بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
ادعای [[اثبات وجود خداوند]] از طریق [[برهان اخلاقی]] نیازمند به [[اقامه برهان]] نسبت به مقدمه نخست آن است که راهی برای [[اثبات]] آن نیست و تا وقتی که [[برهان]] بر آن اقامه نشده باشد تردید در آن به قوت خود باقی است <ref>تبیین براهین اثبات خدا،ص ۲۷۲</ref>. | ادعای [[اثبات وجود خداوند]] از طریق [[برهان اخلاقی]] نیازمند به [[اقامه برهان]] نسبت به مقدمه نخست آن است که راهی برای [[اثبات]] آن نیست و تا وقتی که [[برهان]] بر آن اقامه نشده باشد تردید در آن به قوت خود باقی است <ref>تبیین براهین اثبات خدا،ص ۲۷۲</ref>. | ||
#[[برهان]] [[تجربه دینی]]: این برهان از جمله براهینی است که فاقد صورت [[فلسفی]] و برهانی است و مبتنی بر تجربهها، دریافتها و شهودهای افراد نسبت به واقعیتی است که از [[ارزش]] و قداستی عمیق برخوردار است. تقریرهای این برهان به لحاظ سنخ [[تجربه]] مورد استفاده در [[استدلال]]، ساختار [[استنتاج]]، و نتیجه آن، متفاوت است. بعضی از [[روایات]] برهان به این صورت است: در زمانها و مکانهای بسیار مختلف، عدّه عظیمی از [[انسانها]] گفتهاند که وجود [[خدا]] را [[احساس]] یا تجربه کردهاند، و [[تصور]] این که همه آنها [[فریب]] خوردهاند یا [[توهّم]] کردهاند، نامعقول است. برهان [[واقعی]] بر وجود [[خداوند]] همانا احساس افراد [[انسان]] از حضور خدا و [[آگاهی]] از [[اراده]] او در [[تعارض]] با اراده خود آنان است و نیز [[احساس آرامش]] که به دنبال [[پذیرفتن]] [[امر الهی]] [[دست]] میدهد، تجربههای [[دیدار]] یا [[درک]] یا لقای خدا خود بنفسه معتبرند، و متضمن هیچ سلسله ای از استنتاجهای بیاعتبار، یا سبک سنگین کردن فرضیهها نیستند. آنها [[بیاعتقادی]] را عقلاً مهمل میگردانند <ref>خدا در فلسفه،ص ۱۱۳ـ ۱۱۴</ref>، [[شهود]] نسبت به یک [[واقعیت]] [[مقدس]] و [[ارزشمند]] وجود دارد، و این شهود نمیتواند به مبادی طبیعی استناد پیدا کند، پس یک واقعیت [[فوق طبیعی]] که خداوند است وجود دارد <ref>فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۶۷</ref>. این برهان نیز [[مبتلا]] به اشکالاتی است؛ زیرا اوّلاً شهود دارای مراتب مختلفی است و تنها در برخی از مراحل، صاحب [[کشف]] در مرتبه شهود از [[یقین]] برخوردار است، و ثانیاً: شهود [[عارف]] برای کسی که از آن [[محروم]] است [[معرفت یقینی]] به دنبال نمیآورد، و ثالثاً: تنها موجود [[فوق طبیعی]] را [[اثبات]] میکند، و رابعاً: کبرای [[قیاس]] <ref>در تقریر اخیر</ref> نیازمند[[برهان]] است، چه این که در برخی از تئوریهای روان کاوانه، [[غرایز]] بشری یا [[وجدان]] [[اجتماعی]]، سبب پیدایش تجربیات [[دینی]] معرفی شده است. <ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۶۰</ref>. | #[[برهان]] [[تجربه دینی]]: این برهان از جمله براهینی است که فاقد صورت [[فلسفی]] و برهانی است و مبتنی بر تجربهها، دریافتها و شهودهای افراد نسبت به واقعیتی است که از [[ارزش]] و قداستی عمیق برخوردار است. تقریرهای این برهان به لحاظ سنخ [[تجربه]] مورد استفاده در [[استدلال]]، ساختار [[استنتاج]]، و نتیجه آن، متفاوت است. بعضی از [[روایات]] برهان به این صورت است: در زمانها و مکانهای بسیار مختلف، عدّه عظیمی از [[انسانها]] گفتهاند که وجود [[خدا]] را [[احساس]] یا تجربه کردهاند، و [[تصور]] این که همه آنها [[فریب]] خوردهاند یا [[توهّم]] کردهاند، نامعقول است. برهان [[واقعی]] بر وجود [[خداوند]] همانا احساس افراد [[انسان]] از حضور خدا و [[آگاهی]] از [[اراده]] او در [[تعارض]] با اراده خود آنان است و نیز [[احساس آرامش]] که به دنبال [[پذیرفتن]] [[امر الهی]] [[دست]] میدهد، تجربههای [[دیدار]] یا [[درک]] یا لقای خدا خود بنفسه معتبرند، و متضمن هیچ سلسله ای از استنتاجهای بیاعتبار، یا سبک سنگین کردن فرضیهها نیستند. آنها [[بیاعتقادی]] را عقلاً مهمل میگردانند <ref>خدا در فلسفه،ص ۱۱۳ـ ۱۱۴</ref>، [[شهود]] نسبت به یک [[واقعیت]] [[مقدس]] و [[ارزشمند]] وجود دارد، و این شهود نمیتواند به مبادی طبیعی استناد پیدا کند، پس یک واقعیت [[فوق طبیعی]] که خداوند است وجود دارد <ref>فلسفه دین، جان هاسپرز، ص۶۷</ref>. این برهان نیز [[مبتلا]] به اشکالاتی است؛ زیرا اوّلاً شهود دارای مراتب مختلفی است و تنها در برخی از مراحل، صاحب [[کشف]] در مرتبه شهود از [[یقین]] برخوردار است، و ثانیاً: شهود [[عارف]] برای کسی که از آن [[محروم]] است [[معرفت یقینی]] به دنبال نمیآورد، و ثالثاً: تنها موجود [[فوق طبیعی]] را [[اثبات]] میکند، و رابعاً: کبرای [[قیاس]] <ref>در تقریر اخیر</ref> نیازمند[[برهان]] است، چه این که در برخی از تئوریهای روان کاوانه، [[غرایز]] بشری یا [[وجدان]] [[اجتماعی]]، سبب پیدایش تجربیات [[دینی]] معرفی شده است. <ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۶۰</ref>. | ||
#[[برهان فطرت]]: این [[برهان]] بخشی از [[واقعیت]] [[انسان]] را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است مورد استفاده قرار میدهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف [[حقایق]] اضافی برقرار است از تحقق یکی از دو طرف به تحقق طرف دیگر [[استدلال]] میکند. دو امر متضایف، دو واقعیتی هستند که بین آنها [[ضرورت]] بالقیاس برقرار است و وجود هر یک از آنها اعم از این که بالقوه یا بالفعل باشد با وجود بالقوه یا بالفعل دیگری ملازم است مانند پدری و [[فرزندی]]، و [[محبّ]] بودن و [[محبوب]] بودن. [[حدّ وسط]] برهان فطرت، اوصاف اضافی مختلفی میتواند باشد ولی معمولاً از [[محبّت]] و یا [[امید]] استفاده شده است. [[انسان]] توفان زده ای که همه اسباب و علل ظاهری و طبیعی از دسترس او بیرون است در متن واقعیت و وجود خود همچنان امید به کمک را [[احساس]] کرده و از [[نجات]] [[مأیوس]] نمیشود و این امید که با [[دعا]] و درخواست او همراه است، حقیقتی اضافی است که ناگزیر برای آن طرف دیگری است که [[مقید]] به هیچ قید و حدّی نیست و در فرض زوال همه اسباب و علل محدود و مقیّد، درخواست و [[حاجت]] [[امیدوار]] را [[اجابت]] مینماید، و آن [[حقیقت]] مطلق، واقعیتی جز [[خدا]] نمیتواند باشد <ref>حق الیقین فی معرفة اصول الدین،ص ۲۵ـ ۲۸ و اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص۵۱ـ ۵۶</ref>. از طرف دیگر، [[دوستی]] و [[محبت]] با هستی و واقعیت انسان قرین است و همان گونه که [[دل]] و [[جان آدمی]] یک واقعیت خارجی است، آنچه که دل، در گرو او، و [[جان]] [[تشنه]] آن است نیز یک واقعیت است. انسان هرگز اموری را که در مقطعی ظهور داشته و در مراتب دیگر افول دارند [[دوست]] نمیدارد بلکه [[دوستدار]] [[حقیقت]] مطلق و نامحدود است و اگر به دنبال کمالهای محدود و مقیّد میرود به دلیل نشانه ای است که این امور به راست و یا [[دروغ]] نسبت به آن حقیقت نامحدود، دارند. حال که [[محبت]] که حقیقتی اضافی است وجود دارد، ناگزیر آن وجود مطلق و نامحدود | #[[برهان فطرت]]: این [[برهان]] بخشی از [[واقعیت]] [[انسان]] را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است مورد استفاده قرار میدهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف [[حقایق]] اضافی برقرار است از تحقق یکی از دو طرف به تحقق طرف دیگر [[استدلال]] میکند. دو امر متضایف، دو واقعیتی هستند که بین آنها [[ضرورت]] بالقیاس برقرار است و وجود هر یک از آنها اعم از این که بالقوه یا بالفعل باشد با وجود بالقوه یا بالفعل دیگری ملازم است مانند پدری و [[فرزندی]]، و [[محبّ]] بودن و [[محبوب]] بودن. [[حدّ وسط]] برهان فطرت، اوصاف اضافی مختلفی میتواند باشد ولی معمولاً از [[محبّت]] و یا [[امید]] استفاده شده است. [[انسان]] توفان زده ای که همه اسباب و علل ظاهری و طبیعی از دسترس او بیرون است در متن واقعیت و وجود خود همچنان امید به کمک را [[احساس]] کرده و از [[نجات]] [[مأیوس]] نمیشود و این امید که با [[دعا]] و درخواست او همراه است، حقیقتی اضافی است که ناگزیر برای آن طرف دیگری است که [[مقید]] به هیچ قید و حدّی نیست و در فرض زوال همه اسباب و علل محدود و مقیّد، درخواست و [[حاجت]] [[امیدوار]] را [[اجابت]] مینماید، و آن [[حقیقت]] مطلق، واقعیتی جز [[خدا]] نمیتواند باشد <ref>حق الیقین فی معرفة اصول الدین،ص ۲۵ـ ۲۸ و اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص۵۱ـ ۵۶</ref>. از طرف دیگر، [[دوستی]] و [[محبت]] با هستی و واقعیت انسان قرین است و همان گونه که [[دل]] و [[جان آدمی]] یک واقعیت خارجی است، آنچه که دل، در گرو او، و [[جان]] [[تشنه]] آن است نیز یک واقعیت است. انسان هرگز اموری را که در مقطعی ظهور داشته و در مراتب دیگر افول دارند [[دوست]] نمیدارد بلکه [[دوستدار]] [[حقیقت]] مطلق و نامحدود است و اگر به دنبال کمالهای محدود و مقیّد میرود به دلیل نشانه ای است که این امور به راست و یا [[دروغ]] نسبت به آن حقیقت نامحدود، دارند. حال که [[محبت]] که حقیقتی اضافی است وجود دارد، ناگزیر آن وجود مطلق و نامحدود (خدا) که طرف دیگر اضافه است نیز [[واقعیت]] دارد <ref>تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۸۴ـ ۲۸۶</ref>.<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی]] و [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی]]، [[اثبات خدا (مقاله)|مقاله «اثبات خدا»]]، [[ دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص166-173.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |