سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'قنبرعلی صمدی' به 'قنبر علی صمدی')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۸۹: خط ۸۹:


== لزوم نگارش سیره معصوم ==
== لزوم نگارش سیره معصوم ==
مایه [[تأسف]] است که در آغاز دوران [[خلافت]]، به بهانه بی توجهی به [[قرآن]] با [[سنت]] و سیره [[حضرت رسول]] {{صل}} [[مبارزه]] شد. [[خلیفه دوم]] به طور رسمی [[مردم]] را از نگاشتن [[حدیث]] بازداشت<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۲۳؛ ابن رجب حنبلی، ذیل طبقات الحنابله، ج۴، ص۳۶۸، شرح حال سلیمان بن عبدالقوی.</ref> و سال‌ها بعد هم اگر اثری تدوین می‌شد، [[دستگاه خلافت]] آن را از بین می‌برد. نمونه روشن آن [[کتاب]] [[سیره پیامبر]] {{صل}} بود که [[ابان بن عثمان بن عفان]] آن را نگاشت و در [[حج]] سال ۸۲ به [[سلیمان بن عبدالملک]] فرزند [[خلیفه]] وقت تقدیم کرد؛ امّا وی آن را از بین برد<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۲۷؛ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۳۳۲.</ref>. [[بنی امیه]] با دید قبیله‌ای و مانند قبل از [[اسلام]] به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌نگریستند؛ این نکته از اشعار [[یزید]] در هنگام ورود اسرای [[کربلا]] به دروازه [[شام]]<ref>{{عربی|لما بدت تلك الحمول و أشرفت/ تلك الرؤوس على شفا جيرون/ نعب الغراب فقلت قل أو لا تقل/ فقد اقتضيت من الرسول ديوني}}. آلوسی درباره این اشعار می‌نویسد: وقتی کاروان اسیران کربلا همراه سرهای شهدا به منطقه باب جیرون شام رسید و کلاغی قار قار کرد، یزید در اشعاری گفت: «کلاغ قار قار کرد، گفتم: بگو یا نگو (صدای کلاغ حکایت از خبر شوم دارد)؛ به تحقیق دَین خودم را به رسول {{صل}} پرداختم»؛ یعنی به انتقام آنچه رسول خدا {{صل}} روز بدر کشت، مانند جدم عتبه و دایی‌ام فرزند عتبه، اکنون خانواده او را کشتم و اسیر کردم و این کفر صریح یزید است (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۳، ص۲۲۸؛ محمد بن احمد سفارینی، غذاء الألباب شرح منظومة الأداب، ج۱، ص۹۶).</ref> و در کاخش، به خوبی پیداست<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۴، ص۱۱۴: {{عربی|لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحي نزل}}.</ref>. آنها به همین علت با تدوین آثار [[پیامبر]] {{صل}} [[مخالف]] بودند. ممنوعیت [[تدوین حدیث]] تا [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه داشت. وی در آغاز [[قرن دوم]] [[دستور]] [[نگارش]] [[حدیث]] را صادر کرد<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۱؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری، ج۲، ص۱۲۹.</ref>؛ ولی در عمل تا چند سال بعد از [[سقوط]] [[بنی امیه]] در سال ۱۴۳ تدوین حدیث انجام نگرفت<ref>شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۱۳؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۶؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث، ص۱. {{عربی|و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير، فصنّف ابن جريح التصانيف بمكة...}}.</ref>.
مایه [[تأسف]] است که در آغاز دوران [[خلافت]]، به بهانه بی توجهی به [[قرآن]] با [[سنت]] و سیره [[حضرت رسول]] {{صل}} [[مبارزه]] شد. [[خلیفه دوم]] به طور رسمی [[مردم]] را از نگاشتن [[حدیث]] بازداشت<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۲۳؛ ابن رجب حنبلی، ذیل طبقات الحنابله، ج۴، ص۳۶۸، شرح حال سلیمان بن عبدالقوی.</ref> و سال‌ها بعد هم اگر اثری تدوین می‌شد، [[دستگاه خلافت]] آن را از بین می‌برد. نمونه روشن آن [[کتاب]] [[سیره پیامبر]] {{صل}} بود که [[ابان بن عثمان بن عفان]] آن را نگاشت و در [[حج]] سال ۸۲ به [[سلیمان بن عبدالملک]] فرزند [[خلیفه]] وقت تقدیم کرد؛ امّا وی آن را از بین برد<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۲۷؛ زبیر بن بکار، الأخبار الموفقیات، ص۳۳۲.</ref>. [[بنی امیه]] با دید قبیله‌ای و مانند قبل از [[اسلام]] به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌نگریستند؛ این نکته از اشعار [[یزید]] در هنگام ورود اسرای [[کربلا]] به دروازه [[شام]]<ref>{{عربی|لما بدت تلك الحمول و أشرفت/ تلك الرؤوس على شفا جيرون/ نعب الغراب فقلت قل أو لا تقل/ فقد اقتضيت من الرسول ديوني}}. آلوسی درباره این اشعار می‌نویسد: وقتی کاروان اسیران کربلا همراه سرهای شهدا به منطقه باب جیرون شام رسید و کلاغی قار قار کرد، یزید در اشعاری گفت: «کلاغ قار قار کرد، گفتم: بگو یا نگو (صدای کلاغ حکایت از خبر شوم دارد)؛ به تحقیق دَین خودم را به رسول {{صل}} پرداختم»؛ یعنی به انتقام آنچه رسول خدا {{صل}} روز بدر کشت، مانند جدم عتبه و دایی‌ام فرزند عتبه، اکنون خانواده او را کشتم و اسیر کردم و این کفر صریح یزید است (سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۳، ص۲۲۸؛ محمد بن احمد سفارینی، غذاء الألباب شرح منظومة الأداب، ج۱، ص۹۶).</ref> و در کاخش، به خوبی پیداست<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۴، ص۱۱۴: {{عربی|لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحي نزل}}.</ref>. آنها به همین علت با تدوین آثار [[پیامبر]] {{صل}} [[مخالف]] بودند. ممنوعیت [[تدوین حدیث]] تا [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن عبدالعزیز]] ادامه داشت. وی در آغاز [[قرن دوم]] [[دستور]] [[نگارش]] [[حدیث]] را صادر کرد<ref>علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۱؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری، ج۲، ص۱۲۹.</ref>؛ ولی در عمل تا چند سال بعد از [[سقوط]] [[بنی امیه]] در سال ۱۴۳ تدوین حدیث انجام نگرفت<ref>شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۱۳؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۶۷۶؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث، ص۱. {{عربی|و في هذا العصر شرع علماء الاسلام في تدوين الحديث و الفقه و التفسير، فصنّف ابن جريح التصانيف بمكة...}}.</ref>.


اولین یا مهم‌ترین کتاب [[سیره]] که [[محمد بن اسحاق بن یسار]] (م ۱۵۰) آن را نگاشته بود، اکنون در دسترس نیست و از بین رفته است. نگارش سیره [[ابن اسحاق]] در دوران [[خلافت عباسی]] به درخواست [[منصور]] برای فرزندش [[مهدی]] انجام شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، مقدمه، ص۱۰.</ref>. این اثر تا حدود [[قرن هشتم]] و نهم در دسترس بوده است. این موضوع نشان می‌دهد افرادی [[تفکر]] [[امویان]] را در از بین بردن [[سیره نبوی]] دنبال می‌کردند و جمعی در گذشته با [[سنت]] و سیره نبوی [[مبارزه]] کرده و تلاش داشته‌اند منابع اولیه آن را از بین ببرند. خوشبختانه در سال‌های اخیر اوراق پراکنده‌ای از سیره ابن اسحاق در کتابخانه [[ظاهریه]] [[دمشق]] پیدا شده و دو تن، جداگانه آن را منتشر کرده‌اند<ref>سیره ابن اسحاق توسط سهیل زکار و محمد حمیدالله در دو تحقیق جداگانه منتشر شده است. حسین مرادی‌نسب نیز روایات یونس بن بکیر را از ابن اسحاق در مجموعه‌ای گردآوری کرده است.</ref>.
اولین یا مهم‌ترین کتاب [[سیره]] که [[محمد بن اسحاق بن یسار]] (م ۱۵۰) آن را نگاشته بود، اکنون در دسترس نیست و از بین رفته است. نگارش سیره [[ابن اسحاق]] در دوران [[خلافت عباسی]] به درخواست [[منصور]] برای فرزندش [[مهدی]] انجام شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، مقدمه، ص۱۰.</ref>. این اثر تا حدود [[قرن هشتم]] و نهم در دسترس بوده است. این موضوع نشان می‌دهد افرادی [[تفکر]] [[امویان]] را در از بین بردن [[سیره نبوی]] دنبال می‌کردند و جمعی در گذشته با [[سنت]] و سیره نبوی [[مبارزه]] کرده و تلاش داشته‌اند منابع اولیه آن را از بین ببرند. خوشبختانه در سال‌های اخیر اوراق پراکنده‌ای از سیره ابن اسحاق در کتابخانه [[ظاهریه]] [[دمشق]] پیدا شده و دو تن، جداگانه آن را منتشر کرده‌اند<ref>سیره ابن اسحاق توسط سهیل زکار و محمد حمیدالله در دو تحقیق جداگانه منتشر شده است. حسین مرادی‌نسب نیز روایات یونس بن بکیر را از ابن اسحاق در مجموعه‌ای گردآوری کرده است.</ref>.
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش