←آیه تطهیر
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[شهر بن حوشب]] [[روایت]] کرده است: روزی برای [[احوالپرسی]] نزد [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]] {{صل}} رفتم. از او پرسیدم: "ای امّ المؤمنین، نظر شما درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چیست؟" [[ام سلمه]] گفت: "من و [[رسول خدا]] {{صل}} در محل [[خواب]] خود خوابیده و یک کساء خیبری را در زیر خود انداخته بودیم. در این حال، خدمتکار وارد اطاق شد و گفت: "[[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} به همراه [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} بیرون [[خانه]] هستند و میخواهند شما را ببینند". [[پیامبر]] {{صل}} به من گفت: "برخیز و از [[اهل بیت]] من فاصله بگیر". برخاستم و در گوشهای نشستم. [[پیامبر]] {{صل}} به آنها اجازه ورود داد و آنها وارد شدند. ایشان زهرا {{س}} را بوسید و به آغوش کشید و سپس [[علی]] {{ع}} را بوسید و به آغوش گرفت و سپس [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را که بچههای کوچکی بودند به سینه خود چسبانید. آنگاه [[فاطمه]] {{س}} ظرفی را آورد که در آن حلوا بود و نزد [[پیامبر]] {{صل}} گذاشت. [[رسول خدا]] {{صل}} ظرف را پیش کشید و همگی از آن خوردند. سپس [[پیامبر]] {{صل}} زهرا {{س}} را در کنار [[علی]] {{ع}} نشانید و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را در کنار [[فاطمه]] {{س}} نشانید و چون هوا سرد بود، [[رسول خدا]] {{صل}} پاهای خود را در میان پاهای [[علی]] و [[فاطمه]] {{عم}} داخل کرد، آنگاه پارچهای را که روی خود میانداختیم گرفت و آن را برگرداند و با آن کساء آنان را پوشانید. سپس با [[دست]] چپ دو طرف پارچه (کساء) را گرفت و [[دست]] راست را به [[آسمان]] گرفت و فرمود: "خدایا اینها [[اهل بیت]] من هستند. هر گونه [[ناپاکی]] و [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را [[پاک]] گردان". این را سه مرتبه گفت. سپس در ادامه فرمود: "چنانکه [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] را از [[پلیدی]] دور و آنها را [[پاک]] کردی و چنانکه [[خاندان]] [[لوط]] و [[آل عمران]] و [[هارون]] را [[پاک]] کردی؛ خدایا اینها [[آل محمد]] هستند پس [[درود]] و [[برکات]] خود را بر [[آل محمد]] قرار بده چنانکه بر [[آل ابراهیم]] قرار دادی که همانا تو سزاوار [[ستایش]] و صاحب [[عظمت]] هستی". من که در آستانه در [[ایستاده]] بودم، گفتم: ای [[رسول خدا]]، آیا من هم از [[اهل بیت]] تو هستم؟ و کساء را بلند کردم تا در کنار آنها قرار گیرم؛ اما [[رسول خدا]] کساء را از [[دست]] من کشید و فرمود: "نه! تو [[همسر پیامبر]] و بر خیر و [[نیکی]] هستی و [[اهل بیت]] من اینها هستند". و نفرمود که تو از [[اهل بیت]] من هستی که اگر چنین میفرمود، به [[درستی]] که این [[افتخار]] برای من از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر بود. سپس این [[آیه]] در [[شأن پیامبر]] و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} نازل شد"<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۶۷؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص۳۳۲؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین {{ع}}، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. | [[شهر بن حوشب]] [[روایت]] کرده است: روزی برای [[احوالپرسی]] نزد [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]] {{صل}} رفتم. از او پرسیدم: "ای امّ المؤمنین، نظر شما درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چیست؟" [[ام سلمه]] گفت: "من و [[رسول خدا]] {{صل}} در محل [[خواب]] خود خوابیده و یک کساء خیبری را در زیر خود انداخته بودیم. در این حال، خدمتکار وارد اطاق شد و گفت: "[[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} به همراه [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} بیرون [[خانه]] هستند و میخواهند شما را ببینند". [[پیامبر]] {{صل}} به من گفت: "برخیز و از [[اهل بیت]] من فاصله بگیر". برخاستم و در گوشهای نشستم. [[پیامبر]] {{صل}} به آنها اجازه ورود داد و آنها وارد شدند. ایشان زهرا {{س}} را بوسید و به آغوش کشید و سپس [[علی]] {{ع}} را بوسید و به آغوش گرفت و سپس [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را که بچههای کوچکی بودند به سینه خود چسبانید. آنگاه [[فاطمه]] {{س}} ظرفی را آورد که در آن حلوا بود و نزد [[پیامبر]] {{صل}} گذاشت. [[رسول خدا]] {{صل}} ظرف را پیش کشید و همگی از آن خوردند. سپس [[پیامبر]] {{صل}} زهرا {{س}} را در کنار [[علی]] {{ع}} نشانید و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را در کنار [[فاطمه]] {{س}} نشانید و چون هوا سرد بود، [[رسول خدا]] {{صل}} پاهای خود را در میان پاهای [[علی]] و [[فاطمه]] {{عم}} داخل کرد، آنگاه پارچهای را که روی خود میانداختیم گرفت و آن را برگرداند و با آن کساء آنان را پوشانید. سپس با [[دست]] چپ دو طرف پارچه (کساء) را گرفت و [[دست]] راست را به [[آسمان]] گرفت و فرمود: "خدایا اینها [[اهل بیت]] من هستند. هر گونه [[ناپاکی]] و [[پلیدی]] را از آنها دور کن و آنها را [[پاک]] گردان". این را سه مرتبه گفت. سپس در ادامه فرمود: "چنانکه [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] را از [[پلیدی]] دور و آنها را [[پاک]] کردی و چنانکه [[خاندان]] [[لوط]] و [[آل عمران]] و [[هارون]] را [[پاک]] کردی؛ خدایا اینها [[آل محمد]] هستند پس [[درود]] و [[برکات]] خود را بر [[آل محمد]] قرار بده چنانکه بر [[آل ابراهیم]] قرار دادی که همانا تو سزاوار [[ستایش]] و صاحب [[عظمت]] هستی". من که در آستانه در [[ایستاده]] بودم، گفتم: ای [[رسول خدا]]، آیا من هم از [[اهل بیت]] تو هستم؟ و کساء را بلند کردم تا در کنار آنها قرار گیرم؛ اما [[رسول خدا]] کساء را از [[دست]] من کشید و فرمود: "نه! تو [[همسر پیامبر]] و بر خیر و [[نیکی]] هستی و [[اهل بیت]] من اینها هستند". و نفرمود که تو از [[اهل بیت]] من هستی که اگر چنین میفرمود، به [[درستی]] که این [[افتخار]] برای من از آنچه [[خورشید]] بر آن میتابد، بهتر بود. سپس این [[آیه]] در [[شأن پیامبر]] و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} نازل شد"<ref>تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۶۷؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص۳۳۲؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین {{ع}}، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. | ||
و از [[ابو حمراء]] [[روایت]] شده است: هفت یا هشت ماه خدمتگزار [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودم و به [[خدا]] قسم در تمام این مدت میدیدم که [[رسول خدا]] به هنگام [[نماز صبح]] از منزل خارج میشد و با [[دست]]، دو طرف چهارچوب در [[خانه علی]] {{ع}} را میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. سپس میفرمود: "وقت [[نماز]] است، [[خدا]] با [[لطف]] خود با شما [[رفتار]] کند". و این [[آیه]] را میخواند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ سپس به [[مسجد]] خودش میرفت<ref>مناقب الامام امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، | و از [[ابو حمراء]] [[روایت]] شده است: هفت یا هشت ماه خدمتگزار [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بودم و به [[خدا]] قسم در تمام این مدت میدیدم که [[رسول خدا]] به هنگام [[نماز صبح]] از منزل خارج میشد و با [[دست]]، دو طرف چهارچوب در [[خانه علی]] {{ع}} را میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}}. سپس میفرمود: "وقت [[نماز]] است، [[خدا]] با [[لطف]] خود با شما [[رفتار]] کند". و این [[آیه]] را میخواند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ سپس به [[مسجد]] خودش میرفت<ref>مناقب الامام امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۶.</ref> | ||
=== آیات دیگر === | === آیات دیگر === |