اطاعت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶٬۹۳۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۲: خط ۷۲:
ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است و اما [[حق]] من بر شما این است که به [[بیعت]] با من [[وفادار]] باشید و در آشکار و [[نهان]] برایم [[خیرخواهی]] کنید. هرگاه شما را فراخواندم [[اجابت]] نمایید و [[فرمان]] دادم [[اطاعت]] کنید. حق شما بر من، آنکه از خیرخواهی شما دریغ نورزم و [[بیت‌المال]] را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را [[آموزش]] دهم تا بی‌سواد و [[نادان]] نباشید و شما را [[تربیت]] کنم تا [[راه و رسم]] [[زندگی]] را بدانید<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌ فَأَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النُّصْحُ لِي فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ وَ إِنَّ حَقَّكُمْ عَلَيَّ النَّصِيحَةُ لَكُمْ مَا صَحِبْتُكُمْ وَ التَّوْفِيرُ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ تَعْلَمُوا}}. (نهج البلاغه، خطبه۳۴).</ref>.
ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است و اما [[حق]] من بر شما این است که به [[بیعت]] با من [[وفادار]] باشید و در آشکار و [[نهان]] برایم [[خیرخواهی]] کنید. هرگاه شما را فراخواندم [[اجابت]] نمایید و [[فرمان]] دادم [[اطاعت]] کنید. حق شما بر من، آنکه از خیرخواهی شما دریغ نورزم و [[بیت‌المال]] را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را [[آموزش]] دهم تا بی‌سواد و [[نادان]] نباشید و شما را [[تربیت]] کنم تا [[راه و رسم]] [[زندگی]] را بدانید<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌ فَأَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النُّصْحُ لِي فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ وَ إِنَّ حَقَّكُمْ عَلَيَّ النَّصِيحَةُ لَكُمْ مَا صَحِبْتُكُمْ وَ التَّوْفِيرُ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ تَعْلَمُوا}}. (نهج البلاغه، خطبه۳۴).</ref>.
فرازهای یاد شده، اهمیت و [[ضرورت]] این بحث را در مجموعه [[مباحث اعتقادی]] روشن می‌سازد. بر [[مسلمانان]] فرض است در [[شناخت امام]] حق و [[مفترض الطاعه]] که در [[آیات]] و [[روایات]] مشخص شده، بکوشند و [[حق اطاعت]] از وی را ادا کنند. در غیر این صورت، [[امام]] بی‌یاور گشته، آهنگ [[رشد]] و تعالی زندگی به [[رخوت]] و [[سستی]] گرفتار خواهد شد؛ چراکه به گفته علی{{ع}}، {{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ‌...}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>؛ «رهبری که اطاعت نشود، دیدگاه‌ها و فرامینش بر [[زمین]] خواهد ماند».<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۰۷.</ref>
فرازهای یاد شده، اهمیت و [[ضرورت]] این بحث را در مجموعه [[مباحث اعتقادی]] روشن می‌سازد. بر [[مسلمانان]] فرض است در [[شناخت امام]] حق و [[مفترض الطاعه]] که در [[آیات]] و [[روایات]] مشخص شده، بکوشند و [[حق اطاعت]] از وی را ادا کنند. در غیر این صورت، [[امام]] بی‌یاور گشته، آهنگ [[رشد]] و تعالی زندگی به [[رخوت]] و [[سستی]] گرفتار خواهد شد؛ چراکه به گفته علی{{ع}}، {{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ‌...}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>؛ «رهبری که اطاعت نشود، دیدگاه‌ها و فرامینش بر [[زمین]] خواهد ماند».<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۰۷.</ref>
==تبیین مسئله در اندیشه اسلامی==
[[امامت]]، نه یک موضوع [[عرفی]]، بلکه امری [[الهی]] و آسمانی است. تعیین و [[نصب امام]] به عنوان [[حاکم]] [[مسلمانان]]، از جانب [[خداوند]] صورت می‌گیرد و [[مردم]] به [[اطاعت]] از او موظف هستند. اطاعت از او در [[حقیقت]]، اطاعت از [[اوامر الهی]] است. این [[عقیده]] دارای پشتوانه مستحکم از [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] است. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره می‌شود:
===دلایل عقلی [[وجوب اطاعت از امام]]===
#تحقق [[نظم]] و [[امنیت]] در [[جامعه]]، [[اصلاح امور مردم]] و تأمین [[حقوق]] آنان، بستگی تام به «اطاعت مردم از [[حاکمیت]] و [[قوانین]]» دارد و بدون [[التزام]] عمومی به این مهم، زمینه برای [[سرکشی]] و [[نافرمانی]] در برابر حاکم و زیر پا نهادن قوانین فراهم، و جامعه دچار [[هرج و مرج]] می‌شود و از هرگونه [[رشد]] و تعالی بازمی‌ماند. در این صورت ضایعات فراوانی گریبان جامعه را می‌گیرد و جامعه، دچار آسیب‌های جدی می‌شود و مردم، متضرّر می‌شوند. [[امام علی]]{{ع}} که [[حکومت امام]] را [[سلطان]] الهی قلمداد کرده، فرموده اند: در پرتو [[حکومت الهی]]، امور شما [[حفظ]] می‌شود. بنابراین بدون آنکه [[نفاق]] ورزید یا [[کراهت]] داشته باشید از او اطاعت کنید. به [[خدا]] [[سوگند]] یا باید از [[حاکم الهی]]، خالصانه [[پیروی]] کنید یا خداوند، حتماً [[حاکم اسلامی]] را از شما خواهد گرفت و هرگز آن را به سوی شما بازنمی‌گرداند تا به غیر شما برسد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ}}. (نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹).</ref>.
#همه [[انسان‌ها]] [[بندگان خدا]] هستند و هستی آنان وابسته به [[اراده]] او است. همان‌طور که [[اراده خداوند]] در [[نظام تکوین]] نافذ است، اراده‌اش در [[نظام]] [[تشریع]] نیز [[لازم‌الاطاعه]] خواهد بود. خداوند بنا بر [[مصالح]] انسان‌ها، به برخی از آنان (که [[برگزیده پروردگار]] هستند) بر دیگران [[ولایت]] بخشیده و حقِّ [[امر و نهی]] به آنان عطا کرده است و بقیه [[مردم]]، موظف به [[اطاعت]] از آنان شده‌اند [[پیامبران]] [[اوصیا]] و [[جانشینان]] آنها -که مبلّغان [[پیام]] الهی‌اند- دارای چنین حقّی هستند و اطاعت از آنان، طبق [[فرمان خداوند]]، دیگران [[واجب]] است. اطاعت از ایشان در [[حقیقت]]، اطاعت از [[اوامر الهی]] است. تخلّف از [[اوامر]] او علاوه بر [[مفاسد]] [[دنیوی]]، [[مجازات]] [[اخروی]] هم دارد. بر اساس روایتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[گریز]] از اطاعت [[حاکم]] را از عوامل [[مرگ جاهلی]] معرفی کرده است<ref>{{متن حدیث|مَنْ خَرَجَ عَنِ الطَّاعَةِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}. (ابن حنبل، المسند، ج۹، ص۲۸۴؛ ابن أبی‌عاصم، السنة، ج۱، ص۴۳؛ مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۳، ص۱۴۷۶؛ نسائی، السنن، ج۷، ص۱۲۳).</ref>.
# [[متکلمان]] و [[فقیهان]]، «[[شکر منعم]]» را به حکمِ [[عقل]]، واجب دانسته‌اند. [[علامه حلی]] در جواب سؤال از معنای [[شکر]] مُنعِم، گفته است: «انجام همه [[تکالیف شرعی]]، [[شُکر]] مُنعِم است. اساساً تکالیف شرعی جهت اینکه نوعی شکر برای [[نعمت‌های پروردگار]] هستند، واجب شده‌اند»<ref>علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، ص۱۴۹ و ۱۵۲.</ref>. از آنجا که لازمه شکر منعم، [[شناخت خداوند]]، [[پیامبر]] و [[امام]] است<ref>علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص۳.</ref>، [[معرفت]] به موارد یاد شده نیز در صورتی تحقق عینی پیدا می‌کند که [[انسان]]، خود را به حدود و مقررات [[زندگی]]، [[اصول اخلاقی]] و [[اجتماعی]] [[مقید]] بداند و به انجام دقیق [[تکالیف]] و [[وظائف]] خویش مبادرت ورزد<ref>سبحانی، الإلهیات، ج۱، ص۲۶.</ref>. [[فخر رازی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ}}<ref>«پس خداوند پیامبران را برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref> [[وظیفه‌شناسی]] درباره شکر منعم و اطاعت از [[خالق]] را موضوعی مشترک میان همه مردم دانسته است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۶، ص۳۷۴.</ref>. بنا بر مبنای [[دینی]] که امام و [[حاکم اسلامی]]، [[حق حاکمیت]] را از جانب [[خداوند]] دریافت می‌کنند<ref>مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ – ۸۵.</ref>، [[نصب]] او از جانب خداوند، در حقیقت، اِنعامی از ناحیه او در [[حق مردم]] است. شکر منعم، در این عرصه، اطاعت از حاکمی است که از سوی [[خداوند]]، [[اجازه]] [[حکومت]] دارد؛ چراکه [[هدف]] [[حاکم]]، تأمین [[حقوق]] و [[مصالح مردم]] است.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص۱۰۹.</ref>
===[[دلایل نقلی]] [[لزوم]] [[اطاعت از امام]]===
[[آیات]] و [[احادیث]] متعددی بر لزوم اطاعت از امام، به عنوان [[حاکم اسلامی]]، دلالت دارند. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
الف) '''[[آیات قرآن]]''': یک - [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.
این آیه شریفه خطاب به امامانِ [[جامعه]] است که [[امانت]] را به اهلش بسپارند. یکی از مصادیق «امانت»، «[[امامت]]» است<ref>قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۸.</ref>. بر اساس این احتمال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{عم}} مأمورند تا این امانت را به اهلش -که [[امام]] بعدی است - واگذار کنند. همان‌طور که [[التزام]] به [[حکم]] عادلانه [[قاضی]] بر طرفین دعوا لازم الاجراست، [[پیروی]] از احکامِ حاکمِ جامعه در عرصه‌های دیگر [[حکومتی]] نیز [[واجب]] است. اگر [[اطاعت از حاکم]] [[عادل]] واجب نباشد،
اولاً [[نصب حاکم]] و ثانیاً [[مأموریت]] دادن به او مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه [[لغو]] و [[بیهوده]] است و خداوند از انجام کار لغو، مبرّاست.
دو - آیه شریفه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
در این [[آیه شریفه]] [[اطاعت]] از أولی الأمر بدون تکرار کلمه «أَطِيعُوا» در کنار «الرَّسُولَ» قرار گرفته و مجموعاً بر «[[اطاعت از خداوند]]» عطف شده است. [[پیامبر]]{{صل}}، دارای [[شأن تبلیغ]] [[معارف]]، [[قضاوت]] و [[حکومت]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.</ref> و بیان احکامی چون {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و... بیانِ [[اوامر الهی]] است؛ از این رو [[اطاعت از پیامبر]] در [[حقیقت]]، اطاعت از خداست. پیامبر هنگامی که به عنوان [[حاکم]] [[جامعه]] نیز [[امر و نهی]] می‌کند، اطاعت از امر و نهی او [[واجب]] است؛ چون در حقیقت، اطاعت از خداوند است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> پس {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} اشاره به [[شأن]] [[حکومتی]] پیامبر و أولی الأمر است<ref>المیزان، ج۴، ص٣٨٨.</ref>. عطف {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} به {{متن قرآن|الرَّسُول}} در این [[آیه]] که به جای عنوانی مانند «[[جانشینان پیامبر]]» عنوان «[[صاحبان امر]]» آورده شده، نشانه شأن حکومتی [[جانشینان]] آن حضرت است.
[[شاهد]] دیگر این [[تفسیر]] آن است که در [[آیات]] نازل شده درباره [[بی‌اعتنایی]] و تثاقل [[منافقان]] در برابر [[دستور پیامبر]]{{صل}} برای [[جهاد در راه خدا]]<ref>نور/ ۵۴.</ref> - که از [[دستورات]] حکومتی است - و آیات نازل شده درباره مراجعه آنان به غیر پیامبر برای قضاوت<ref>نساء/ ۶۰. </ref>، [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}} مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین همین که افرادی به عنوان «أولی الأمر» معرفی می‌شوند، نشان می‌دهد که اطاعت از آنان، لازم است؛ زیرا پذیرش آن افراد، بدون [[التزام]] به اطاعت از آنان، معنا و مفهومی ندارد.
سه- آیه شریفه {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
در این [[آیه مبارکه]]، اِعطای «کتاب و [[حکمت]]» و «[[ملک عظیم]]» به به [[آل ابراهیم]]، [[فضل الهی]] شمرده شده است که گروهی از [[مردم]] بدان [[حسادت]] می‌ورزند. «ملک عظیم» در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} به {{متن حدیث|الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَةَ}} [[تفسیر]] شده است<ref>قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۰؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>. در توضیح [[کلام]] حضرت، بیان کرده‌اند که منظور از [[طاعت]] مفروضه، [[امامت]] و [[خلافت]] پس از [[پیامبر]] است که [[اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر ایشان از ناحیه [[خداوند]] لازم شمرده شده است؛ چون [[ریاست]] آنان، در [[حقیقت]]، خلافت از جانب [[خدا]] و [[حکومت]] و [[سلطنت]] عظیمی است که هیچ‌یک از مراتب [[ملک]] و سلطنت به مرتبه آن نمی‌رسد<ref>مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۲۵.</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۱۲.</ref>
ب) '''روایات''': [[روایات]] بسیاری در زمینه «[[لزوم]] [[اطاعت از حاکم]]» در [[منابع حدیثی شیعه]] و [[اهل سنت]]، وجود دارد. در ادامه به نقل چند [[روایت]]، بسنده می‌کنیم:
# [[ابن عباس]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: «بشنوید و [[پیروی]] کنید از کسی که [[خداوند]] به او [[ولایت امر]] داده است؛ چراکه [[اطاعت]] از او (یا ولایت امر)، موجب استقرار و [[نظام]] بخشیدن و تحقق [[اسلام]] است»<ref>{{متن حدیث|اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ}}. (مفید، الامالی، ص۱۴).</ref>.
# [[امام علی]]{{ع}} که فرمودند: «بر [[امام]]، لازم است طبق [[قوانین الهی]] [[حکم]] کند و [[امانت]] را ادا کند و اگر چنین کند، بر [[مردم]] [[واجب]] است که به سخنانش گوش فرا دهند و اطاعت کنند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابتش کنند»<ref>{{متن حدیث|حَقٌّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْكُمَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْأَمَانَةَ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَحَقٌّ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ، وَأَنْ يُطِيعُوا، وَأَنْ يُجِيبُوا إِذَا دُعُوا}}. (ابن أبی‌شیبة، المصنف، ج۶، ص۴۱۸).</ref>.
[[دلایل]] یادشده درباره [[لزوم اطاعت]]، مربوط به [[اطاعت از امام]] [[معصوم]] است؛ نه هر [[زمامداری]] که به شیوه‌های گوناگون بر یک مملکت [[سلطه]] می‌یابد. این موضوع نیز مستند به دلایل متقن است که فقط به چند مورد اشاره می‌شود:
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. خداوند در این [[آیه شریفه]]، همه مؤمنانِ أقطار عالم را در همه عصرها و زمان‌ها تا [[روز قیامت]] خطاب قرار داده و به [[اطاعت از خدا]]، [[رسول]] و [[اولی الأمر]] فراخوانده است. سؤال این است که آیا إطاعت از اولی الأمر [[مقید]] و مشروط به قیود زمانی، مکانی و... است یا همانند [[اطاعت از الله]] و [[اطاعت از رسول]]، در هر [[زمان]] و مکان و در همه شرایط و حالات بر [[انسان]] واجب است؟ ظاهر [[آیه]] نشان می‌دهد که [[وجوب]] إطاعت از [[اولی الأمر]]، مطلق است و قید و شرط خاصی مثل عدم [[اشتباه]] و [[خطأ]] و... مشروط ندارد؛ یعنی همچنان که إطاعت از [[خدا]] و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است، [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز چنین است. لازمه این [[دستور الهی]] این است که [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا إطلاق [[وجوب اطاعت]] صحیح نیست، مگر درباره کسی که معصوم از اشتباه و [[خطا]] باشد و درباره کسی که مرتکب خطا و اشتباه در امور مختلف از جمله [[احکام]] و [[فرامین]] می‌شود، صحیح نیست. با این حساب، اولی الأمر که معصوم هستند نمی‌توانند همه [[امت اسلامی]] یا [[علما]] و متفکران و [[وکلا]] و [[نمایندگان مردم]] یا [[اکثریت]] [[مردم]] یا [[اهل حل و عقد]] از میان مردم باشند؛ چنان که [[فخر رازی]] به آن [[گرایش]] دارد<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>؛ بلکه باید آن معصوم، شخص خاص و فرد معین از میان آنها باشد. از آنجا که [[عصمت]] مرتبه عالی [[معنوی]] و درجه کاملی از تقواست، [[شناخت]] و تشخیص مصداق عینی خارجی برای آن معیارها در توان مردم نیست؛ بدین جهت باید تعیین اولی الأمر از جانب [[خدای تعالی]] یا [[نبی اکرم]]{{صل}} باشد؛ همان چیزی که در [[باور]] [[شیعیان]] [[امامیه]] وجود دارد که هر معصوم با تعیین معصوم قبلی شناخته می‌شود؛ همچنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اوصیا]] و [[جانشینان دوازده‌گانه]] خود را با نام و مشخصات، معرفی کردند<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} علی{{ع}} را به عنوان [[جانشین]] خود و به منزله نفس خویش معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}<ref>«تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست».</ref> و [[امام علی]]{{ع}}، [[اهل بیت]] و [[ائمه]]{{عم}} را پایه و ستون [[دین]] معرفی کرد و فرمود: {{متن حدیث|هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲.</ref> و {{متن حدیث|هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.</ref>. نتیجه بحث اینکه [[اولوالأمر]] باید [[معصوم]] باشند و آن معصوم باید فرد خاص و معین باشد و تعیین آن معصوم نیز باید از جانب [[الله تعالی]] صورت بگیرد<ref>مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ – ۸۵.</ref>.
#کسانی [[واجب الاطاعه]] هستند که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیث]] [[الله]] [[ثقلین]] -که در [[منابع معتبر شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.</ref>- آنان را همراه و قرین جدایی‌ناپذیر [[قرآن]] قرار داده است و آنان همان [[اهل بیت]] ([[ائمه اطهار]]{{عم}}) هستند. که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تمسک به قرآن]] و اهل بیت{{عم}} را مایه [[نجات از گمراهی]] معرفی کرده است. از آنجا که قرآن از هر خطایی مصون است<ref>{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}} «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> و با توجه به اینکه [[پیامبر]]{{صل}} در [[حدیث ثقلین]]، اهل بیت را قرین جدایی‌ناپذیر قرآن معرفی کرده، آنها هم باید [[مصون از خطا]] باشند. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} در [[حدیث سفینه]]، اهل بیت اطهار{{عم}} را مانند [[کشتی نوح]]{{ع}}، مایه [[نجات]] دانسته است: {{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۱۸۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. مفاد حدیث این است که تنها راه نجات [[انسان‌ها]] [[پیروی]] از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است. پس [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است.
#در منابع معتبر شیعه و اهل سنت با عبارت‌های مختلف از پیامبر اکرم{{صل}} نقل شده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ (یا مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ) مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً<ref>ابن حبان، الصحیح، ج۱۰، ص۴۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ أبی یعلی الموصلی، المسند، ج۱۳، ص۳۶۶.</ref>؛ «هر کسی بمیرد، در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است». آیا می‌توان پذیرفت که منظور از این امام، هر حاکمی است که قدرت را به دست می‌گیرد؛ (هر چند ستمگر و جائر و عاصی بوده باشد؟!) طبعاً منظور از امام در حدیث فوق، کسی است که از سوی خداوند تعیین، و اطاعتش نیز بر اساس دلایل پیشین، بر امت اسلامی واجب شده است. علی{{ع}} فرمود: «کسی که به ما ([[اهل بیت]]) [[تمسک]] بجوید، به [[حق]] پیوندد و کسی که غیر طریقه ما را طی کند، دچار [[غرق]] و فنا می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ}}. (شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷).</ref>. این سخن ریشه در [[کلام نبوی]] دارد که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ}}<ref>خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۹۴.</ref>؛ «کسی که پس از من به آنان تمسک بجوید، در واقع به رشته [[خداوند]] پیوسته است و هر کس از آنان دوری بجوید، در واقع از [[خدا]] دوری جسته است».<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۱۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۲٬۸۰۷

ویرایش