جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
=== [[دعوت]] عمومی === | === [[دعوت]] عمومی === | ||
پس از [[انذار]] [[نزدیکان]]، [[پیامبر]] {{صل}} بر بالای کوه [[صفا]] ایستاد و فریاد زد: {{متن حدیث| يَا صَبَاحَاه}}<ref>اعراب، در زمان بیان خبر بسیار مهم برای دیگران، از این واژه استفاده میکردند.</ref> (خبر مهم)؛ پس [[قریشیان]] در اطرافشان جمع شدند و گفتند: "چه شده است؟" فرمود: "اگر به شما خبر دهم که [[دشمنی]] امشب، یا فردا صبح به شما حمله میکند، مرا [[تصدیق]] میکنید؟" گفتند: "بله"؛ فرمود: "من ترساننده شما از عذابی دردناک هستم"<ref>الطبقات الکبری، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۹.</ref>. سپس ادامه داد و فرمود: "ای [[مردم]]! [[رهبر]] و پیشرو به اهلش [[دروغ]] نمیگوید؛ قسم به خدایی که هیچ پروردگاری جز او نیست! من، [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی شما، به طور خاص و به سوی تمام [[مردم]]، به طور عام هستم. به [[خدا]] قسم! شما میمیرید؛ چنانکه میخوابید؛ و پس از [[مرگ]] برانگیخته میشوید، چنانکه از [[خواب]] بیدار میشوید، و [[محاسبه]] میشوید، چنانکه عمل میکنید، و در مقابل [[کارهای نیک]] [[پاداش]] داده میشوید و در مقابل کارهای [[زشت]]، [[عذاب]] داده میشوید و [[بهشت]] و [[جهنم]]، ابدی هستند و شما اولین کسانی هستید که [[انذار]] شدهاید"<ref> | پس از [[انذار]] [[نزدیکان]]، [[پیامبر]] {{صل}} بر بالای کوه [[صفا]] ایستاد و فریاد زد: {{متن حدیث| يَا صَبَاحَاه}}<ref>اعراب، در زمان بیان خبر بسیار مهم برای دیگران، از این واژه استفاده میکردند.</ref> (خبر مهم)؛ پس [[قریشیان]] در اطرافشان جمع شدند و گفتند: "چه شده است؟" فرمود: "اگر به شما خبر دهم که [[دشمنی]] امشب، یا فردا صبح به شما حمله میکند، مرا [[تصدیق]] میکنید؟" گفتند: "بله"؛ فرمود: "من ترساننده شما از عذابی دردناک هستم"<ref>الطبقات الکبری، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۶۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۹.</ref>. سپس ادامه داد و فرمود: "ای [[مردم]]! [[رهبر]] و پیشرو به اهلش [[دروغ]] نمیگوید؛ قسم به خدایی که هیچ پروردگاری جز او نیست! من، [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی شما، به طور خاص و به سوی تمام [[مردم]]، به طور عام هستم. به [[خدا]] قسم! شما میمیرید؛ چنانکه میخوابید؛ و پس از [[مرگ]] برانگیخته میشوید، چنانکه از [[خواب]] بیدار میشوید، و [[محاسبه]] میشوید، چنانکه عمل میکنید، و در مقابل [[کارهای نیک]] [[پاداش]] داده میشوید و در مقابل کارهای [[زشت]]، [[عذاب]] داده میشوید و [[بهشت]] و [[جهنم]]، ابدی هستند و شما اولین کسانی هستید که [[انذار]] شدهاید"<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۴۶ – ۴۷.</ref><ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۰۳.</ref> | ||
آشکار شدن [[اسلام]] در [[مکه]] و [[گرایش]] تعداد زیادی از [[جوانان]]، بردگان و [[زنان]] به [[اسلام]]، رؤسای [[قریش]] را به واکنش وادار کرد. آنان که احساس خطر میکردند، سختگیری و [[آزار]] [[مسلمانان]] پرداختند. [[نقل]] شده است، هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[دعوت]] [[مردم]] به [[اسلام]] را شروع و [[امر الهی]] را آشکار کرد، قومش او را از خود طرد نکردند و به مقابله با او برنخاستند تا اینکه [[بتپرستی]] را [[عیب]] دانست [و نیاکانشان را [[مذمت]] کرد و خبر داد که آنان در آتشاند]. پس، [[مشرکان]] این کار را منکری بزرگ برای خویش برشمردند و به طور جمعی به [[مخالفت]] و [[دشمنی]] با او برخاستند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۲۲؛ ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۷ و الکامل، ج ۲، ص ۶۳.</ref>. [[آشفتگی]] و [[اعتراض]] [[مردم]] [[مکه]] به این [[دلیل]] بود که فهمیده بودند معنای [[حقیقی]] [[ایمان]]، چیزی نیست جز نفی همه [[خدایان دروغین]] و [[ایمان]] به پروردگاری [[قادر]] و بیهمتا؛ یعنی نفی آن بزرگی که به شیوه [[آیین]] [[جاهلی]] به دست آورده بودند؛ یعنی از دست دادن تمام اختیارات [[جاهلی]] و پذیرش فرمانبرداری کامل از [[خدا]] و رسولش؛ پس با تمام [[توان]] به [[آزار]] ایشان و دیگر [[مسلمانان]] پرداختند<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ انساب الاشراف، ص ۱۱۶؛ تاریخ الطبری، ص ۳۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و السیرة النبویه، ص ۲۶۴ – ۲۶۹.</ref>. اما آن [[حضرت]] با وجود همه این مخالفتها با [[نرمی]] و [[مدارا]] به طرح [[دعوت]] و [[تبلیغ]] [[اسلام]] میپرداختند<ref>تاریخ الطبری، ص ۳۲۳.</ref><ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۰۳-۶۰۴.</ref> | آشکار شدن [[اسلام]] در [[مکه]] و [[گرایش]] تعداد زیادی از [[جوانان]]، بردگان و [[زنان]] به [[اسلام]]، رؤسای [[قریش]] را به واکنش وادار کرد. آنان که احساس خطر میکردند، سختگیری و [[آزار]] [[مسلمانان]] پرداختند. [[نقل]] شده است، هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[دعوت]] [[مردم]] به [[اسلام]] را شروع و [[امر الهی]] را آشکار کرد، قومش او را از خود طرد نکردند و به مقابله با او برنخاستند تا اینکه [[بتپرستی]] را [[عیب]] دانست [و نیاکانشان را [[مذمت]] کرد و خبر داد که آنان در آتشاند]. پس، [[مشرکان]] این کار را منکری بزرگ برای خویش برشمردند و به طور جمعی به [[مخالفت]] و [[دشمنی]] با او برخاستند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۲۲؛ ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۷ و الکامل، ج ۲، ص ۶۳.</ref>. [[آشفتگی]] و [[اعتراض]] [[مردم]] [[مکه]] به این [[دلیل]] بود که فهمیده بودند معنای [[حقیقی]] [[ایمان]]، چیزی نیست جز نفی همه [[خدایان دروغین]] و [[ایمان]] به پروردگاری [[قادر]] و بیهمتا؛ یعنی نفی آن بزرگی که به شیوه [[آیین]] [[جاهلی]] به دست آورده بودند؛ یعنی از دست دادن تمام اختیارات [[جاهلی]] و پذیرش فرمانبرداری کامل از [[خدا]] و رسولش؛ پس با تمام [[توان]] به [[آزار]] ایشان و دیگر [[مسلمانان]] پرداختند<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ انساب الاشراف، ص ۱۱۶؛ تاریخ الطبری، ص ۳۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴ و السیرة النبویه، ص ۲۶۴ – ۲۶۹.</ref>. اما آن [[حضرت]] با وجود همه این مخالفتها با [[نرمی]] و [[مدارا]] به طرح [[دعوت]] و [[تبلیغ]] [[اسلام]] میپرداختند<ref>تاریخ الطبری، ص ۳۲۳.</ref><ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۰۳-۶۰۴.</ref> |