حضرت فاطمه زهرا از تولد تا هجرت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۱۱: خط ۱۱:


==== [[حضرت فاطمه]] در ایام [[رحلت ابوطالب]] ====
==== [[حضرت فاطمه]] در ایام [[رحلت ابوطالب]] ====
[[غم]] از [[دست]] رفتن [[ابوطالب]]<ref>درباره زمان رحلت حضرت خدیجه {{س}} و حضرت ابی‌طالب {{ع}} مرحوم کلینی حدیثی از امام زین العابدین {{ع}} روایت می‌کند که ابتدا خدیجه {{س}} یک سال قبل از هجرت و ابوطالب {{ع}} نیز یک سال بعد از رحلت خدیجه {{س}} رحلت کرد (روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۳۴۰).</ref>، [[پدر]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، در سن ۸۶ سالگی، پس از گذشت اندکی از شکسته شدن حصار [[شعب]] که خود، نقش مهمی در شکسته شدن آن داشت و نیز با فاصله کوتاهی از [[رحلت]] [[خدیجه]] پیش آمد و آن سال، [[عام الحزن]] نام گرفت<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. او [[وصی]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} پس از [[عبدالمطلب]] بود و آثار باقی مانده از [[پیامبران]] را به [[رسول خدا]] {{صل}} تحویل داد<ref>حیاة القلوب، علامه مجلسی، ص۵۱ (فصل سوم).</ref> و با تمام وجود به آن حضرت [[ایمان]] آورد<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. او نزد [[خداوند متعال]] و [[رسول خدا]] {{صل}} منزلتی والا داشت، به طوری که پس از رحلتش عرصه بر [[پیامبر خدا]] {{صل}} بسیار تنگ شد. [[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرموده است: وقتی [[ابوطالب]]، [[وفات]] کرد [[جبرئیل]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد و به ایشان گفت: "ای [[محمد]]! از [[مکه]] خارج شو زیرا که یاری‌کننده‌ای نداری" و [[قریش]] در مقابل [[پیامبر]] {{صل}} شوریدند به طوری که ایشان از [[مکه]] خارج شد و به کوهی به نام حجون رسید و در کنار آن ماند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹؛ ج۸، ص۳۴۰.</ref>.
[[غم]] از [[دست]] رفتن [[ابوطالب]]<ref>درباره زمان رحلت حضرت خدیجه {{س}} و حضرت ابی‌طالب {{ع}} مرحوم کلینی حدیثی از امام زین العابدین {{ع}} روایت می‌کند که ابتدا خدیجه {{س}} یک سال قبل از هجرت و ابوطالب {{ع}} نیز یک سال بعد از رحلت خدیجه {{س}} رحلت کرد (روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۳۴۰).</ref>، [[پدر]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، در سن ۸۶ سالگی، پس از گذشت اندکی از شکسته شدن حصار [[شعب]] که خود، نقش مهمی در شکسته شدن آن داشت و نیز با فاصله کوتاهی از [[رحلت]] [[خدیجه]] پیش آمد و آن سال، [[عام الحزن]] نام گرفت<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. او [[وصی]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} پس از [[عبدالمطلب]] بود و آثار باقی مانده از [[پیامبران]] را به [[رسول خدا]] {{صل}} تحویل داد<ref>حیاة القلوب، علامه مجلسی، ص۵۱ (فصل سوم).</ref> و با تمام وجود به آن حضرت [[ایمان]] آورد<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹.</ref>. او نزد [[خداوند متعال]] و [[رسول خدا]] {{صل}} منزلتی والا داشت، به طوری که پس از رحلتش عرصه بر [[پیامبر خدا]] {{صل}} بسیار تنگ شد. [[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرموده است: وقتی [[ابوطالب]]، [[وفات]] کرد [[جبرئیل]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد و به ایشان گفت: "ای [[محمد]]! از [[مکه]] خارج شو زیرا که یاری‌کننده‌ای نداری" و [[قریش]] در مقابل [[پیامبر]] {{صل}} شوریدند به طوری که ایشان از [[مکه]] خارج شد و به کوهی به نام حجون رسید و در کنار آن ماند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۹؛ ج۸، ص۳۴۰.</ref>.


واضح است که در این زمان، [[فاطمه]] خردسال که داغدار [[فراق]] [[مادر]] و عموی خود است چه شرایطی را می‌گذراند. سه ماه بعد از [[رحلت]] [[خدیجه]] {{س}} بود که [[پیامبر]] {{صل}} [[فرمان]] [[هجرت به حبشه]] را صادر کرد و پس از [[رحلت]] [[ابوطالب]] به علت چند برابر شدن فشار [[قریش]]، آن حضرت در بیرون [[مکه]] به [[تبلیغ]] پرداخت و به قصد [[تبلیغ]] برای [[قبیله]] ثقیف به طایف رفت و از آنان خواست از او [[حمایت]] کنند تا بتواند [[رسالت]] پروردگارش را به انجام رساند، ولی آنان سرباز زده و دیوانگان و خردسالان خود را در دو طرف راه آن حضرت قرار دادند و وقتی حضرت وارد کمینگاه آنان شد قدمی برنمی‌داشت مگر آنکه سنگی به پای او می‌زدند تا آنکه [[خون]] از پاهای مبارکش جاری شد<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۶۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۹، ص۱۵۴ (ذیل آیه ۳۰ سوره احقاف).</ref>. حضرت یک ماه در آنجا ماند و به [[مکه]] بازگشت و سپس به آنجا رفت و یک سال و نیم دیگر نیز در آنجا ماند<ref>مناقب آل أبی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۰. آن حضرت سه روز مانده به آخر ماه شوال از مکه به سوی طائف حرکت کرد و در بیست و سوم ذی‌القعده به مکه بازگشت (انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۳۷.). نظر استاد [[یوسفی غروی]] این است که در این صورت، بازگشت پیامبر {{صل}} در ماه حرام موسم حج بوده و به پناه گرفتن از مطعم نیازی نداشته است بر خلاف قول مشهور. (تاریخ تحقیقی اسلام (ترجمه: حسینعلی عربی)، ج۲، ص۱۰۷ (پاورقی)).</ref> و بدین ترتیب دوران پس از [[شعب]] هم برای [[فاطمه]] دوران دیدن شدت هر چه بیشتر [[مشکلات]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود؛ زیرا [[مشرکان]] [[تصمیم]] گرفتند [[رسول خدا]] {{صل}} را بکشند و ماجرای [[لیلة المبیت]] پیش آمد که در پی آن [[دستور الهی]] [[هجرت به مدینه]] صادر شد<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۵۷.</ref>.
واضح است که در این زمان، [[فاطمه]] خردسال که داغدار [[فراق]] [[مادر]] و عموی خود است چه شرایطی را می‌گذراند. سه ماه بعد از [[رحلت]] [[خدیجه]] {{س}} بود که [[پیامبر]] {{صل}} [[فرمان]] [[هجرت به حبشه]] را صادر کرد و پس از [[رحلت]] [[ابوطالب]] به علت چند برابر شدن فشار [[قریش]]، آن حضرت در بیرون [[مکه]] به [[تبلیغ]] پرداخت و به قصد [[تبلیغ]] برای [[قبیله]] ثقیف به طایف رفت و از آنان خواست از او [[حمایت]] کنند تا بتواند [[رسالت]] پروردگارش را به انجام رساند، ولی آنان سرباز زده و دیوانگان و خردسالان خود را در دو طرف راه آن حضرت قرار دادند و وقتی حضرت وارد کمینگاه آنان شد قدمی برنمی‌داشت مگر آنکه سنگی به پای او می‌زدند تا آنکه [[خون]] از پاهای مبارکش جاری شد<ref>مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۶۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۹، ص۱۵۴ (ذیل آیه ۳۰ سوره احقاف).</ref>. حضرت یک ماه در آنجا ماند و به [[مکه]] بازگشت و سپس به آنجا رفت و یک سال و نیم دیگر نیز در آنجا ماند<ref>مناقب آل أبی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰. آن حضرت سه روز مانده به آخر ماه شوال از مکه به سوی طائف حرکت کرد و در بیست و سوم ذی‌القعده به مکه بازگشت (انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۳۷.). نظر استاد [[یوسفی غروی]] این است که در این صورت، بازگشت پیامبر {{صل}} در ماه حرام موسم حج بوده و به پناه گرفتن از مطعم نیازی نداشته است بر خلاف قول مشهور. (تاریخ تحقیقی اسلام (ترجمه: حسینعلی عربی)، ج۲، ص۱۰۷ (پاورقی)).</ref> و بدین ترتیب دوران پس از [[شعب]] هم برای [[فاطمه]] دوران دیدن شدت هر چه بیشتر [[مشکلات]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود؛ زیرا [[مشرکان]] [[تصمیم]] گرفتند [[رسول خدا]] {{صل}} را بکشند و ماجرای [[لیلة المبیت]] پیش آمد که در پی آن [[دستور الهی]] [[هجرت به مدینه]] صادر شد<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۵۷.</ref>.


ماجرا این‌گونه بود که [[قریش]] در [[دارالندوه]] به [[مشورت]] پرداخته، بر آن شدند در اقدامی دسته جمعی که افراد آن از [[نمایندگان]] [[قبایل]] مختلف [[قریش]] باشد، [[رسول]] خدای {{صل}} را بکشند. [[جبرئیل]] خبر آن را به [[رسول خدا]] {{صل}} رساند و از آن حضرت خواست تا آن [[شب]] را در محل خوابش نخوابد. [[رسول خدا]] {{صل}} به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود آن [[شب]] را به جای آن حضرت بخوابد. [[علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفت و پارچه سبز رنگی را که [[رسول خدا]] {{صل}} در هنگام [[خواب]] به روی خود می‌کشید، به سر کشید و [[شمشیر]] را در کنار خود قرار داد<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۴۵.</ref> و خود را برای کشته شدن آماده کرد. این [[آیه]] در [[شأن]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[ایثار]] او نازل شده است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۴۷. برخی از منابع [[اهل سنت]] که بخش‌هایی از این جریان در آنها آمده، عبارت‌اند از: الکشف و البیان (تفسیر الثعلبی)، نیشابوری، ج۲، ص۱۲۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۶۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۱۳؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن (تفسیر الثعالبی)، ثعالبی، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن افراد، شبانه دور [[خانه رسول خدا]] {{صل}} می‌گشتند اما [[رسول خدا]] {{صل}} مقداری [[خاک]] بر سر آنان پاشید و با این [[اعجاز]]، بدون آنکه آنها بفهمند از در منزل که عده‌ای در جلوی آن نشسته بودند خارج شد و به منزل [[ام هانی]]، [[خواهر]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رفت. وقتی [[مشرکان]] برای اجرای نقشه خود به [[خانه]] وارد شدند ذره‌ای تردید نداشتند که [[فرد]] خوابیده در بستر، [[رسول خدا]] {{صل}} است و به هم می‌گفتند: بیدارش کنید تا درد [[شمشیر]] را بهتر [[احساس]] کرده و به چشم خود ببیند چگونه شمشیرها از هر طرف بر او فرود می‌آیند. آنگاه که خود را ناکام یافتند، برای یافتن آن حضرت {{صل}} از [[خانه]] خارج شدند و [[جبرئیل]] خبر [[سلامت]] [[علی]] {{ع}} را برای ایشان آورد و [[پیامبر]] نیز آن را به [[ام‌هانی]] خبر داد.
ماجرا این‌گونه بود که [[قریش]] در [[دارالندوه]] به [[مشورت]] پرداخته، بر آن شدند در اقدامی دسته جمعی که افراد آن از [[نمایندگان]] [[قبایل]] مختلف [[قریش]] باشد، [[رسول]] خدای {{صل}} را بکشند. [[جبرئیل]] خبر آن را به [[رسول خدا]] {{صل}} رساند و از آن حضرت خواست تا آن [[شب]] را در محل خوابش نخوابد. [[رسول خدا]] {{صل}} به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود آن [[شب]] را به جای آن حضرت بخوابد. [[علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفت و پارچه سبز رنگی را که [[رسول خدا]] {{صل}} در هنگام [[خواب]] به روی خود می‌کشید، به سر کشید و [[شمشیر]] را در کنار خود قرار داد<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۴۵.</ref> و خود را برای کشته شدن آماده کرد. این [[آیه]] در [[شأن]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[ایثار]] او نازل شده است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۴۷. برخی از منابع [[اهل سنت]] که بخش‌هایی از این جریان در آنها آمده، عبارت‌اند از: الکشف و البیان (تفسیر الثعلبی)، نیشابوری، ج۲، ص۱۲۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۶۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۱۳؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن (تفسیر الثعالبی)، ثعالبی، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. آن افراد، شبانه دور [[خانه رسول خدا]] {{صل}} می‌گشتند اما [[رسول خدا]] {{صل}} مقداری [[خاک]] بر سر آنان پاشید و با این [[اعجاز]]، بدون آنکه آنها بفهمند از در منزل که عده‌ای در جلوی آن نشسته بودند خارج شد و به منزل [[ام هانی]]، [[خواهر]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رفت. وقتی [[مشرکان]] برای اجرای نقشه خود به [[خانه]] وارد شدند ذره‌ای تردید نداشتند که [[فرد]] خوابیده در بستر، [[رسول خدا]] {{صل}} است و به هم می‌گفتند: بیدارش کنید تا درد [[شمشیر]] را بهتر [[احساس]] کرده و به چشم خود ببیند چگونه شمشیرها از هر طرف بر او فرود می‌آیند. آنگاه که خود را ناکام یافتند، برای یافتن آن حضرت {{صل}} از [[خانه]] خارج شدند و [[جبرئیل]] خبر [[سلامت]] [[علی]] {{ع}} را برای ایشان آورد و [[پیامبر]] نیز آن را به [[ام‌هانی]] خبر داد.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش