صیفی بن فسیل شیبانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = صیفی بن فسیل شیبانی | مداخل مرتبط = [[صیفی بن فسیل شیبانی در تاریخ اسلامی]] - [[صیفی بن فسیل شیبانی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = صیفی بن فسیل شیبانی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = صیفی بن فسیل شیبانی
| نام = صیفی بن فسیل شیبانی
خط ۵۰: خط ۵۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
صیفی [[فرزند]] فسیل [[شیبانی]] از [[راویان حدیث]] و مردی با [[ایمان]] و [[دلاوری]] [[شجاع]] بود، او نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اعتقادی]] [[راسخ]] داشت و همواره از خدمت‌گزاران ویژه آن [[حضرت]] بود و سرانجام در [[راه]] [[ولایت]] آن [[امام همام]] {{ع}} به همراه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] [[حجر بن عدی]] به [[دست]] دژخیمان [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید<ref>رجال برقی، ص۵.</ref>.
صیفی [[فرزند]] [[فسیل شیبانی]] از [[راویان حدیث]] و مردی با [[ایمان]] و [[دلاوری]] [[شجاع]] بود، او نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اعتقادی]] [[راسخ]] داشت و همواره از خدمت‌گزاران ویژه آن [[حضرت]] بود و سرانجام در [[راه]] [[ولایت]] آن [[امام همام]] {{ع}} به همراه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] [[حجر بن عدی]] به [[دست]] دژخیمان [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید<ref>رجال برقی، ص۵.</ref>.
 
صیفی در [[جنگ نهروان]] در [[حمایت از امام]] [[علی]] {{ع}} و اعتقادش به راهی که [[برگزیده]] بود چنین گفت: "ای [[امیرمؤمنان]]، ما از حزب و [[انصار]] تو هستیم، با دشمنانت می‌جنگیم و هر که به دامن [[ولایت]] و [[اطاعت]] تو باز گردد او را در آغوش می‌گیریم، پس ما را برای مقابله با دشمنانت هرکه باشند و هر جا باشند گسیل دار و همانا به خواست و [[اراده خدا]]، در [[اراده]] شما از کمی جمعیت یا [[ضعف اراده]] یارانت، هرگز خللی در [[اعتقاد]] ما وارد نخواهد شد"<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۸۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۸.</ref>
صیفی در [[جنگ نهروان]] در [[حمایت از امام]] [[علی]] {{ع}} و اعتقادش به راهی که [[برگزیده]] بود چنین گفت: "ای [[امیرمؤمنان]]، ما از حزب و [[انصار]] تو هستیم، با دشمنانت می‌جنگیم و هر که به دامن [[ولایت]] و [[اطاعت]] تو باز گردد او را در آغوش می‌گیریم، پس ما را برای مقابله با دشمنانت هرکه باشند و هر جا باشند گسیل دار و همانا به خواست و [[اراده خدا]]، در [[اراده]] شما از کمی جمعیت یا [[ضعف اراده]] یارانت، هرگز خللی در [[اعتقاد]] ما وارد نخواهد شد"<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۸۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۸.</ref>


== صیفی در چنگال [[زیاد بن ابیه]] ==
== صیفی در چنگال [[زیاد بن ابیه]] ==
در دورانی که [[زیاد بن ابیه]] از سوی [[معاویه]] [[حاکم کوفه]] بود، صیفی را نزد خود خواند و نظر او را درباره [[امام علی]] {{ع}} پرسید. صیفی گفت: [[بهترین]] سخنی که بتوان در مورد یکی از [[بندگان خدا]] از [[مؤمنین]] بر زبان راند درباره [[علی]] می‌گویم.
در دورانی که [[زیاد بن ابیه]] از سوی [[معاویه]] [[حاکم کوفه]] بود، صیفی را نزد خود خواند و نظر او را درباره [[امام علی]] {{ع}} پرسید. صیفی گفت: [[بهترین]] سخنی که بتوان در مورد یکی از [[بندگان خدا]] از [[مؤمنین]] بر زبان راند درباره [[علی]] می‌گویم.
همین که سخن او تمام شد، زیاد [[دستور]] داد او را با [[عصا]] زدند به طوری که نقش بر [[زمین]] شد، بعد گفت: اکنون کنار بروید و رهایش کنید. سپس از او پرسید: حال نظرت در مورد [[علی]] چیست؟ صیفی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر با تیغ و [[شمشیر]]، پاره پاره‌ام کنی جز آن را نخواهی شنید، که قبلا شنیدی.
همین که سخن او تمام شد، زیاد [[دستور]] داد او را با [[عصا]] زدند به طوری که نقش بر [[زمین]] شد، بعد گفت: اکنون کنار بروید و رهایش کنید. سپس از او پرسید: حال نظرت در مورد [[علی]] چیست؟ صیفی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر با تیغ و [[شمشیر]]، پاره پاره‌ام کنی جز آن را نخواهی شنید، که قبلا شنیدی.
[[زیاد بن ابیه]] گفت: به [[خدا]] قسم یا گردنت را می‌زنم و یا باید [[علی]] را [[لعن]] کنی؟
[[زیاد بن ابیه]] گفت: به [[خدا]] قسم یا گردنت را می‌زنم و یا باید [[علی]] را [[لعن]] کنی؟
صیفی گفت: در این صورت گردنم را بزن، به [[خدا]] قسم [[لعن]] او را از من نخواهی شنید، و اگر هم جز به گرفتن جانم [[راضی]] نمی‌شوی پس آن را بگیر که من [[راضی]] به رضای خدایم و تو هم [[شقی]] و [[بدبخت]] خواهی شد. پس از این سخنان، زیاد [[دستور]] داد او را به [[غل و زنجیر]] کشیدند و به زندان افکندند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۶ و الاغانی، ج۷، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۸-۷۵۹.</ref>
صیفی گفت: در این صورت گردنم را بزن، به [[خدا]] قسم [[لعن]] او را از من نخواهی شنید، و اگر هم جز به گرفتن جانم [[راضی]] نمی‌شوی پس آن را بگیر که من [[راضی]] به رضای خدایم و تو هم [[شقی]] و [[بدبخت]] خواهی شد. پس از این سخنان، زیاد [[دستور]] داد او را به [[غل و زنجیر]] کشیدند و به زندان افکندند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۶ و الاغانی، ج۷، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۸-۷۵۹.</ref>


== [[شهادت]] صیفی همراه [[حجر بن عدی]] ==
== [[شهادت]] صیفی همراه [[حجر بن عدی]] ==
[[زیاد بن ابیه]] این [[حاکم]] سخت [[دل]] و [[ستمگر]]، صیفی را به همراه [[حجر بن عدی]] و دیگر یارانش که [[دوازده نفر]] و بعد هم دو نفر به آنها ملحق شدند و جمعاً چهارده نفر بودند به [[شام]] نزد [[معاویه]] فرستاد و قبل از رسیدن این رادمران [[الهی]] به [[شام]]، طبق [[دستور]] [[معاویه]] آنان را در سرزمینی به نام [[مرج]] [[عذراء]] زندانی کردند و هفت نفر آنان از جمله [[صیفی بن فسیل]] و [[حجر بن عدی]] را به [[قتل]] رساندند و هفت نفر دیگر از آنان به وساطت اشراف [[شام]] [[آزاد]] گردیدند. این واقعه جانگداز در سال ۵۱ [[هجری]] اتفاق افتاد <ref>ر. ک: شرح حال حجر بن عدی، در همین کتاب و تاریخ طبری، ج۵، ص۲۵۳ - ۲۷</ref>.
[[زیاد بن ابیه]] این [[حاکم]] سخت [[دل]] و [[ستمگر]]، صیفی را به همراه [[حجر بن عدی]] و دیگر یارانش که [[دوازده نفر]] و بعد هم دو نفر به آنها ملحق شدند و جمعاً چهارده نفر بودند به [[شام]] نزد [[معاویه]] فرستاد و قبل از رسیدن این رادمران [[الهی]] به [[شام]]، طبق [[دستور]] [[معاویه]] آنان را در سرزمینی به نام [[مرج]] [[عذراء]] زندانی کردند و هفت نفر آنان از جمله [[صیفی بن فسیل]] و [[حجر بن عدی]] را به [[قتل]] رساندند و هفت نفر دیگر از آنان به وساطت اشراف [[شام]] [[آزاد]] گردیدند. این واقعه جانگداز در سال ۵۱ [[هجری]] اتفاق افتاد <ref>ر. ک: شرح حال حجر بن عدی، در همین کتاب و تاریخ طبری، ج۵، ص۲۵۳ - ۲۷</ref>.
آری، [[گناه]] [[صیفی بن فسیل]] و [[حجر بن عدی]] و دیگر یارانش این بود که در برابر [[حقانیت]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} که [[کتاب خدا]] بدان سفارش کرده و [[پیامبر]] {{صل}} بر آن تأکید نموده بود [[خضوع]] کردند و حاضر نشدند [[دست]] از [[اعتقاد]] خود بردارند و به [[وصی]] و [[جانشین پیامبر خدا]] {{صل}} یعنی امیرالمؤمنین علی {{ع}} [[لعن]] و [[نفرین]] نمایند، با چنین گناهی که جز [[قداست]] و [[پاکدامنی]] و [[اطاعت از خدا]] و رسولش نیست، به [[دست]] زیاد پسر [[سمیه]] و به [[دستور]] [[معاویه]] پسر [[ابو سفیان]] با شدید ترین شکنجه‌ها به [[شهادت]] رسیدند، و در جوار [[حق]] آرمیدند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۹-۷۶۰.</ref>
آری، [[گناه]] [[صیفی بن فسیل]] و [[حجر بن عدی]] و دیگر یارانش این بود که در برابر [[حقانیت]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} که [[کتاب خدا]] بدان سفارش کرده و [[پیامبر]] {{صل}} بر آن تأکید نموده بود [[خضوع]] کردند و حاضر نشدند [[دست]] از [[اعتقاد]] خود بردارند و به [[وصی]] و [[جانشین پیامبر خدا]] {{صل}} یعنی امیرالمؤمنین علی {{ع}} [[لعن]] و [[نفرین]] نمایند، با چنین گناهی که جز [[قداست]] و [[پاکدامنی]] و [[اطاعت از خدا]] و رسولش نیست، به [[دست]] زیاد پسر [[سمیه]] و به [[دستور]] [[معاویه]] پسر [[ابو سفیان]] با شدید ترین شکنجه‌ها به [[شهادت]] رسیدند، و در جوار [[حق]] آرمیدند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۷۵۹-۷۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش