دوران امیرالامرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن'
جز (جایگزینی متن - 'طاقت فرسا' به 'طاقت‌فرسا')
جز (جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن')
 
خط ۸: خط ۸:
حاصل این [[آشفتگی]] در [[دارالخلافه]] این بود که امیرانی در نواحی دوردستی نظیر [[خراسان]] و ماوراءالنهر و شمال افریقا قدرت یابند و با ایجاد [[نظم]] و [[امنیت]]، توجه و [[رضایت]] [[عامه]] را جلب کنند و داعیه‌دار [[استقلال]] شوند و از [[پشتیبانی]] مردم برخوردار گردند. گروهی از [[اقطاع]] داران نیز توانستند در حوزه [[ولایت]] خویش در نتیجه [[ضعف]] بنیه [[مالی]] و [[سیاسی]] دستگاه خلافت، قدرت [[واقعی]] را به دست گیرند و به بهانه پرداخت مواجب و مستمری لشکریان مقیم در حوزه [[امارت]] خود، ولی در واقع با [[هدف]] کسب پشتیبانی و [[حمایت]] سپاه خود، از ارسال [[مالیات]] به دارالخلافه سرباز زنند و به‌تدریج، داعیه استقلال یابند. خصوصاً، در ولایاتی که از مرکز [[خلافت]] دور‌تر بود اقطاع داران آسان‌تر می‌توانستند از [[فرمان]] خلیفه گردن کشند؛ زیرا اولاً، خود را از [[سخط]] و [[انتقام]] خلیفه در [[امان]] می‌دیدند؛ ثانیاً، [[دستگاه خلافت]] را فاقد آن مایه توان [[مالی]] می‌دیدند که بتواند [[سپاه]] [[قدرتمندی]] به دفع آنان گسیل کند. بنابراین، در [[عهد]] [[خلافت]] [[راضی]] (۳۲۹-۳۳۲ق). از [[امپراتوری]] پهناور [[عباسی]]، جز [[بغداد]] و اطراف آن، چیزی برای [[خلیفه]] باقی نمانده بود<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref> و دیگر نواحی، میان [[امیران]] [[قدرتمند]] و اقطاع‌داران بزرگی که داعیه‌دار [[استقلال]] بودند تقسیم گردید.
حاصل این [[آشفتگی]] در [[دارالخلافه]] این بود که امیرانی در نواحی دوردستی نظیر [[خراسان]] و ماوراءالنهر و شمال افریقا قدرت یابند و با ایجاد [[نظم]] و [[امنیت]]، توجه و [[رضایت]] [[عامه]] را جلب کنند و داعیه‌دار [[استقلال]] شوند و از [[پشتیبانی]] مردم برخوردار گردند. گروهی از [[اقطاع]] داران نیز توانستند در حوزه [[ولایت]] خویش در نتیجه [[ضعف]] بنیه [[مالی]] و [[سیاسی]] دستگاه خلافت، قدرت [[واقعی]] را به دست گیرند و به بهانه پرداخت مواجب و مستمری لشکریان مقیم در حوزه [[امارت]] خود، ولی در واقع با [[هدف]] کسب پشتیبانی و [[حمایت]] سپاه خود، از ارسال [[مالیات]] به دارالخلافه سرباز زنند و به‌تدریج، داعیه استقلال یابند. خصوصاً، در ولایاتی که از مرکز [[خلافت]] دور‌تر بود اقطاع داران آسان‌تر می‌توانستند از [[فرمان]] خلیفه گردن کشند؛ زیرا اولاً، خود را از [[سخط]] و [[انتقام]] خلیفه در [[امان]] می‌دیدند؛ ثانیاً، [[دستگاه خلافت]] را فاقد آن مایه توان [[مالی]] می‌دیدند که بتواند [[سپاه]] [[قدرتمندی]] به دفع آنان گسیل کند. بنابراین، در [[عهد]] [[خلافت]] [[راضی]] (۳۲۹-۳۳۲ق). از [[امپراتوری]] پهناور [[عباسی]]، جز [[بغداد]] و اطراف آن، چیزی برای [[خلیفه]] باقی نمانده بود<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref> و دیگر نواحی، میان [[امیران]] [[قدرتمند]] و اقطاع‌داران بزرگی که داعیه‌دار [[استقلال]] بودند تقسیم گردید.


راضی چون اوضاع را چنین دید، به [[گمان]] خود در صدد برآمد تا با پدید آوردن [[منصب]] امیرالامرایی که صاحب آن، دارای [[قدرت]] و اختیاری افزون‌تر بود، [[سازمان]] [[اداری]] دستگاه خلافت را سامان بخشد؛ زیرا در [[زمان]] خلافت کوتاه او نیز [[وزیران]] پی در پی [[عزل]] و [[نصب]] می‌شدند و بعضی از آنان برای رسیدن به آن [[مقام]]، مبالغی گزاف می‌پرداختند. چنانکه ابن مقله وقتی برای بار سوم به [[وزارت]] رسید، پانصد هزار دینار به راضی [[رشوه]] داد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷.</ref>، اما وزارتش نپایید؛ زیرا [[سپاهیان]] بشوریدند و فتنه‌هایی برپا شد که به عزل وی انجامید و راضی وزارت را به [[عبدالرحمن بن عیسی]] داد. لیکن، کار عبدالرحمن نیز رو به [[پریشانی]] نهاد و چندان طول نکشید و از وزارت استعفا کرد و خلیفه، این بار، وزارت را به [[محمد بن قاسم کرخی]] داد. وی مردی [[ضعیف]] و بی‌کفایت بود و همواره از [[بیم]] [[آزار]] سپاهیان متواری می‌شد؛ از این‌رو راضی وزارت را به [[سلیمان بن مخلد]] داد. سلیمان نیز کاری از پیش [[نبرد]]؛ زیرا [[سرداران سپاه]]، خصوصاً [[فرماندهان]] ترک، [[جسارت]] بسیار یافته بودند و به هر بهانه‌ای می‌شوریدند و [[خانه]] [[وزیر]] و [[خزانه]] او را [[غارت]] می‌کردند. چون اوضاع چنین آشفته شد، راضی [[تصمیم]] خود را عملی ساخت و برای نخستین بار، مقام امیرالامرایی را به [[ابن رائق]] واگذار کرد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۳.</ref>.
راضی چون اوضاع را چنین دید، به [[گمان]] خود در صدد برآمد تا با پدید آوردن [[منصب]] امیرالامرایی که صاحب آن، دارای [[قدرت]] و اختیاری افزون‌تر بود، [[سازمان]] [[اداری]] دستگاه خلافت را سامان بخشد؛ زیرا در [[زمان]] خلافت کوتاه او نیز [[وزیران]] پی در پی [[عزل]] و [[نصب]] می‌شدند و بعضی از آنان برای رسیدن به آن [[مقام]]، مبالغی گزاف می‌پرداختند. چنانکه ابن مقله وقتی برای بار سوم به [[وزارت]] رسید، پانصد هزار دینار به راضی [[رشوه]] داد<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷.</ref>، اما وزارتش نپایید؛ زیرا [[سپاهیان]] بشوریدند و فتنه‌هایی برپا شد که به عزل وی انجامید و راضی وزارت را به [[عبدالرحمن بن عیسی]] داد. لکن، کار عبدالرحمن نیز رو به [[پریشانی]] نهاد و چندان طول نکشید و از وزارت استعفا کرد و خلیفه، این بار، وزارت را به [[محمد بن قاسم کرخی]] داد. وی مردی [[ضعیف]] و بی‌کفایت بود و همواره از [[بیم]] [[آزار]] سپاهیان متواری می‌شد؛ از این‌رو راضی وزارت را به [[سلیمان بن مخلد]] داد. سلیمان نیز کاری از پیش [[نبرد]]؛ زیرا [[سرداران سپاه]]، خصوصاً [[فرماندهان]] ترک، [[جسارت]] بسیار یافته بودند و به هر بهانه‌ای می‌شوریدند و [[خانه]] [[وزیر]] و [[خزانه]] او را [[غارت]] می‌کردند. چون اوضاع چنین آشفته شد، راضی [[تصمیم]] خود را عملی ساخت و برای نخستین بار، مقام امیرالامرایی را به [[ابن رائق]] واگذار کرد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۵۳.</ref>.
== امیرالامرایی ابن رائق ==
== امیرالامرایی ابن رائق ==
محمد بن رائق مدتی پیش از امیرالامرایی، ولایتدار واسط و [[بصره]] بود و چون در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و به دست آوردن [[فرمانروایی]] آن دیار [[توفیق]] یافت، توجه خلیفه را جلب کرد؛ از این‌رو [[راضی]] به سال ۳۲۴ او را به [[بغداد]] فرا خواند و به [[مقام]] امیرالامرایی [[منصوب]] کرد و برای آنکه دست امیرالامرا در سامان دادن به امور باز باشد، [[قدرت]] او را بیفزود، بدین گونه که [[عزل]] و [[نصب والیان]] و صاحبان [[دیوان]]، [[تدبیر امور]] [[مالیات‌ها]] و [[اداره امور]] [[دولت]]، پرداخت [[نفقه]] به [[خلیفه]] و [[سپاه]]، [[فرماندهی]] [[لشکر]] و تنظیم قراردادهای [[صلح]] و [[اعلان]] [[جنگ]] را به او داد و [[فرمان]] داد تا نام امیرالامرا را همراه خلیفه در [[خطبه]] بخوانند و بر سکه‌ها نقش زنند و اعطای خلعت و [[پرچم]] را نیز در [[اختیار]] او گذاشت<ref>تجارب الامم، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. بدین گونه، امیرالامرا [[وظایف]] و اختیاراتی را که پیش از آن در دست شخص خلیفه بود به دست آورد. در نتیجه، [[وزیر]] عملاً موقعیت خود را از دست داد و جز در روزهای رسمی به حضور خلیفه نمی‌رفت که در آن [[زمان]] نیز خاموش می‌ماند و امیرالامرا که بالاتر از او بود به [[کارها]] رسیدگی می‌کرد<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۲-۳۳۳.</ref>. با این همه، این عنوان پرطمطراق نیز نتوانست [[بیماری]] مهلک [[دستگاه خلافت عباسی]] را علاج کند؛ زیرا مشکل [[آل عباس]]، نبودن عناوین و [[القاب]] یا بخشیدن نشان و علامت نبود، بلکه آنچه [[خلافت]] آنان را در نشیب [[ضعف]] و نابودی قرار داده بود، همانا خلفای بی‌کفایت و [[دولتمردان]] طمع‌کاری بودند که برای انباشتن [[خزانه]] خود از هیچ کاری، از [[مصادره]] [[اموال]] و [[دارایی]] [[مردم]] گرفته تا بستن مالیات‌های سنگین و طاقت‌فرسا بر آنان، دریغ نمی‌ورزیدند.
محمد بن رائق مدتی پیش از امیرالامرایی، ولایتدار واسط و [[بصره]] بود و چون در [[سرکوب]] [[مخالفان]] و به دست آوردن [[فرمانروایی]] آن دیار [[توفیق]] یافت، توجه خلیفه را جلب کرد؛ از این‌رو [[راضی]] به سال ۳۲۴ او را به [[بغداد]] فرا خواند و به [[مقام]] امیرالامرایی [[منصوب]] کرد و برای آنکه دست امیرالامرا در سامان دادن به امور باز باشد، [[قدرت]] او را بیفزود، بدین گونه که [[عزل]] و [[نصب والیان]] و صاحبان [[دیوان]]، [[تدبیر امور]] [[مالیات‌ها]] و [[اداره امور]] [[دولت]]، پرداخت [[نفقه]] به [[خلیفه]] و [[سپاه]]، [[فرماندهی]] [[لشکر]] و تنظیم قراردادهای [[صلح]] و [[اعلان]] [[جنگ]] را به او داد و [[فرمان]] داد تا نام امیرالامرا را همراه خلیفه در [[خطبه]] بخوانند و بر سکه‌ها نقش زنند و اعطای خلعت و [[پرچم]] را نیز در [[اختیار]] او گذاشت<ref>تجارب الامم، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. بدین گونه، امیرالامرا [[وظایف]] و اختیاراتی را که پیش از آن در دست شخص خلیفه بود به دست آورد. در نتیجه، [[وزیر]] عملاً موقعیت خود را از دست داد و جز در روزهای رسمی به حضور خلیفه نمی‌رفت که در آن [[زمان]] نیز خاموش می‌ماند و امیرالامرا که بالاتر از او بود به [[کارها]] رسیدگی می‌کرد<ref>الکامل، ج۸، ص۳۲۲-۳۳۳.</ref>. با این همه، این عنوان پرطمطراق نیز نتوانست [[بیماری]] مهلک [[دستگاه خلافت عباسی]] را علاج کند؛ زیرا مشکل [[آل عباس]]، نبودن عناوین و [[القاب]] یا بخشیدن نشان و علامت نبود، بلکه آنچه [[خلافت]] آنان را در نشیب [[ضعف]] و نابودی قرار داده بود، همانا خلفای بی‌کفایت و [[دولتمردان]] طمع‌کاری بودند که برای انباشتن [[خزانه]] خود از هیچ کاری، از [[مصادره]] [[اموال]] و [[دارایی]] [[مردم]] گرفته تا بستن مالیات‌های سنگین و طاقت‌فرسا بر آنان، دریغ نمی‌ورزیدند.
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش