بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[ | اسماء دختر [[عمیس بن معبد]] از [[قبیله خثعم]] بود. مادرش [[هند]] دختر [[عوف بن زهیر]]<ref>ر.ک: طبقات الکبری، ج۸ ص۲۸۰؛ اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۴۲.</ref> از [[بانوان]] بسیار مجلّل و [[خردمندی]] بود که در [[خاندان]] بزرگ و با [[شخصیت]] پرورش یافت. وی قبل از آمدن [[پیامبر]] {{صل}} به [[خانه]] [[ارقم]] در [[مکه]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و [[مسلمان]] شد و از [[اصحاب]] باوفای [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] و [[محرم اسرار]] [[خاندان رسالت]] گردید. پس از [[وفات]] شوهرش [[جعفر طیار]] به همسری [[ابوبکر]] و پس از او به همسری [[امیرمؤمنان]] {{ع}} درآمد و [[فرزندان]] بزرگوار و باشخصیتی چون [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] [[فرزندان]] [[جعفر طیار]] و [[فرزندی]] به نام [[محمد بن ابی بکر]] را از [[ابوبکر]] و [[یحیی]] را از [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} به [[دنیا]] آورد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref>. | ||
در | == اسماء و [[هجرت به حبشه]] و [[مدینه]] == | ||
اسماء از سابقان در [[اسلام]] بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از [[بانوان]] [[مسلمانی]] است که همراه شوهرش [[جعفر بن ابیطالب]] (مشهور به [[جعفر طیار]]) به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه [[فرزند]] از [[جعفر طیار]] به نامهای [[عبدالله بن جعفر]] (شوهر [[زینب کبری]] [[دختر امیرالمؤمنین]] {{ع}}) [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] به [[دنیا]] آورد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹-۱۴۶۰.</ref>. | |||
== [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | |||
اسماء پس از آنکه [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا {{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر میخواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر {{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا {{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. | |||
اسماء همواره مورد [[اعتماد]] [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] [[ابوبکر]] عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] [[ابوبکر]] به همسری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} مفتخر شد و از آن حضرت صاحب پسری به نام [[یحیی]] شد<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۰-۱۴۶۱.</ref> | |||
== اسماء و اطلاع رسانی از [[توطئه]] == | |||
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شده تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام [[نماز صبح]] به دست [[خالد ابن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از [[کنیز]] خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه یا علی، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند. | |||
[[کنیز]] آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. اسماء توانست [[حضرت علی]] {{ع}} را از توطئهای که برای کشتن او [[تدارک]] دیده بودند، [[آگاه]] کند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۳-۱۴۶۴.</ref>. | |||
== وصایای [[فاطمه زهرا]] {{س}} با اسماء == | |||
با اینکه اسماء هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و [[شهادت فاطمه زهرا]] {{س}}، [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، اما به خاطر سابقه و علقه [[خانوادگی]] که با [[جعفر طیار]] [[برادر]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت، همواره اما به [[خانه علی]] {{ع}} رفت و آمد داشت و [[محرم اسرار]] این [[خاندان]] [[پاک]] بود. لذا در [[تشییع پیکر]] [[مطهر]] [[فاطمه]] {{س}} ـ که محرمانه و شبانه انجام شد ـ شرکت داشت و حتی در حالت [[احتضار]] آن بانوی مکرمه نیز حاضر بود. | |||
طبق [[نقل]] مؤرخان، [[حضرت فاطمه]] {{س}} روزهای آخر [[عمر]] پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: "همانا من [[زشت]] میدانم اینگونه که زنها [[تشییع جنازه]] میشوند، که پارچهای روی او میاندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست"<ref>احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه {{س}} که فرمود: {{متن حدیث|فیصفها لمن رأی}} این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟</ref>. | |||
اسماء میگوید: عرض کردم در [[سرزمین]] [[حبشه]] عمارهای (تابوتی) میساختند و جنازه را در او میگذاشتند و جامهای بر او میپوشاندند، که [[جسد]] مرده پیدا نبود. حضرت فوراً فرستاد چند قطعه چوب تازه از [[نخل]] خرما آوردند و تابوتی به همان نوع که اسماء در [[حبشه]] دیده بود، ترتیب دادند. آن وقت فرمود: "چه خوب و زیباست این [[تابوت]]؛ زیرا دیگر مرد از [[زن]] تشخیص داده نمیشود"<ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ }}</ref>. | |||
== اسماء و | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و اسماء پیکر [[پاک]] آن حضرت را شبانه و محرمانه [[غسل]] دادند و با حضور چند نفر از [[نزدیکان]] مخفیانه به [[خاک]] سپردند<ref>کشف الغمه (مترجم)، ج۲، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۹؛ ج۸۱، ص۲۵۱؛ و ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۴-۱۴۶۶.</ref> | ||
== اسماء ناظر [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} == | |||
در [[حدیث]] آمده است: هنگامی که [[حضرت زهرا]] {{س}} در حال [[احتضار]] بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که [[جبرئیل]] برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: "یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای [[حضرت علی]] {{ع}} و یک قسمت برای من گذاشت" و نیز زیادی [[حنوط]] پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. بعد او [[لباس]] را به روی خود کشید و فرمود: "اسماء، لحظاتی درنگ کن و بعد مرا صدا بزن، اگر تو را پاسخ دادم که هیچ، اگر پاسخ ندادم بدان که به نزد پدرم [[رسول خدا]] {{صل}} رفتهام"<ref>{{متن حدیث| اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي {{صل}}}}</ref> | |||
اسماء لحظاتی [[صبر]] کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت: ای دختر [[محمد مصطفی]]، ای دختر [[بهترین]] کسی که مادر به او حامله شده، ای [[بهترین]] کسی که روی [[زمین]] راه رفته، ای دختر کسی که بین او و [[پروردگار]] به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود<ref>{{عربی|"يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ"}}</ref>. | |||
اسماء میگوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم [[دختر پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفته است. اسماء خودش را روی [[بدن]] [[مطهر]] [[فاطمه زهرا]] انداخت و او را بوسید و گفت: "هر گاه به محضر پدرت شرفیاب شدی، [[سلام]] [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان"<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۶-۱۴۶۷.</ref> | |||
== [[وفات]] اسماء == | |||
اسماء با [[تربیت]] فرزندانی [[صالح]] و با [[ایمان]] همواره خود و فرزندانش در [[خدمت]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بود و هیچگاه از [[راه]] و رسمی که برگزیده بود، پا عقب نگذاشت و [[سختیها]] و نشیبهای زندگانی کمترین تأثیری در [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او نگذاشت و سرانجام او با [[ایمانی]] [[استوار]] و دلی آرام دار فانی را [[وداع]] گفت و چشم از [[جهان]] فرو بست. در کتابهای [[تاریخ]]، [[سال]] [[وفات]] او به [[ثبت]] نرسیده است<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۷.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||