برهان حدوث در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از [[براهین]] مثبت وجود [[خداوند]] [[تمسک]] به حدوث [[جهان]] امکان و در رأس آن عالم ماده و [[طبیعت]] است. به این معنی که چون جهان وجودی از خود و از ازل ندارد و به اصطلاح [[فلسفی]] به عدم و نیستی مسبوق است، که بعدها به [[جامه]] وجود و هستی متلبس شده است؛ لذا بالضروره به یک [[آفریدگار]] و [[خالق]] نیازمند است که آن همان واجب‌الوجود و [[خداوند متعال]] است. این دلیل بیشتر، مورد اهتمام [[متکلمان]] قرار گرفته است و به همین نام یعنی دلیل متکلمان نیز معروف است. متکلمان در معروف‌ترین تقریر [[برهان]] خود، [[حد وسط]] را «عدم خلو اجسام از حوادث» قرار دادند و چون اجسام، حادث‌اند، خود اجسام یعنی عالم ماده نیز حادث خواهد بود. مراد از حادث انواع [[تغییر]] و تبدل‌ها مانند حرکت در اجسام است. به عبارت دیگر: الف. {{عربی|كل جسم، لا يخلو من الحوادث}}. ب. {{عربی|كل ما لا يخلو من الحوادث: فهو حادث}}. ج. {{عربی|فكل جسم: حادث}}.
یکی از [[براهین]] مثبت وجود [[خداوند]] [[تمسک]] به حدوث [[جهان]] امکان و در رأس آن عالم ماده و [[طبیعت]] است. به این معنی که چون جهان وجودی از خود و از ازل ندارد و به اصطلاح [[فلسفی]] به عدم و نیستی مسبوق است که بعدها به [[جامه]] وجود و هستی متلبس شده است؛ لذا بالضروره به یک [[آفریدگار]] و [[خالق]] نیازمند است که آن همان واجب‌الوجود و [[خداوند متعال]] است. این دلیل بیشتر، مورد اهتمام [[متکلمان]] قرار گرفته است و به همین نام یعنی دلیل متکلمان نیز معروف است. متکلمان در معروف‌ترین تقریر [[برهان]] خود، [[حد وسط]] را «عدم خلو اجسام از حوادث» قرار دادند و چون اجسام، حادث‌اند، خود اجسام یعنی عالم ماده نیز حادث خواهد بود. مراد از حادث انواع [[تغییر]] و تبدل‌ها مانند حرکت در اجسام است. به عبارت دیگر: الف. {{عربی|كل جسم، لا يخلو من الحوادث}}. ب. {{عربی|كل ما لا يخلو من الحوادث: فهو حادث}}. ج. {{عربی|فكل جسم: حادث}}.


مرحوم [[امام]] بعد از تبیین مفصل معنای حدوث و اقسام آن<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۶ به بعد.</ref> در موضع دیگر در [[مقام]] [[داوری]] خاطر نشان می‌سازد که این برهان نزد [[حکیم]] صحیح نیست؛ چون سابقاً ذکر شد که علت احتیاج ممکنات به علت حدوث نیست، بلکه مناط احتیاج امکان است؛ زیرا حدوث مفهوماً مرکب از «نبود و بود» است و بعد از وجود شیء انتزاع می‌شود. مادامی که «بود» از «نبود» حاصل نگردیده است، حدوث منتزع نمی‌شود، پس مرتبه انتزاع حدوث بعد از وجود شیء است و حال آنکه شیء در وجود محتاج بوده و مناط احتیاج آن چیزی است که قبل از وجود باشد. والا بعد از آنکه شیء موجود شد، دیگر چیزی که بعد از وجود شیء حاصل می‌شود، مناط احتیاج وجود شیء نخواهد بود. پس نمی‌توان از جهت حدوث عالم [[استدلال]] کرد، بلکه می‌توان از جهت امکان اشیاء مبدأ را [[اثبات]] نمود به بیانی که سابقاً ذکر شد و گفتیم: وقتی به مراتب وجودیه ممکنات نظر می‌کنیم، از آن رهگذر که ممکن در حد ذات قابلیت موجود بودن را ندارد، باید علت دیگری وجود داشته باشد و آن هم اگر ممکن باشد، باز در وجود خود محتاج علت بوده و همین طور [[تسلسل]] لازم می‌آید. پس باید علتی وجود باشد که ممکن نبوده، بلکه [[واجب]] بوده و در وجود محتاج به چیز دیگری نباشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۹-۵۵.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۵.</ref>
[[امام خمینی]] بعد از تبیین مفصل معنای حدوث و اقسام آن<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۶ به بعد.</ref> در موضع دیگر در [[مقام]] [[داوری]] خاطر نشان می‌سازد که این برهان نزد [[حکیم]] صحیح نیست؛ چون علت احتیاج ممکنات به علت حدوث نیست، بلکه مناط احتیاج امکان است؛ زیرا حدوث مفهوماً مرکب از «نبود و بود» است و بعد از وجود شیء انتزاع می‌شود. مادامی که «بود» از «نبود» حاصل نگردیده است، حدوث منتزع نمی‌شود، پس مرتبه انتزاع حدوث بعد از وجود شیء است و حال آنکه شیء در وجود محتاج بوده و مناط احتیاج آن چیزی است که قبل از وجود باشد والا بعد از آنکه شیء موجود شد، دیگر چیزی که بعد از وجود شیء حاصل می‌شود، مناط احتیاج وجود شیء نخواهد بود. پس نمی‌توان از جهت حدوث عالم [[استدلال]] کرد، بلکه می‌توان از جهت امکان اشیاء مبدأ را [[اثبات]] نمود و وقتی به مراتب وجودیه ممکنات نظر می‌کنیم، از آن رهگذر که ممکن در حد ذات قابلیت موجود بودن را ندارد، باید علت دیگری وجود داشته باشد و آن هم اگر ممکن باشد، باز در وجود خود محتاج علت بوده و همین طور [[تسلسل]] لازم می‌آید. پس باید علتی موجود باشد که ممکن نبوده، بلکه [[واجب]] بوده و در وجود محتاج به چیز دیگری نباشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۹-۵۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۳۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش