←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
توحید افعالی در [[عرفان]] جایگاه مهمی دارد و بر عکس [[فلسفه]] که از توحید ذاتی و صفاتی آغاز کرده و به توحید افعالی میرسد، در عرفان از توحید افعالی آغاز شده و به توحید صفاتی و ذاتی منتهی میشود. توحید افعالی از نظر [[اهل عرفان]] آن است که کسی که روحش [[صفا]] یافت، میبیند که هر کاری کار خداست و فاعلهای دیگر ابزاری بیش نیستند، کسی که در پشت پرده اسباب، [[جهان]] را میچرخاند و هر چیزی را در جای خود [[آفریده]] و قرار میدهد، دست [[قدرتمند]] [[الهی]] است<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۳-۱، ص۸۲.</ref>. [[توحید افعالی]] [[عرفانی]]، اولین مرتبه از مراتب سهگانه [[توحید]] [[شهودی]] است، یعنی [[حضرت حق]] به تجلی افعالی بر سالک متجلی میشود و سالک جمیع [[افعال]] و اشیا را در افعال [[حق]] فانی مییابد و در هیچ مرتبه، غیر از [[حق تعالی]] را فاعل ندیده و غیر او را مؤثر نشناسد و این [[مقام]] را «محو» مینامند<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۲۶۹.</ref>. | توحید افعالی در [[عرفان]] جایگاه مهمی دارد و بر عکس [[فلسفه]] که از توحید ذاتی و صفاتی آغاز کرده و به توحید افعالی میرسد، در عرفان از توحید افعالی آغاز شده و به توحید صفاتی و ذاتی منتهی میشود. توحید افعالی از نظر [[اهل عرفان]] آن است که کسی که روحش [[صفا]] یافت، میبیند که هر کاری کار خداست و فاعلهای دیگر ابزاری بیش نیستند، کسی که در پشت پرده اسباب، [[جهان]] را میچرخاند و هر چیزی را در جای خود [[آفریده]] و قرار میدهد، دست [[قدرتمند]] [[الهی]] است<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۳-۱، ص۸۲.</ref>. [[توحید افعالی]] [[عرفانی]]، اولین مرتبه از مراتب سهگانه [[توحید]] [[شهودی]] است، یعنی [[حضرت حق]] به تجلی افعالی بر سالک متجلی میشود و سالک جمیع [[افعال]] و اشیا را در افعال [[حق]] فانی مییابد و در هیچ مرتبه، غیر از [[حق تعالی]] را فاعل ندیده و غیر او را مؤثر نشناسد و این [[مقام]] را «محو» مینامند<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۲۶۹.</ref>. | ||
در [[علم اخلاق]] نیز به مناسبت بحث از [[حکمت]] به عنوان یکی از [[فضایل اخلاقی]]، درباره توحید سخن به میان آمده است. [[عالمان]] [[اخلاق]] از اقسام سه گانه [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی یاد کرده و بر توحید افعالی تأکید ورزیدهاند. یعنی [[اعتقاد]] به این که مؤثر [[حقیقی]] در وجود، منحصر در [[پروردگار متعال]] است<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۱۰۳؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۱.</ref> | در [[علم اخلاق]] نیز به مناسبت بحث از [[حکمت]] به عنوان یکی از [[فضایل اخلاقی]]، درباره توحید سخن به میان آمده است. [[عالمان]] [[اخلاق]] از اقسام سه گانه [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی یاد کرده و بر توحید افعالی تأکید ورزیدهاند. یعنی [[اعتقاد]] به این که مؤثر [[حقیقی]] در وجود، منحصر در [[پروردگار متعال]] است<ref>نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۱۰۳؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۱.</ref> | ||
===[[تفسیر]] توحید افعالی=== | |||
توحید افعالی در اصطلاح [[فلاسفه]] و [[متکلمان اسلامی]] به این معنی است که [[خداوند]] در افعال خود به کسی و چیزی نیاز ندارد و در کارهایی که انجام میدهد مستقل و یگانه است<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۱، ص۴۴۹؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۲۷؛ مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۳-۱؛ ص۸۰.</ref> و همه [[کارها]]، حتی کارهای [[انسان]] به [[مشیت]] و [[اراده خداوند]] است<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، ص۱۷۱.</ref>؛ یعنی هیچ مؤثر مستقلی در عالم غیر از [[خدای سبحان]] نیست و قیومیت، [[مالکیت]]، [[ربوبیت]]، [[رازقیت]] و [[ولایت]] که هر یک بر دیگری مترتب است، منحصراً از آن خداست<ref>جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۳۷۹.</ref>. فلاسفه و [[متکلمان]] [[عدلیه]] اصل علیت در جهان را به رسمیت شناخته و توحید افعالی را بر پایه آن تفسیر کردهاند، ولی [[اشاعره]] اصل علیت را منافی با [[توحید افعالی]] پنداشته و منکر آن شدهاند. آنان توحید افعالی را به فاعلیت مستقیم و بیواسطه [[خداوند]] نسبت به همه حوادث و پدیدههای [[جهان]] [[تفسیر]] کردهاند. [[اشاعره]] به تأثیرگذاری هیچ پدیدهای در پدیده دیگر قائل نیستند و معتقدند همه حوادث مستقیماً و ابتداءاً مستند به خداوند است و معنای علیت پدیدهای برای پدیدهای دیگر این است که [[عادت]] و [[سنت الهی]] این گونه است که چیزی را پس از چیز دیگری بیافریند. این تعاقب، [[ذهن]] را دچار [[خطا]] کرده و میپندارد که وجود حادثه دوم متوقف بر وجود حادثه اول است، و حادثه اول در وجود حادثه دوم تأثیر میگذارد، پس علیت از خطای ذهن سرچشمه گرفته و [[حقیقت]] ندارد<ref>تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۲، ص۱۳۶.</ref>. اما به [[اعتقاد]] [[فلاسفه]] و [[متکلمان شیعی]] توحید افعالی به این معناست که [[نظام اسباب و مسببات]] اصالت داشته و هر اثری در عین این که مستند به سبب نزدیک خودش است، مستند به [[ذات حق تعالی]] است و این دو [[قیام]] در طول یکدیگر است نه در عرض یکدیگر<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، ص۱۹۸.</ref> یعنی علل طبیعی و [[اختیار انسان]]، مخلوق [[خدا]] و در طول [[اذن]] [[تکوینی]] او است. به بیان دیگر، خدا فاعل بعید و مسبب الاسباب است و علل طبیعی و بشری، فاعل قریب و سبب مباشر است. البته، فاعل بعید بودن خدا به این معنا نیست که فاعلیت او در مرتبه فاعل قریب حضور ندارد، بلکه [[خدای سبحان]] با [[حفظ]] علل و اسباب طبیعی و بشری، در همه مراحل و مراتب، حقیقتاً فاعل است، چون او فاعل و موجد همه چیز است. بر این اساس، نه توحید افعالی محدود میشود تا [[تفویض]] لازم بیاید و نه [[نظام]] علیت و [[اختیار]] از [[انسان]] سلب میگردد تا [[جبر]] لازم آید<ref>جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۴۴۷-۴۴۸.</ref>. | |||
به بیانی دیگر ایجاد فرع و تابع وجود است و منشأ اثر بودن، [[حقیقت]] وجود و از [[خواص]] لاینفک آن است، پس هر موجودی به اندازه بهرهاش از هستی منشأ اثر بوده و فعلی طبیعی یا ارادی از او صادر میشود. از آنجا که وجود هر موجودی مستند به [[فعل خداوند]] است، فعل و اثر آن موجود نیز مستند به فعل خداوند است. بنابراین [[افعال]] [[انسان]] هم مستند به [[خداوند]] است و هم مستند به انسان، و این همان {{عربی|امر بین الأمرین}} یعنی [[حد وسط]] میان [[جبر و تفویض]] است<ref>سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۱۲؛ سبزواری، هادی، شرح المنظومة، ص۱۷۶؛ ربانی گلپایگانی، علی، محاضرات فی الالهیات، ص۲۱۱.</ref>. در تعبیر و تقریری دقیقتر و لطیفتر، علیت و فاعلیت موجودات امکانی - اعم از مجرد و مادی، بشری و غیر بشری - [[مظهر]] فاعلیت [[خدای سبحان]] است؛ زیرا هر موجودی به تناسب ظرفیت وجودی خود، [[شأن]] و مقامی از [[شؤون]] و [[مقامات]] [[خدا]] را در مرتبه فعل - نه در [[مقام]] ذات - نمایش میدهد و علیت در [[نظام هستی]] به «تشأن» باز میگردد. دقت در علیت [[نفس انسان]] نسبت به کارهای وی میتواند راهنمای خوبی برای تصویر درست نسبت خدا با اسباب و علل امکانی و طبیعی باشد. افعالی که توسط اعضای [[بدن]] انجام میشود، حرکات اعضای بدن، ارادهای که منشأ تحریک اعضای بدن است، اندیشهای که [[اراده]] را [[هدایت]] میکند (مبادی [[علمی]]، شوقی، ارادی و تحریکی افعال اختیاری انسان) و فعل حاصل از طریق آنها همگی افعال نفس و مظاهر و شؤون فعلی آن میباشند. خدای سبحان نیز نسبت به حوادث و پدیدههای [[جهان]] و اسباب طبیعی و ماوراء طبیعی آنها۔ البته در سطح و مرتبهای [[برتر]] - چنین نقش و جایگاهی دارد و شاید [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ}}<ref>آمدی، عبدالواحد، الغرر و الدرر، ص۲۳۲، ح۴۶۳۷.</ref> ناظر به این مطلب باشد، عین ربط بودن وجود موجود ممکن به [[واجب]] الوجود بالذات که در [[حکمت]] صدرایی [[مبین]] و [[مبرهن]] شده است، مبنای [[فلسفی]] این تقریر از علیت و نسبت [[خدا]] با [[جهان]] است. [[آیات]] فراوان [[قرآن کریم]] که بیانگر احاطه کامل [[خدای سبحان]] بر همه هستی است، جا برای خروج چیزی از احاطه مستقیم خدا باقی نمیگذارد، موجودات امکانی هر چه دارند از خداست، همه نشان دهنده او و مراتب فعل اویند و اگر در مراحل ابتدایی، برخی [[کارها]] به [[انسان]] و وسایط طبیعی [[اسناد]] داده میشود، همگی در محور سنجش [[روابط]] بین خود [[مخلوقات]] است، اما در محور رابطه آنها با خدا، تنها خدا [[خالق]] و مؤثر است و موجودات، همه مرآت و جلوه او هستند، مؤید، بلکه دلیل این نظر، [[کلام]] بلند و عمیق [[امیرمؤمنان]]{{ع}} است که میفرماید: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸.</ref>، یعنی سراسر [[جهان هستی]] آینه تجلی خداست که وی خود را در آن نشان داده است<ref>جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۴۵۳-۴۵۷؛ سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۱۳-۱۱۶.</ref>. | |||
[[اشاعره]] بر اساس [[تفسیری]] که از [[توحید افعالی]] ارائه کردهاند تأثیر [[قدرت]] انسان در [[افعال]] وی را [[انکار]] کرده و معتقدند وقتی انسان قصد انجام کاری را میکند، [[خداوند]] آن فعل را پدید میآورد و همزمان با پدید آوردن آن فعل، قدرت را نیز در انسان ایجاد میکنند، اما قدرت در فعل او هیچگونه تأثیری ندارد و مقارنت قدرت با فعل کافی است که فعل جبری نباشد و نام آن را «کسب» نهادهاند، یعنی فعل انسان مخلوق خدا و کسب انسان است. آنان [[اختیار]] را بر اساس کسب [[تفسیر]] کردهاند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۹۷؛ جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، ج۸، ص۱۴۶؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>. از آنجا که این تفسیر از توحید افعالی مشکل جبری بودن افعال انسان را در پی دارد، برخی از [[متکلمان اشعری]] به تأثیر انسان، نه در پیدایش فعل، بلکه در صفات عارض بر آن مانند [[قیام]]، [[قعود]]، تکلم، رفتن، [[نوشتن]] و... قائل شدهاند. به لحاظ تأثیری که [[قدرت]] [[انسان]] در این صفات عارض بر فعل او دارد، مورد [[امر و نهی]] [[الهی]] واقع شده و عناوین [[طاعت]] و [[معصیت]] بر [[افعال]] او عارض خواهد شد و [[پاداش]] و [[کیفر الهی]] نیز مربوط به آنها خواهد بود<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۷۴-۷۵؛ فخر رازی، المطالب العالیة، ج۹، ص۱۰۰؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۹۷؛ جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، ج۸، ص۱۴۷؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۲۳.</ref>. این توجیه آنگاه میتواند [[رافع]] اشکال جبری بودن افعال انسان باشد که تأثیرگذاری قدرت انسان در [[واقعیت]] خارجی فعل انسان پذیرفته شود تا تأثیر وی در صفات و عناوین عارض بر فعل وی نیز [[واقعی]] و معقول باشد، ولی آنان، چنین تأثیری برای قدرت انسان قائل نیستند. بدین جهت است که برخی از [[اشاعره]] تصریح کردهاند که «کسب [[اشعری]]» اسمی بیمسمی بوده<ref>فخر رازی، المحصل، ص۲۸۸.</ref> و تعبیر جدیدی از [[جبر]] در افعال<ref>امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۳، ص۵۷.</ref> است. با توجه به نارسایی و نادرستی [[تفسیر]] مزبور از [[توحید افعالی]]، برخی [[متکلمان اشعری]] توحید افعالی را بر اساس فاعلیت انسان در طول فاعلیت الهی تفسیر کردهاند. بر این اساس، هم قدرت انسان و هم [[قدرت خدا]] در فعل انسان تأثیر میگذارد، ولی قدرت انسان در تأثیرگذاری مستقل نبوده و با [[استعانت]] از قدرت خدا تأثیر میگذارد. این تقریر از [[ابواسحاق]] اسفرائنی<ref>فخر رازی، المطالب العالیة، ج۹، ص۱۱.</ref> و [[امام الحرمین]]<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۷۸؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۹۸-۹۹؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۲۴.</ref> نقل شده است و [[شیخ محمد عبده]] نیز همین دیدگاه را برگزیده و [[انکار]] آن را ناشی از بد فهمی مسأله دانسته است<ref>عبده، محمد، رسالة التوحید، ص۱۱۹-۱۲۱.</ref>. | |||
[[متکلمان ماتریدی]] نیز در تفسیر توحید افعالی با اشاعره هماهنگ بوده و در باب افعال انسان به «[[خلق]] [[اعمال]]» معتقدند و قدرت انسان را در پیدایش فعل او مؤثر نمیدانند<ref>ابومعین نسفی، تبصرة الادلة، ج۱، ص۸۹ و ۹۳؛ بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، اصول الدین، ص۱۶۶؛ قاری، علی بن سلطان، شرح الفقه الاکبر، ص۸۹؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیة، ص۶۰.</ref>. راه حلی که برخی از آنان برای مشکل جبری بودن فعل [[انسان]] بر اساس [[تفسیر]] مزبور از [[توحید افعالی]] اندیشیدهاند این است که [[قدرت]] انسان بر [[عزم]] و تصمیمی که برای انجام فعل میگیرد، تأثیر میگذارد و انسان فاعل [[حقیقی]] آن است، اما اسباب و مقدمات [[تصمیمگیری]] و عزم بر انجام فعل، و وقوع فعل از قدرت و [[اختیار انسان]] بیرون و مخلوق [[خداوند]] است و با همین یک مورد میتوان عمومات مربوط به [[خالقیت]] خداوند را تخصیص زد و به تخصیص کل [[افعال]] انسان که [[معتزله]] مرتکب آن شدهاند، نیاز نیست<ref>ابن ابی شریف، محمد بن محمد، المسامرة شرح المسایرة، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>. | |||
اشکال نظریه فوق آن است که اگر انسان، فاعل مستقل [[تصمیم]] و عزم بر فعل باشد، با توحید افعالی سازگاری نخواهد داشت و اگر فاعلیت او به نحوی تفسیر شود که نه مستقل باشد و نه در عرض فاعلیت [[خدا]]، بلکه در طول آن واقع شود، در مورد تأثیر قدرت انسان در افعال درونی و بیرونی دیگر وی نیز جاری خواهد بود. | |||
سخن مشهور درباره موضع معتزله در توحید افعالی این است که آن را در خصوص افعال اختیاری انسان [[انکار]] کرده و معتقدند که انسان فاعل مستقل افعال خویش است<ref>جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، ج۸، ص۱۴۶؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶ ص۳۶۹؛ سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۰۷.</ref>. | |||
در منابع [[کلامی]] معتزله عبارتی صریح که بیانگر مطلب مزبور باشد، نیامده است، آنچه در عبارتهای آنان آمده این است که خداوند قدرت بر انجام افعال اختیاری را به انسان عطا کرده و او با همان قدرت، افعال خود را پدید میآورد و فاعل و [[محدث]] افعال او کسی جز او نیست<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۳؛ همو، شرح الاصول الخمسة، ص۲۱۷.</ref>. [[معتزله]] تصریح کردهاند که روی سخن آنان در این بحث با جبرگرایان است که معتقدند [[افعال]] [[انسان]] از سوی [[خدای متعال]] در انسان پدید میآید و انسان هیچ تأثیری در پیدایش آن ندارد<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۳.</ref>. | |||
در پاسخ این اشکال که اگر انسان مستقل از [[خدا]] [[محدث]] فعل خویش است، [[شریک]] خدا در [[خالقیت]] خواهد بود و مانند کسی است که به موجود قدیم دیگر [[اعتقاد]] دارد که بر [[آفریدن]] [[آسمانها]] و [[زمین]] تواناست، گفتهاند: این مقایسه نادرست است؛ زیرا اگر چه انسان پدید آورنده فعل خویش است، اما او این [[توانایی]] را در پرتو صفاتی به دست آورده است که خدا به او عطا کرده است. در این صورت، چگونه در انجام فعل خود از خدای متعال [[بینیاز]] خواهد بود<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۱۴۳.</ref>. آنچه معتزله [[انکار]] کردهاند خالقیت مستقیم و بیواسطه [[خداوند]] نسبت به افعال اختیاری انسان است، نه خالقیت با واسطه و بالتسبیب. سخن آنان این است که خداوند به انسان [[قدرت]] عطا میکند و انسان با قدرت مزبور فعل اختیاری خود را به طور مستقل انجام میدهد. مقصود از [[استقلال]] این است که در عرض فاعلیت انسان، فاعلیت دیگری نسبت به افعال اختیاری او وجود ندارد، نه این که او بینیاز از [[قدرت الهی]] است. [[گواه]] این مطلب آن است که نظیر تعابیر [[متکلمان معتزلی]] درباره نقش ایجادی انسان در افعال اختیاریش در عبارات [[متکلمان امامیه]] نیز آمده است. [[شیخ طوسی]] گفته است: «جایز نیست که آنچه مقدور ماست، مقدور خدای متعال نیز باشد؛ زیرا لازمه آن این است که اگر [[داعی]] انسان بر انجام فعل تعلق گیرد و [[اراده الهی]] به ترک آن، فعل واحد هم واقع شود و هم واقع نشود که محال است<ref>غزالی، محمد بن محمد، الاقتصاد، ص۹۹؛ نیز ر.ک: ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۶۸.</ref>. [[فاضل مقداد]] گفته است: «[[عقیده]] [[اهل]] [[عدل]] این است که انسان فاعل [[افعال]] خویش است و در انجام فعل از [[قدرت]] مستقل برخوردار است<ref>فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۲۶۴.</ref>. | |||
[[متکلمان امامیه]] برای [[قضا و قدر الهی]] سه معنا ذکر کردهاند که یکی از آن، [[خلق]] و ایجاد است، آنان این معنا را در مورد افعال اختیاری [[انسان]] [[انکار]] کردهاند؛ زیرا افعال انسان صادر از او است و مخلوق از جانب [[خدا]] نیست<ref>حمصی رازی، محمود بن علی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۹۳؛ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۴۳۲-۴۳۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، ص۲۱۵.</ref>. بدون [[شک]] مقصود آنان این نیست که افعال انسان حتی به واسطه قدرت انسان نیز مخلوق خدا نیست، بلکه مقصودشان خلق مستقیم افعال از سوی [[خداوند]] و بدون واسطه قدرت انسان است، در این صورت [[نظریه]] [[معتزله]] و [[امامیه]] در باب خلق افعال با نظریه مشهور [[فلاسفه]] که افعال انسان را از طریق فاعلهای طولی به خدا نسبت میدهند (فاعلیت بالتسبیب) و خدا را فاعل بعید و انسان را فاعل قریب افعال بشری میدانند<ref>صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref> هماهنگ است، یعنی فعل اختیاری انسان با [[اراده]] و قدرتی که خدا به او عطا کرده، انجام میشود. | |||
برخی از محققان این مطلب را یادآور شده و تفاوت دیدگاه معتزله و [[حکما]] را در این دانستهاند که از نظر حکما با وجود قدرت و [[اراده انسان]] صدور [[فعل واجب]] خواهد شد، ولی عدهای از معتزله به [[وجوب]] فعل در فرض مزبور قائل نبوده وجود فعل را بر عدمش راجح و اولی دانستهاند، اما برخی دیگر در این خصوص نیز با فلاسفه هم [[رأی]] هستند<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ص۷۵؛ فخر رازی، المحصل، ص۲۸۰-۲۸۱؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۲۳-۲۲۴.</ref>. | |||
از دقت در سخنان [[متکلمان]] [[عدلیه]] (معتزله و امامیه) به دست میآید که [[نفی]] [[مخلوق بودن]] افعال اختیاری انسان از سوی خدا ناظر به جهات ذیل است: | |||
# نفی سخن مجبره که به وجود قدرت برای انسان [[معتقد]] نبودند و [[نفی]] سخن [[اشاعره]] که [[قدرت]] [[انسان]] را مؤثر در پیدایش فعل او نمیدانستند. | |||
# [[خالق]] و [[محدث]] به کسی گفته میشود که فعل بدون واسطه، یا واسطهای غیر [[قادر]] و [[مرید]] از او صادر شود و چون واسطه میان [[خدا]] و فعل اختیاری انسان دارای قدرت و [[اراده]] است، خدا خالق و محدث فعل انسان نخواهد بود، هر چند، فعل با استناد به قدرت و ارادهای که او [[افاضه]] کرده، واقع میشود. | |||
#در [[افعال]] انسان کارهای ناروا وجود دارد و چون فاعل و خالق افعال ناروا، [[مذموم]] است و [[خدای سبحان]] از فعل مذموم مبرا است، خدا خالق و فاعل افعال انسان نخواهد بود. | |||
وجه اول ناظر به رکن اساسی دیدگاه [[عدلیه]] و در صدد [[تحکیم]] اختیاری بودن افعال انسان و ابطال [[نظریه جبر]] است، و دو وجه اخیر ناظر به شکل ظاهری دیدگاه آنان است، و قبول یا رد آن به رکن اساسی دیدگاه آنان خدشهای وارد نمیکند و آن اینکه انسان با قدرت و ارادهای که خدا به او افاضه کرده، فعل اختیاری خود را پدید میآورد و اگرچه قدرت او وابسته به قدرت و [[افاضه الهی]] است، ولی [[قدرت خدا]] در عرض قدرت انسان در فعل او تأثیری ندارد و از این جهت گفته میشود قدرت انسان در تأثیر مستقل است. برخی، [[استقلال]] قدرت انسان در سخنان [[معتزله]] را به این که معلول تنها در حدوث به علت نیاز دارد و در بقا [[بینیاز]] از علت است [[تفسیر]] کردهاند<ref>سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۰۷؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۵۷۱، پاورقی.</ref>، اما لازمه نظریه، غیر از [[التزام]] به آن است و ملاک در نسبت دادن یک [[عقیده]] به دیگران التزام آنان است نه مطلق [[لزوم]]، به ویژه اگر از آن [[تبری]] شده باشد. | |||
یکی از شواهد گویا بر این که معتزله به [[تفویض]] به معنای مستقل بودن انسان در افعال اختیاری خود قائل نبوده و دیدگاهشان در این باره با [[امامیه]] همسو بوده، این است که [[شیخ مفید]] در کتاب «اوائل المقالات» که تفاوتهای [[عقاید]] امامیه را با [[مذاهب]] دیگر - خصوصاً [[معتزله]] - بیان کرده، در این خصوص فرقی میان امامیه و معتزله ذکر نکرده و تنها فرقی که یادآور شده مربوط به اطلاق لفظ [[خالق]] بر [[انسان]] است که امامیه، [[زیدیه]]، [[معتزله بغداد]]، اکثر [[مرجئه]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] آن را جایز ندانسته، ولی معتزله [[بصره]] آن را مجاز دانستهاند<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۵۸-۵۹.</ref>. با این حال، در [[روایات]] [[عقیده]] [[تفویض]] ([[استقلال]] انسان در [[افعال]] اختیاری خود) به [[قدریه]] و [[مفوضه]] نسبت داده شده است و با توجه به گزارشهای [[تاریخی]] که در [[عصر ائمه]]{{عم}} در [[جهان اهل سنت]] دو گروه [[اهل حدیث]] ([[ظاهرگرایان]]) و معتزله (عقلگرایان) حضور داشتند و [[جامعه]] [[اهل سنت]] را در زمینه [[اعتقادات دینی]] [[رهبری]] میکردند و از طرفی، اهل حدیث طرفدار [[جبرگرایی]] بودند، [[تفکر]] قدریگری و تفویض در میان معتزله مطرح بوده است و نام مفوضه در مسأله [[جبر و تفویض]] بر آنان اطلاق میشده است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۵۱-۵۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |