انسان‌شناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ دسامبر ۲۰۲۲
جز
خط ۱۲: خط ۱۲:
انسان‌شناسی، یکی از مسائل عمیق علمی و مهم‌ترین مباحث [[فلسفه اسلامی]] از گذشته تا به حال می‌باشد که غالب مباحث آن، در دو محور [[حقیقت انسان]] و اوصاف او و [[غایت خلقت]] و [[سیر]] تکاملی انسان طرح می‌شود<ref>جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، ص۷۹.</ref>. همچنین یکی از موضوعاتی است که نزد متفکران [[غربی]] بسیار مورد بحث قرار گرفته و تقریباً محور مباحث [[فلسفی]] آنان را به خود اختصاص داده است و شاید پیدایش برخی از مکاتب غربی با این موضوع بی‌ارتباط نباشد<ref>جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.</ref>. البته حضور این بحث در فلسفه اسلامی و غرب، به معنای یکسانی نظام‌های انسان‌شناسانه فلسفه‌های مختلف نبوده و نیست، چه اینکه هر [[نظام]] فلسفی، یک انسان‌شناسی مخصوص به خود را داشته که عمدتاً از جهت‌گیری‌های [[معرفتی]] آن ناشی می‌شود<ref>محقق سبزواری، اسرارالحکم، ص۳۴.</ref>.
انسان‌شناسی، یکی از مسائل عمیق علمی و مهم‌ترین مباحث [[فلسفه اسلامی]] از گذشته تا به حال می‌باشد که غالب مباحث آن، در دو محور [[حقیقت انسان]] و اوصاف او و [[غایت خلقت]] و [[سیر]] تکاملی انسان طرح می‌شود<ref>جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، ص۷۹.</ref>. همچنین یکی از موضوعاتی است که نزد متفکران [[غربی]] بسیار مورد بحث قرار گرفته و تقریباً محور مباحث [[فلسفی]] آنان را به خود اختصاص داده است و شاید پیدایش برخی از مکاتب غربی با این موضوع بی‌ارتباط نباشد<ref>جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.</ref>. البته حضور این بحث در فلسفه اسلامی و غرب، به معنای یکسانی نظام‌های انسان‌شناسانه فلسفه‌های مختلف نبوده و نیست، چه اینکه هر [[نظام]] فلسفی، یک انسان‌شناسی مخصوص به خود را داشته که عمدتاً از جهت‌گیری‌های [[معرفتی]] آن ناشی می‌شود<ref>محقق سبزواری، اسرارالحکم، ص۳۴.</ref>.
البته باید خاطر نشان کرد که انسان‌شناسی، تقسیمات گوناگونی دارد، مثلاً از حیث روش، آن را به انسان‌شناسی [[تجربی]] یا علمی، فلسفی، [[عرفانی]] یا [[شهودی]] و [[دینی]] و یا از حیث نوع نگرش، به [[انسان‌شناسی]] جزءنگر و کل‌نگر تقسیم می‌کنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: رجبی، انسان‌شناسی، مؤسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۹ - خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، نشر معارف، قم، ۱۳۸۹.</ref>.
البته باید خاطر نشان کرد که انسان‌شناسی، تقسیمات گوناگونی دارد، مثلاً از حیث روش، آن را به انسان‌شناسی [[تجربی]] یا علمی، فلسفی، [[عرفانی]] یا [[شهودی]] و [[دینی]] و یا از حیث نوع نگرش، به [[انسان‌شناسی]] جزءنگر و کل‌نگر تقسیم می‌کنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: رجبی، انسان‌شناسی، مؤسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۹ - خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، نشر معارف، قم، ۱۳۸۹.</ref>.
اهمیت انسان‌شناسی از جهات متعددی قابل بررسی است که ما را به [[ضرورت]] بحث از آن رهنمون می‌سازد.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۳.</ref>
اهمیت انسان‌شناسی از جهات متعددی قابل بررسی است که ما را به [[ضرورت]] بحث از آن رهنمون می‌سازد.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۳.</ref>


==مقدمه [[خداشناسی]]==
==مقدمه [[خداشناسی]]==
انسان‌شناسی که در [[متون دینی]] به «[[معرفت نفس]]» تعبیر می‌شود، مقدمه خداشناسی است؛ {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ‌}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۲۲، ص۳۲.</ref>؛ هرکس هر اندازه خود را بشناسد، [[خدا]] و اسمای حسنای او و کیفیت اشراف [[خداوند]] بر [[اسماء]] و صفاتش و کیفیت [[خضوع]] و [[انقیاد]] [[اسمای حسنی]] و [[شئون]] [[الهی]] در برابر ساحت [[قدس]] [[کبریایی]] را می‌شناسد. [[آگاهی]] ویژه به [[خدای سبحان]]، مختص [[معرفت]] [[انسان]] است؛ لذا معرفت نفس، سودمندترین [[معارف]] است: {{متن حدیث|مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِفِ‌}}<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۴.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۵.</ref>
انسان‌شناسی که در [[متون دینی]] به «[[معرفت نفس]]» تعبیر می‌شود، مقدمه خداشناسی است؛ {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ‌}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۲۲، ص۳۲.</ref>؛ هرکس هر اندازه خود را بشناسد، [[خدا]] و اسمای حسنای او و کیفیت اشراف [[خداوند]] بر [[اسماء]] و صفاتش و کیفیت [[خضوع]] و [[انقیاد]] [[اسمای حسنی]] و [[شئون]] [[الهی]] در برابر ساحت [[قدس]] [[کبریایی]] را می‌شناسد. [[آگاهی]] ویژه به [[خدای سبحان]]، مختص [[معرفت]] [[انسان]] است؛ لذا معرفت نفس، سودمندترین [[معارف]] است: {{متن حدیث|مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِفِ‌}}<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۴.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۵.</ref>


==طریق [[تهذیب نفس]]==
==طریق [[تهذیب نفس]]==
بهترین [[توشه]] راه [[ابدیت]]، [[علم]] صائب و [[عمل صالح]] است و بهترین راه عالم شدن، خداشناسی است و نزدیک‌ترین طریق خداشناسی، [[خودشناسی]] است. بر این اساس، مبحث انسان‌شناسی که با [[شناخت]] [[جان آدمی]] و [[فضیلت]]، [[رذیلت]]، [[سعادت]]، [[شقاوت]] و جلال و [[جمال]] انسان پیوند دارد، هم جنبه [[علمی]] و هم [[صبغه]] عملی - یعنی [[تزکیه]] و [[تهذیب]] – دارد و از مباحث دیگر سودمندتر است. چنین [[معرفتی]] هم در تزکیه [[عقل نظری]] و هم در تزکیه [[عقل عملی]] و هم در تضحیه نفس مسوّل و [[اماره]] و هم در تسویه مجاری ادراکی و تحریکی دیگر، نقش تعیین کننده‌ای دارد<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.</ref> و انسان، از این طریق، خود را می‌شناسد و به [[فضایل]] و [[رذایل]] نفس خود پی می‌برد و به [[شناختی]] دست می‌یابد که لازمه تزکیه و حرکت در این مسیر است.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۵.</ref>
بهترین [[توشه]] راه [[ابدیت]]، [[علم]] صائب و [[عمل صالح]] است و بهترین راه عالم شدن، خداشناسی است و نزدیک‌ترین طریق خداشناسی، [[خودشناسی]] است. بر این اساس، مبحث انسان‌شناسی که با [[شناخت]] [[جان آدمی]] و [[فضیلت]]، [[رذیلت]]، [[سعادت]]، [[شقاوت]] و جلال و [[جمال]] انسان پیوند دارد، هم جنبه [[علمی]] و هم [[صبغه]] عملی - یعنی [[تزکیه]] و [[تهذیب]] – دارد و از مباحث دیگر سودمندتر است. چنین [[معرفتی]] هم در تزکیه [[عقل نظری]] و هم در تزکیه [[عقل عملی]] و هم در تضحیه نفس مسوّل و [[اماره]] و هم در تسویه مجاری ادراکی و تحریکی دیگر، نقش تعیین کننده‌ای دارد<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.</ref> و انسان، از این طریق، خود را می‌شناسد و به [[فضایل]] و [[رذایل]] نفس خود پی می‌برد و به [[شناختی]] دست می‌یابد که لازمه تزکیه و حرکت در این مسیر است.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۵.</ref>


==[[رهایی]] از آفات [[خود فراموشی]]==
==[[رهایی]] از آفات [[خود فراموشی]]==
هر کس که به کلی درصدد خودشناسی نباشد و ساختار [[روح]] و روان خود را ارزیابی نکند و به تنظیم قوای خود نپردازد، به خطر «[[خودفراموشی]]» و «[[غفلت]] از خویشتن» [[مبتلا]] خواهد شد، اما [[خودشناسی]]، [[انسان]] را از آفات و خطرات «[[خودفراموشی]]» می‌رهاند<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۶.</ref>
هر کس که به کلی درصدد خودشناسی نباشد و ساختار [[روح]] و روان خود را ارزیابی نکند و به تنظیم قوای خود نپردازد، به خطر «[[خودفراموشی]]» و «[[غفلت]] از خویشتن» [[مبتلا]] خواهد شد، اما [[خودشناسی]]، [[انسان]] را از آفات و خطرات «[[خودفراموشی]]» می‌رهاند<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۶.</ref>


==[[هدف زندگی]]==
==[[هدف زندگی]]==
هدف‌دار بودن [[زندگی]] یا پوچ بودن آن، در گرو [[انسان‌شناسی]] است؛ در گرو این است که ما چه [[شناختی]] از انسان پیدا کنیم. اگر نگرش به انسان، نگرش مادی باشد یا اینکه او را فاقد [[اختیار]] بدانیم یا اینکه [[خلقت]] او را [[عبث]] و تصادفی قلمداد کنیم، این نگرش، انسان را به [[پوچی]] سوق می‌دهد، اما اگر نگرش ما مادی نباشد و او را [[مسئول]] بدانیم، موجب هدف‌دار شدن و [[معنابخشی به زندگی]] او می‌شود که این مهم، [[ارتباط]] تنگاتنگی با زندگی پس از [[مرگ]] و مسأله [[معاد]] دارد.
هدف‌دار بودن [[زندگی]] یا پوچ بودن آن، در گرو [[انسان‌شناسی]] است؛ در گرو این است که ما چه [[شناختی]] از انسان پیدا کنیم. اگر نگرش به انسان، نگرش مادی باشد یا اینکه او را فاقد [[اختیار]] بدانیم یا اینکه [[خلقت]] او را [[عبث]] و تصادفی قلمداد کنیم، این نگرش، انسان را به [[پوچی]] سوق می‌دهد، اما اگر نگرش ما مادی نباشد و او را [[مسئول]] بدانیم، موجب هدف‌دار شدن و [[معنابخشی به زندگی]] او می‌شود که این مهم، [[ارتباط]] تنگاتنگی با زندگی پس از [[مرگ]] و مسأله [[معاد]] دارد.
بر اساس نگرش غیرمادی به انسان، [[شخصیت]] [[واقعی]] و اعضاء و جوارح واقعی و [[حقیقی]] انسان، در [[قیامت]] ظاهر می‌شود و بروز می‌کند و بر این اساس باید گفت که اگر قیامتی در کار نباشد، [[خلقت انسان]] عبث می‌باشد؛ {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref><ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۷۸ – ۵۷۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۶.</ref>
بر اساس نگرش غیرمادی به انسان، [[شخصیت]] [[واقعی]] و اعضاء و جوارح واقعی و [[حقیقی]] انسان، در [[قیامت]] ظاهر می‌شود و بروز می‌کند و بر این اساس باید گفت که اگر قیامتی در کار نباشد، [[خلقت انسان]] عبث می‌باشد؛ {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref><ref>شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۷۸ – ۵۷۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۶.</ref>


==نقش‌آفرینی در سایر [[علوم]]==
==نقش‌آفرینی در سایر [[علوم]]==
خط ۳۱: خط ۳۱:
#مبادی سایر علوم؛ همه علوم از زاویه مبادی، مبتنی بر شناخت‌شناسی‌اند که خود آن هم بر انسان‌شناسی [[استوار]] است.
#مبادی سایر علوم؛ همه علوم از زاویه مبادی، مبتنی بر شناخت‌شناسی‌اند که خود آن هم بر انسان‌شناسی [[استوار]] است.
#موضوع [[علوم انسانی]]؛ علوم بر دو بخش‌اند؛ علوم انسانی و غیر آنکه [[علوم تجربی]] و ریاضی می‌باشد<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.</ref>. بی‌شک، همه علوم رایج - چه آنها که از حیث نظری متوجه انسان است و چه آنها که به لحاظ کاربردی و عملی، معطوف به [[آدمی]] است - بر پایه انسان‌شناسی استوار است، یعنی بدون [[معرفت]] به انسان، نه علوم انسانی با رشته‌های گوناگونش همچون [[ادبیات]]، [[فلسفه]]، [[تاریخ]]، [[سیره]]، [[فقه]]، [[حقوق]] و... از پایگاه [[علمی]] برخوردار می‌شود و نه علوم تجربی با شعبه‌های فراوانش مانند زیست‌شناسی، [[زمین‌شناسی]]، کیهان‌شناسی، اقیانوس‌شناسی، هندسه، [[ریاضیات]] و... به مرتبه [[کارآمدی]] کامل و کاربردی تام می‌رسد<ref>جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص۲۸۱.</ref>. به عبارت دیگر، موضوع اصلی [[علوم انسانی]]، [[انسان]] است و تأمین آن (انسان) به عنوان اصل موضوعی برای همه علوم انسانی، مانند [[فقه]]، اصول، [[ادبیات]]، [[حکمت]]، [[کلام]]، [[اخلاق]]، [[عرفان]]، [[حقوق]]، [[سیاست]]، [[تفسیر]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[تاریخ]] و نیز ده‌ها رشته مرتبط به این [[علوم]]، بر عهده [[علم]] [[شریف]] [[انسان‌شناسی]] است و این [[شناخت]]، اصل موضوعی و پیش فرض همه علوم انسانی است<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.</ref>. از سوی دیگر، عنصر محوری علوم انسانی، بحث انسان‌شناسی است و تا کسی انسان را آن‌گونه که هست، نشناسد، [[رأی]] او در علوم انسانی نیز ناصواب است<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۳۶.</ref>. از این رو در تمام رشته‌های علوم انسانی، قبل از هر چیز، انسان‌شناسی لازم است<ref>جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.</ref> و علوم انسانی بدون انسان‌شناسی به نتیجه کامل نمی‌رسد<ref>جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص۵۹.</ref> و [[معرفت]] [[قوانین]] علوم انسانی بدون انسان‌شناسی میسر نمی‌شود<ref>جوادی آملی، سروش هدایت، ج۱، ص۲۶۸.</ref>.
#موضوع [[علوم انسانی]]؛ علوم بر دو بخش‌اند؛ علوم انسانی و غیر آنکه [[علوم تجربی]] و ریاضی می‌باشد<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.</ref>. بی‌شک، همه علوم رایج - چه آنها که از حیث نظری متوجه انسان است و چه آنها که به لحاظ کاربردی و عملی، معطوف به [[آدمی]] است - بر پایه انسان‌شناسی استوار است، یعنی بدون [[معرفت]] به انسان، نه علوم انسانی با رشته‌های گوناگونش همچون [[ادبیات]]، [[فلسفه]]، [[تاریخ]]، [[سیره]]، [[فقه]]، [[حقوق]] و... از پایگاه [[علمی]] برخوردار می‌شود و نه علوم تجربی با شعبه‌های فراوانش مانند زیست‌شناسی، [[زمین‌شناسی]]، کیهان‌شناسی، اقیانوس‌شناسی، هندسه، [[ریاضیات]] و... به مرتبه [[کارآمدی]] کامل و کاربردی تام می‌رسد<ref>جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص۲۸۱.</ref>. به عبارت دیگر، موضوع اصلی [[علوم انسانی]]، [[انسان]] است و تأمین آن (انسان) به عنوان اصل موضوعی برای همه علوم انسانی، مانند [[فقه]]، اصول، [[ادبیات]]، [[حکمت]]، [[کلام]]، [[اخلاق]]، [[عرفان]]، [[حقوق]]، [[سیاست]]، [[تفسیر]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[تاریخ]] و نیز ده‌ها رشته مرتبط به این [[علوم]]، بر عهده [[علم]] [[شریف]] [[انسان‌شناسی]] است و این [[شناخت]]، اصل موضوعی و پیش فرض همه علوم انسانی است<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.</ref>. از سوی دیگر، عنصر محوری علوم انسانی، بحث انسان‌شناسی است و تا کسی انسان را آن‌گونه که هست، نشناسد، [[رأی]] او در علوم انسانی نیز ناصواب است<ref>جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۳۶.</ref>. از این رو در تمام رشته‌های علوم انسانی، قبل از هر چیز، انسان‌شناسی لازم است<ref>جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.</ref> و علوم انسانی بدون انسان‌شناسی به نتیجه کامل نمی‌رسد<ref>جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص۵۹.</ref> و [[معرفت]] [[قوانین]] علوم انسانی بدون انسان‌شناسی میسر نمی‌شود<ref>جوادی آملی، سروش هدایت، ج۱، ص۲۶۸.</ref>.
#غایات همه علوم: [[هدف]] کانونی علوم انسانی، [[رشد]] انسان است. [[حقیقت انسان]] مستقیماً در موضوع، محمول یا مورد مسائل و قضایای [[علوم تجربی]] حضور ندارد، اما کارآیی و کارآمدی این علوم در حوزه [[انسانی]] است، از این رو به انسان‌شناسی متکی است؛ زیرا شناسنده و به کارگیرنده آنها، انسان و مورد بهره‌وری آنها، قلمرو [[انسانیت]] است. اگر انسان، [[جهان]] را بشناسد و به تعبیری، از علوم بشری طرفی بندد، ولی خویشتن خود و پیوندش با جهان، [[آینده]] و [[خدا]] را نشناسد، به جای اینکه جهان را در [[خدمت]] [[بشر]] قرار دهد، بشر را در خدمت [[طبیعت]] [[دنیایی]] قرار می‌دهد. پس برای [[جامعه بشری]]، هیچ امری ضروری‌تر از شناخت حقیقت انسان نیست<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۳-۷۴.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۶.</ref>
#غایات همه علوم: [[هدف]] کانونی علوم انسانی، [[رشد]] انسان است. [[حقیقت انسان]] مستقیماً در موضوع، محمول یا مورد مسائل و قضایای [[علوم تجربی]] حضور ندارد، اما کارآیی و کارآمدی این علوم در حوزه [[انسانی]] است، از این رو به انسان‌شناسی متکی است؛ زیرا شناسنده و به کارگیرنده آنها، انسان و مورد بهره‌وری آنها، قلمرو [[انسانیت]] است. اگر انسان، [[جهان]] را بشناسد و به تعبیری، از علوم بشری طرفی بندد، ولی خویشتن خود و پیوندش با جهان، [[آینده]] و [[خدا]] را نشناسد، به جای اینکه جهان را در [[خدمت]] [[بشر]] قرار دهد، بشر را در خدمت [[طبیعت]] [[دنیایی]] قرار می‌دهد. پس برای [[جامعه بشری]]، هیچ امری ضروری‌تر از شناخت حقیقت انسان نیست<ref>جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۳-۷۴.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۶.</ref>


==جایگاه انسان‌شناسی در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]==
==جایگاه انسان‌شناسی در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]==
خط ۵۳: خط ۵۳:


نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و مجموعه [[انسان‌ها]] است. در این نگاه کلان، همین [[انسانی]] که مخاطب به خطاب فردی است، [[خلیفه خدا در زمین]] معرفی شده؛ یک [[وظیفه]] دیگری نیز به او واگذار شده و آن، [[مدیریت دنیا]] است؛ {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. انسان باید استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی را که [[خدای متعال]] در [[طبیعت]] و نهاد انسان قرار داده، استخراج کند و از آنها برای [[پیشرفت]] [[زندگی]] [[بشر]] استفاده کند. در این نگاه، انسان همه کاره این عالم است؛ هم [[مسئول]] خود و [[تربیت]] و تعالی و [[تزکیه]] خود، هم مسوول ساختن [[دنیا]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>.
نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و مجموعه [[انسان‌ها]] است. در این نگاه کلان، همین [[انسانی]] که مخاطب به خطاب فردی است، [[خلیفه خدا در زمین]] معرفی شده؛ یک [[وظیفه]] دیگری نیز به او واگذار شده و آن، [[مدیریت دنیا]] است؛ {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}}<ref>«و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>. انسان باید استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی را که [[خدای متعال]] در [[طبیعت]] و نهاد انسان قرار داده، استخراج کند و از آنها برای [[پیشرفت]] [[زندگی]] [[بشر]] استفاده کند. در این نگاه، انسان همه کاره این عالم است؛ هم [[مسئول]] خود و [[تربیت]] و تعالی و [[تزکیه]] خود، هم مسوول ساختن [[دنیا]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>.
خلاصه [[کلام]] در اهمیت و جایگاه [[انسان‌شناسی]] در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]، اینکه انسان‌شناسی جزیی از [[جهان‌بینی اسلامی]] و به عبارت دیگر، جزیی از [[دین]] است، چه اینکه دین در آغاز، یک [[جهان‌بینی]]، یک [[معرفت]] و یک [[شناخت]] است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به [[انسان]]، نسبت به [[مسئولیت]]، نسبت به مسیر و راه و [[هدف]]؛ مجموعه این [[معرفت‌ها]] پایه [[دین]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>؛ معارفی - همچون [[معارف توحیدی]]، [[معارف]] [[انسان‌شناسی]]، معارف فراگیر نسبت به مسائل [[زندگی]] [[بشر]] - که خود جذاب است و [[دل‌ها]] را جذب می‌کند و به دنبال راه [[ائمه]]{{عم}} به راه می‌اندازد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۲۸۸.</ref>
خلاصه [[کلام]] در اهمیت و جایگاه [[انسان‌شناسی]] در منظومه [[فکری]] [[مقام معظم رهبری]]، اینکه انسان‌شناسی جزیی از [[جهان‌بینی اسلامی]] و به عبارت دیگر، جزیی از [[دین]] است، چه اینکه دین در آغاز، یک [[جهان‌بینی]]، یک [[معرفت]] و یک [[شناخت]] است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به [[انسان]]، نسبت به [[مسئولیت]]، نسبت به مسیر و راه و [[هدف]]؛ مجموعه این [[معرفت‌ها]] پایه [[دین]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>؛ معارفی - همچون [[معارف توحیدی]]، [[معارف]] [[انسان‌شناسی]]، معارف فراگیر نسبت به مسائل [[زندگی]] [[بشر]] - که خود جذاب است و [[دل‌ها]] را جذب می‌کند و به دنبال راه [[ائمه]]{{عم}} به راه می‌اندازد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۲۸۸.</ref>


==مقایسه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] با مکاتب دیگر==
==مقایسه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] با مکاتب دیگر==
خط ۵۹: خط ۵۹:
علاوه بر این، در [[تفکر]] [[انسان‌گرایی]] غربی، محور عالم وجود و محور [[اختیار]] در این عالم کون، انسان است، انسان، محور است، یعنی در واقع [[خدای عالم]] وجود، انسان است، یعنی بحث انسان سالاری مطرح است، به خلاف تفکر انسان‌شناسی اسلامی که بحث خداسالاری است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۲۳/۸/۱۳۹۱.</ref> و با نگاه خداسالاری، انسان را محور [[جهان]] می‌داند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل، ۵/۵/۱۳۷۹.</ref> و [[تکریم]] و [[رشد]] او را از گرایش‌های اصولی خود به حساب می‌آورد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۷/۵/۱۳۶۹.</ref>.
علاوه بر این، در [[تفکر]] [[انسان‌گرایی]] غربی، محور عالم وجود و محور [[اختیار]] در این عالم کون، انسان است، انسان، محور است، یعنی در واقع [[خدای عالم]] وجود، انسان است، یعنی بحث انسان سالاری مطرح است، به خلاف تفکر انسان‌شناسی اسلامی که بحث خداسالاری است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در چهارمین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۲۳/۸/۱۳۹۱.</ref> و با نگاه خداسالاری، انسان را محور [[جهان]] می‌داند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل، ۵/۵/۱۳۷۹.</ref> و [[تکریم]] و [[رشد]] او را از گرایش‌های اصولی خود به حساب می‌آورد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ۷/۵/۱۳۶۹.</ref>.


بنابر زاویه دید اومانیسم غربی، پیدایش و وجود انسان در عالم بدون هدف است، البته شاید هدف‌هایی همچون [[پول]] و [[عشق]] و [[مقام]] و لذت‌های جسمی و [[علمی]] را به عنوان هدف برگزیند، اما اینها هیچ کدام هدف‌های طبیعی نیست، ملازم با وجود او نیست. وقتی [[اعتقاد]] به [[خدا]] نبود، [[اخلاقیات]] و [[عدالت]] بی‌معنی می‌شود و جز [[لذت]] و [[سود]] شخصی، هیچ چیز دیگری معنا پیدا نمی‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و جوانان استان قم، ۴/۸/۱۳۸۹.</ref>. از این رو می‌توان [[انسان‌ها]] را دستخوش بدترین قساوت‌ها و [[ظلم‌ها]] قرار داد و [[هدف]] را فقط برآورده ساختن جنبه‌های مادی [[انسان]]، آن هم نه همه انسان‌ها، بلکه [[اقلیت]] انسان‌ها در نظر گرفت و قوانینی مخالف با [[فطرت]] – همچون هم‌جنس [[بازی]] - را بر [[جامعه]] [[حاکم]] کرد، چه اینکه اولاً جنبه غیر مادی برای انسان قائل نیست، ثانیاً از آنجایی که انسان را سالار [[جهان]] می‌داند، خود را هرگز پاسخ‌گو نمی‌داند و مسئولیتی را در قبال دیگر انسان‌ها [[احساس]] نمی‌کند و به نوعی می‌توان گفت که [[قانون]] جنگل در آنجا حکمفرما است. اما بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، هدف، اولاً برآورده کردن جنبه‌های غیرمادی و ثانیاً برآورده کردن و جهت‌دهی جنبه‌های مادی انسان است و از این رو توجه به همه جنبه‌های انسان را لازم می‌داند. همچنین انسان، خود را در مقابل [[خداوند]] پاسخگو می‌بیند و باید جوابگوی [[اعمال]] و [[رفتار فردی]] و [[اجتماعی]] خود باشد و به همین خاطر، هرگونه [[رفتاری]] را برای خود مجاز نمی‌شمارد، حتی کشتن یک انسان را کشتن [[انسانیت]] معرفی می‌کند، چه برسد به [[قتل]] و [[غارت]] بسیاری از انسان‌ها: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۰۵.</ref>
بنابر زاویه دید اومانیسم غربی، پیدایش و وجود انسان در عالم بدون هدف است، البته شاید هدف‌هایی همچون [[پول]] و [[عشق]] و [[مقام]] و لذت‌های جسمی و [[علمی]] را به عنوان هدف برگزیند، اما اینها هیچ کدام هدف‌های طبیعی نیست، ملازم با وجود او نیست. وقتی [[اعتقاد]] به [[خدا]] نبود، [[اخلاقیات]] و [[عدالت]] بی‌معنی می‌شود و جز [[لذت]] و [[سود]] شخصی، هیچ چیز دیگری معنا پیدا نمی‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و جوانان استان قم، ۴/۸/۱۳۸۹.</ref>. از این رو می‌توان [[انسان‌ها]] را دستخوش بدترین قساوت‌ها و [[ظلم‌ها]] قرار داد و [[هدف]] را فقط برآورده ساختن جنبه‌های مادی [[انسان]]، آن هم نه همه انسان‌ها، بلکه [[اقلیت]] انسان‌ها در نظر گرفت و قوانینی مخالف با [[فطرت]] – همچون هم‌جنس [[بازی]] - را بر [[جامعه]] [[حاکم]] کرد، چه اینکه اولاً جنبه غیر مادی برای انسان قائل نیست، ثانیاً از آنجایی که انسان را سالار [[جهان]] می‌داند، خود را هرگز پاسخ‌گو نمی‌داند و مسئولیتی را در قبال دیگر انسان‌ها [[احساس]] نمی‌کند و به نوعی می‌توان گفت که [[قانون]] جنگل در آنجا حکمفرما است. اما بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، هدف، اولاً برآورده کردن جنبه‌های غیرمادی و ثانیاً برآورده کردن و جهت‌دهی جنبه‌های مادی انسان است و از این رو توجه به همه جنبه‌های انسان را لازم می‌داند. همچنین انسان، خود را در مقابل [[خداوند]] پاسخگو می‌بیند و باید جوابگوی [[اعمال]] و [[رفتار فردی]] و [[اجتماعی]] خود باشد و به همین خاطر، هرگونه [[رفتاری]] را برای خود مجاز نمی‌شمارد، حتی کشتن یک انسان را کشتن [[انسانیت]] معرفی می‌کند، چه برسد به [[قتل]] و [[غارت]] بسیاری از انسان‌ها: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۰۵.</ref>


==کارکردهای [[اجتماعی]] [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]==
==کارکردهای [[اجتماعی]] [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]==
خط ۷۰: خط ۷۰:
با توجه به آنچه گفته شد، باید گفت که الگوی [[پیشرفت اسلامی]] نیز که بر مبانی نظری و [[فلسفی]] اسلام و مبانی [[انسان‌شناختی]] اسلام [[استوار]] است، با الگوی [[غربی]] پیشرفت که بر مبنای نگاه [[جامعه]] و فلسفه‌های غربی به انسان است، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>.
با توجه به آنچه گفته شد، باید گفت که الگوی [[پیشرفت اسلامی]] نیز که بر مبانی نظری و [[فلسفی]] اسلام و مبانی [[انسان‌شناختی]] اسلام [[استوار]] است، با الگوی [[غربی]] پیشرفت که بر مبنای نگاه [[جامعه]] و فلسفه‌های غربی به انسان است، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.</ref>.
یکی از شاخص‌های مهم پیشرفت غربی، افزایش درآمد [[ناخالص]] ملی کشورها است؛ هر کشوری، درآمد ناخالص ملی‌اش بیشتر باشد، پیشرفته‌تر است، اما بنابر منطق اسلام، افزایش درآمد ناخالص ملی- یعنی درآمد عمومی یک [[کشور]] - به [[تنهایی]] نمی‌تواند [[نشانه]] پیشرفت باشد، بلکه باید دید این درآمد چگونه تقسیم می‌شود. اگر در جامعه‌ای، انسان‌هایی وجود دارند که در [[فقر]] و [[محرومیت]] زندگی می‌کنند، افزایش درآمد ناخالص ملی، حاکی از [[پیشرفت]] نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. در [[اسلام]]، افزایش [[تولید]] [[ناخالص]] ملی بدون پرکردن شکاف [[اقتصادی]] در بین [[مردم]] و رفع [[تبعیض]] در استفاده از منابع گوناگون ملی، مطلوب نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>، پیشرفت اگر همراه [[عدالت]] نباشد، مورد نظر نیست، بلکه [[عدالت اجتماعی]] باید تأمین شود؛ هم فاصله‌های طبقاتی و جغرافیایی باید برداشته شود، هم [[برابری]] در استفاده از امکانات و [[فرصت‌ها]] باید به وجود آید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا{{ع}}، ۱/۱/۱۳۸۸.</ref>. بنابر این شاخص پیشرفت [[غربی]] بنابر [[اومانیسم]] غربی، افزایش درآمد ناخالص ملی است، اما شاخص [[پیشرفت اسلامی]] بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، عدالت اجتماعی است.
یکی از شاخص‌های مهم پیشرفت غربی، افزایش درآمد [[ناخالص]] ملی کشورها است؛ هر کشوری، درآمد ناخالص ملی‌اش بیشتر باشد، پیشرفته‌تر است، اما بنابر منطق اسلام، افزایش درآمد ناخالص ملی- یعنی درآمد عمومی یک [[کشور]] - به [[تنهایی]] نمی‌تواند [[نشانه]] پیشرفت باشد، بلکه باید دید این درآمد چگونه تقسیم می‌شود. اگر در جامعه‌ای، انسان‌هایی وجود دارند که در [[فقر]] و [[محرومیت]] زندگی می‌کنند، افزایش درآمد ناخالص ملی، حاکی از [[پیشرفت]] نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.</ref>. در [[اسلام]]، افزایش [[تولید]] [[ناخالص]] ملی بدون پرکردن شکاف [[اقتصادی]] در بین [[مردم]] و رفع [[تبعیض]] در استفاده از منابع گوناگون ملی، مطلوب نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>، پیشرفت اگر همراه [[عدالت]] نباشد، مورد نظر نیست، بلکه [[عدالت اجتماعی]] باید تأمین شود؛ هم فاصله‌های طبقاتی و جغرافیایی باید برداشته شود، هم [[برابری]] در استفاده از امکانات و [[فرصت‌ها]] باید به وجود آید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا{{ع}}، ۱/۱/۱۳۸۸.</ref>. بنابر این شاخص پیشرفت [[غربی]] بنابر [[اومانیسم]] غربی، افزایش درآمد ناخالص ملی است، اما شاخص [[پیشرفت اسلامی]] بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، عدالت اجتماعی است.
غرب پیشرفت در [[صنعت]] و [[علم]] و شیوه‌های گوناگون [[زندگی]] را بدون پرکردن [[شکاف طبقاتی]] و حتی بیشتر شدن این شکاف، پیشرفت می‌داند، اما [[منطق]] اسلام، آن را [[پسرفت]] می‌داند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع مردم اسفراین، ۲۲/۷/۱۳۹۱.</ref>. در غرب، چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک [[وظیفه]] و [[ارزش]] وجود ندارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹.</ref>، در حالی که عدالت اجتماعی جزو بزرگ‌ترین توصیه‌های اسلام است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قزوین، ۲۵/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۰۷.</ref>
غرب پیشرفت در [[صنعت]] و [[علم]] و شیوه‌های گوناگون [[زندگی]] را بدون پرکردن [[شکاف طبقاتی]] و حتی بیشتر شدن این شکاف، پیشرفت می‌داند، اما [[منطق]] اسلام، آن را [[پسرفت]] می‌داند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع مردم اسفراین، ۲۲/۷/۱۳۹۱.</ref>. در غرب، چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک [[وظیفه]] و [[ارزش]] وجود ندارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران، ۱/۲/۱۳۷۹.</ref>، در حالی که عدالت اجتماعی جزو بزرگ‌ترین توصیه‌های اسلام است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قزوین، ۲۵/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۰۷.</ref>


===مسأله [[آزادی]]===
===مسأله [[آزادی]]===
خط ۸۶: خط ۸۶:
بنابر [[اومانیسم]] [[غربی]]، موانع آزادی، صرفاً عوامل خارجی است که بیرون از انسان وجود دارد و آزادی او را محدود می‌کند، مثل [[سلطه]] [[ابرقدرت‌ها]] و [[استعمارگران]]. اما بنابر انسان‌شناسی اسلامی، علاوه بر موانع بیرونی، دسته دیگری از موانع وجود دارند که مانع آزادی انسان‌اند، همچون [[اخلاقیات]] [[فاسد]]، هوی و [[هوس‌ها]]، منیت‌ها، بغض‌ها، حب‌های بی‌جا. یک انسان برای اینکه [[آزاد]] باشد، کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر با یک [[حکومت]] [[جبار]] نباشد، بلکه برای علاوه بر آن لازم است زیر سلطه [[قوه غضبیه]] و شهویه خودش هم نباشد. آن [[انسانی]] که بر اثر [[ضعف]]، [[ترس]]، [[طمع]]، [[حرص]] و [[شهوات نفسانی]] مجبور می‌شود تحمیلات و محدودیت‌هایی را قبول کند، آن انسان هم در [[حقیقت]] آزاد نیست.
بنابر [[اومانیسم]] [[غربی]]، موانع آزادی، صرفاً عوامل خارجی است که بیرون از انسان وجود دارد و آزادی او را محدود می‌کند، مثل [[سلطه]] [[ابرقدرت‌ها]] و [[استعمارگران]]. اما بنابر انسان‌شناسی اسلامی، علاوه بر موانع بیرونی، دسته دیگری از موانع وجود دارند که مانع آزادی انسان‌اند، همچون [[اخلاقیات]] [[فاسد]]، هوی و [[هوس‌ها]]، منیت‌ها، بغض‌ها، حب‌های بی‌جا. یک انسان برای اینکه [[آزاد]] باشد، کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر با یک [[حکومت]] [[جبار]] نباشد، بلکه برای علاوه بر آن لازم است زیر سلطه [[قوه غضبیه]] و شهویه خودش هم نباشد. آن [[انسانی]] که بر اثر [[ضعف]]، [[ترس]]، [[طمع]]، [[حرص]] و [[شهوات نفسانی]] مجبور می‌شود تحمیلات و محدودیت‌هایی را قبول کند، آن انسان هم در [[حقیقت]] آزاد نیست.
موانع درونی زمینه سلب آزادی توسط عوامل خارجی را به بار می‌آورند و وقتی کسی [[اسیر]] این [[احساسات]] و ضعف‌های درونی خود هست، لازمه طبیعی‌اش این است که اسیر [[اسارت‌ها]] و زنجیرهای بیرون از وجود خودش هم می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.</ref>.
موانع درونی زمینه سلب آزادی توسط عوامل خارجی را به بار می‌آورند و وقتی کسی [[اسیر]] این [[احساسات]] و ضعف‌های درونی خود هست، لازمه طبیعی‌اش این است که اسیر [[اسارت‌ها]] و زنجیرهای بیرون از وجود خودش هم می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵.</ref>.
با توجه به آنچه در باب موانع درونی و بیرونی [[انسان]] مطرح شد، بر اساس آن می‌توان [[آزادی]] را بر دو نوع [[آزادی اجتماعی]] و [[آزادی معنوی]] تقسیم کرد. علاوه بر اینکه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] به خلاف [[اومانیسم]] [[غربی]]، قائل به آزادی معنوی می‌باشد، در مورد آزادی اجتماعی نیز امتیاز و اهمیت بیشتری را در مقایسه با اومانیسم غربی برای انسان قائل است.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۱۰.</ref>
با توجه به آنچه در باب موانع درونی و بیرونی [[انسان]] مطرح شد، بر اساس آن می‌توان [[آزادی]] را بر دو نوع [[آزادی اجتماعی]] و [[آزادی معنوی]] تقسیم کرد. علاوه بر اینکه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] به خلاف [[اومانیسم]] [[غربی]]، قائل به آزادی معنوی می‌باشد، در مورد آزادی اجتماعی نیز امتیاز و اهمیت بیشتری را در مقایسه با اومانیسم غربی برای انسان قائل است.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۱۰.</ref>


===آزادی اجتماعی===
===آزادی اجتماعی===
آزادی اجتماعی یعنی [[رهایی]] از قیود، محدودیت‌ها، [[اختناق‌ها]]، سخت‌گیری‌ها و موانعی که افراد [[بشر]] برای هم ایجاد می‌کنند. این آزادی اقسام گوناگونی دارد، همچون [[آزادی بیان]]، [[آزادی اندیشه]] و [[تفکر]]، [[آزادی سیاسی]]، [[آزادی اقتصادی]].
آزادی اجتماعی یعنی [[رهایی]] از قیود، محدودیت‌ها، [[اختناق‌ها]]، سخت‌گیری‌ها و موانعی که افراد [[بشر]] برای هم ایجاد می‌کنند. این آزادی اقسام گوناگونی دارد، همچون [[آزادی بیان]]، [[آزادی اندیشه]] و [[تفکر]]، [[آزادی سیاسی]]، [[آزادی اقتصادی]].
اینکه [[انسان‌ها]] چرا و چقدر [[آزاد]] باشند، به نگرش آن [[مکتب]] به انسان بستگی دارد و [[اسلام]] با توجه به نوع نگرش خود و بر اساس [[فطری]] و [[الهی]] دانستن آزادی انسان، [[امتیاز]] بیشتری را – در مقایسه با مکاتب غربی – برای آزادی اجتماعی قائل است و هرگز به هیچ بنده‌ای [[اجازه]] نمی‌دهد که آزادی افراد دیگر را سلب کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۱۴.</ref>
اینکه [[انسان‌ها]] چرا و چقدر [[آزاد]] باشند، به نگرش آن [[مکتب]] به انسان بستگی دارد و [[اسلام]] با توجه به نوع نگرش خود و بر اساس [[فطری]] و [[الهی]] دانستن آزادی انسان، [[امتیاز]] بیشتری را – در مقایسه با مکاتب غربی – برای آزادی اجتماعی قائل است و هرگز به هیچ بنده‌ای [[اجازه]] نمی‌دهد که آزادی افراد دیگر را سلب کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۱۴.</ref>


===آزادی معنوی===
===آزادی معنوی===
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیده الهی است، یعنی در طرف مقابل، یک [[تکلیف دینی]] را به وجود می‌آورد، اما در غرب چنین چیزی نیست، یعنی [[مبارزات]] [[اجتماعی]] که در [[دنیا]] برای آزادی انجام می‌گیرد، بنابر [[تفکر]] اومانیسم غربی، هیچ منطقی ندارد، مثلاً یکی از حرف‌هایی که در این باب زده می‌شود، خیر همگانی یا خیر [[اکثریت]] است. حال اینکه «چرا من باید برای خیر همگانی کشته شوم و از بین بروم؟»، پاسخی ندارد و در واقع کشته شدن برای خیر همگانی، مطلب بی‌منطقی است. البته این مسأله جدای از هیجان‌های موسمی و آنی است که خیلی‌ها را به میدان‌های [[جنگ]] می‌کشاند، اما هرگاه هر کدام از آن مبارزان به مجرد اینکه از [[هیجان]] میدان [[مبارزه]] خارج شوند، [[شک]] خواهند کرد که چرا من بروم کشته شوم. اما بنابر انسان‌شناسی اسلامی، مبارزه برای آزادی، یک [[تکلیف]] است، چون مبارزه برای یک [[امر الهی]] و یک [[وظیفه دینی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.
بنابر [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیده الهی است، یعنی در طرف مقابل، یک [[تکلیف دینی]] را به وجود می‌آورد، اما در غرب چنین چیزی نیست، یعنی [[مبارزات]] [[اجتماعی]] که در [[دنیا]] برای آزادی انجام می‌گیرد، بنابر [[تفکر]] اومانیسم غربی، هیچ منطقی ندارد، مثلاً یکی از حرف‌هایی که در این باب زده می‌شود، خیر همگانی یا خیر [[اکثریت]] است. حال اینکه «چرا من باید برای خیر همگانی کشته شوم و از بین بروم؟»، پاسخی ندارد و در واقع کشته شدن برای خیر همگانی، مطلب بی‌منطقی است. البته این مسأله جدای از هیجان‌های موسمی و آنی است که خیلی‌ها را به میدان‌های [[جنگ]] می‌کشاند، اما هرگاه هر کدام از آن مبارزان به مجرد اینکه از [[هیجان]] میدان [[مبارزه]] خارج شوند، [[شک]] خواهند کرد که چرا من بروم کشته شوم. اما بنابر انسان‌شناسی اسلامی، مبارزه برای آزادی، یک [[تکلیف]] است، چون مبارزه برای یک [[امر الهی]] و یک [[وظیفه دینی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.


در اسلام، آزادی روی دیگر سکه تکلیف است؛ [[انسان‌ها]] از آنجایی که مکلف‌اند، آزادند. اسلام، آزادی را همراه با تکلیف، برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، [[تکالیف]] را صحیح انجام دهد و بتواند به [[تکامل]] برسد. اگر انسان [[مکلف]] نمی‌بود، آزادی لزومی نداشت؛ مثل [[فرشتگان]] می‌بود. اما بر اساس نوع نگاه [[مکتب]] مادی غرب، آزادی با تکلیف منافات دارد و همه ایدئولوژی‌هایی که در آن، [[تکلیف]] و باید و نباید وجود دارد، مورد [[نفی]] واقع شده‌اند و در نفی تکلیف تا جایی پیش رفته‌اند که نه تنها [[تفکرات]] [[دینی]] را، حتی تفکرات غیر دینی و کل ایدنولوژی‌ها را که در آنها تکلیف - [[واجب]] و [[حرام]]، باید و نباید به وجود دارد، نفی می‌کنند!<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۱۵.</ref>
در اسلام، آزادی روی دیگر سکه تکلیف است؛ [[انسان‌ها]] از آنجایی که مکلف‌اند، آزادند. اسلام، آزادی را همراه با تکلیف، برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، [[تکالیف]] را صحیح انجام دهد و بتواند به [[تکامل]] برسد. اگر انسان [[مکلف]] نمی‌بود، آزادی لزومی نداشت؛ مثل [[فرشتگان]] می‌بود. اما بر اساس نوع نگاه [[مکتب]] مادی غرب، آزادی با تکلیف منافات دارد و همه ایدئولوژی‌هایی که در آن، [[تکلیف]] و باید و نباید وجود دارد، مورد [[نفی]] واقع شده‌اند و در نفی تکلیف تا جایی پیش رفته‌اند که نه تنها [[تفکرات]] [[دینی]] را، حتی تفکرات غیر دینی و کل ایدنولوژی‌ها را که در آنها تکلیف - [[واجب]] و [[حرام]]، باید و نباید به وجود دارد، نفی می‌کنند!<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۱۵.</ref>


===مسأله [[زن]] و مرد===
===مسأله [[زن]] و مرد===
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
نکته مهمی که در اینجا حائز اهمیت است، این است که اسلام برای دفاع از [[حقوق زن]] در محیط خانواده – به خلاف [[مکتب]] غربی – به دنبال این نیست که یک نوع حالت تخاصم و جدایی و [[رقابت]] خصمانه میان دو جنس زن و مرد را به وجود آورد و [[دنیایی]] بر اساس رقابت و [[نزاع]] بسازد، بلکه در صدد این است که [[زن]] به [[حق]] [[انسانی]] و [[رشد]] [[حقیقی]] نائل شده و به صورت [[انسان کامل]] در آید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>.
نکته مهمی که در اینجا حائز اهمیت است، این است که اسلام برای دفاع از [[حقوق زن]] در محیط خانواده – به خلاف [[مکتب]] غربی – به دنبال این نیست که یک نوع حالت تخاصم و جدایی و [[رقابت]] خصمانه میان دو جنس زن و مرد را به وجود آورد و [[دنیایی]] بر اساس رقابت و [[نزاع]] بسازد، بلکه در صدد این است که [[زن]] به [[حق]] [[انسانی]] و [[رشد]] [[حقیقی]] نائل شده و به صورت [[انسان کامل]] در آید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.</ref>.
بر مبنای [[اسلام]]، هیچ تفاوتی میان زن و مرد در عرصه [[فعالیت‌های اجتماعی]] - [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] به معنای خاص و [[علمی]] - وجود ندارد و زن و مرد دارای [[اجازه]] مشترک و [[همسانی]] هستند. البته ممکن است بعضی از [[کارها]] که با ترکیب [[جسمانی]] زن منطبق نیست، باب [[زنان]] نباشد - کما اینکه برخی دیگر از کارها که با [[وضع اخلاقی]] و جسمانی مرد تطبیق نمی‌کند، باب مردان نباشد - که این موضوع ربطی به محدودیت فعالیت زن در عرصه فعالیت‌های اجتماعی ندارد.
بر مبنای [[اسلام]]، هیچ تفاوتی میان زن و مرد در عرصه [[فعالیت‌های اجتماعی]] - [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] به معنای خاص و [[علمی]] - وجود ندارد و زن و مرد دارای [[اجازه]] مشترک و [[همسانی]] هستند. البته ممکن است بعضی از [[کارها]] که با ترکیب [[جسمانی]] زن منطبق نیست، باب [[زنان]] نباشد - کما اینکه برخی دیگر از کارها که با [[وضع اخلاقی]] و جسمانی مرد تطبیق نمی‌کند، باب مردان نباشد - که این موضوع ربطی به محدودیت فعالیت زن در عرصه فعالیت‌های اجتماعی ندارد.
آنچه در این میان حائز اهمیت است، شرطی است که اسلام جهت فعالیت زن در عرصه [[اجتماع]] گذاشته است و آن، مرزبندی میان زن و مرد و عدم اختلاط آنها است. در این صورت، همه کارهایی را که مرد می‌تواند در عرصه اجتماع انجام دهد، زن هم – اگر [[قدرت جسمانی]] و [[شوق]] و فرصتش را داشته باشند - می‌تواند انجام دهد. به همین خاطر، اسلام برای [[حفظ]] این حدود [[اخلاقی]]، [[حجاب]] - [[لباس]] [[مشارکت اجتماعی]] – را برای زن معین کرده است که با حفظ این [[حدود اسلامی]]، فعالیت زن در عرصه اجتماع، فعالیتی کاملاً [[مباح]] و روا خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۱۷.</ref>
آنچه در این میان حائز اهمیت است، شرطی است که اسلام جهت فعالیت زن در عرصه [[اجتماع]] گذاشته است و آن، مرزبندی میان زن و مرد و عدم اختلاط آنها است. در این صورت، همه کارهایی را که مرد می‌تواند در عرصه اجتماع انجام دهد، زن هم – اگر [[قدرت جسمانی]] و [[شوق]] و فرصتش را داشته باشند - می‌تواند انجام دهد. به همین خاطر، اسلام برای [[حفظ]] این حدود [[اخلاقی]]، [[حجاب]] - [[لباس]] [[مشارکت اجتماعی]] – را برای زن معین کرده است که با حفظ این [[حدود اسلامی]]، فعالیت زن در عرصه اجتماع، فعالیتی کاملاً [[مباح]] و روا خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در اجتماع زنان خوزستان، ۲۰/۱۲/۱۳۷۵.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۱۷.</ref>


===مسأله [[حقوق بشر]]===
===مسأله [[حقوق بشر]]===
از دیگر کارکردهای [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] در [[نظامات اجتماعی]]، مسأله حقوق بشر و [[حقوق]] انسان‌هاست. همان طور که می‌دانیم، یکی از [[اصول اسلامی]] که همیشه در معرفی اسلام مطرح شده است، اصل «[[تکریم]] [[انسان]]» است و هیچ مکتبی به قدر اسلام، [[ارزش]] و [[کرامت انسان]] را والا نمی‌داند. اسلام است که با [[احکام]] خود، همه گونه احکام – چه [[احکام قضایی]] و جزایی و چه احکام [[مدنی]] و [[حقوق عمومی]] و مسائل سیاسی – از [[حقوق]] همه [[انسان‌ها]] [[دفاع]] می‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا{{س}} و «روز زن»، ۲۵/۹/۱۳۷۱.</ref>. معیار [[مکتب اسلام]] در [[حقوق اجتماعی]] این است: {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ اینکه در یک [[جامعه]]، فردی که دستش از [[زر و زور]] تهی است، بتواند [[حق]] خود را بدون هیچ‌گونه مشکل، از [[قوی]]- که زر و زور هم دارد - بگیرد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم{{صل}}، ۱۳/۷/۱۳۸۱.</ref>.
از دیگر کارکردهای [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]] در [[نظامات اجتماعی]]، مسأله حقوق بشر و [[حقوق]] انسان‌هاست. همان طور که می‌دانیم، یکی از [[اصول اسلامی]] که همیشه در معرفی اسلام مطرح شده است، اصل «[[تکریم]] [[انسان]]» است و هیچ مکتبی به قدر اسلام، [[ارزش]] و [[کرامت انسان]] را والا نمی‌داند. اسلام است که با [[احکام]] خود، همه گونه احکام – چه [[احکام قضایی]] و جزایی و چه احکام [[مدنی]] و [[حقوق عمومی]] و مسائل سیاسی – از [[حقوق]] همه [[انسان‌ها]] [[دفاع]] می‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار گروهی از زنان، به مناسبت فرخنده میلاد حضرت زهرا{{س}} و «روز زن»، ۲۵/۹/۱۳۷۱.</ref>. معیار [[مکتب اسلام]] در [[حقوق اجتماعی]] این است: {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ اینکه در یک [[جامعه]]، فردی که دستش از [[زر و زور]] تهی است، بتواند [[حق]] خود را بدون هیچ‌گونه مشکل، از [[قوی]]- که زر و زور هم دارد - بگیرد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اکرم{{صل}}، ۱۳/۷/۱۳۸۱.</ref>.
بر پایه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، همه انسان‌ها با هم [[برادر]] و برابرند و تبعیضی بین آنها وجود ندارد؛ [[نژادی]] بر نژاد دیگر [[برتری]] و [[رفعت]] طبیعی و ذاتی ندارد، بلکه ملاک برتری، [[تقوا]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث، ۲/۷/۱۳۸۲.</ref>. بنابر دستور [[اسلام]] مبنی بر [[حفظ]] [[حقوق انسان‌ها]] است که هرجا صدای [[استغاثه]] مظلومی بلند شد، باید به کمک او شتافت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از نیروهای مقاومت بسیج، گروهی از پرستاران و جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش، ۷/۹/۱۳۶۹.</ref>؛ {{متن حدیث|كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ [[خصم]] [[ظالم]] باشد، یعنی مدعی‌اش باشید و گریبانش را بگیرید و هرجا مظلومی هست، به او کمک کنید؛ هرچه می‌توانید و به هر نحو که می‌توانید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۳/۱۲/۱۳۷۲.</ref>. اما [[حقوق بشر]] [[غربی]] – مبتنی بر [[اومانیسم]] غربی - [[حقوقی]] برای [[انسان]] غیر غربی یا [[سیاه پوست]] قائل نیست و اگر شعاری با عنوان حقوق بشر سر داده می‌شود، حربه‌ای [[سیاسی]] بیش نبوده<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور در آستانه ماه مبارک رمضان، ۱۴/۱۲/۱۳۷۰.</ref> و فقط برای حفظ [[سعادت]] و [[سلامت]] خودشان<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در آغاز هفتمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۵/۶/۱۳۷۰.</ref> مطرح می‌شود.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۲۳.</ref>
بر پایه [[انسان‌شناسی]] [[اسلامی]]، همه انسان‌ها با هم [[برادر]] و برابرند و تبعیضی بین آنها وجود ندارد؛ [[نژادی]] بر نژاد دیگر [[برتری]] و [[رفعت]] طبیعی و ذاتی ندارد، بلکه ملاک برتری، [[تقوا]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث، ۲/۷/۱۳۸۲.</ref>. بنابر دستور [[اسلام]] مبنی بر [[حفظ]] [[حقوق انسان‌ها]] است که هرجا صدای [[استغاثه]] مظلومی بلند شد، باید به کمک او شتافت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمع کثیری از نیروهای مقاومت بسیج، گروهی از پرستاران و جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش، ۷/۹/۱۳۶۹.</ref>؛ {{متن حدیث|كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>؛ [[خصم]] [[ظالم]] باشد، یعنی مدعی‌اش باشید و گریبانش را بگیرید و هرجا مظلومی هست، به او کمک کنید؛ هرچه می‌توانید و به هر نحو که می‌توانید<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۳/۱۲/۱۳۷۲.</ref>. اما [[حقوق بشر]] [[غربی]] – مبتنی بر [[اومانیسم]] غربی - [[حقوقی]] برای [[انسان]] غیر غربی یا [[سیاه پوست]] قائل نیست و اگر شعاری با عنوان حقوق بشر سر داده می‌شود، حربه‌ای [[سیاسی]] بیش نبوده<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور در آستانه ماه مبارک رمضان، ۱۴/۱۲/۱۳۷۰.</ref> و فقط برای حفظ [[سعادت]] و [[سلامت]] خودشان<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در آغاز هفتمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر کشور، ۲۵/۶/۱۳۷۰.</ref> مطرح می‌شود.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۲۳.</ref>


===[[نظام]] [[مردم‌سالاری دینی]]===
===[[نظام]] [[مردم‌سالاری دینی]]===
در [[دموکراسی]] [[غربی]]- یعنی دموکراسی متکی بر [[لیبرالیسم]] - پایه [[مشروعیت]] [[حکومت‌ها]] و [[نظام‌ها]]، [[رأی اکثریت]] است. مبنای این [[فکر]] هم [[اندیشه]] [[آزادی]] فردی است که هیچ قید و بند [[اخلاقی]] ندارد، مگر حد و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. از این رو می‌توان گفت که پایه [[دمکراسی]] غربی، [[پیروی]] [[اقلیت]] از [[اکثریت]] است، هر چند که عمل دمکراسی‌های غربی به کلی با این [[تئوری]] متفاوت است و آنچه امروز در عرصه عمل [[مشاهده]] می‌شود، این نیست؛ [[باطن]] دمکراسی غربی، [[حاکمیت]] [[سرمایه]] و سرمایه‌سالاری است، نه مردم‌سالاری<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.</ref>.
در [[دموکراسی]] [[غربی]]- یعنی دموکراسی متکی بر [[لیبرالیسم]] - پایه [[مشروعیت]] [[حکومت‌ها]] و [[نظام‌ها]]، [[رأی اکثریت]] است. مبنای این [[فکر]] هم [[اندیشه]] [[آزادی]] فردی است که هیچ قید و بند [[اخلاقی]] ندارد، مگر حد و مرز ضرر رساندن به آزادی دیگران. از این رو می‌توان گفت که پایه [[دمکراسی]] غربی، [[پیروی]] [[اقلیت]] از [[اکثریت]] است، هر چند که عمل دمکراسی‌های غربی به کلی با این [[تئوری]] متفاوت است و آنچه امروز در عرصه عمل [[مشاهده]] می‌شود، این نیست؛ [[باطن]] دمکراسی غربی، [[حاکمیت]] [[سرمایه]] و سرمایه‌سالاری است، نه مردم‌سالاری<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۳/۲/۱۳۷۹.</ref>.
اما در مردم‌سالاری دینی، یکی از پایه‌های اصلی، مسأله [[تکریم]] [[انسان]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>؛ [[هویت]] [[انسانی]] در مردم‌سالاری دینی، هم دارای [[کرامت]] است و هم کارساز که نتیجه [[ارزشمندی]] و کرامت داشتن انسان، این است که [[آرای مردم]] باید نقش اساسی را در [[اداره جامعه]] ایفا کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. در مردم‌سالاری دینی، این موضوع مطرح است که [[مردم]] باید [[حاکم]] را بخواهند تا او [[حق حکومت]] داشته باشد. به عبارت دیگر، پایه [[مشروعیت حکومت]] [[دینی]]، [[رأی مردم]] است که در اینجا اعتبار رأی مردم، بر اساس [[کرامت انسان]] پیش [[خدای متعال]] است، البته پایه اصلی مشروعیت، [[تقوا]] و [[عدالت]] است؛ منتها تقوا و عدالت بدون [[رأی]] و [[مقبولیت]] مردم کارآیی ندارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۲۵.</ref>
اما در مردم‌سالاری دینی، یکی از پایه‌های اصلی، مسأله [[تکریم]] [[انسان]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۶/۱۲/۱۳۸۸.</ref>؛ [[هویت]] [[انسانی]] در مردم‌سالاری دینی، هم دارای [[کرامت]] است و هم کارساز که نتیجه [[ارزشمندی]] و کرامت داشتن انسان، این است که [[آرای مردم]] باید نقش اساسی را در [[اداره جامعه]] ایفا کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. در مردم‌سالاری دینی، این موضوع مطرح است که [[مردم]] باید [[حاکم]] را بخواهند تا او [[حق حکومت]] داشته باشد. به عبارت دیگر، پایه [[مشروعیت حکومت]] [[دینی]]، [[رأی مردم]] است که در اینجا اعتبار رأی مردم، بر اساس [[کرامت انسان]] پیش [[خدای متعال]] است، البته پایه اصلی مشروعیت، [[تقوا]] و [[عدالت]] است؛ منتها تقوا و عدالت بدون [[رأی]] و [[مقبولیت]] مردم کارآیی ندارد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۲۵.</ref>


===[[علوم انسانی]]===
===[[علوم انسانی]]===
علوم انسانی، یکی از محورهایی است که [[انسان‌شناسی]]، نقش اساسی‌ای را در آن ایفا می‌کند، چه اینکه موضوع اصلی علوم انسانی، انسان بوده و [[شناخت]] انسان، پیش فرض همه علوم انسانی است؛ اینکه ما چه نگرشی به انسان داشته باشیم، تأثیر شگرفی بر علوم انسانی خواهد گذاشت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>.
علوم انسانی، یکی از محورهایی است که [[انسان‌شناسی]]، نقش اساسی‌ای را در آن ایفا می‌کند، چه اینکه موضوع اصلی علوم انسانی، انسان بوده و [[شناخت]] انسان، پیش فرض همه علوم انسانی است؛ اینکه ما چه نگرشی به انسان داشته باشیم، تأثیر شگرفی بر علوم انسانی خواهد گذاشت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>.
علوم انسانی [[روح]] [[دانش]] است. حقیقتاً همه [[دانش‌ها]] و همه تحرکات [[برتر]] در یک [[جامعه]]، مثل یک کالبدی است که روح آن، [[علوم انسانی]] است. علوم انسانی جهت‌دهی می‌کند و مشخص می‌کند که ما به کدام طرف می‌رویم و دانش ما به دنبال چیست. وقتی علوم انسانی بر پایه‌های و جهان‌بینی‌های غلطی [[استوار]] شد، نتیجه این می‌شود که همه تحرکات جامعه به سمت یک [[گرایش]] [[انحرافی]] پیش می‌رود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی، ۱۳/۷/۱۳۹۰.</ref>، مثلاً علوم انسانی [[غربی]] - همچون [[اقتصاد]] و [[جامعه‌شناسی]] و [[مدیریت]] و [[روانشناسی]] - که بر پایه [[اومانیسم]] غربی بنا شده است، بر مبنای یک [[معرفت]] [[ضد]] [[دینی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>؛ مبتنی بر [[جهان‌بینی]] و [[فهم]] دیگری از [[عالم آفرینش]] است که غالباً نگاه مادی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن‌پژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>؛ مبتنی بر فلسفه‌هایی است که مبنای‌شان مادی‌گری، [[حیوان]] انگاشتن [[انسان]]، عدم [[مسئولیت]] او در قبال [[خداوند متعال]] و نداشتن نگاه [[معنوی]] به انسان و [[جهان]] است و طبعاً نمی‌تواند [[خواسته‌ها]] و آرمان‌های [[جامعه اسلامی]] را برآورده کند. بنابر این علوم انسانی مبتنی بر [[انسان‌شناسی]] است و ثمره آن را می‌توان از کارکردهای انسان‌شناسی برشمرد.
علوم انسانی [[روح]] [[دانش]] است. حقیقتاً همه [[دانش‌ها]] و همه تحرکات [[برتر]] در یک [[جامعه]]، مثل یک کالبدی است که روح آن، [[علوم انسانی]] است. علوم انسانی جهت‌دهی می‌کند و مشخص می‌کند که ما به کدام طرف می‌رویم و دانش ما به دنبال چیست. وقتی علوم انسانی بر پایه‌های و جهان‌بینی‌های غلطی [[استوار]] شد، نتیجه این می‌شود که همه تحرکات جامعه به سمت یک [[گرایش]] [[انحرافی]] پیش می‌رود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی، ۱۳/۷/۱۳۹۰.</ref>، مثلاً علوم انسانی [[غربی]] - همچون [[اقتصاد]] و [[جامعه‌شناسی]] و [[مدیریت]] و [[روانشناسی]] - که بر پایه [[اومانیسم]] غربی بنا شده است، بر مبنای یک [[معرفت]] [[ضد]] [[دینی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها، ۲۶/۹/۱۳۸۳.</ref>؛ مبتنی بر [[جهان‌بینی]] و [[فهم]] دیگری از [[عالم آفرینش]] است که غالباً نگاه مادی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن‌پژوه کشور، ۲۸/۷/۱۳۸۸.</ref>؛ مبتنی بر فلسفه‌هایی است که مبنای‌شان مادی‌گری، [[حیوان]] انگاشتن [[انسان]]، عدم [[مسئولیت]] او در قبال [[خداوند متعال]] و نداشتن نگاه [[معنوی]] به انسان و [[جهان]] است و طبعاً نمی‌تواند [[خواسته‌ها]] و آرمان‌های [[جامعه اسلامی]] را برآورده کند. بنابر این علوم انسانی مبتنی بر [[انسان‌شناسی]] است و ثمره آن را می‌توان از کارکردهای انسان‌شناسی برشمرد.
بدین رو انسان‌شناسی [[اسلامی]] - که اولاً انسان را مخلوق [[خداوند]] می‌داند و ثانیاً او را دارای دو ساحت دانسته و بعد غیرمادی را برای او قائل می‌شود - معرفت نوینی را در [[اختیار انسان]] می‌گذارد و علوم انسانی دیگری را بنا خواهد کرد که با علوم انسانی مبتنی بر اومانیسم غربی متفاوت می‌باشد، همچنین ثمراتی که بر این دو نوع علوم انسانی بار می‌شود، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاه‌ها، ۸/۶/۱۳۸۸.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲]] ص ۳۲۵.</ref>
بدین رو انسان‌شناسی [[اسلامی]] - که اولاً انسان را مخلوق [[خداوند]] می‌داند و ثانیاً او را دارای دو ساحت دانسته و بعد غیرمادی را برای او قائل می‌شود - معرفت نوینی را در [[اختیار انسان]] می‌گذارد و علوم انسانی دیگری را بنا خواهد کرد که با علوم انسانی مبتنی بر اومانیسم غربی متفاوت می‌باشد، همچنین ثمراتی که بر این دو نوع علوم انسانی بار می‌شود، متفاوت خواهد بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید دانشگاه‌ها، ۸/۶/۱۳۸۸.</ref>.<ref>[[ابراهیم ابراهیمی|ابراهیمی، ابراهیم]]، [[انسان‌شناسی اسلامی - ابراهیمی (مقاله)|مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۳۲۵.</ref>


==مبانی [[انسان‌شناختی]]==
==مبانی [[انسان‌شناختی]]==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش