←حاملان اسم اعظم
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==حاملان اسم اعظم== | ==حاملان اسم اعظم== | ||
از آیات و روایات استفاده میشود | *از آیات و روایات استفاده میشود برخی از انسانها اسم اعظم را میدانستند؛ ولی مقدار بهرهمندی آنان از این اسم شریف یکسان نبود و هرکس مقدار بیشتری از اسم اعظم نزد او بود، به همان اندازه، قدرت بیشتری برای تصرّف در جهان در اختیار داشت. هر انسان کاملی چون مظهر اسم اعظم است، آن را میداند <ref>تفسير موضوعى، ج۶، ص۲۲۸ ـ۲۳۰.</ref>؛ ولی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[اهلبیت]]{{عم}} بیشترین بهرهمندی را از اسم اعظم دارند و از ۷۳ حرف اسم اعظم، ۷۲ حرف آن نزد آنان وجود دارد. <ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ المصباح، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص۲۶۷.]</ref>. | ||
در قرآن به برخی از کسانی که اسم اعظم را میدانستند، اشاره شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص۲۶۷.]</ref>.: | *در قرآن کریم به برخی از کسانی که اسم اعظم را میدانستند، اشاره شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص۲۶۷.]</ref>.: | ||
===[[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]]{{عم}}<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref>=== | ===[[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]]{{عم}}<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref>=== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
=== [[بلعم بن باعورا]]=== | === [[بلعم بن باعورا]]=== | ||
در قرآن، داستان شخصی بیان شده که خداوند آیات خویش را به او داد؛ ولی وی خود را از آنها تهی ساخت. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ }}﴾}}<ref> و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref>. طبق برخی روایات این شخص، بلعم بن باعورا مردی از [[بنی اسرائیل]] بود که اسم اعظم به او عطا شده بود و هرگاه با آن دعا میکرد دعایش مستجاب میشد؛ ولی بر اثر پیروی از [[فرعون]] و دشمنی با [[موسی]]{{ع}}اسم اعظم را ازدست داد<ref>مجمع البيان، ج۴، ص۷۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۷۷.</ref>در روایات به افراد دیگری نیز اشاره شده که اسم اعظم را میدانستند؛ مانند: [[نوح]]، [[ابراهیم]]،[[موسی]]<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ المصباح، ص۳۱۲.</ref>، [[یعقوب]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.</ref>، [[خضر]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۳۲.</ref>، [[یوشع بن نون]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۵.</ref>: و [[غالب قطّان]] یکی از اجداد [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص۲۶۸.]</ref>. | در قرآن، داستان شخصی بیان شده که خداوند آیات خویش را به او داد؛ ولی وی خود را از آنها تهی ساخت. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ }}﴾}}<ref> و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref>. طبق برخی روایات این شخص، بلعم بن باعورا مردی از [[بنی اسرائیل]] بود که اسم اعظم به او عطا شده بود و هرگاه با آن دعا میکرد دعایش مستجاب میشد؛ ولی بر اثر پیروی از [[فرعون]] و دشمنی با [[موسی]]{{ع}}اسم اعظم را ازدست داد<ref>مجمع البيان، ج۴، ص۷۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۷۷.</ref>در روایات به افراد دیگری نیز اشاره شده که اسم اعظم را میدانستند؛ مانند: [[نوح]]، [[ابراهیم]]،[[موسی]]<ref>الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ المصباح، ص۳۱۲.</ref>، [[یعقوب]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.</ref>، [[خضر]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۳۲.</ref>، [[یوشع بن نون]]<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۵.</ref>: و [[غالب قطّان]] یکی از اجداد [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص۲۶۸.]</ref>. | ||
==[[علم الکتاب]] و اسم اعظم== | ==[[علم الکتاب]] و اسم اعظم== | ||
رابطهٔ [[علم الکتاب]] با اسم اعظم با توجه به داستان وصی سلیمان و توصیف قرآن دربارهٔ او، به علاوهٔ تبیین روایات از چگونگی امکان حاضر نمودن تخت، روشن میگردد. | رابطهٔ [[علم الکتاب]] با اسم اعظم با توجه به داستان وصی سلیمان و توصیف قرآن دربارهٔ او، به علاوهٔ تبیین روایات از چگونگی امکان حاضر نمودن تخت، روشن میگردد. |