] خود [[عباس]] یا برخی از بزرگان عبدشمس نداشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۶ و ۱۳۳.</ref>، اما این کمبود [[ثروت]]، بدان اندازه نبود که از عهده [[تأمین مخارج خانواده]] و [[فرزندان]] خویش برنیاید؛ هر چند میتوانست موجب از دست رفتن مناصبی مانند سقایت شود که بر پا داشتن آن، به [[سرمایه]] نیاز داشت. به هر صورت، امام علی {{ع}} در [[کودکی]] به [[خانه پیامبر]] راه یافت. راهیابی امام علی {{ع}} در کودکی و پیش از نابسامان شدن اوضاع اقتصادی ابوطالب به خانه پیامبر، رخدادی [[قطعی]] است که آن [[حضرت]] خود بدان تصریح نموده<ref>سید رضی، ص۳۰۰.</ref> و منابع نیز آن را [[تأیید]] کردهاند<ref>مجلسی، ج۱، ص۴۳.</ref>؛ هر چند درباره علل و زمینههای آن نظراتی مطرح شده است. باعونی<ref>باعونی، ج۱، ص۳۹.</ref> مطلبی را از کتاب "نجباء الابناء" [[ابن ظفر]] نقل میکند مبنی بر اینکه [[علی]] چون به خانه پیامبر رفت و آمد بسیار داشت و [[خدیجه]] با وی بسیار [[مهربانی]] میکرد، بدان خانه [[الفت]] گرفته بود، به گونهای که حتی وقتی پدرش ابوطالب او را احضار کرد تا باهم [[غذا]] بخورند، علی نتوانست لقمههایی را که | پذیرش [[فقر]] و [[نیازمندی]] ابوطالب، بدان اندازه که نتواند از عهده خانواده خویش براید، به [[حق]] مورد تردید نویسندگان معاصر قرار گرفته است؛ زیرا اولاً: [[خانواده]] ابوطالب - در مقایسه با خانوادههای دیگر همچون [[عبدالمطلب]] - پُر جمعیت نبود، ضمن آنکه چهار تن از هفت فرزند وی، پسر بودند و پسران معمولا در مسائل [[اقتصادی]] کمک کار [[خانه]] هستند و میتوانند باری از دوش [[خانواده]] بردارند. به ویژه که [[فرزندان ابوطالب]] در این [[زمان]] به جز [[امام علی]] {{ع}} که خردسال بود، باقی همه یا [[ازدواج]] کرده بودند یا در سن [[جوانی]] به سر میبردهاند که در هر دو صورت، میتوانستند از نظر اقتصادی کمک کار خانواده باشند و خانواده را از [[تنگدستی]] برهانند. ضمن آنکه انتقال [[فرزندی]] از خانهای به خانه دیگر، با توجه به اینکه خانههای [[بنی هاشم]] کنار یکدیگر بود، معنایی نداشت. به ویژه که [[دستگیری]] از خانوادهای [[نیازمند]]، میتوانست به صورت [[کمک مالی]] باشد، نه جدا کردن فرزند از خانواده. آنچه در موضوع [[تمکن مالی]] [[ابوطالب]] صحیح به نظر میرسد اینکه، ابوطالب [[ثروت]] فراوانی همانند [[برادر]] خود [[عباس]] یا برخی از بزرگان عبدشمس نداشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۶ و ۱۳۳.</ref>، اما این کمبود [[ثروت]]، بدان اندازه نبود که از عهده [[تأمین مخارج خانواده]] و [[فرزندان]] خویش برنیاید؛ هر چند میتوانست موجب از دست رفتن مناصبی مانند سقایت شود که بر پا داشتن آن، به [[سرمایه]] نیاز داشت. به هر صورت، امام علی {{ع}} در [[کودکی]] به [[خانه پیامبر]] راه یافت. راهیابی امام علی {{ع}} در کودکی و پیش از نابسامان شدن اوضاع اقتصادی ابوطالب به خانه پیامبر، رخدادی [[قطعی]] است که آن [[حضرت]] خود بدان تصریح نموده<ref>سید رضی، ص۳۰۰.</ref> و منابع نیز آن را [[تأیید]] کردهاند<ref>مجلسی، ج۱، ص۴۳.</ref>؛ هر چند درباره علل و زمینههای آن نظراتی مطرح شده است. باعونی<ref>باعونی، ج۱، ص۳۹.</ref> مطلبی را از کتاب "نجباء الابناء" [[ابن ظفر]] نقل میکند مبنی بر اینکه [[علی]] چون به خانه پیامبر رفت و آمد بسیار داشت و [[خدیجه]] با وی بسیار [[مهربانی]] میکرد، بدان خانه [[الفت]] گرفته بود، به گونهای که حتی وقتی پدرش ابوطالب او را احضار کرد تا باهم [[غذا]] بخورند، علی نتوانست لقمههایی را که پدر در دهانش گذاشته بود، بخورد و گفت در دست [[محمد]] سردی و در غذای وی [[اشتیاق]] خوردن مییابم. | ||
== حمایت از [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] == | == حمایت از [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] == | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۱۱: | ||
ابوطالب حتی کوشید [[دشمنان]] [[رسول خدا]] {{صل}} را نیز به انعطاف در برابر آیین جدید بکشاند و آنان را به جرگه حامیان رسول خدا {{صل}} بیاورد. وی برای [[تشویق]] و تحریک [[ابولهب]] برای پیوستن به [[دین جدید]] [[اقدام]] کرد و در این باره شعری سرود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۱.</ref>. | ابوطالب حتی کوشید [[دشمنان]] [[رسول خدا]] {{صل}} را نیز به انعطاف در برابر آیین جدید بکشاند و آنان را به جرگه حامیان رسول خدا {{صل}} بیاورد. وی برای [[تشویق]] و تحریک [[ابولهب]] برای پیوستن به [[دین جدید]] [[اقدام]] کرد و در این باره شعری سرود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۱.</ref>. | ||
حصار بنی هاشم در شعب [[ابی طالب]] سه سال به طول انجامید و چون [[پیامبر]] خبر از خورده شدن [[صحیفه]] داد، [[ابوطالب]] برای استفاده از [[فرصت]] و [[ترغیب]] [[دشمنان]] [[رسول خدا]] به دست کشیدن از [[مبارزه]] با [[دین جدید]]، از آنان خواست در صورت [[صحت]] سخن رسول خدا {{صل}} درباره صحیفه، بدو بپیوندند و در صورت [[کذب]] این خبر، وی حاضر است از [[حمایت]] خویش از پیامبر | حصار بنی هاشم در شعب [[ابی طالب]] سه سال به طول انجامید و چون [[پیامبر]] خبر از خورده شدن [[صحیفه]] داد، [[ابوطالب]] برای استفاده از [[فرصت]] و [[ترغیب]] [[دشمنان]] [[رسول خدا]] به دست کشیدن از [[مبارزه]] با [[دین جدید]]، از آنان خواست در صورت [[صحت]] سخن رسول خدا {{صل}} درباره صحیفه، بدو بپیوندند و در صورت [[کذب]] این خبر، وی حاضر است از [[حمایت]] خویش از پیامبر دست کشید و آن [[حضرت]] را به ایشان واگذارد. اما [[قریشیان]] با وجود [[مشاهده]] [[صدق]] خبر پیامبر، باز به [[دشمنی]] خویش ادامه دادند. ابوطالب با سرودن شعری، خبر [[نقض]] صحیفه را برای [[مهاجران]] [[حبشه]] فرستاد. بندهایی از [[شعر]] چنین است: "آیا آنچه [[پروردگار]] کرد به مسافران دریا (مهاجران حبشه) هرچند دورند رسید. صحیفه پاره شد و آنچه مورد پسند [[خدا]] نباشد [[فاسد]] خواهد شد"<ref>{{عربی|ألا هل أتی بحرینا صنع ربنا علی نایهم والله بالناس أرود فیخبرهم أن الصحیفة مزقت و أن کل ما لم یرضه الله مفسد}}؛ مقدسی، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن کثیر، ج۳، ص۹۷.</ref>. | ||
بزرگان [[قریش]] در آخرین تلاشها، هنگامی که ابوطالب در بستر [[بیماری]] بود، نگران از [[آینده]] تضادهای پیش آمده در [[مکه]]، گرد او جمع شده و از او خواستند میان ایشان و پیامبر، صلحی برقرار کند تا هر یک در پی [[دین]] و [[آیین]] خویش باشند. ابوطالب چون پیامبر را در جریان قرار داد، آن حضرت فرمود من از ایشان تنها گفتن کلمه {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} را خواستارم، اما قرشیان این تقاضا را [[اجابت]] نکردند، و ابوطالب به پیامبر گفت که چیز زیادی از ایشان نخواسته است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۹.</ref>. | بزرگان [[قریش]] در آخرین تلاشها، هنگامی که ابوطالب در بستر [[بیماری]] بود، نگران از [[آینده]] تضادهای پیش آمده در [[مکه]]، گرد او جمع شده و از او خواستند میان ایشان و پیامبر، صلحی برقرار کند تا هر یک در پی [[دین]] و [[آیین]] خویش باشند. ابوطالب چون پیامبر را در جریان قرار داد، آن حضرت فرمود من از ایشان تنها گفتن کلمه {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} را خواستارم، اما قرشیان این تقاضا را [[اجابت]] نکردند، و ابوطالب به پیامبر گفت که چیز زیادی از ایشان نخواسته است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۹.</ref>. | ||
خط ۴۲۶: | خط ۴۲۶: | ||
== [[ایمان ابوطالب]] == | == [[ایمان ابوطالب]] == | ||
پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب، از جمله موضوعاتی است که مورد کشاکش میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] قرار گرفته و به دور از بررسیهای [[تاریخی]] به وادی [[منازعات]] فرقهای کشیده شده است. در این زمینه، [[سیاستمداران]] به ویژه [[دولتمردان]] اموی و [[عباسی]] که برای [[پدران]] خویش سابقه [[نیکو]] و درخشانی در حمایت از رسول خدا سراغ نداشتند، به این موضوع دامن میزدند<ref>ر. ک: زریاب خویی، ص۱۶۷.</ref>. روشن بود [[مخالفت]] با ایمان ابوطالب، برای کاستن از [[قدر]] [[علی بن ابی طالب]] و زدودن [[افتخار]] از [[خاندان]] او بوده است. در جامعهای که [[تفاخر]] به آبا و اجداد جای مهمی داشت، برای [[بنی امیه]] که در [[روز فتح مکه]] و به [[اکراه]] [[اسلام]] پذیرفتند، [[نقص]] مهمی به شمار میرفت و از آنجا که [[حمایت]] | پذیرش [[اسلام]] یا عدم آن از سوی ابوطالب، از جمله موضوعاتی است که مورد کشاکش میان [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] قرار گرفته و به دور از بررسیهای [[تاریخی]] به وادی [[منازعات]] فرقهای کشیده شده است. در این زمینه، [[سیاستمداران]] به ویژه [[دولتمردان]] اموی و [[عباسی]] که برای [[پدران]] خویش سابقه [[نیکو]] و درخشانی در حمایت از رسول خدا سراغ نداشتند، به این موضوع دامن میزدند<ref>ر. ک: زریاب خویی، ص۱۶۷.</ref>. روشن بود [[مخالفت]] با ایمان ابوطالب، برای کاستن از [[قدر]] [[علی بن ابی طالب]] و زدودن [[افتخار]] از [[خاندان]] او بوده است. در جامعهای که [[تفاخر]] به آبا و اجداد جای مهمی داشت، برای [[بنی امیه]] که در [[روز فتح مکه]] و به [[اکراه]] [[اسلام]] پذیرفتند، [[نقص]] مهمی به شمار میرفت و از آنجا که [[حمایت]] پدر [[حضرت علی]] {{ع}}از اسلام جای [[انکار]] نداشت، آنان کوشیدند این [[افتخار]] را از [[علی]] بگیرند و بگویند پدر او [[مشرک]] از [[دنیا]] رفت و حال آنکه [[ابوسفیان]]، پدر [[معاویه]] اسلام آورده بود. همین امر در مورد [[بنی عباس]] هم صادق بود<ref>دائرة المعارف تشیع، مدخل ابوطالب، ج۱، ص۴۱۴.</ref>. | ||
[[مخالفان]] [[ایمان ابوطالب]]، تنها بر این تأکید کردهاند که [[ابوطالب]] کلمه [[توحید]] را بر زبان نراند (اسلام زبانی) و حال آنکه اقدامات و [[رفتار]] [[ابو طالب]]، به روشنی از [[ایمان قلبی]] ابوطالب حکایت میکند. برخی از اینان مانند [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۴۱.</ref>، عدم پذیرش [[اسلام]] از سوی ابوطالب را لطفی [[الهی]] در [[حق پیامبر]] برای [[حفظ]] و [[امنیت]] آن [[حضرت]] دانستهاند که براساس [[آیه ۶۷ سوره مائده]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[خداوند]] بدو [[وعده]] داده بود؛ زیرا چون ابوطالب به [[پیامبر]] [[حب]] طبیعی نه [[شرعی]] داشت و از سوی دیگر بر [[دین]] [[قوم]] خود بود، میتوانست به [[راحتی]] از پیامبر [[دفاع]] و حمایت کند و اگر اسلام را آشکارا میپذیرفت، دیگر در موقعیتی نبود که بتواند از [[رسول خدا]] {{صل}} دفاع نماید. این گروه، مواضع ابوطالب را لطفی الهی در حق پیامبر میدانند و به هیچ عنوان حاضر نیستند این [[شیوه رفتار]] را [[تدبیر]] و سیاستی آگاهانه و عامدانه از سوی ابوطالب برشمارند. | [[مخالفان]] [[ایمان ابوطالب]]، تنها بر این تأکید کردهاند که [[ابوطالب]] کلمه [[توحید]] را بر زبان نراند (اسلام زبانی) و حال آنکه اقدامات و [[رفتار]] [[ابو طالب]]، به روشنی از [[ایمان قلبی]] ابوطالب حکایت میکند. برخی از اینان مانند [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۴۱.</ref>، عدم پذیرش [[اسلام]] از سوی ابوطالب را لطفی [[الهی]] در [[حق پیامبر]] برای [[حفظ]] و [[امنیت]] آن [[حضرت]] دانستهاند که براساس [[آیه ۶۷ سوره مائده]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[خداوند]] بدو [[وعده]] داده بود؛ زیرا چون ابوطالب به [[پیامبر]] [[حب]] طبیعی نه [[شرعی]] داشت و از سوی دیگر بر [[دین]] [[قوم]] خود بود، میتوانست به [[راحتی]] از پیامبر [[دفاع]] و حمایت کند و اگر اسلام را آشکارا میپذیرفت، دیگر در موقعیتی نبود که بتواند از [[رسول خدا]] {{صل}} دفاع نماید. این گروه، مواضع ابوطالب را لطفی الهی در حق پیامبر میدانند و به هیچ عنوان حاضر نیستند این [[شیوه رفتار]] را [[تدبیر]] و سیاستی آگاهانه و عامدانه از سوی ابوطالب برشمارند. | ||
خط ۴۹۰: | خط ۴۹۰: | ||
[[شیعیان]] این حدیث را ساختگی دانسته و پاسخ دادهاند [[راوی]] اصلی حدیث ضحضاح، [[مغیرة بن شعبه]] است که با امام علی {{ع}} [[دشمنی]] آشکار داشت<ref>فخار، ص۸۷؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۰.</ref>. | [[شیعیان]] این حدیث را ساختگی دانسته و پاسخ دادهاند [[راوی]] اصلی حدیث ضحضاح، [[مغیرة بن شعبه]] است که با امام علی {{ع}} [[دشمنی]] آشکار داشت<ref>فخار، ص۸۷؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۰.</ref>. | ||
همچنین [[منصور]] در [[احتجاجی]] که با [[محمد نفس زکیه]] میکند، مینویسد: هنگام [[بعثت پیامبر]]، از میان عموهایش دو تن به وی [[ایمان]] آوردند و دو تن به وی [[کفر]] ورزیدند که یکی از کفر ورزندگان، | همچنین [[منصور]] در [[احتجاجی]] که با [[محمد نفس زکیه]] میکند، مینویسد: هنگام [[بعثت پیامبر]]، از میان عموهایش دو تن به وی [[ایمان]] آوردند و دو تن به وی [[کفر]] ورزیدند که یکی از کفر ورزندگان، پدر تو بود (که منظور ابوطالب است). این مطلب در گزارشهای دیگری نیز آمده و گفته شده از میان چهار [[عموی پیامبر]] در [[عصر بعثت]]، دو عموی وی [[اسلام]] پذیرفتند و دو عموی وی [[مخالفت]] کردند<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۲۱.</ref>. | ||
طبیعی است منصور در این گزارش، درصدد بیان افتخارات خویش و [[تخریب]] [[خصم]] خود و [[تطهیر]] آبای خویش به هر نحوی است. متن این [[روایت]]، غیر قابل قبول مینماید؛ زیرا حتی اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بود، چگونه میتوان او را "[[شر]] الأشرار" دانست که در گزارش چنین آمده است. این گزارش [[تاریخی]]، حتی با "[[حدیث]] ضحضاح" نیز سازگار نیست؛ زیرا در آن حدیث، ابوطالب [[بهترین]] [[اهل]] [[دوزخ]] و کم عذابترین آنان معرفی شده است. | طبیعی است منصور در این گزارش، درصدد بیان افتخارات خویش و [[تخریب]] [[خصم]] خود و [[تطهیر]] آبای خویش به هر نحوی است. متن این [[روایت]]، غیر قابل قبول مینماید؛ زیرا حتی اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بود، چگونه میتوان او را "[[شر]] الأشرار" دانست که در گزارش چنین آمده است. این گزارش [[تاریخی]]، حتی با "[[حدیث]] ضحضاح" نیز سازگار نیست؛ زیرا در آن حدیث، ابوطالب [[بهترین]] [[اهل]] [[دوزخ]] و کم عذابترین آنان معرفی شده است. | ||
خط ۵۲۴: | خط ۵۲۴: | ||
== ابوطالب در خاطره [[پیامبر]] == | == ابوطالب در خاطره [[پیامبر]] == | ||
خدمات و حمایتهای ابوطالب، همیشه در نظر و دیده پیامبر مجسم بود و ایشان در هر فرصتی قدرشناسی خود را ابراز میکرد و به همین دلیل، [[فرزندان ابوطالب]] را گرامی میداشت. یک بار پیامبر [[محبت]] خویش را به [[علی]] {{ع}} به دلیل [[حمایت]] | خدمات و حمایتهای ابوطالب، همیشه در نظر و دیده پیامبر مجسم بود و ایشان در هر فرصتی قدرشناسی خود را ابراز میکرد و به همین دلیل، [[فرزندان ابوطالب]] را گرامی میداشت. یک بار پیامبر [[محبت]] خویش را به [[علی]] {{ع}} به دلیل [[حمایت]] پدر او، ابوطالب و [[فداکاری]] وی دانست و گفت خود را [[مشتاق]] رعایت و [[تکریم]] فرزندان ابوطالب میداند<ref>امینی، ج۷، ص۳۷۷.</ref>. پیامبر روزی خطاب به [[عقیل]] فرمود: "من تو را به دو دلیل دوست دارم: یکی برای [[خویشاوندی]] با تو، و دیگر به دلیل محبتی که عمویم ابوطالب به تو داشت"<ref>ابن عبدالبر، استیعاب، ج۳، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۰.</ref>. | ||
در حوادث دیگر نیز پیامبر پیوسته از ابوطالب یاد میکرد و این نشان از آن داشت که ابوطالب در خاطره پیامبر جاودان بود. برای نمونه [[اهل | در حوادث دیگر نیز پیامبر پیوسته از ابوطالب یاد میکرد و این نشان از آن داشت که ابوطالب در خاطره پیامبر جاودان بود. برای نمونه [[اهل مدینه]] دچار [[قحطی]] شدند و [[رسول خدا]] {{صل}} بر ایشان [[نماز]] استسقاء خواند و [[باران]] زیادی بارید. رسول خدا {{صل}} چون این وضعیت بهجت زا را [[مشاهده]] کرد فرمود: اگر ابوطالب این [[روز]] را میدید، خوشحال میشد. رسول خدا {{صل}} منظورش این [[شعر]] ابوطالب بود: "بزرگوار و کریمی که باران [[ابر]] به آبروی او خواسته میشود و [[فریادرس]] [[یتیمان]] و نگهدار [[بیوه]] [[زنان]] است"<ref>{{عربی|و أبیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامی عصمة للأرامل}}؛ ابن هشام، ج۱، ص۳۰۰.</ref>. | ||
همین شعر را [[حضرت فاطمه]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}}، هنگامی که پیامبر در بستر [[بیماری]] بود، قرائت میکرد <ref>فخار، ص۳۰۳.</ref>. | همین شعر را [[حضرت فاطمه]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}}، هنگامی که پیامبر در بستر [[بیماری]] بود، قرائت میکرد <ref>فخار، ص۳۰۳.</ref>. | ||
خط ۵۴۴: | خط ۵۴۴: | ||
ابوطالب ذوق و قریحه شعری داشت و درباره حوادث دوران [[زندگی]] خود اشعار بسیاری سرود. وی از [[شاعران]] مخضرم (که [[دوران جاهلیت]] و دوران [[اسلامی]] را [[درک]] کردهاند) بود و سرودههای موجود از او نیز مربوط به هر دو عصر است. ابوطالب در کتب [[تذکره]] شعرا به عنوان [[شاعری]] چیره دست معرفی شده و از وی به عنوان یکی از نُه شاعر مهم [[قریش]] در [[عصر جاهلی]] یاد شده است<ref>ابن سلام جمحی، ص۲۳۳.</ref>. | ابوطالب ذوق و قریحه شعری داشت و درباره حوادث دوران [[زندگی]] خود اشعار بسیاری سرود. وی از [[شاعران]] مخضرم (که [[دوران جاهلیت]] و دوران [[اسلامی]] را [[درک]] کردهاند) بود و سرودههای موجود از او نیز مربوط به هر دو عصر است. ابوطالب در کتب [[تذکره]] شعرا به عنوان [[شاعری]] چیره دست معرفی شده و از وی به عنوان یکی از نُه شاعر مهم [[قریش]] در [[عصر جاهلی]] یاد شده است<ref>ابن سلام جمحی، ص۲۳۳.</ref>. | ||
بخشی از اشعار باقی مانده از وی، مربوط به حوادث دوران [[جاهلی]]<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۱۲۶.</ref> و بخشی مربوط به مراحل آغازین [[دعوت اسلامی]] و ده [[سال اول بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} است. در [[شعر]] دوران [[اسلامی]] وی، میتوان تقریباً به تمام حوادث مهم آن دوران اشاراتی بافت. از این رو، [[ | بخشی از اشعار باقی مانده از وی، مربوط به حوادث دوران [[جاهلی]]<ref>ر. ک: ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۱۲۶.</ref> و بخشی مربوط به مراحل آغازین [[دعوت اسلامی]] و ده [[سال اول بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} است. در [[شعر]] دوران [[اسلامی]] وی، میتوان تقریباً به تمام حوادث مهم آن دوران اشاراتی بافت. از این رو، [[سیرهنویسان]]ی مانند [[ابن اسحاق]] در موارد گوناگونی برای مستند کردن مطالب خویش به اشعار [[ابوطالب]] استناد کردهاند، چنانکه ادبا و لغویان به شعر وی استناد کردهاند<ref>ر. ک: أحمد بن فارس، ص۲۰؛ ابن دریده، ص۸۸، ۹۷ و ۱۶۶.</ref>. | ||
محتوای اشعار [[دیوان]] ابوطالب مختلف است. بخشی از اشعار ابوطالب، [[مراثی]] وی در [[مرگ]] [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خویش است. سروده او درباره [[مسافر بن ابی عمرو]] که ندیم و [[همنشین]] ابوطالب بود، مشهور است و بندهایی از آن در منابع بسیاری آمده است: {{عربی|"لیت شعری مُسافر بن أبی عمرو و لَیتَ یقولها المحزون کیف کانت مذاقة الموت اذ متَّ و ما ذا بعد المَمات یکون رحل الرکب قافلین إلینا وخلیلی فی مُرَمَس مدفون}}<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۹۰.</ref>. | محتوای اشعار [[دیوان]] ابوطالب مختلف است. بخشی از اشعار ابوطالب، [[مراثی]] وی در [[مرگ]] [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خویش است. سروده او درباره [[مسافر بن ابی عمرو]] که ندیم و [[همنشین]] ابوطالب بود، مشهور است و بندهایی از آن در منابع بسیاری آمده است: {{عربی|"لیت شعری مُسافر بن أبی عمرو و لَیتَ یقولها المحزون کیف کانت مذاقة الموت اذ متَّ و ما ذا بعد المَمات یکون رحل الرکب قافلین إلینا وخلیلی فی مُرَمَس مدفون}}<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۹۰.</ref>. | ||
خط ۵۷۸: | خط ۵۷۸: | ||
== [[زمان]] [[مرگ]] == | == [[زمان]] [[مرگ]] == | ||
در زمان [[مرگ ابوطالب]] [[اختلاف]] است. برخی زمان مرگ وی را سه سال و چهار ماه پیش از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] دانستهاند<ref>ابن قتیبه، ص۱۲۱.</ref>، که قاعدتاً [[سال نهم بعثت]] خواهد بود. اما بیشتر منابع، مرگ او را [[سال دهم بعثت]] نوشتهاند که برخی آن را در نیمه [[شوال]] و بنا بر قولی در پایان شوال یا اول [[ذیقعده]] | در زمان [[مرگ ابوطالب]] [[اختلاف]] است. برخی زمان مرگ وی را سه سال و چهار ماه پیش از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] دانستهاند<ref>ابن قتیبه، ص۱۲۱.</ref>، که قاعدتاً [[سال نهم بعثت]] خواهد بود. اما بیشتر منابع، مرگ او را [[سال دهم بعثت]] نوشتهاند که برخی آن را در نیمه [[شوال]] و بنا بر قولی در پایان شوال یا اول [[ذیقعده]] سال دهم نوشتهاند<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۴؛ مفریزی، ج۱، ص۴۵.</ref>. برخی نیز درگذشت او را سال یازدهم نوشتهاند<ref>ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۱.</ref>. | ||
ابن عبدالبر<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> نیمه شوال [[سال هشتم بعثت]] و یک سال [[قبل از هجرت]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۴۲.</ref> را نیز به عنوان زمان مرگ ابوطالب نقل کرده که هیچ یک صحیح نیست و [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۳.</ref>، تصریح کرده که مرگ ابوطالب پنج سال پیش از هجرت، نظر صحیحی نیست. | ابن عبدالبر<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۱۴۱.</ref> نیمه شوال [[سال هشتم بعثت]] و یک سال [[قبل از هجرت]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۴۲.</ref> را نیز به عنوان زمان مرگ ابوطالب نقل کرده که هیچ یک صحیح نیست و [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۲، ص۳۳.</ref>، تصریح کرده که مرگ ابوطالب پنج سال پیش از هجرت، نظر صحیحی نیست. | ||
خط ۵۸۴: | خط ۵۸۴: | ||
مرگ ابوطالب و [[خدیجه]] در یک سال و به فاصله کمی از یکدیگر اتفاق افتاد. در اینکه مرگ کدام یک بر دیگری مقدم بوده، میان [[اخبار]] و گزارشها [[اختلاف]] است. واقدی<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۴۵.</ref> درگذشت خدیجه را مقدم میداند، و [[کلینی]]<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۰؛ ج۸، ص۳۴۰.</ref> مرگ ابوطالب را یک سال پس از درگذشت خدیجه مینویسد. سال درگذشت این دو [[حامی پیامبر]]، در [[تاریخ اسلام]] به [[عام الحزن]] (سال [[اندوه]]) مشهور شد<ref>مقریزی، ج۱، ص۴۵.</ref>. | مرگ ابوطالب و [[خدیجه]] در یک سال و به فاصله کمی از یکدیگر اتفاق افتاد. در اینکه مرگ کدام یک بر دیگری مقدم بوده، میان [[اخبار]] و گزارشها [[اختلاف]] است. واقدی<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۳۴۵.</ref> درگذشت خدیجه را مقدم میداند، و [[کلینی]]<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۰؛ ج۸، ص۳۴۰.</ref> مرگ ابوطالب را یک سال پس از درگذشت خدیجه مینویسد. سال درگذشت این دو [[حامی پیامبر]]، در [[تاریخ اسلام]] به [[عام الحزن]] (سال [[اندوه]]) مشهور شد<ref>مقریزی، ج۱، ص۴۵.</ref>. | ||
[[ابوطالب]] هنگام مرگ، هشتاد و چند سال داشت و پس از مرگ در منطقه جون در [[شهر | [[ابوطالب]] هنگام مرگ، هشتاد و چند سال داشت و پس از مرگ در منطقه جون در [[شهر مکه]] [[دفن]] شد<ref> بلاذری، ج۲، ص۲۸۹.</ref>. که امروزه آن را به نام [[قبرستان ابوطالب]] (جنة المعلاه) میشناسند. | ||
== [[نسل]] و [[خاندان]] == | == [[نسل]] و [[خاندان]] == | ||
خط ۵۹۱: | خط ۵۹۱: | ||
[[هشام کلبی]] گفته تفاوت [[سنی]] هر یک از [[فرزندان ابوطالب]] با دیگری، ده سال است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۲۹۵؛ و ر. ک: زبیری، ص۳۹.</ref>، چنان که [[جاحظ]]<ref>رسالة الأوطان، ص۱۰۸.</ref>، از جمله ویژگیهای فرزندان ابوطالب را فاصله ده ساله میان [[فرزندان]] دانسته است. اما بنا بر [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}}، [[عقیل]] بزرگتر از [[جعفر]] و فاصله سنی ایشان چهار سال است، چنانکه [[علی]] {{ع}} کوچکتر از جعفر فاصله سنی میان ایشان نُه سال است. | [[هشام کلبی]] گفته تفاوت [[سنی]] هر یک از [[فرزندان ابوطالب]] با دیگری، ده سال است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۷؛ بلاذری، ج۲، ص۲۹۵؛ و ر. ک: زبیری، ص۳۹.</ref>، چنان که [[جاحظ]]<ref>رسالة الأوطان، ص۱۰۸.</ref>، از جمله ویژگیهای فرزندان ابوطالب را فاصله ده ساله میان [[فرزندان]] دانسته است. اما بنا بر [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}}، [[عقیل]] بزرگتر از [[جعفر]] و فاصله سنی ایشان چهار سال است، چنانکه [[علی]] {{ع}} کوچکتر از جعفر فاصله سنی میان ایشان نُه سال است. | ||
فرزندان وی همه از [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] است<ref>زبیری، ص۴۰.</ref>. بدین دلیل، یکی دیگر از ویژگیهای فرزندان ابوطالب این بود که ایشان، نخستین فرزندانی بودند که از | فرزندان وی همه از [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] است<ref>زبیری، ص۴۰.</ref>. بدین دلیل، یکی دیگر از ویژگیهای فرزندان ابوطالب این بود که ایشان، نخستین فرزندانی بودند که از پدر و [[مادری]] [[هاشمی]] به [[دنیا]] میآمدند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۴۲۵.</ref>، به جز طلیق که مادرش "علة" بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۸.</ref> و نسلی از او باقی نماند<ref>بلاذری، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. درباره طلیق گفته شده که وی هم سنگ دیگر فرزندان نبوده است <ref>ابن در بد، ص۶۳.</ref>، چنانکه این نام نزد [[نسبشناسان]] [[شیعه]]<ref>مجدی، ص۱۹۲.</ref> ناشناخته بود. | ||
[[ابوطالب]]، دو داماد به نامهای [[هبیرة بن ابی وهب]] و [[ابوسفیان بن حارث]] داشت<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۴.</ref>. | [[ابوطالب]]، دو داماد به نامهای [[هبیرة بن ابی وهب]] و [[ابوسفیان بن حارث]] داشت<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۴.</ref>. | ||
خط ۶۱۶: | خط ۶۱۶: | ||
#"بغیة الطالب لایمان ابی طالب"، نوشته [[عبدالرحمن سیوطی]] | #"بغیة الطالب لایمان ابی طالب"، نوشته [[عبدالرحمن سیوطی]] | ||
#"بغیة الطالب لایمان ابی طالب"، [[عبدالرسول برزنجی شافعی]]<ref>تراثنا، ج۲، ص۵۱.</ref>. | #"بغیة الطالب لایمان ابی طالب"، [[عبدالرسول برزنجی شافعی]]<ref>تراثنا، ج۲، ص۵۱.</ref>. | ||
#"اسنی المطالب فی نجاة ابی طالب"، نوشته [[احمد بن زینی دحلان شافعی مکی]] در این کتاب، نویسنده چون نوشته [[سودمندی]] را از [[محمد بن رسول برزنجی]] در موضوع [[رستگاری]] | #"اسنی المطالب فی نجاة ابی طالب"، نوشته [[احمد بن زینی دحلان شافعی مکی]] در این کتاب، نویسنده چون نوشته [[سودمندی]] را از [[محمد بن رسول برزنجی]] در موضوع [[رستگاری]] پدر و [[مادر پیامبر]] و [[نجات]] [[ابوطالب]] دیده، مورد پسندش قرار گرفته و آن را تلخیص کرده و به صورت گزیده در این کتاب آورده است. کتاب درصدد است ایمان و نجات ابوطالب را [[اثبات]] کند. | ||
نویسندگان بسیاری نیز بخشهایی از کتاب خویش را به ابوطالب اختصاص دادهاند که برخی از این موارد به شرح زیر است: | نویسندگان بسیاری نیز بخشهایی از کتاب خویش را به ابوطالب اختصاص دادهاند که برخی از این موارد به شرح زیر است: | ||
خط ۶۲۳: | خط ۶۲۳: | ||
# [[الغدیر]]، [[علامه امینی]]، جلد ۷، ص۳۳۰ تا ۴۱۰ و جلد ۸، ص۳ تا ۲۹، | # [[الغدیر]]، [[علامه امینی]]، جلد ۷، ص۳۳۰ تا ۴۱۰ و جلد ۸، ص۳ تا ۲۹، | ||
# اعیان الشیعه، جلد ۸ در عنوان [[ابوطالب]]، ص۱۱۴ تا ۱۲۶. | # اعیان الشیعه، جلد ۸ در عنوان [[ابوطالب]]، ص۱۱۴ تا ۱۲۶. | ||
# [[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]] {{ع}}، جلد هشتم، مقاله در کنار | # [[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]] {{ع}}، جلد هشتم، مقاله در کنار پدر (ابوطالب)؛ نوشته [[عبد الرحیم] قنوات]، ص۶۱ تا ۱۴۴. | ||
# [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد دوم که عنوانی را به ابوطالب اختصاص داده و به ویژه به بررسی ابوطالب در [[شأن نزول آیات]] اهتمام کرده است. | # [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد دوم که عنوانی را به ابوطالب اختصاص داده و به ویژه به بررسی ابوطالب در [[شأن نزول آیات]] اهتمام کرده است. | ||
# [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] مدخل "ابوطالب" نوشته [[عبدالکریم گلشنی]]<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوضیاح بن ثابت انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، | # [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] مدخل "ابوطالب" نوشته [[عبدالکریم گلشنی]]<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوضیاح بن ثابت انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۳۸۶-۴۰۱.</ref> | ||
== [[دوراندیشی]] و [[ایمان]] ابوطالب== | == [[دوراندیشی]] و [[ایمان]] ابوطالب== | ||
خط ۶۴۶: | خط ۶۴۶: | ||
ابوطالب در شعب، خودش از پیامبر {{صل}} [[پاسداری]] و محافظت میکرد. | ابوطالب در شعب، خودش از پیامبر {{صل}} [[پاسداری]] و محافظت میکرد. | ||
بدین منظور شبها که همگان در بستر آرمیده بودند، جایش را عوض میکرد و فرزندش علی {{ع}} را به جای او میگذاشت تا اگر اتّفاقی بیفتد، برای فرزندش باشد نه [[محمّد]]. او به همین مناسبت ابیات رسایی خطاب به علی {{ع}} سروده است. علی {{ع}} نیز در پاسخ | بدین منظور شبها که همگان در بستر آرمیده بودند، جایش را عوض میکرد و فرزندش علی {{ع}} را به جای او میگذاشت تا اگر اتّفاقی بیفتد، برای فرزندش باشد نه [[محمّد]]. او به همین مناسبت ابیات رسایی خطاب به علی {{ع}} سروده است. علی {{ع}} نیز در پاسخ پدر چنین سرودههایی خطاب به او دارد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۶۴- ۶۵؛ اسنی المطالب، ص۲۱؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۱۲؛ الغدیر، ج۷، ص۳۵۷- ۳۵۸؛ ج۸، ص۳- ۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۳۴۲؛ دلائل النبوه (بیهقی)، ج۲، ص۳۱۲؛ تاریخ الاسلام (ذهبی)، ج۲، ص۱۴۰- ۱۴۱؛ ابوطالب مؤمن قریش، ص۱۹۴.</ref>. | ||
ابوطالب گاهی [[قریش]] را با [[ملایمت]] از پیامبر {{صل}} دور میکرد و گاهی با [[خشونت]]. او برای تحریک [[عواطف]] و [[احساسات]]، و دور ساختن غائله، شعرهای [[سیاسی]] میسرود و فضا را برای اعتلای کلمه [[خداوند]]، و گسترش [[دین]] و [[حمایت]] از [[پیروان]] [[رسول خدا]] {{صل}} آماده میکرد. | ابوطالب گاهی [[قریش]] را با [[ملایمت]] از پیامبر {{صل}} دور میکرد و گاهی با [[خشونت]]. او برای تحریک [[عواطف]] و [[احساسات]]، و دور ساختن غائله، شعرهای [[سیاسی]] میسرود و فضا را برای اعتلای کلمه [[خداوند]]، و گسترش [[دین]] و [[حمایت]] از [[پیروان]] [[رسول خدا]] {{صل}} آماده میکرد. | ||
خط ۶۶۷: | خط ۶۶۷: | ||
# [[دلایل]] [[قاطع]] بر [[ایمان ابوطالب]] {{ع}} در دست داریم خصوصا اشعار و سخنان صریح خود وی در کنار گفتههای پیامبر {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{ع}} به روشنی ثابت میکند که چنین انگیزههایی در موضعگیریها و فداکاریهای جانانه وی جایی نداشت. | # [[دلایل]] [[قاطع]] بر [[ایمان ابوطالب]] {{ع}} در دست داریم خصوصا اشعار و سخنان صریح خود وی در کنار گفتههای پیامبر {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{ع}} به روشنی ثابت میکند که چنین انگیزههایی در موضعگیریها و فداکاریهای جانانه وی جایی نداشت. | ||
# اگر [[محمّد]] برادرزاده [[ابوطالب]] است، علی فرزند خود اوست. اگر [[عاطفه]] نسبی [[انگیزه]] او در این راه بود، پس چرا فرزندش را به [[اختیار]] خود در راه برادرزادهاش [[فدا]] میکند. در حالی که به اندازه کافی درباره عواقب این کار [[اندیشه]]، [[تأمل]] و [[تدبّر]] کرده است؟ چرا [[راضی]] میشود که اگر کسی کشته شود، پسرش باشد نه برادرزادهاش؟ آیا خردمندانه است که ابوطالب به طور طبیعی فرزند برادرش را بیشتر از فرزند و جگرگوشه خودش [[دوست]] بدارد؟ | # اگر [[محمّد]] برادرزاده [[ابوطالب]] است، علی فرزند خود اوست. اگر [[عاطفه]] نسبی [[انگیزه]] او در این راه بود، پس چرا فرزندش را به [[اختیار]] خود در راه برادرزادهاش [[فدا]] میکند. در حالی که به اندازه کافی درباره عواقب این کار [[اندیشه]]، [[تأمل]] و [[تدبّر]] کرده است؟ چرا [[راضی]] میشود که اگر کسی کشته شود، پسرش باشد نه برادرزادهاش؟ آیا خردمندانه است که ابوطالب به طور طبیعی فرزند برادرش را بیشتر از فرزند و جگرگوشه خودش [[دوست]] بدارد؟ | ||
# اگر [[حمیت]] قبیلهای و رابطه نسبی انگیزه و عامل مواضع ابوطالب بود، چرا [[ابولهب]] را بر آن نداشت که همانند ابوطالب موضعگیری کند؟ برعکس میبینیم وی از سرسختترین و جسورترین [[دشمنان]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود و بیش از همه در [[اذیت]] و [[آزار]] برادرزادهاش میکوشید! به علاوه هر چند سایر [[بنی هاشم]] همراه [[پیامبر]] {{صل}} وارد [[شعب ابوطالب]] شدند، امّا فداکاریهای آنان یک دهم فداکاریهای ابوطالب نمیشد. همچنان که همین موضعگیری آنان تحت تأثیر و [[نفوذ]]، و پافشاری ابوطالب بود و بس. بدین ترتیب روشن میشود که [[حمیّت دینی]] از [[حمیّت]] نسبی بسی قویتر است. از اینرو شماری از [[مسلمانان]] را میبینیم که [[آمادگی]] خود را برای [[قتل]] [[پدران]] و [[فرزندان]] خویش در راه [[دین]] و [[ایمان]] به [[صراحت]] اعلام کردهاند. فی المثل [[عبدالله بن عبدالله بن ابی]] از رسول خدا {{صل}} اجازه خواست که | # اگر [[حمیت]] قبیلهای و رابطه نسبی انگیزه و عامل مواضع ابوطالب بود، چرا [[ابولهب]] را بر آن نداشت که همانند ابوطالب موضعگیری کند؟ برعکس میبینیم وی از سرسختترین و جسورترین [[دشمنان]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود و بیش از همه در [[اذیت]] و [[آزار]] برادرزادهاش میکوشید! به علاوه هر چند سایر [[بنی هاشم]] همراه [[پیامبر]] {{صل}} وارد [[شعب ابوطالب]] شدند، امّا فداکاریهای آنان یک دهم فداکاریهای ابوطالب نمیشد. همچنان که همین موضعگیری آنان تحت تأثیر و [[نفوذ]]، و پافشاری ابوطالب بود و بس. بدین ترتیب روشن میشود که [[حمیّت دینی]] از [[حمیّت]] نسبی بسی قویتر است. از اینرو شماری از [[مسلمانان]] را میبینیم که [[آمادگی]] خود را برای [[قتل]] [[پدران]] و [[فرزندان]] خویش در راه [[دین]] و [[ایمان]] به [[صراحت]] اعلام کردهاند. فی المثل [[عبدالله بن عبدالله بن ابی]] از رسول خدا {{صل}} اجازه خواست که پدر خودش را بکشد<ref>الصافی، ج۵، ص۱۸۰؛ سیره حلبی، ج۲، ص۶۴؛ الدر المنثور، ج۶، ص۲۴؛ الاصابه، ج۲، ص۳۳۶.</ref>. در [[جنگ صفین]] نیز [[برادر]] از برادر دست برنمیداشت تا این که [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} به او اجازه فرمود که برادرش را رها سازد<ref>وقعة صفّین، ص۲۷۱- ۲۷۲.</ref>. شواهد فراوان دیگری نیز در این باره هست. | ||
# اگر ابوطالب این فداکاریها را برای رسیدن به [[مال]] و [[ثروت]]، [[مقام]] و موقعیت [[دنیایی]] انجام میداد، لازم بود که برادرزادهاش را فدای فرزند خودش کند و هم او را در راه [[خانواده]] خویش [[قربانی]] سازد؛ زیرا با این کار میتوانست به همه چیز [[دنیا]] برسد. در حالی که [[ابوطالب]] همه چیز را فدای [[محمّد]] {{صل}} کرد. چنان که احتمال داشت خودش نیز همراه او نابود شود. چنین اقداماتی به هیچ وجه در [[منطق]] [[مصالح]] [[دنیایی]] پذیرفتنی نیست. | # اگر ابوطالب این فداکاریها را برای رسیدن به [[مال]] و [[ثروت]]، [[مقام]] و موقعیت [[دنیایی]] انجام میداد، لازم بود که برادرزادهاش را فدای فرزند خودش کند و هم او را در راه [[خانواده]] خویش [[قربانی]] سازد؛ زیرا با این کار میتوانست به همه چیز [[دنیا]] برسد. در حالی که [[ابوطالب]] همه چیز را فدای [[محمّد]] {{صل}} کرد. چنان که احتمال داشت خودش نیز همراه او نابود شود. چنین اقداماتی به هیچ وجه در [[منطق]] [[مصالح]] [[دنیایی]] پذیرفتنی نیست. | ||
# [[حمیّت]] قبیلهای- اگر هم باشد- فقط در حدود مصالح قبیلهای و [[حفظ]] شئونات و [[آینده]] [[قبیله]] تأثیر میگذارد، امّا هرگاه این حمیّت عامل نابودی و از همپاشیدگی قبیله و به هدر رفتن [[منافع]] و مصالح آن و به خطر انداختن آینده قبیله و افراد آن باشد، هرگز مجال بروز نخواهد یافت و احدی از [[خردمندان]] [[جهان]] چنین اقداماتی را نخواهند پذیرفت. | # [[حمیّت]] قبیلهای- اگر هم باشد- فقط در حدود مصالح قبیلهای و [[حفظ]] شئونات و [[آینده]] [[قبیله]] تأثیر میگذارد، امّا هرگاه این حمیّت عامل نابودی و از همپاشیدگی قبیله و به هدر رفتن [[منافع]] و مصالح آن و به خطر انداختن آینده قبیله و افراد آن باشد، هرگز مجال بروز نخواهد یافت و احدی از [[خردمندان]] [[جهان]] چنین اقداماتی را نخواهند پذیرفت. | ||
بدین ترتیب روشن میشود که نمیتوانیم موضعگیریهای حکیمانه و فداکاریهای جانانه ابوطالب {{ع}} را [[تفسیر]] کنیم، مگر بر پایه انگیزههای [[عقیدتی]] و [[ایمان راسخ]] که [[انسان]] را بر آن میدارد تا هرچه دارد در راه [[دین]] و [[عقیده]] خود [[بذل و بخشش]] نماید. | بدین ترتیب روشن میشود که نمیتوانیم موضعگیریهای حکیمانه و فداکاریهای جانانه ابوطالب {{ع}} را [[تفسیر]] کنیم، مگر بر پایه انگیزههای [[عقیدتی]] و [[ایمان راسخ]] که [[انسان]] را بر آن میدارد تا هرچه دارد در راه [[دین]] و [[عقیده]] خود [[بذل و بخشش]] نماید. | ||
[[درود]] و [[سلام]] بر تو ای ابوطالب؛ ای | [[درود]] و [[سلام]] بر تو ای ابوطالب؛ ای پدر مردان؛ ای قافله سالار [[فداکاری]] و [[ایثار]] در راه [[حق]] و دین؛ [[رحمت]] و [[برکات]] خداوندگاری بر [[روح]] جاودان تو باد<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۹۳.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۶۸۹: | خط ۶۸۶: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:ابوطالب]] | [[رده:ابوطالب]] |